بهانه ای برای نوشتن(۸)

 

بهانه ای برای نوشتن(۸)

لا ادری/ مجلۀ اینترنتی اسرارنامه

  چشم به هم زدنی خودرادر«بوستان سلامت»یافتم.درمسیرتوحیدشهر. بسیارمرتب ومنظم وهمه چیزجای خودش. برای پیاده روی ساخته اند،مسطح وهماهنگ.
معمولا تابستان ها و روزهای معتدل اینجا پر رفت و آمد است.صدای ماشین ها هم با فاصله است و کم آزار، میشود تحمل کرد.

  معماری زیبا و چشم نوازی دارد، سازندگانش چیزی کم نگذاشته اند؛ سنگفرشها، دیوارکها و فضای گلها، و
  گلزارهاودرختچه های سرو...روح نوازند...«ای گل و گلزارها هاکیست گواه شما؟ بو ،که درمغزهاست رنگ که درچشمهاست»...
  الان در اینجا من تنها هستم، از باد سرد زمستانی پشت به درختچه ای داده ام و پلکانی که جلو باد را گرفته است.می توانم بنویسم.تراکتوری در صف خودروها همچون مهرۀ «شاه شطرنج» در  صف « پیاده ها»، زوزه کشان رد شد. ساختمان دادگستری و آتش نشانی کنار هم و دست در گردن هم و نگاهی به من و این فضا. اتوبوسهای شرکت واحد هم یک دم آرام نیستند دائم در رفت وآمد و نعمتی است برای بسیاری. این میدان کوچکی که جلو من قرار دارد شاید برای ورزش و نرمش درست کرده اند، جان میدهد برای بازی گل کوچک. در قدیم هر جا را که پا می   گذاشتی زمین های خاکی فراوان میدیدی، یادش بخیر.

    گلبانگ اذان از دور دست پیداست.نماز را باید در همینجا خواند، در برابر آفتاب و باد سرد زمستانی، صفایی دارد، انگار فرّا ش باد صبا اینجا را گسترانده برای ذکر نماز. به قول زنده یاد سهراب سپهری: «من مسلمانم ، قبله ام یک گل سرخ. جا نمازم چشمه، مهرم نور. دشت، سجادۀ من. من وضو با تپش پنجره ها می گیرم...من نمازم را وقتی میخوانم که اذانش را باد گفته باشد سر گلدستۀ سرو...» طبیعتی زرین و طلایی .اعجاز خداوند در هر ذره. و در این بین،  چه صداها و فوتکها (بخوانیدسوتها) که بسیاری را به خود جلب کرده و از این دایره رانده ور مانده. و مولوی این عاشق شمس:  «ازجهان دو بانگ می آید به ضد تا کدامین را تو باشی مستعد       آن یکی بانگش نشور اتقیا وان یکی بانگش فریب اشقیا...

   درجهان هر چیز چیزی میکشد کفر کافر را و مُرشد را رَشد» و قرآن کریم این پیام آسمانی و جاوید:
«این مردم غافل هیچ پندو موعظه ای از جانب پروردگارشان نیامد جز آنکه،آن  پند را شنیده و باز به بازی دنیا عمر میگذرانند. سوره انبیا» خداوندا، ما را همچنان راهنما باش و ما را جزو  شاکران و «قَلیلٌ مِنْ عبادِیَ الشَّکور» قرار بده. آمین.
  باد سرد زمستانی،همچنان میوزد گویی خبری در راهست، شاید ابرها در راهند، باران زا و پربرکت و هر آن نوید برف و باران...و نغمۀ گرم اذان هنوز به گوش میرسد یا بگو همان بانگ زنده شدن  پرهیزگاران، که آدمی را به اندیشه وا میدارد ومرا به خود می آورد و با خود می برد...

 

نظرت را بنویس
comments
پربازدیدترین محبوب‌ترین‌ها پرونده ویژه نظرات شما