لغت نامه سبزواری (الف)
برای مطالعه سایرواژگان لهجه سبزواری هم اکنون روی اینجا کلیک کنید
اِشکاف (eshkaf)= کمد دیواری
اِلیج( elij)= لگد
اِفلیج (eflig)=فلج
اِلفچ (alefg)= لوچ ،چسبناک
اِللک (allek)=قوم وخویش
اِزمله ezmallah)= تا موقع
اِلش کرد(elesh) =عوض کرد
اِف تاو(eftov) =آفتاب
اِمبروت(emrot) =گلابی
اِخکوک (ekhkok)=چاقاله بادام
اِن دید (endid)= اندوده کاه گل
ایاس(ayas)=سایه [1]
اِینَ (eina)=آینه
اِوشووeveshoo))=آویشن
اِن جلوق (engologh)= چروک
اَمنیه (amniyah)=پاسبان
اَشنه (ashnah)= بلند (معمولا به قد خیلی بلند گفته می شود )
اَخلَ (akhla)=بدرد نخور
اَن تیکهantika)) = آنتیک
اَلجک (algak)= دستکش
اَرا (ara)= لباس نو پوشیدن
اَلو(aloo) =شعله آتش
اَرغه (argha)=زرنگ
اَله َپَله (ala pala) =رنگارنگ
ایشتو (eshtoov)=عجله
ایوو(eyvoo)= ایوان
اوللو بدر کرد (olloo bedar kerd)= ایراد گرفت
اوک چه (ovchak)= سکسکه
او بیخ (ovbikh)= آن کنار (در مورد اشاره به کار می رود )
اوسنی (osni)=هوو
گرد آورندگان :
ربابه معماری
فاطمه خرم پور
امید برومندی
دوستانی که تا کنون در تکمیل این فهرست با اسرارنامه همکاری کرده اند:
[1] : محمدرضا جلینی
[2] : ؟