دلت را بتکان، غصه هایت که ریخت،تو هم همه را فراموش کن.....


چندروزی است که نوروز با همه آداب و رسوم متنوع و حال و هوای خاطره انگیزش از راه رسیده است. همواره در ایام نوروز ، در سرزمین های حوزه فرهنگی نوروز (عمدتاً کشورهای فارسی زبان که سال نو آنها با بهار آغاز می شود) خانه ها و کوچه ها و محل ها و حتی تمام نقاط شهراز بالا تا پایین تمیزتر و نو نوار تر از بقیه اوقات سال است.
 در خانه ها حتی دریغ از یک ذره گرد و غبار که شاید روی وسیله ای نشسته باشد. و کفش و لباس های نو ، قد و قامت صاحبانشان را آراسته تر از همیشه نشان می دهند.
اما نوروز فقط به این چیزها نیست. یعنی معتدل شدن هوا ، جوانه زدن درختان ، خانه تکانی منازل ، تهیه شیرینی و پوشیدن رخت و لباس نو شاید بیشتر بهانه های هیجان انگیزی برای یک رخداد مهمتر باشند.و آن رخدادمهم هیچ چیزی جز خانه تکانی دل ها نیست. مهم دل است که به شرط آماده بودنش هر روز نوروز است و در غیر این صورت ، نوروز هم روزی مانند همه روزهای سال است.
تنها دل های آماده می توانند لذت و اهمیت نوروز را درک کنند.
پس اگر پیش از سال نو ، خانه تکانی  های دقیق و وسواس گونه آنقدر وقتت را گرفت که فراموش کردی دلت را بتکانی ، حالا که نوروز است به فکر دلت هم باش و بدان برای تکاندن دل از غبارهای غفلت هنوز وقت هست. البته همیشه وقت هست. اما مراقب باش که می گویند : ناگهان زود ، دیر می شود...
این مقدمه کوتاه  شاید بهانه مناسبی بود برای رسیدن به دلنوشته ای زیبا از یکی از مخاطبان هنرمند و همیشگی اسرارنامه که به بهانه نوروز متنی پراحساس و پرمعنا را برای این مجله ارسال کرده است.
آقای "محمد" مدیر وبلاگ طنزهای اجتماعی مملی هنرمند طنّاز سبزواری است که هرچند بیشتر مخاطبان اسرارنامه او را با وبلاگ طنزهای اجتماعی مملی می شناسند اما از قضا چنان که پیداست ، محمد در نوشتن مطالب احساسی و ادبی نیز دستی توانا دارد.
در ادامه شما گرامیان را به مطالعه دلنوشته نوروزی این مخاطب گرامی دعوت می کنیم :

دلت را بتکان، غصه هایت که ریخت،تو هم همه را فراموش کن.......
دلت را بتکان،اشتباهایت تالاپی میافتد زمین
،بگذار همان جا بماند ،
فقط از لابه لای اشتباه هایت یک تجربه را بیرون بکش...
قاب کن و به دیوار دلت بزن......
دلت را محکم تر اگر بتکانی، تمام کینه هایت هم می ریزد....
... و تمام آن غم های بزرگ...
و همه حسرت ها و آرزوهایت.....
محکم تر از قبل بتکان
تا این بار همه آن عشقهای بچه گربه ای! هم بیفتد.....
حالا آرام تر، آرام تر بتکان تا خاطره هایت نیفتد.....
.تلخ یا شیرین چه تفاوت می کند؟!
خاطره،خاطره ست باید باشد باید بماند....
کافی ست؟!!
نه هنوز دلت خاک دارد...یک تکان دیگر بس است..
تکاندی؟؟!!
دلت را ببین! چقدر تمیز شد. دلت سبک شد!
حالا این دل جای* او* ست...دعوتش کن ( خدا ) ، این دل مال* او* ست
... همه چیز ریخت از دلت همه چیز افتاد ...و حالا...
وحالا تو ماندی و
یک دل، یک دل و یک قاب تجربه،مشتی خاطره و یک* او*..
خانه تکانی دلت مبارک
سال خوبی داشته باشید...


نویسنده : محمد
وبسایت  http://kalshor.blogfa.com/

توجه :
هر یک از شما مخاطبان گرامی نیز که از سرتاسر حوزه فرهنگی نوروز که به مطالعه این مجله می آیید ، می توانید دل نوشته های نوروزی خود را برای ما ارسال کنید تا با ذکر نام و معرفی مختصر شما درهمین بخش از مجله اسرارنامه منتشر شوند. تنها شرط ما در انتشار مطالب ارسالی از جانب مخاطبان رعایت اصول اخلاق رسانه ای ، به ویژه دست اول بودن نوشته هاست و اسرارنامه از انتشار مطالب کپی برداری شده از دیگر وبسایت ها یا مجلّات (به جز برخی موارد استثنائی) جداً معذور است.
هر روزتان نوروز ، نوروزتان پیروز ...


کوچه پس کوچه پیوندها
کلیک کنید:
موجی از امید در دلم پدیدار شد . (دل نوشته بهاری از قاسم بهمن آبادی)
نظرت را بنویس
comments

م....

با سلام این هم گیر دادن رستم به سهراب جهت تغییر روحیه دوستان چنین گفت رستم به سهراب یل که من آبرو دارم اندر محل مکن تیز و نازک دو ابروی خود دگر سیخ سیخی مکن موی خود شدی در شب امتحان گرم چت برو گمشو ای خاک بر سرت اس ام اس فرستادنت بس نبود که ایمیل و چت هم به ما رو نمود رها کن دخت افراسیاب که مامش ترا میکند کباب اگر سر به سر تن به کشتن دهم دریغا که پسر دست دشمن دهم چون شوهر در این مملکت کیمیاست زتورانیان زن گرفتن خطاست خودت را مکن ضایع از بهر او به درست بپرداز و دانش بجو در این هشت ترم ای یل با کلاس فقط هشت واحد نمودی تو پاس؟ تو کز درس و دانش گریزان بدی چرا رشته ات را پزشکی زدی من از گور بابام پول آورم که هر ترم شهریه ات را دهم من از پهلوانان پیشم پسر ندارم بجز گرزوتیغ و سپر چو امروزیان وضع من توپ نیست بود دخل من هفده و خرج من بیست به قبض موبالیت نگه کرده ای پدر جد منو در آورده ای مسافر برم بنده با رخش خویش مقصر در این راه.تهمینه بود که دور از من اینگونه لوست نمود چنین گفت سهراب. ایول پدر بود گفته هایت چو شهد و شکر ولی درس و مشق مرا بی خیال مزن بردل و جان من ضد حال اگر گرم چت یا اس ام اس شویم از آن به که یک وقت دپرس شویم

اقا معلم

دلم را شکستند، بخشيدم به تاوان گناه ناکرده محکومم کردند، باز هم بخشيدم آسان نبود، اما ايمان داشتم که اگر مي خواهم روزي آسمانيان مرا ببخشند بايد ازگناه زمينيان درگذرم حتي اگر دشوار باشد

اقا معلم

نمي دانم آرزويت چيست!
 امــــا براي رسيدن به آرزويت دستانم به آسمــــان جاري و سبزه دلم را به نيت تـــو و آرزوهايت ، هر چه كه هست ، گـــــره مي زنم. سيــــزده بـــدر، روز آرزوهـــايت بـــاد

محمد

با سلام و خسته نباشید خدمت شما دوستان در عرصه خبر و خبر رسانی جای تقدیر دارد که توانسته اید فرهنگ خبر ر گزارش خبر در دنیای مجازی دچار تحول کنید جای خرسندی است که رسانه ای در دنیای مجازی با صبوری و تامل نظرات خوانندگان خود را با ادله و برهان پاسخ گویی کند تا جای هیچ شبه ای نباشد به امید روزی که این فرهنگی که شما پایه گذار ان در دنیای مجازی دوستان سبزواری و خراسانی بوده اید الگوی همکاران دیگر تان شود

دوستی

دوستی دوستی می اورد دلت را در این دنیا به دوست داشتنی ها بسپار .تا همه دوستت داشته باشند عیدتان همواره نوروز
پربازدیدترین محبوب‌ترین‌ها پرونده ویژه نظرات شما