خوابم نبرد!! / شعری بازار مشترک از 20 شاعر ایرانی
من شمردم گوسفندان را ولی خوابم نبرد!!
هم شمردم این و هم آن را ولی خوابم نبرد!! (احسان طاهری)
تا خیالم کاملاً از هر نظر راحت شود
شل نمودم بند تنبان را ولی خوابم نبرد!! (محسن طاهری)
در خیالم عقد کردم، از لجِ مادرزنم...
گل‌پری، لیلا و سوزان را ولی خوابم نبرد!! (راشد انصاری)
آب تهران گر چه خوب اما کمی خواب آور است...!
من که خوردم آب تهران را ولی خوابم نبرد!! (ناصر فیض)*
پیش خود گفتم مگر در خواب بینم روی مرغ!
بالش سر ساختم نان را، ولی خوابم نبرد!! (سعید سلیمان‌پور ارومی)
جا‌به‌جا کردم تمام اختران را چند بار...
زهره و پروین و کیوان را ولی خوابم نبرد!! (بیژن چرامکانی)
از سر شب دانه‌دانه هی شمردم تا سحر...
ریش و پشم شیخ صنعان را ولی خوابم نبرد!! (عباس خوش عمل کاشانی)
قطب رفتم، خرس گشتم، هی به دل صابون زدم...
مستیِ خواب زمستان را ولی خوابم نبرد!! (امیرحسین دیبایی)
تا بخوابم زودتر، از دست دادم داربیِ...
بین "اینتر- آ.ث میلان" را ولی خوابم نبرد!! (دانیال یزدان‌پناهی)
خلق می‌گویند هستم ناقلا و هفت‌خط!
خواب کردم گر چه شیطان را ولی خوابم نبرد!! (علی‌اصغر نجفی)
ناامید از شهرزاد قصه‌گو خواندم سپس
شعرهای ارمغان‌جان را ولی خوابم نبرد!! (ارمغان فشمی)
آن شنیدم خرس گر دودی زند خوابش برد...
چاق کردم بنده قلیان را ولی خوابم نبرد!! (ایمان افتخاری)
نذر کردم گر بخوابم، وقف مسکینان کنم...
باغ و ویلای لویزان را ولی خوابم نبرد!! (باران تقوی)
من به یاد همسرم هی فیلم دیدم تا سحر:
هم "بروس‌لی" هم "جکی‌جان" را ولی خوابم نبرد!! (فرزین کشاورز)
من عمل کردم به پندِ مادر و خواندم سه بار...
آیت الکرسیِّ قرآن را ولی خوابم نبرد!! (هنگامه دریکوند)
شام، خوردم مرغ بریان و دلم چون بشکه گشت
هضم کردم مرغ بریان را ولی خوابم نبرد!! (سید امیرِ سادات‌موسوی)
خواستم دیشب، که در رویای خود رهبر شوم
تا کنم آباد ایران را ولی خوابم نبرد!! (عزت‌اله الماسی)
گوش دادم شادمهر و چاووشی را با ابی
در کنارش کاک عثمان** را ولی خوابم نبرد!! (آراس رسایی)
در خیالم یک به یک رفتم درون خانه ها
خواب کردم کل تهران را ولی خوابم نبرد!! (مصطفی صادقی)
بنده هم شش قرص خواب‌آور خریدم با سه دوغ!
سر کشیدم چند لیوان را ولی خوابم نبرد...!! (صادق پرتویی)
نظرت را بنویس
