شورش عشق تو در هیچ سری نیست که نیست / غزلی زیبا از حکیم سبزواری

شورش عشق تو در هیچ سری نیست که نیست
 منظر روی تو زیب نظری نیست که نیست
نیست یک مرغ دلی کش نفکندی به قفس
تیر بیداد تو تا پر به پری نیست که نیست
ز فغانم ز فراق رخ و زلفت به فغان
 سگ کویت همه شب تا سحری نیست که نیست
نه همین از غم او سینه ما صد چاک است
داغ او لاله صفت، بر جگری نیست که نیست
موسیئی نیست که دعوی اناالحق شنود
ورنه این زمزمه اندر شجری نیست که نیست
چشم ما دیده خفاش بود ورنه تو را
پرتو حسن به دیوار و دری نیست که نیست
گوش اسرار شنو نیست و گرنه اسرار
برش از عالم معنی خبری نیست که نیست
 
منبع: دیوان اسرار
 
گفتنی است، حکیم حاج ملاهادی اسرار سبزواری این غزل زیبای عرفانی را در استقبال از غزل زیبای دیگری که توسط حافظ شیرازی در قرن هشتم هجری سروده بود، سروده است.
 
مطلع آن غزل معروف حافظ به شرح زیر است:
 
روشن از پرتو رویت نظری نیست که نیست
منت خاک درت بر بصری نیست که نیست

 

کوچه پس کوچه پیوندها

کلیک کنید:

حکیم ملاهادی سبزواری بزرگترین فیلسوف جهان اسلام بود

 

 

نظرت را بنویس
comments
پربازدیدترین محبوب‌ترین‌ها پرونده ویژه نظرات شما