آشنایی کامل با استاد عباسعلی محمودی نویسنده و حقوقدان برجسته معاصر سبزوار

استاد عباسعلی محمودی فرزند محمدحسین در فروردین ماه 1302 در سبزوار دیده به جهان گشود.دوران کودکی و تحصیلات ابتدایی و دبیرستان را در رشته طبیعی در همان شهر سپری نمود.وی بعد از گذراندن خدمت سربازی با عنوان افسر وظیفه در یکی از پادگان های شهر کرمان انجام وظیفه نمود.بعد از اتمام دوره سربازی به استخدام آموزش و پرورش شهرستان سبزوار درآمد و به عنوان دبیر عربی به خدمت مشغول گشت.شوق او به تدریس و آموزش به اندازه ای بود که به گفته وی:"برای آن که بچه ها بهتر بتوانند این درس را بفهمند،جزوه ی کوچکی را به نام خودآموز تجزیه و ترکیب بارات عربی در سال 1330 با هزینه خودم به چاپ رساندم و آن را در اختیار دانش آموزان قرار دادم." که می توان آن را در زمره اولین کتب کمک آموزشی ایران قرار داد.
 
این دوران در کنار تدریس، شروع فعالیت های اجتماعی و مذهبی وی بود آن هم در کنار پدری غیور و باایمان و برادرش محمدعلی محمودی که قریب به بیش از نیم قرن از عمر با برکتش را در دارالقرآن مسجد جامع سبزوار به آموزش تجوید و قرائت قرآن به جوانان اهتمام داشت.
 
عباسعلی محمودی در سال 1328 با فرزند حاج شیخ حسن داورزنی-پدر فرهنگ سبزوار و موسس اولین دبستان خصوصی به سبک امروزی که فرزندان شایسته و فرهیختگان بسیاری را به جامعه علم و ادب آن شهر و ایران معرفی نمود- ازدواج کرد.
 
عباسعلی محمودی به گفته خودش دوران جوانی اش را در کنار تدریس،به فعالیت در انجمن تبلیغات اسلامی و با هدایت و حمایت مرحوم یحیی زاده و در کنار هم رزم های خود،مرحوم فخرالدین حجازی،حسین مجمع الصنایع و جناب محمد فاضل گذراند و در سالنامه ی "نور دانش" و روزنامه ی "جلوه حقیقت" مقالاتی را نوشت که پس از کودتای 28 مرداد 1332 تحت فشار اوباشان و اراذل دست نشانده ی کودتاچیان قرار گرفتند و سختی ها و مرارت های بسیار کشیدند تا جان عافیت از بحران ها بدر برند.وی در این باره می نویسد:"ساعت 3 بعدازظهر همانروز که خبر کودتای شاه و سقوط دکتر مصدق از نخست وزیری،از رادیو منتشر شد و به دستور نیروی انتظامی،اراذل و اوباش به خیابان ها ریختند و به قتل و غارت پرداختند،این جانب ناچار به ترک خانه و کاشانه خود شدم و به خانه ی دوستی پناه بردم زیرا در سبزوار از طرفداران دکتر مصدق بودم و در روزنامه ی جلوه حقیقت،علیه رژیم شاهنشاهی مقاله می نوشتم..."
 
وی در حالی که معلم بود،در امتحان کنکور آن سال در رشته ی حقوق دانشگاه تهران پذیرفته شد و به همراه خانواده به تهران مهاجرت نمود.او در کتاب "ماه بی غروب" در مورد حوادث سال 1332 و مهاجرت به تهران چنین می نویسد:"من آن روزها عده ای برای کشتنم در جستجو بودند،سخت پریشان بودم،این توسل را چندین بار تکرار کردم نتیجه این شد که نه تنها هیچ آسیبی ندیدم بلکه در زمانی که باور هیچ معلمی نبود یعنی همان سال 1332 به تهران منتقل شدم و در اداره کل فرهنگ شهرستان ها به کار مشغول شده و فارغ البال در کلاس های درس دانشکده حقوق نیز شرکت می کردم..."
 
وی بعد از فارغ التحصیل شدن در حالی که دو فرزند به نام های نیره و حمید داشت به سمت دادیاری شهرستان سبزوار و سپس به سمت بازپرس در نیشابور منصوب گردید.بعد از سه سال و چهار ماه خدمت در دادگستری نیشابور حکم انتقال وی به مشهد صادر شد درحالی که دو فرزند دیگر به نام های مجید و نوشین به اعضای این خانواده اضافه شده بودند.
 
وی به مدت پنج سال در دادگستری مشهد به سمت معاون دادسرای مشهد به خدمت اشتغال داشت تا آنکه در آستانه سال نو یعنی اواخر اسفندماه 1347 که معمولا نقل و انتقالی در دستگاه های دولتی صورت نمی گیرد،حکم انتقال و به عبارتی حکم تبعید خود از مشهد به دادیاری بوشهر را دریافت کرد.آنچه موجبات قهر و غضب دستگاه حاکمه برای تبعید وی فراهم ساخت،نوشتن مقاله ای در مورد مواد مخدر بود که کنایه های نیش دار اما واقع بینانه او که در روزنامه کیهان به چاپ رسید به مذاق دستگاه حاکمه خوش نیامد.او در کتاب "ماه بی غروب" چنین شرح می دهد:"انتقال من به سمنان خود داستان غم انگیزی برایم در بر دارد که بعد از تبعید به بندربوشهر عملی شده است و علتش نیز شرکت این جانب در مجالس دینی و رفت و آمد به منزل علامه فقید شیخ محمدتقی شریعتی مزینانی بود که شرحش برای خوانندگان ملال انگیز است..."
 
دوران انتقال به سمنان در خرداد 1348 فصل تازه ای از زندگی پر از صعوبت و سختی اوست که سرانجام در جایی باید طبق کلام خداوند کریم که می فرماید:"و عسی ان تکرهوا شیئا و هو خیر لکم" پایان یابد.
 
او بارها فارغ از گرفتاری ها و رنج های کاری در سمت های قبلی اش،می گفت:"دوران انتقال به شهر کوچک و پر از آرامش سمنان،همچون بشارتی بود که توانست درهای رحمت و آرامش را به رویم بگشاید.تدریس درس حقوق به شکاربانان اداره شکاربانی سمنان در فضایی که این شهر به مدد روش های سهل و مدارایی که تمام توانم را صرف آن کرده بودم،به طوری که حتی یک نفر زندانی هم در زندان باقی نماند، شروع فصل جدیدی از زندگی ام شد که حتی تصورش را هم نمی کردم وعلاقه وافر به طبیعت و آفرینش گیاهان و جانوران مرا به آن داشت که اولین کتابم را به نام "نطق و شعور جانوران" در همان سال به چاپ برسانم..."
 
دوران خدمت وی در سمت دادستانی این شهر،پنج سال به طول انجامید.وی در طول این پنج سال فارغ از هیاهو های کاری در شهرهای بزرگی مثل مشهد،فرصتی مغتنم برای تحقیق و تفکر در مسائل طبیعی و مذهبی داشت و به تالیف کتاب هایی نظیر "نطق و شعور جانوران"،"ماموریت حشرات یا کیفر طبیعی"،"رسالتی پر رنج"،"اسلام برترین آئین" و "داستان شجاعان" پرداخت.
 
منزلگاه بعدی این تبعید بزرگ و رانده و مطرود از دستگاه قضا،شهرستان ساوه بود که سمت دادستانی آن شهر در سال 1353 را عهده دار شد.سال های 1353 تا 1357 که وی از سمت دادستانی به ریاست دادگستری این شهر ارتقا یافته بود،خصوصا سال های اوج مبارزات مردمی علیه رژیم شاه شاید سومین دوران یا بحرانی بود که بعد از جنگ جهانی دوم و کودتای 28مرداد در زندگی وی رقم خورد.مخالفت علنی وی در سال های انقلاب علیه حکومت محمدرضا پهلوی و ارتباط و تماس وی با آیت الله مدنی در همدان و دفتر آیت الله طالقانی و به تعطیلی کشاندن بی سابقه دادگستری ساوه به بهانه عدم امنیت جانی پرسنل و انتقال وی از ساوه به تهران بعد از پیروزی انقلاب،فصل جدیدی بود از زندگی سراسر مبارزه و پردغدغه ای که علیرغم تاوان سنگینی که برایش می پرداخت ذره ای از شوق خواندن و نوشتن در او نکاست.
 
وی در دوران بعد از انقلاب به عنوان مستشار دیوان عالی کشور و مشاور حقوقی چهار وزارت خانه به کار مشغول شد.
 
دوران بعد انقلاب،انقلابی در شیوه تفکر و اوج نگارش تفکرات وی در دوران پربار زندگی اش محسوب می شد.وی پس از تالیف کتاب "ساکنان آسمان از نظر قرآن" که اولین بار در سال 1359 منتشر شده بود می گفت:"این کتاب انقلابی در نحوه و شیوه ی تفکر شیعه و مسلمانان در مورد موجودات آسمانی و پیامبرانی است که بر آنان مبعوث شده و می شوند.من در این کتاب سعی کرده ام که تمامی مثال ها و شواهد نفی و اثبات آن را از قرآن برگیرم و به احادیث استناد نکنم..."
 
وی پس از انتشار این کتاب که بسیار آن را دوست می داشت،نسخه ای از آن را برای مهندس بازرگان که آن زمان نماینده ی مجلس شورای اسلامی بود ارسال کرد و آن مرحوم در پاسخ چنین مرقوم داشتند:"کتاب تالیفی جنابعالی را که با حاشیه ای به تاریخ 29/1/1360 به بنده لطف کرده بودید علیرغم ضیق وقت و توارد صدها مسائل و گرفتاری ها با اشتیاق خواندم.اجرت و هدایت شما با صاحب قرآن...تفهیم و تطبیق آیات قرآن با عقول و اطلاعات خودمان و معلومات زمان است و مثل حضرت ابراهیم (ع) دلمان می خواهد به لیطمئن قلبی برسیم...مهدی بازرگان"
 
استاد عباسعلی محمودی در جایی در یکی از یادداشت های خود نقل قولی از یکی از بزرگان کرده بود که "پیروزی نه بهترین شدن است بلکه به کار بستن بیشترین و بهترین توان خود است."
 
او بدون شک به خاطر ایمان خود به آنچه که باور داشت،نه در جستجوی تفوق و امتیاز بود و نه به پیروزی می اندیشید،که اصلا در زندگی پرمحنت و رنج او که سه دوران پر رنج و جنگ را چشیده بود،هرگز نه به برتری اندیشید و نه به جمع مال،جاه،مکنت و شهرت.او یک قاضی پاک و خوش نام بود که دکتر علی شریعتی در وصف او گفته بود که "تو قاضی پاک دامنی هستی که بقیه الباقیه آبروی عدالت محتضر این روزگاری!"
 
سال های بعد از 1364 که دوران تقاعد و بازنشستگی وی از کار سنگین قضا و قضاوت وی محسوب می شود تا همان دقایقی که پایان زندگی و ماموریت وی را در زندگی خاکی و دنیوی او رقم زد،فرصت مغتنم و مناسبی بود تا بتواند اندیشه ها و آموزه هایش را به زیور طبع بیاراید.فعال ترین دوران فکری و اعتقادی وی را شاید بتوان همین دوران به شمار آورد تا در کنار تدریس در دانشکده علوم اجتماعی و سایر فعالیت های اجتماعی،مذهبی و سخنرانی هایی که برای تنویر افکار مخاطبان خود داشت،تالیفات گوناگونش را که غالبا خطاب به نسل جوان و تشنه حق و حقیقت است منتشر کند و دغدغه ها و رنج هایش را در آخرین ماه رمضان از عمرش در محل کتابخانه انتشارات بعثت-که خود نیز به همراه مرحوم فخرالدین حجازی از موسسین آن است- این چنین فریاد زند که:
 
"باورم این است که برای هر دردی دواست به جز حماقت"
 
از دیگر کتاب های مرحوم استاد عباسعلی محمودی می توان به "سلام"،"نظریه جدید درباره ی برابری زن و مرد در قصاص"،"حقوق جزائی اسلام"،"محاسبه نفس"،"زن در اسلام"،"آب و بهداشت در اسلام"،"گفتگو به عربی"،"مفسد فی الارض و مستضعفین"،"وهابیت مسلک ضد اسلام" اشاره کرد.
 
سرانجام روح بلند این عالم فرزانه در صبح روز 21 آبان ماه 1390 در سالن اجلاس سران،در اجلاس بین المللی ناشران جهان اسلام،بعد از تلاوت قرآن کریم دعوت حق را لبیک گفت.
 
با تشکر از آرش محمودی
 
نظرت را بنویس
comments
پربازدیدترین محبوب‌ترین‌ها پرونده ویژه نظرات شما