آشنایی کامل با اندیشه سیاسی محقق سبزواری عالم برجسته دینی ایران در قرن یازدهم(1)

(قسمت اول)

سبزوار شهر دانشوران بیدار و ریشه فرهنگی خراسان است که شمار زیادی از دانشمندان و چهره های برجسته سیاسی ، فرهنگی ، مذهبی وهنری ایران زمین در طول قرن های متمادی از این شهر برخاسته اند.

به گزارش مجله اینترنتی اسرارنامه ، یکی از دانشمندان برجسته سبزوار که متأسفانه تا حد زیادی ناشناخته باقی مانده ، اما در عصر خود صاحب اندیشه ای رفیع و مرتبه علمی بالایی در علوم مذهبی و سیاسی بود که نظریات او چند قرن پس از درگذشتش هنوز هم دارای کاربرد و جایگاه علمی والایی  در نظام فکری جمهوری اسلامی ایران است، محقق سبزواری است که در 1017 هجری قمری در روستای نامن سبزوار پای به عرصه حیات نهاده و در بزرگسالی به اصفهان رفت و منصب امامت جمعه و شیخ الاسلامی این شهر مهم ایران را که در آن زمان پایتخت کشور بود ، برعهده گرفت.(منبع)

وبسایت مجلس خبرگان رهبری ، در آرشیو مطالب خود ، مقاله ای مفصل و ارزشمند در ارتباط با اندیشه سیاسی محقق سبزواری منتشر کرده است که اسرارنامه در راستای رسالت فرهنگی خود برای معرفی مشاهیر سبزوار و فرزندان برجسته خراسان به انتشار متن کامل این مطلب می پردازد:

 

درآمدي بر انديشه سياسي محقق سبزواري

نجف لك زايي

تولد، تحصيلات و منزلت علمي

انديشه سياسي محقّق سبزواري

الف. معرفت شناسي

ب. هستي شناسي

ج. انسان شناسي

د. دولت

ه. جنگ و صلح

 

1. نيروي نظامي قوي

2. توسعه تجارت بين المللي

3. كاستن پادشاه و هيئت حاكمه از اوقات فراغت و التذاذ خود

4. داشتن سيستم اطلاعاتي قوي و حفاظت از اسرار خود

5. داشتن ديپلماسي قوي

 

در ميان قرون اسلامي قرن يازدهم هجري درخشندگي خاصي دارد. عالمان بزرگي چون ميرداماد، شيخ بهايي، ميرفندرسكي، صدرالمتألّهين، محمّدتقي مجلسي، فيض كاشاني، محقّق سبزواري، محمّدباقر مجلسي، محقّق خوانساري و سياست مداراني چون شاه عباس اول، خليفه سلطان، شيخ علي خان زنگنه، و... در اين قرن مي زيسته اند. آثار علمي و خدمات ارزش مندي كه در اين دوره به عالكم اسلام عرضه شد برهيچ دانشور منصفي پوشيده نيست. بسياري از عالمان اين قرن، در جوامع اسلامي و به ويژه شيعه شناخته شده اند و همواره از ثمرات علمي آنان بهره برده شده است، اما برخي ازآنان، چنان كه بايد، به مردم و حتي به جوامع علمي، معرفي نشده اند. محقّق سبزواري از دانش منداني است كه در چنين دوره ايمي زيسته و آثار گران قدري از خود به يادگار گذاشته است، اما متاسفانه تاكنون ناشناخته مانده و غير از دو اثر فقهي وي كه مورد استفاده علماي بزرگ بوده است، بيش از بيست اثر ديگر وي هم چنان به صورت خطي باقي مانده است.|142|

تولد، تحصيلات و منزلت علمي

محمّدباقر سبزواري، معروف به محقّق سبزواري، در سال 1017ه.ق. به دنيا آمد. [1]وي فرزند محمد مؤمن خراساني است كه پس از وفات پدرش به اصفهان آمد و در آن جا سكنا گزيد [2] و در اندك زماني سرآمد علماي عصر خود شد؛ به گونه ايكه پس از چندي به درخواست شاه عباس دوم سمت امامت جمعه و جماعت و منصب شيخ الاسلامي را پذيرفت. [3]

محقّق سبزواري نزد شاه عباس دوم و وزير عالم او خليفه سلطان بسيار عزيز و محترم بود. خليفه سلطان او را بسيار دوست مي داشت و وي را بر نزديكان خويش مقدّم مي داشت؛ به گونه ايكه تدريس در مدرسه ملاعبدالله شوشتري از طرف وي به محقق سبزواري واگذارشد. [4]

محقّق سبزواري در دوران تحصيل، از اساتيد مشهوري استفاده كرده است. برخي از اساتيد وي در علوم نقلي و ضبط حديث و علوم عقلي و فلسفي، سرآمد دوران خود بوده اند.

 

از اساتيد وي در علوم نقلي مي توان به اشخاص زير اشاره كرد:

1. علاّمه محمّدتقي مجلسي، معروف به مجلسي اوّل.(1070-1003ه.ق.) [5]داراي آثاري چون: حديقه المتقين، اجوبه مسائل فقهي، مناسك حج و رضاعيّه. [6]

2. ملاحسن علي شوشتري.(متوفاي 1075ه.ق.) [7] وي رساله ايدر حرمت نماز جمعه در زمان غيبت، و اثر ديگري به نام التبيان دارد. [8]

3. حيدرعلي اصفهاني. [9]

4. سيدحسين بن حيدر عاملي. [10]

 

محقّق سبزواري از عالماني چون: محمّدتقي مجلسي، نورالدّين علي بن حسين بن ابي الحسن عاملي (1068ه-.ق.) برادر صاحب مدارك و معالم، ميرشرف الدّين علي بن حجّت شولستاني ( زنده در 1062ه-.ق.) و حسين بن حيدربن حيدر قمر كركي، روايت|143|مي كرده است. همه اين ها از طبقه شاگردان شيخ بهايي (1030- 952ه.ق.) بوده اند. [11]

 

از اساتيد وي در علوم عقلي مي توان به اشخاص زير اشاره كرد:

1. ميرابوالقاسم فندرسكي، حكيم نامدار قرن يازدهم هجري. (1050-970ه.ق.) [12]

2. قاضي معز. [13]

در برخي متون قديم و جديد، محقّق سبزواري شاگرد شيخ بهائي معرفي گرديده و گفته شده كه از وي اجازه روايت داشته است. [14] اين مطلب، با توجه به شواهد و قراين موجود، درست به نظر نمي رسد، زيرا محقّق سبزواري در سال وفات شيخ بهائي (1030ه-.ق.) سيزده ساله بوده است. نيز به طور دقيق بر ما روشن نيست كه محقق سبزواري در آن ايام در اصفهان مي زيسته است يا خير. از ميان شاگردان محقق سبزواري نام چند تن از آنان، كه از درجه علمي بالايي برخوردار بوده اند، در برخي متون آمده كه دراين جا به چند تن از آنان اشاره مي كنيم:

1. حسين بن جمال الدّين محمّد خوانساري،معروف به محقّق خوانساري.(1099-1019ه.ق) [15]

2. سيد عبدالحسين حسيني خاتونآبادي. (1105- 1039ه.ق) [16] وي به گفته خودش چهل سال اكثر اوقات خود را در كنار محقق سبزواري گذرانده و در برخي سفرها همراه وي بوده است.

3. محمّدبن عبدالفتاح تنكابني، معروف به سراب. (م 1124ه-.ق.) [17]

4. محمد شفيع بن فرج گيلاني. (زنده در 1087ه-.ق.) [18]

5. محمد صالح بيابانكي.

6. عبدالله اردبيلي. [19]

 

شخصيت و موقعيت علمي ِاخلاقي محقّق سبزواري اگرچه بلند است، تاكنون آن گونه كه بايد و شايد در همه ابعاد مورد توجه قرار نگرفته است؛ طرفه آن كه براي برخي كسان با شنيدن نام ايشان، مرحوم حاج ملا هادي سبزواري(ره) تداعي مي شود و البته|144|برخي نيز وي را با مرحوم آخوند خراساني، صاحب كفاية الاصول اشتباه مي گيرند. محقّق سبزواري تاكنون فقط از جنبه فقهي و به عنوان فقيهي صاحب نظر مورد توجه بوده است به لحاظ اين كه دو اثر فقهي وي؛ يعني كفاية الاحكام و ذخيرة المعاد في شرح الارشاد مورد استفاده و استناد علما بوده است. به عنوان مثال شيخ مرتضي انصاري در جاي جاي مكاسب از كتاب كفاية الاحكام سبزواري استفاده كرده است.

عالمان و دانشوران هريك با تعابير و اصطلاحات مختلف به مقام و جايگاه علمي محقّق سبزواري اشاره كرده اند. صاحب جواهر،محمّد حسن بن محمّد باقر نجفي، از فيض، سبزواري و صاحب مدارك به اتباع المقدّس تعبير مي كند. [20] لازم به ذكر است كه محقّق سبزواري و چند تن ديگر از عالمان هم عصر وي، نظير فيض كاشاني پيرو مكتب مقدس اردبيلي (متوفاي 993ه.ق.) بوده اند. ويژگي اين مكتب و شخص مقدس اردبيلي، اتكا بر فكر و اجتهاد تحليلي و تدقيقي، بدون توجه به آرا و انظار پيشينيان بود. [21]

از اين روست كه شاگرد وي سيد عبدالحسين حسيني خاتونآبادي در معرّفي كتاب كفاية الاحكام سبزواري مي گويد: "كتابي است بسيار نافع، مشتمل بر مسائل نافعه ضروريه، كه در متون كتب مشهوره نيست، و مسائل غير ضروريه نادره، كه در كتب مشهوره هست، در آن جا نيست." [22] البته اين خود علاوه بر اين كه روش وي را در فقه مي نماياند به نكته اي ديگر نيز اشارت دارد و آن توجه محقّق سبزواري به مسائل مورد نيازجامعه و حذف مسائل غير ضرور و نادرالوقوع از بحث هاي فقهي است و درك اين مطلب كه بايد به مشكلات و نيازهاي روز جامعه توجه و به آن ها پاسخ داده شود.

استاد سيد جلال الدين آشتياني در توصيف شخصيت محقّق سبزواري مي نويسد:"سبزواري با آن كه از محققان در علوم نقلي محسوب مي شود و به واسطه مُسلميّت او دراجتهاد و معروفيت او در مقام زعامت ديني و تدريس فقه و اصول، اوقات او مستغرق بود، و به حق از اكابر فقها و اصوليون در دوران تشيع محسوب مي شود، با اين وصف، در انواع فنون عقلي به خصوص حكمت الهي، از مدرّسان عالي مقام عصر خود به شمار مي رود و به تدريس حكمت و فلسفه و تفكر در مسائل حكمي رغبت و اشتياق زياد داشته است،|145|... و اين خود دليل است بر اين كه جامعيت در علوم عقلي و نقلي از خواص علماي دوران صفويه است." [23] در ادامه مي‌آورد: "اين دانشمند، بسيار با ذوق و خوش محضر و متخلّق به اخلاق و صفات ملكوتي بود. به ادبيات فارسي احاطه كامل داشته است و به فارسي بسيار زيبا مطلب مي نوشته است. در فنون رياضي ماهر و داراي طبع شعري روان بود." [24]

محقّق سبزواري علاوه بر تسلط بر زبان عربي و تأليف كتاب ها و رساله هايي به اين زبان، به فارسي روان و زيبا مطلب مي نوشته است. روضه الانوار، اثر گران سنگ وي، به زبان فارسي نوشته شده است كه از استحكام قابل تحسين و شايسته ايبرخوردار است.

در جامع الروّات درباره شخصيت محقّق سبزواري مي خوانيم: العلاّمة المحقّق المدقّق، الرّضي الزّكي، جليل القدر، عظيم الشان، رفيع المنزله، عالم فاضل، كامل صالح، متبحر في العلوم العقليه والنبقليه، وحيد عصره، فريد دهره، لاتحصي مناقبه و فضائله، له تأليفات حسنه..." [25]

محقّق سبزواري پس از گذشت يك عمر تلاش و سازندگي روحي و علمي، در سن هفتاد و سه سالگي، در هشتم ربيع الاول سال 1090 ه.ق. در اصفهان ديده از جهان فروبست و به ديار باقي شتافت. [26] جنازه وي از اصفهان به مشهد مقدس منتقل و در جوار ثامن الحجج، امام رضا(ع)، در مدرسه ميرزاجعفر دفن گرديد. از عالمان ديگري كه در آن جا مدفون اند مي توان به شيخ حرّ عاملي، ملاميرزاي شيرواني و شيخ علي، سبط شهيد ثاني اشاره كرد.

محقّق سبزواري، با توجه به مقام و موقعيّت علمي خود، آثار و تأليفات فراوان و با ارزشي از خود به يادگار گذاشته است. علاّمه شيخ آقا بزرگ تهراني، در الذّريعه، به بيش از بيست اثر از تاليفات ايشان اشاره مي كند. تنوّع آثار وي موضوعاتي چون فقه، اصول، اخلاق، سياست، فلسفه و ادب را در بر مي گيرد. تأليفات محقّق سبزواري به دو زبان فارسي و عربي نگاشته شده اند. از مجموع آن ها، آثار فقهي وي از اقبال بيش تري برخوردار بوده و همواره مورد استفاده فقيهان و عالمان بوده است. كفاية الاحكام و ذخيرة المعاد في شرح الارشاد مهم ترين آثار فقهي محقق سبزواري هستند. [27]

|146|

مفاتيح النّجات عباسي، جامع الزّيارات عباسي، خلافيّه، رساله عمليه، شرح توحيد صدوق، رساله در نماز جمعه، مناسك حج، روضة الانوار عباسي، كفاية الاحكام، ذخيرة المعاد في شرح الارشاد، رساله در تحريم غنا، حاشيه بر شرح اشارات، حاشيه برالهيات شفا.

شرح حديث بِرُّالوالدين، شرح زبدة الاصول، ردّ بر رساله شبهه استلزام، رساله در مقدمه واجب، رساله في تحديد النهار الشرعي، از مهم ترين تاليفات محقق سبزواري به حساب مي‌آيند.

 

انديشه سياسي محقّق سبزواري

محقّق سبزواري معاصر چهار تن از شاهان سلسله صفويه بوده است:

1. شاه عبّاس اوّل (1038- 996ه.ق.)

2. شاه صفي اوّل (1052- 1038ه.ق.)

3. شاه عبّاس دوّم (1077- 1052ه.ق.)

4. شاه سليمان اوّل = شاه صفي دوّم (1105- 1077ه.ق.)

اما عمد فعاليت هاي سياسي سبزواري دردوره سلطنت عباس دوم وصفي دوم شكل گرفته است. همان گونه كه پيش از اين گفته شد، در دوره عباس دوم منصب شيخ الاسلامي و امامت جمعه را پذيرفت. هم چنان كه در برخي از سفرهاي شاه نيز وي را همراهي مي كرد. در دوره سليمان اول، به هنگامي كه شاه برايبار دوم تاج گذاري كرد و نامش را به صفي دوم تغيير داد، به گمان اين كه بنا بر ادعاي منجمان از درد و رنج و بيماري آسوده خواهد گشت، اين محقق سبزواري بود كه در مراسم تاج گذاري شركت داشت و پس از آن به مسجد رفت و تاج گذاري شاه را به اطلاع عموم رساند. [28]

مهم ترين اقدام محقق سبزواري در دوره شاه عباس دوم تأليف كتاب هاي متعدد، در جهت اصلاح اخلاق و رفتار شخصي شاه و بهبود مملكت داري اوست. يكي از مهم ترين اين كتاب ها، "روضه الأنوار عبّاسي" است، كه اگر نگوييم مهم ترين سياست نامه شيعي|147|است دست كم مي توان گفت مهم ترين سياست نامه دوره صفويه است.

زندگي سياسي محقق سبزواري را در رساله جداگانه اي، كه در تحليل انديشه سياسي وي در دست نگارش است، به تفصيل خواهيم آورد، در اين جا تلاش خواهيم كرد به اجمال نگاهي به "روضة الأنوار عباسي" بيفكنيم.

تأليف كتاب به درخواست شاه عباس دوم بوده است و به همين جهت "اين كتاب موسوم شد به روضه الانوار عباسي". اگرچه محقق اظهار مي دارد كه خود او از سال ها پيش به دنبال دست آويزي براي ترتيب و تاليف چنين كتابي بوده است:

"گاهي به خاطر مي رسيد كه كتابي تأليف نمايد مشتمل بر آن چه پادشاهان را در كار باشد به حسب نجات و رستگاري اخروي و آن چه ايشان را نافع باشد به حسب تدبير و مصلحت ملكي... ليكن بي اشاره اعلي اقدام به اين امر نمي نمود. تا آن كه قايد توفيق مساعدت نموده، مبشّر عيني بشارت قدسي رسانيد و از جانب اعلي اشاره اشرف به امر مذكور عزّ صدور يافت."

تاريخ تأليف مطابق آن چه در پايان كتاب آمده، سال 1073ه-.ق. است. يعني چهار سال پيش از مرگ عباس دوم و پس از بيست سال از سلطنت وي.

از محتواي مطالب كتاب به نظر مي رسد كه وي انحطاط دولت صفويه را، پيش از آن كه اتفاق افتد، مشاهده مي كرده است. به اين عبارت توجّه كنيد:"[و در اين كتاب آمده است] تفصيل بعضي از اسباب زوال و اختلال ملك، تا مباشر امور سلطنت، اسباب بقا و ثبات دولت را ملتزم باشد و از دواعي زوال احتراز لازم داند." و بلافاصله در صفحه هاي آغازين كتاب، فصلي با عنوان عوامل زوال دولت گشوده و پانزده عامل را در اين جهت برشمرده است:

ظلم پادشاه، ظلم عمّال و امرايپادشاه، بسياري ِاشتغال پادشاه به شرب و لهو و لذّات و غفلت از امور ملك، تفويض امور به امرا و وزرا، تندخويي و درشت گويي پادشاه، خرج ها و بخشش هاي بي جا، خرابي مملكت و بي سرانجامي و تفرّق رعيت،|148|كمي لشكر كه از مقدار حاجت كم تر باشد، خصومت و عداوت و منازعه ميان امرا و خواص پادشاه، تفويض كارها به جماعتي كه اهل آن كار نباشند و غرور و خودبيني.

وي، از نظر شيوه نگارش، تلاش مي كند تا از عبارت هاي بي تكلّف استفاده نمايد بر وجهي كه مضامين آن به اسهل وجه، مفهوم جمهور خواص و عوام تواندشد. "و نيز ازطرح مطالب بي فايده يا آن چه "در نقل آن ها پرفايده نيست" به شدت احتراز مي كند.

چنان كه در تمامي ابواب سعي بليغ دارد تا شاه را به رفتار درست رهنمون سازد و اگر جايي مطلب به گونه اي باشد كه ممكن است واكنش ناصوابي بر آن مترتب شود از زبان تمثيل و حكايت استفاده مي كند. چنان كه به ديگران نيز اكيداً سفارش مي كند كه حقايق را به گوش پادشاه برسانند.

"حقيقت هر چيز به قدر امكان، كسي را كه ميسرباشد، به عرض پادشاه بايد رسانيد، هرچند مضمون آن تلخ و ناگوار باشد.واگر بعضي را صريح نتوان گفت در لباس تمثيل و حكايت و اشاره اظهار بايد نمود."

و مهم تر از همه اين كه به كاربرد فرازماني كتاب توجه دارد و اظهار اميدواري مي كند كه: "سال هاي دراز طبقات ملوك و سلاطين و غيرهم را از آن كتاب [روضة الأنوار] انتفاع عظيم حاصل شود."

با توضيحاتي كه آمد اكنون به مباني ِتفكر سياسي محقق سبزواري اشاره مي كنيم.

الف.معرفت شناسي

  قرآن، احاديث نبوي و ائمّه معصومين(ع)، سخنان حكما و فلاسفه، تاريخ ومشاهدات شخصي از منابع و مآخذ عمده سبزواري در اين كتاب هستند. او خود نوشته است كه: "و اهتمام دارد كه در هر باب به قدر ميسور استشهاد به آيات بيّنات قرآنيّه و احاديث شريفه نبويّه، اميرالمؤمنين علي بن ابي طالب - عليهم افضل السلام والتّحيه - وآراي حكماي سابقين و سخنان ملوك ماضين مذكور باشد و در هر باب حكايات مناسب مقام، بي تطويل كلام، ايرادشود." و يا در جاي ديگري مي نويسد: "چه عقل و نقل و|149| تجربه شاهدند بر آن كه...". از ميان منابع سياسي به آثار خواجه نظام الملك طوسي و خواجه نصيرالدين طوسي عنايت خاصي دارد.

ب. هستي شناسي

به اعتقاد محقق سبزواري خداوند، كه خالق انسان است، دو جهان آفريده است:

1. جهان ممات، كه جهاني است كه اكنون در آن زندگي مي كنيم؛

2. جهان حيات، كه جهان آخرت است.

دنيا پلي است برايرفتن به سوي آخرت. غرض از آمدن آدمي به اين جهان آن است كه تحصيل زاد آخرت نمايد و توشه آن جهان را از اين جهان بردارد. بنابراين در اين دنيا نبايد بيش از مقدار حلال تحصيل لذّات نمود. چنان كه هيچ سيّئه ايرا در اكتساب حسنه نمي توان سرمايه ساخت. خداوند، بر اساس عدل و حكمت خويش، پيامبران را فرستاده است تا "باعث انتظام مصالح جمهور و ارتباط مفاصل امور" شوند و با ابلاغ قانون الهي آن ها را در رسيدن به جهان آخرت هادي باشند.

ج. انسان شناسي

ازنظر محقق سبزواري، اگر انسان ها به نواهي شرع و زواجر عقل منزجر نشوند، فساد عظيم در جامعه پديد خواهدآمد: "و ببايد دانست كه نفوس و طبايع نوع انسان در اول خلقت و بدايت فطرت به سبب تنوّع خصوصيّات و اختلاف استعدادات، مختلف افتاده. و هم و دواعي همگي مصروف بريك وجه نيست و مقاصد واغراض ايشان مختلف است و تباين دراقوال وافعال و اخلاق و اغراض همه ظاهر است. و صفات ذميمه و

اخلاق رديّه چون جور و ظلم و بغض و عُدوان و حقد و حسد و بخل در جبلّت ايشان هست. و اگر به نواهي شرع و زواجرعقل منزجر نشوند، آنصفات قوّت گيرد و به فساد عظيم منتهي شود. و بسياري از ايشان را امر و نهي|150|شرعي و تنبيه و سرزنش عقلي كافي نباشد، بلكه ايشان را در قبول صلاح وحصول اصلاح، حاجت به تأديبات و سياسات ملكي و ملكي بوده باشد. پس حكمت ذات متعاليّه ربّاني اقتضاي آن كرد كه در ميان بشرحاكمي عادل و مصلحي كامل باشد."

و مي گويد كه اگر امربه معروف و نهي از منكر ترك گردد "طبايع بهايم و سباع در ميان بني نوع انسان شايع گردد." و درجايي ديگر آورده است كه: "ملائكه همين ملاحظه نموده اند كه بر طبع بشر قوّت هاي شهواني و غضبي و دواعي نفساني، كه مفضي به فساد و سفك دما مي تواند شد، غالب است... و بر جهان ديگر مطّلع نشده اند. و از اسرار و انوار نفوس بشري و درجات رفيعه كه انسان را حاصل مي تواندشد، خبري ندارند.

"وي طبقات مردمان را پنج گروه مي داند:

1. كساني كه به طبع، خيّر باشند و خير از ايشان به غير تعدي كند، چون علما،حكما، فقها، عرفا و امثال ايشان. اينان خلاصه عباد و غايت ايجاد و نزديك ترين گروه به پادشاه هستند و لذا رؤساي باقي خلايق بايد باشند.

2. كساني كه به طبع، خيّر باشند ولي خير ايشان متعدي به غير نباشد.

3. كساني كه به طبع نه خيّر باشند و نه شرير.اين ها را بايد ايمن داشت و حمايت كرد و به خيرات تحريض نمود.

4. كساني كه شرير باشند امّا شرّ ايشان به غير تعدي نكند.

اين جماعت را... از افعال ذميمه تحدير بايد فرمود... تا طبع خود باز گذارند و به جانب خوبي گردآيند."

5. گروهي كه به طبع شرير باشند و شرّ ايشان متعدّي به غير باشد. و اين طايفه بدترين خلق اند و ضدّ اولي.

د. دولت

از نظر محقق سبزواري منشأ تشكيل اجتماع، نيازهاي اقتصادي است. وي|151|آورده است كه "انسان در معاش محتاج است به اجتماع و اين اجتماع را در عرف ِعلما وحكما تمدن گويند." اما منشأ ضرورت ِتشكيل دولت را ايجاد امنيت و جلوگيري ازپايمال شدن حقوق هم نوعان توسط همنوعان مي داند. به جهت اهميت اين بحث ناگزيريم كه متن آن را، گرچه اندكي هم طولاني است، بياوريم:

"چون داعيه هاي مردمان مختلف است و همه نفوس طلب منفعت خود مي كنند و هر نفسي از پي غرضي مي رود، بعضي را ميل به شهوات بوده و بعضي را ميل به مال و بعضي را ميل به غلبه و استقلال، اگر ايشان را به طبايع ايشان گذارند هريك آن چه ديگري دارد خواهد و كار به خصومت و نزاع انجامد و به اضرار واهلاك يكديگر مشغول شوند و هريك از شغلي كه در معاونت يكديگر دارند بازمانند و فايده جمعيت و معاونت باطل شود. پس بالضروره نوعي از تدبير بايد كه هريك را به حدّي، كه مستحق آن باشد، قانع گرداند و به حق خويش برساند و دست هريك از تعدي و تصرف در حقوق ديگران كوتاه گرداند و به شغلي كهتعلق به او دارد، مشغول گرداند و اين تدبير محتاج است به صاحب شريعت؛يعني پيغمبر... تا احكام، از جانب خداي عزوجل به خلق برساند... و آن قانون عظماي شريعت است." "و چون همه خلق، به طوع و رغبت، انقياد شرع و فرمان برداري احكام الهي نكنند، ايشان را حاكمي عادل باشد كه به لطف و عنف، خلق را بر طاعت و انقياد احكام الهي بدارد و."

 

وي چگونگي تشكيل دولت را اين گونه توضيح داده است:

"و ببايد دانست كه مبادي حصول دولت ها آن باشد كه جماعتي آراي ايشان موافق افتد و در معاونت و مظاهرت يك شخص اتفاق كنند و در موافقت دل و اتحاد رأي به منزله يك شخص باشند و در مساعدت و در معاونت به منزله اعضاي يك بدن. وجه آن كه مبدأ حصول دولت، اتفاق است، آن است كه هر شخصي ازاشخاص انساني را قوّتي باشد به حدي معين و اندازه معين، و چون اشخاص بسيار جمع شوند، قوّت مجموع بر نسبت عدد اشخاص مضاعف شود."|152|

 

محقق سبزواري دولت ها را در دو گروه طبقه بندي مي كند:

1- سلطنت فاضله: كه بناي سير و اطوار ملك بر قواعد عقل و مناهج شرع بوده،از سلوك ِمنهج ِتوسّط و اعتدال، كه موافق ميزان عدل است، قدم بيرون نگذارد. و غرض از آن تكميل نفس خود و ديگران باشد... پادشاهي كه بر منهج اول باشد، تمسك به عدالت كند و رعايا را به جاي دوستان و اصدقا دارد و بلد را از خيرات عامه مملو سازد و عنان شهوات خود را به دست عقل دهد و مالك خود باشد... و مراد به خيرات عامّه امن بود و سكون و آرام و مودّت و دوستي با يكديگر و عدل و عفاف و لطف و احسان و وفا و امثال آن."

2- سلطنت ناقصه: كه آن را سلطنت تغلّبي خوانند. و غرض از آن، آن باشد كه به جور و تعدّي و پيروي هوا و هوس و دواعي نفساني و تحريكات شيطاني خلق را در تحت بندگي خود درآورده، قوي و آلات ايشان را در مصارف آرزوهاي شهواني و غضبي خود صرف نمايند و در جور و تعدي و ستم بر خلق بي باك باشند... كساني كه به اين راه روند"، ملك ايشان را نظامي و دولت ايشان را دوامي نباشد و به اندك زماني به نكبت دنيوي و شقاوت اخروي مبتلا گرداند."

چنين دولتي "بلاد را پر از شرور عام كند و خود، بنده شهوت باشد و اطاعت احكام شرع و عقل ننمايد... و مراد به شرور عامّه خوف بود و اضطراب و تنازع و خصومت و جدال و جور و حرص و اسراف و عنف و غدر و خيانت و ناراستي و مسخرگي و بي حيايي و غيبت و امثال آن."

سياست، در نظر محقق سبزواري، "يعني تدبير و قانون صحيح" و تدبير حفظ دولت به دو چيز مي شود: تأليف اوليا و تنازع اعدا. اوليا از نظر وي چهار طبقه هستند: اهل قلم، اهل شمشير، ارباب معاملات و اهل زراعت.


ادامه دارد ....

منبع : وبسایت مجلس خبرگان رهبری

 

برای مطالعه قسمت دوم این مقاله روی اینجا کلیک کنید.

 

کوچه پس کوچه پیوندها

کلیک کنید:

آشنایی با خطاط ، نقاش ، موسیقیدان و شاعر برجسته خراسان ، امیرشاهی سبزواری

نظرت را بنویس
comments
پربازدیدترین محبوب‌ترین‌ها پرونده ویژه نظرات شما