آشنایی کامل با اندیشه سیاسی محقق سبزواری عالم برجسته دینی ایران در قرن یازدهم(2)

قسمت دوم

برای مطالعه قسمت اول روی اینجا کلیک کنید.

 

ه. جنگ و صلح

در نظر محقّق سبزواري از آن جا كه طبع انسان ها به تملك و تصرف حقوق ديگران گرايش دارد، صحنه بين الملل نيز محل نزاع و كشمكش است. در اين زمينه چنين آورده است:|153| "و ببايد دانست كه بر طبع بنيآدم فساد و غلبه مستولي است و بسياري از مردمان جابر متغلب را داعيه آن است كه آن چه در تحت تصرف ديگري ببينند به جور و تعدي بگيرند. و اگر ملكي در تصرف كسي باشد، اگر ديگري زور و قوت و توانايي در خود يابد، طمع گرفتن آن ملك مي نمايد و به آن چه خود دارد قناعت نمي كند.

"ايشان به حاكمان توصيه مي كند كه "اوّل تدبير است، آن گاه شمشير."

مجموع تدبيرهايي كه ايشان براي پيش گيري وقوع جنگ در روابط بين الملل لازم مي داند مي توان به اين ترتيب برشمرد:


1. نيروي نظامي قوي

وي در اين مورد مطالب بسيار مهمي دارد، در اين جا برخي از مهم ترين بخش هاي استراتژي نظامي وي رامي‌آوريم و از خداوند مي خواهيم كه در فرصت ديگري توفيق دهد تا مجموعه ديدگاههاي نظامي ايشان را يك جا استخراج كرده در اختيار علاقه مندان به اين مباحث قراردهيم:
"و دفع آفت متغلّبان و طامعان شمشير بكند. پس بر پادشاه از همه چيز لازم تر نسق و تربيت سپاه است چه؛ سپاهيان حاملان ملك و ملت اند و حارسان بيضه اسلام و دافعان آفات ظالمان و متغلبانند. و في الحقيقه امر پادشاهي به وجود سپاه قائم است، پس بر پادشاه لازم است كه سپاه، به قدري كه در حفظ مملكت اوضروراست، مقرّرداردبلكه كوشش مي نموده باشدكه روزبه روزعددسپاه اوزيادمي شده باشد".
"و شرط عقل نيست كه اگر وقتي چند جهان ساكن باشد و از هيچ طرفي شورشي و فتنه اي نباشد ملك غافل گردد و در تنظيم امور سپاه و اعداد آن، جهت وقت حاجت نكوشد و... چه اين خيال، وهمي است ضعيف و موافق قانون حكمت و عقل نيست؛ زيرا كه آرميدگي طبيعي، مزاج اين جهان نيست و بناي مزاج عالم ِكون و فساد بر تغيير و انقلاب و اضطراب است... و هيچ كس و هيچ چيز بر يك حال باقي نمي ماند و بيش تر كسي خبردار نمي شود كه از فلان ناحيه دشمني قوي به حركت|154|درخواهد آمد؛ مانند بيماري كه پيش تر از حدوث آن خبر به كسي نمي رسد.."
پس بر پادشاه لازم است كه پيش از وقوع وقايع و حدوث حوادث سرانجام لشكرها بنمايد و لشكر هميشه مهيّا و مستعدّ و حاضر داشته باشد."
"پس تدبير امر لشكر از معظمات مهمّات امور ملك است. بايد كه ملك در اين باب از خود به تغافل و اهمال راضي نشود و آن قدر كه ممكن باشد از خرج هاي خود كم كند و بر لشكر افزايد."


2. توسعه تجارت بين المللي

برخي از تئوريهاي هم گرايي، كه در صحنه روابط بين الملل، موفقيت قابل ملاحظه اي پيداكرده آن دسته از تئوريهاست كه بر هم گرايي از طريق اقتصادي تأكيد دارند. به نظر مي رسد محقق سبزواري به نحو بسياري شديدي بر اين ديدگاه تأكيد داشته باشد. البته براي تأمين اين مقصود شرايطي را لازم مي داند كه تحقق بيابد. وفاداري به تعهّدات، تأمين امنيت براي تجّار بيگانه ولو غيرمسلمان باشند و انتصاب نيروهاي كاردان و قوي در مناصب اداري و به ويژه سرحدات از مهم ترين اين شرايط است.
"شرط تدبير تجّار آن است كه پادشاه نسبت به ايشان طريقه معدلت و احسان و نيكوكاري معمول دارد و در اموال و مقررّاتي كه از ايشان گرفته مي شود نهايت تخفيف به جا آورد و آن چه بدعت و بد باشد زايل گرداند و چنان كند كه حسن سلوك پادشاه و عمّال ديوان و حكّام نسبت به ايشان معروف و مشهور
گردد. و در ضمن اين چندين فايده است:

الف) تحصيل رضاي الهي؛

ب) تحصيل ثواب و خلاصي از عقاب؛

ج) دوام نعمت و بقاي دولت

د) تحصيل دعاي خير؛

ه) تحصيل ذكرجميل و نام نيكو؛

و) [جلب سرمايه هاي خارجي و هم گرايي بين المللي] "هرگاه سلوك پادشاه و|155| اتباع او با متردّدان بر وجه نيكو باشد، تردّد مردم از اطراف و جوانب زياد مي شود و مردم بسياري در ملك آن پادشاه متوطّن مي شوند و باعث زيادتي معموري ملك مي گردد و اخبار بيگانگان و دشمنان معلوم و مفهوم مي گردد... و پادشاهاني كه دشمن اند دوست مي شوند و از دشمني درمي گذرند. "پادشاهان ديگر را نيز رغبت به سلوك اين مسلك مي شود... و راه ها امن مي شود، و رفاهيّت تمام خلق را حاصل مي شود."
رعايت مقدماتي كه مذكور شد نسبت به غربا و مردم بلاد ديگر بيش تر ضرور است، بلكه نسبت به اهل ذمّه و كفّار و مخالفان مذهب نيز مراعات اين امور لازم است."
"در اين باب تعديل عمّال و اصلاح حال ايشان قويترين اسباب است، چه هرگاه ايشان ظلم كنند و بي وقوف باشند و كاردان نباشند، ملك رو به خرابي كند و مرتبه مرتبه خرابي از خرابي متولّد شود.


3. كاستن پادشاه و هيئت حاكمه از اوقات فراغت و التذاذ خود


4. داشتن سيستم اطلاعاتي قوي و حفاظت از اسرار خود

در اين مورد آورده است كه:
"و بايد كه دائماً از جانب ملك، منهيّان و جاسوسان به تفحص امور پوشيده و پنهان، خصوصاً احوال دشمنان مشغول باشند و از صادرات افعال و از دأب احوال دشمنان و خصوم، استكشاف رأي‌هاي ايشان نمايد. چه بزرگ ترين سلاحي درمقاومت اضداد و خصوم، وقوف بود بر انواع تدبيرات ايشان و اطّلاع بر حوادث ايشان. و طريق استنباط رأي و استكشاف ِعزمت بزرگان، آن بود كه در احوال و افعال ظاهر ايشان تأمل كنند و از آن استنباط امور باطن و غايب بنمايند."
"بلكه در اين باب بذل اموال بايد كرد و كسان در ملك خصمان مقرّر بايد داشت و بعضي از مردم آن ولايت را تطميعات بايد كرد كه اخبار آن جا را اعلام نمايند و..."
"و از وظايف امور ملك آن است كه اسرار خود پوشيده دارد، تا بر اجالت رأي و فكر قادر باشد و از آفت مناقصت محفوظ."|156| "و بالجمله هر امر خلاف عادت كه از خصمان و منازعان ملك و خواص و نزديكان و امرا و محافظان سرحدهاي ايشان ديده شود، در آن تأمّل و تفكر تمام بايد نمود، كه در ضمن آن غرض خواهد بود..."

5. داشتن ديپلماسي قوي

در اين مورد معتقد است كه: "اصل آن است كه تا ممكن و مقدور شود دشمن انگيزي نكني." اوصاف ايلچي و سفير را از اين قرار برمي شمارد:
"مرد عاقل، دانا، فصيح، سخندان، حاضرجواب، شجاع، حميده خصال، قاعده دان، عارف رسوم و قواعد مجالس ملوك باشد... و سفر بسيار كرده باشد و از دانش بهره يافته باشد و پيش بين و عاقبت انديش و قد و قامت و منظر نيكو داشته باشد و اگر مردي پير و عالم باشد نيكو باشد... و نرمي و درشتي درموضع خود به كار برد. در ازمنه سابق چنين معمول و مستمرّ بوده كه به غير از افاضل و دانشمندان كسي را به رسالت نمي فرستاده اند."

در اين عبارت تعريضي دارد به وضعيّت سياست خارجي عصر خويش، كه مورد پسند وي نبوده است.
از نظر وي ديپلمات ها، در اصل، به دنبال اهداف و منافع ملي هستند و نه آن چه در ظاهر وانمود مي كنند.
"و ببايد دانست كه پادشاهان كه به يكديگر رسول مي فرستند، نه مقصود همان باشد كه در نامه و پيغام مذكور مي شود، بلكه غرض افتاده كه به قدر امكان بركماهي حالات آن پادشاه و ملك او اطلاع حاصل شود. و بداند كه لشكر آن پادشاه و آلت و عدّت او به چه اندازه و كيفيّت است و در خوان و مجلس چگونه است و ترتيب درگاه و بارگاه و نشست و برخواست و چوگان و شكار و خُلق وسيرت و بخشش و كوشش و ديدار و كردار چگونه است؟ ظالم است يا عادل؟ پير است يا جوان؟ ولايتش آباد است يا خراب؟ لشكر از او خشنودند يا نه؟ لشكر او همه بر دين اويند يا نه؟ سيرت او محمود با سپاه و رعيت است يا نه؟ لشكرش|157| توانگرند يا درويش؟ بخيل است يا سخي؟ در كار بيدار و هوشيار است يا غافل؟ وزيرش صاحب عقل و كفايت و ديانت و حسن سيرت است يا نه؟ سپه سالاران اش شجاع و كارديده و كارآزموده اند يا نه؟ مصاحبانش و ندمايش عاقل و شايسته و امين و قابلند يا نه؟ در كار و امر دين و ترويج مذهب خود صلب است يا نه؟ با رحمت و شفقت است يا صاحب قساوت؟ ميل او بيش تر به هزل است يا جدّ؟ در لهو و لعب بسيار مي كوشد يا نه؟ خزاين و اموالش وافر است يا نه؟ رعايا در دوستي او ثابت اند يا نه؟ صحبت او بيش تر با اهل عقل و فضل و عفت است و شجاعت يا با جاهلان و كم خردان؟ پادشاهان اطراف ملك او در چه مقام اند و خصوصيّات احوال ايشان چگونه است؟ منازعان در ملك دارديانه؟"
"آزاركردن و كشتن رسولان به هيچ وجه مجوز نيست و متيمّن نيست و هرگاه واقع شده فتنه هاي عظيم بر آن مترتّب شده، چنان چه از كتب تواريخ و اخبار معلوم مي شود."
و معتقد است كه فريب صلح طلبي دشمن را نبايد بخوريم و لذا لازم است هميشه مهيا باشيم:
"و ببايد دانست كه به تملّق و چاپلوسي دشمنان نبايد فريب خورد و غرّه نبايد گرديد. و هرگاه از راه صلح درآيند و صلح كنند، ترك حزم و احتياط نبايد كرد. و تدبير حزم و عاقبت بيني را به دستور ايّام جنگ مرعي بايد داشت. و بسيار بوده كه پادشاهان رسولان فرستاده اند و مراسم دوستي و خلّت تمهيد نموده اند و هنوز رسول ايشان رجوع نكرده عساكر روان نموده اند و در ِنزاع و جدال گشوده اند. از اين غافل نبايد بود كه يكي از تدبيرات ملوك است كه در وقت تمهيد ِحروب، دشمنان را به اظهار دوستي و مهرباني در خواب نمايند."

و اگر با اين تدبيرات از وقوع جنگ نتواند جلوگيري كند بايد آخرين تلاش ها را جهت صلح انجام دهد.|158|"و بايد كه پادشاه در استمالت اعدا و طلب موافقت ايشان مساعي جميله مبذول دارد و در اين باب به اقصي الغايه بكوشد. و به انواع ملاطفات و نيكوكاريها و سخن ها، به رفق و مدارا، ايشان را از عداوت درگذراند. و تا ممكن باشد نحوي كند كه مهمّ به محاربه و مجادله نينجامد." و اگر از جنگ ناگزير شد، يا شروع كننده است يا دفاع كننده. اگر شروع كننده است بايد اهداف زير را مدنظر داشته باشد.

الف. غرض او خير محض وطلب دين و اعلاي لواي حقّ باشد و از غرض تفوّق و تقلّب و استيلا محترز باشد.

ب. ديگر آن كه شرايط جزم و احتياط و سوء ظن ملحوظ دارد و تا وثوق و اعتماد به ظفر نباشد بر محاربه اقدام ننمايد.

و اگر دفاع كننده است:

الف. يا طاقت مقاومت دارد؛

ب. يا ندارد.

اگر طاقت مقاومت دارد، اَوْلي آن است كه به هر نوع از انواع، ابتدا به تدبيري كه ممكن باشد او را از مقام دشمني بايد دفع كرد "و اگر اين صورت ندهد شرايط جنگ رعايت بايد نمود. و اگر طاقت مقاومت نيست، جاسوس و ديده بان در كار بايد كرد و در محافظت راه ها و بندها و استحكام قلعه ها و ذخيره نهادن، تقصير نبايد نمود و در طلب صلح، بذل اموال و استعمال حيل و مكايد ضرور است. و اگر دشمن صلح كند از صلح ابانبايد نمود و اصلاً ستيزه و لجاج پيش نبايد گرفت؛ چه لجاج مذموم است و طالب صلح به آخر مظفّر و منصور گردد."

بحث هاي ديگري كه در اين اثر به آن ها توجَه شده مشورت، امربه معروف و نهي ازمنكر، مسائل اخلاق فردي و اجتماعي و سياسي است كه در اين جا فرصت پرداختن به آن ها را نداريم و خواننده محترم را به اصل كتاب ارجاع مي دهيم.

پي نوشت ها:
[1] . سيد عبدالحسين حسيني خاتون آبادي، وقايع السّنين والاعوام، ص501 و 535 محمد علي معلم
حبيب آبادي، مكارم الاثار، ج3، ص823؛ محمدبن علي اردبيلي غروي حائري، جامع الرّوات، ج2، ص79؛ آقابزرگ تهراني، طبقات اعلام الشيعه، ج5، ص71.


[2] . محمدباقر موسوي خوانساري، روضات الجنّات، ج2، ص68. در اين منبع مي خوانيم: "قد ورد
العراق بعد فوت والده المذكور وسكن اصفهان." كه منظور عراق عجم است كه اصفهان نيز جزء آن
به حساب مي‌آيد. در كتاب دين و سياست در دوره صفوي، در صفحه 202 مي خوانيم: "مدتي را
در عراق گذرانده و پس از آن در اصفهان مي زيسته است." كه مؤلف مزبور مأخذ خود را ذكر
نكرده است؛ اگر منبع ايشان مطلب روضات الجنّات باشد، چنين مطلبي (مدّتي را در عراق گذرانده) از آن استنباط نمي شود.

[3] . محمد باقر موسوي خوانساري، همان، ج2، ص68؛ محمدعلي مدرسي تبريزي، ريحانة الادب، ج5، ص242؛‌ شيخ عباس قمي، هدية الاحباب، ص254.

[4] . موسوي خوانساري، همان، ج2، ص69؛ مدرسي تبريزي، همان، ج5، ص242؛ شيخ عباس قمي، همان،ص254.

[5] . آقابزرگ تهراني، همان، ج5، ص71؛ مدرسي تبريزي، همان، ج5، ص242.

[6] . سيدحسين مدرسي طباطبائي، مقدمه ايبر فقه شيعه، ص238-237.

[7] . محمدطاهر نصرآبادي، تذكره نصرآبادي، ص152؛ مدرسي تبريزي، همان، ج5، ص244.

[8] . حسين مدرسي طباطبائي، همان، ص239.

[9] . تذكره نصرآبادي، ص152؛ آقابزرگ تهراني، طبقات اعلام الشيعه، ج5، ص71.

[10] . محمدباقر موسوي خراساني، همان، ج2، ص69؛ محمد رازي،مشاهيردانشمندان اسلام، ص192.

[11] . آقابزرگ تهراني، طبقات اعلام الشيعه، ج5، ص71.

[12] . طاهر نصرآبادي، همان، ص152؛ وقايع السنين والاعوام، ص514؛ ريحانة الادب،ج5،ص242.|160|
[13] . تذكره نصرآبادي، ص152؛ طبقات اعلام الشيعه، ج5، ص71.

[14] . روضات الجنّات، ج2، ص69؛ ريحانة الادب، ج5، ص242؛ قصص العلما، ص386؛ شيخ عباس قمي، فوايدالرضويّه، ص426؛ رسول جعفريان، دين و سياست در دوره صفوي،ص202.

[15] . محمدباقر موسوي خراساني، همان، ج2، ص69؛ محمدعلي مدرسي تبريزي، همان، ج5،
ص242؛ شيخ عباس قمي، فوايدالرضويه، ص426.

[16] . عبدالحسين خاتون آبادي، همان، ص502 و 534.

[17] . آقابزرگ تهراني، همان، ج5، ص71؛ محمدباقر موسوي خراساني، همان، ج2، ص69.

[18] . آقابزرگ تهراني، همان، ج5، ص72؛ آقابزرگ تهراني، الذرّيعه، ج3، ص55.

[19] . همان، ص72.

[20] . سيدحسين مدرسي طباطبائي، همان، ص57.

[21] . همان، ص56-57.

[22] . سيد عبدالحسين خاتون آبادي، همان، ص535.

[23] . سيد جلال الدين آشتياني، منتخباتي از آثار حكماي الهي ايران، ص490-491.

[24] . همان، ص491.

[25] . محمدبن علي اردبيلي غروي حائري، جامع الرّوات، ج2، ص79.

[26] . در وقايع السنين والاعوام، ص534، آمده است: "در سالي كه بيماري بسيار بود و جمعي كثير از هرطايفه فوت شدند." در اين منبع ذكرنشده كه وفات محقّق سبزواري به علّت آن بيماري فراگير بوده است يا خير.

[27] . متأسفانه اين دو اثر نيز مانند ديگر آثار نفيس آن عالم فرزانه، به گونه ايدر خور، تصحيح و چاپ
نشده اند. گفتني است موسسه آل البيت، چند سال پيش از اين، كتاب ذخيرة المعاد في شرح الارشاد را، به صورت افست از روي چاپ سنگي، بدون تنقيح و تصحيح به چاپ رسانده است، تنها جنبه مثبت آن فهرستي است كه در پايان كتاب آمده است و نيز صفحه گذاري مسلسل آن.

[28] . سيدعبدالحسين خاتون آبادي، همان،ص529-530. برادرم آقاي شريف لك زايي در تهيه اين مقاله همكاري خوبي داشته اند از ايشان تشكر مي كنم.

 

منبع : وبسایت مجلس خبرگان رهبری

 

کوچه پس کوچه پیوندها

کلیک کنید:

آشنایی با مرحوم شیخ حسن داورزنی ادیب و معلم پیش کسوت خطه سربداران

نظرت را بنویس
comments
پربازدیدترین محبوب‌ترین‌ها پرونده ویژه نظرات شما