در طواف فـــرزند شهیـد منتظر

از امروزهای روشنگر فردا بود

سیدحسین سبریزی/ مجله اینترنتی اسرارنامه 

مادر شهید والاگهر حسین عرب عجم از آن دسته انسان‌های مقاومی بود که به تنهایی هم زندگی را به سامان می‌کشید هم زندگی را به میل خود می‌ساخت. با اینکه پدر را در کودکی از دست داده بود اما سختی‌های زندگی را برای فرزندان خود هموار می‌کرد ولی با همه عشق و ارداتی که به خانواده داشت تا فرزندش به ملکوت پیوست دم فروبست و هیچ نگفت جز اینکه فرزندی را که با وضو و اخلاص بزرگ‌ش کرده‌ام به عشق سرور و سالار شهدا به خدای کریم هبه کردم. حریم خانواده، دین، امام شهدا حسین (ع) و انقلاب و امام و رهبری، شاکلۀ وجودی‌اش را شکل می‌داد. در دوران انقلاب شیرزنی بود مثال‌زدنی و در دفاع مقدس هستۀ مرکزی پشتیبانی جبهه را در زیست بوم خود ایجاد کرده بود. قلب نازنین مادر شهید والامقام حسین عرب عجم، حاج خانم عشرت گودآسیایی در حوالس ساعت دو تا سه بعد از ظهر روز یک‌شنبه 29 مرداد 1402 از تپش ایستاد و در روز دوشنبه در مزار صالحین همجوار با مزار فرزند شهیدش در شهدای سبزوار آرام گرفت. شب اول سکونت‌گاه جدیدش با شب شهادت حضرت رقیه(س) مقارن شد و به قول حاج آقای فتاحی پدر دو شهید و بزرگ خانوادۀ شهدای سبزوار، تقارن این واقعه در شب شهادت حضرت رقیه(س) که باب‌الحوائج است خود نکته‌ها و لطف‌های بسیار دارد. خدایش او را با شهید قرآنی‌اش همجوار با سید و سالار شهدا قرین سازد.   

خانوادۀ این مادر شهید بزرگوار متنی را در قدردانی از مردم خوب سبزوار نشر داده‌اند که اسرار نامه به باز نشر بخش‌هایی از آن مبادرت می‌ورزد.                          

بخش‌هایی از متن منتشره توسط خانواده مادر مکرم شهید:

                     سوگند

 به شدت حضور بی واســــطه                    دلتنگی‌ها، دوستی‌های بی واهمه

 لحظه‌های آخر، سرشار مفاهمه                    این جـــاری ناتــمام بی‌مکاشفه

                    سوگند

 به ای کاش‌هــای پر التــهاب                   آبستنِ رفتــن‌هـــای بی‌مـــنتها

 هــرولۀ صفـا، تقصیـــــر دل                   تعمیــــــد چشمـــان مـــــادر

                                                                                               در طواف فـــرزند شهیـد منتظر

از امروزهای روشنگر فردا بود با خطی از سادگی بامداد صادق. غدیر، قدمگاهِ این جهانی‌اش بود و عیشِ عیدولایت در عشرت نام‌ش نمایان. عشق‌ش حسین(ع) بود و حسین‌ش به راه او پای در رکاب. الفتی داشت با مهران، که معراج حسین شهیدش بود تا خدا. بی‌تاب بود و تاکِ شهادت فرزند شاهدش تاب دوری او نداشت.

نگارشی که می‌خواند جز خط‌نگارِ قرآن و دعای جاری عاشورا، روشنای دیگری نبود. جان او در نوای پر از هزاردستانِ حسین‌ش طیران می‌گرفت تو گویی مرغ باغ ملکوتم از دشت‌های جنوب و غرب کربلای ایران خیال پرواز می‌گرفت.

 خوشه‌چین مادری چون او: مادر شهید والاگهر مرحوم مغفور، شادروان حاجیه خانم عشرت گودآسیایی کار هر رزمگهی نیست مگر خود خواهد و خود جولان دهد که:

نسیم سحری بوی نگارم به من آر          تا من از شوق، قفس را، همه درهم شکنم.

غمگنانه به سوگ مادری می‌نشنیم که حلاوت حضورش و شهد نگاه‌ش از خاطر جان‌های بیدار نرود. عرض تسلیت نه برای خاطر بازماندگان است که هر خانۀ شهیدی در این دیار، به سوگ او نشسته است. آمدید چه خوش آمدید که غبار غم زدودید غمی که جانکاه بود و سوز به دل انداخته بود.

نظرداشت:

و اما مادران شهدا یک‌به‌یک به دیدار فرزندان خود می‌شتابند درد فراق آنان بسیار سخت است اما سخت‌تر از آن دردیست که فرهنگی عظیمی را آنان در خود جای داده‌اند که هویت انقلاب و نظام منبعث از آن است لکن هیچ‌یک فرهنگ‌های انقلابی‌دینی آن‌چنان که باید نشر نیافته است کاش می‌شد زودتر به این امر مبادرت ورزید.

 

نظرت را بنویس
comments
پربازدیدترین محبوب‌ترین‌ها پرونده ویژه نظرات شما