جهاد و بنياد شهيد؛ کسي شما را محاکمه نمي کند اما شما پيش شهدا شرمنده و نزد مردم و خانواده شهدا محکوميد
* عمار علوی:
مجله اینترنتی اسرارنامه: "هر دم از اين باغ بري مي رسد"؛ اين حکايت کارهاي مسئولان محترم سبزوار است. و تازه ترين دسته گلي که اين حضرات به آب داده اند "تخريب يادمان شهداي هويزه" در مصلي است.
دسته گل هاي زيادي از افراد و نهادهاي مختلف در سال هاي گذشته ديده بوديم و اين بار نوبت جهاد بود که دسته گلش را به آب بدهد که الحمدلله داد. هيچ سبزواري نيست که يادمان پنج شاخه اي شهداي هويزه را در ورودي گلزار شهدا نديده باشد، پنج شاخه اي که نماد کلمه "الله"بود شبيه آرم پرچم.
هيچ سبزواري نبود که وقتي پنج شنبه ها از جلو اين يادمان رد مي شد به ياد شهداي هويزه نيفتد و فاتحه اي براي آنها نخواند. همين يادمان آفتاب زده و رنگ و رو رفته کلي با آدم حرف مي زد. همين يادمان ساده، نماد سابقه و هويت سبزوار در دفاع مقدس بود.
همين نماد ساده که عکس پنج شهيد را روي شاخه هاي آن نصب شده بود با آدم حرف مي زد و اتفاقا زيبايي و با روح بودنش هم به همين سادگي اش بود. همين يادمان ساده، نماد اين بود که سبزواري ها با اين که جنگ در سمت ديگري بود و حدود 2 هزار کيلومتر با خانه و شهر آنها فاصله داشت به جبهه رفتند و در مقابل دشمن ايستادند و شهيد شدند. همين نماد ساده بيانگر آن بود که اگر سبزواري ها 700 سال قبل در برابر بيابان گردهاي وحشي مغول ايستادند و آنها را از خانه شان بيرون کردند امروز هم که دشمن به خانه هموطنش وارد شده بود در مقابل اين ها هم ايستادند؛ زير تانک ها رفتند و نتوانستند اين تجاوز را بپذيرند. جنازه ها و قبر اين شهدا که در هويزه است اما همين نماد ساده يادمان مي انداخت که پاره اي تن سبزوار در آنجاست. همين يادمان ساده دلخوشي خانواده اين شهدا بود.
اگر مسئولان ما فرهنگي بودند و کار مي کردند همين يادمان ساده بدون شک با سابقه سي ساله اش ارزش ثبت ملي داشت. چون هيچ شهري 5 شهيد در هويزه ندارد و چون از 72 شهيد هويزه در هيچ شهر و جاي ديگري نمادي نيست. همين يادمان ساده، نماد خيلي چيزهاي ديگر بود.
اين بار نوبت جهاد بود که دست گلش را به آب بدهد و چه دسته گلي هم به آب داد. يادمان سي ساله شهداي خودش را تخريب کرد. جهاد از طرفي هر سال با کلي هزينه براي اين شهدا يادمان مي گيرد و خانواده شهدا را به هويزه مي برد اما از طرف ديگر يادمان آنها را تخريب مي کند.
جهاد از طرفي براي زنده کردن ياد آن شهدا اردوي دوچاهي برگزار مي کند اما از طرف ديگر يادمان آنها را خراب مي کند. جهاد از طرفي براي شهداي هويزه شب شعر مي گيرد و کتاب چاپ مي کند اما از طرف ديگر يادمان ساده آنها را تخريب مي کند.
بنياد شهيد از طرفي کلي هزينه مي کند و عکس شهدا را به در و ديوار شهر مي چسباند که مثلا ياد شهدا را زنده نگهدارد اما از طرف ديگر قديمي ترين يادمان شهداي شهر را چشمش تخريب مي کنند و خم به ابرو هم نمي آورد.
ما را باش که سال گذشته در يادداشتي گفتيم بنياد شهيد به جاي کارهاي موقتي و زودگذري مانند عکس چسباندن به فکر توليد محصولات فرهنگي ماندگاري مانند کتاب، فيلم، مستند و غيره هم براي شهدا باشد. دستش درد نکند خوب به فکر بود. ما را باش که گفتيم گلزار شهدا که ساماندهي شد شايد کسي دستي هم به سر و روي يادمان شهداي هويزه هم بکشند که الحمدلله خوب دستي کشيدند؛ چنان کشيدند که هيچ اثري از آن نماند.
مگر بايد غير از اين انتظار داشت؟ چون مسئولان ما متاسفانه به جاي ابتکار و خلاقيت و به جاي حل مشکل، کلا صورت مسئله را پاک کرده و خيال خودشان و همه را راحت مي کنند.
بنياد شهيد و جهاد؛ دست مريزاد! دست مريزاد که با هماهنگي و همکاري يکديگر قديمي ترين نماد شهداي شهر را با که بدست سردار شهيدي ديگر (شهيد شمس آبادي) ساخته شده بود با خاک يکسان کرديد.
البته اگر کمي واقعي تر ببينيم نبايد تعجب کنيم چون زماني که بنياد شهيد گلزارهاي شهدا را به نام ساماندهي تخريب کرد و هيچ کس صدايش درنيامد بايد منتظر چنين روزي بوديم. وقتي گلزارهاي شهدا که موزه هاي مردمي هر شهري بود تخريب و به جاي آنها قبرستان سياهي درست کردند و هيچ کس چيزي نگفت بايد هم منتظر اين اتفاق بوديم. وقتي بهترين خانه تاريخي شهر خريداري و در روز روشن خراب مي شود و صدايي از کسي درنمي آيد بايد هم منتظر چنين روزي باشيم.
همه جا با کلي تبليغات و رنگ و لعاب خودشان را مي کشند که نمادي براي شهرشان علم کنند تا نشانه هويت شان باشد اما ما قديمي ترين نماد شهداي شهرمان را به راحتي تخريب مي کنيم و هيچ اتفاقي هم نمي افتد. همه جا تلاش مي کنند چند شهيد گمنام در منطقه و شهرشان دفن کنند و يادماني مي سازند تا نمادي از شهدا داشته باشند اما ما بهترين و زيباترين يادمان شهداي مان را با بيل و کلنگ خراب مي کنيم و آب هم از آب تکان نمي خورد.
نمي دانم مسئولان ما کي مي خواهند اين ها را بفهمند. و چه راحت مي توان نماد هويت شهري با يک نيش لودر يا دم کلنگ نابود کرد؟ حالا اگر کساني هم اين اقدام جهاد را محکوم کنند چه فايده دارد؟ حالا اگر به جهاد هم بتوپند چه فايده اي دارد؟ حالا اگر بنياد شهيد و جهاد هم يادمان را دوباره بسازند چه فايده اي دارد،؟ اين يادمان قطعا آن يادمان نخواهد شد. حالا اگر حتي جهاد محاکمه هم بشود چه فايده اي دارد؟ حتي حالا که يادمان تخريب شده است همين يادداشت هم چه فايده اي دارد؟ کاري که نبايد مي شد شده است.
اما اين "داد" حداقل اين فايده را دارد که بگويند قديمي ترين يادمان شهداي شهر را خراب کردند و يکي پيدا شد که حداقل يک "داد بي فايده" بزند. اين يادداشت حداقل فايده اش آن است که جهاد و بنياد شهيد بدانند کسي نيست آنها را محاکمه کند اما بدانند پيش شهدا شرمنده و در نزد افکار عمومي و بويژه خانواده شهدا محکومند.
برای مطالعه مطالب بیشتر از عمار علوی هم اکنون روی اینجا کلیک کنید.
گزارش تصویری پیرامون شهدای هویزه در سبزوار(کلیک کنید)
کوچه پس کوچه پیوندها
کلیک کنید:
تخریب المان شهدای هویزه سبزوار توسط بنیاد شهید و جهاد کشاورزی!!!