رمان «تگرگ تاتار» بیان غیرتمند سنن حماسی، پهلوانی و نظریات شیعی است
وبسایت کنگره بین المللی سربداران نوشت:
استاد حسین خسروجردی از نویسندگان معاصر سبزوار در عرصه رمان نویسی است. از وی تا کنون چندین جلد کتاب داستان بلند و رمان منتشر شده است.نگرش تاریخی خسروجردی به رویداد های پیرامون زندگی و انسان ها، سبب شده، شخصیت های بزرگ تاریخ معاصر ایران را به عنوان شخصیت رمان، گسترش بدهد. بی گفت و گو است اگر بگوییم این نویسنده همشهری از اولین نویسندگانی است که با نگاهی توصیفی و روایی از ظرفیتهای بی بدیل ادبی خود برای خلق رمانی با موضوع قیام سربداران استفاده کرده است و بی گمان برای درک و وصف احوال آن روزگاران سبزوار مرارت و دشواری بسیار کشیده و این همت بلند او در راه احیاء تاریخ و پیشینه ی این دیار ستودنی است.
از جمله کتاب های این نویسنده می توان به رمان های :
۱-ماه گل ( داستان بلند ، نگاشته شده در سال ۱۳۶۸، روایتی آزاد از آمدن ارتش کرمان به سبزوار )
۲- جهان بانان ( رمان ، ضرباهنگ روزگاری است که هنوز پهلوانان نمرده اند )
۳-به نسیم عطر تو می آیم ( داستان بلندی که بر حاشیه ی جنگ جهانی دوم نگاشته شده )
۴-تگرگ تاتار ( رمان تاریخی ، بنفشه ای از تقویم کهنه سربداران )
۵- و رمان در دست انتشار «یار» اشاره کرد
نوشتاری که در این بخش خواهد آمد خودنگاره نویسنده بر رمان «تگرگ تاتار» – اثر داستانی بلندی با موضوع نهضت سربداران- می باشد .در ادامه و با تشکر از این نویسنده فرهیخته شما عزیزان را به مطالعه این طرفه ی نغز و زیبا دعوت می کنیم.
خودنگاری حسین خسروجردی بر چهارمین رمانش؛ تگرگ تاتار
رمان «تگرگ تاتار» روایت و تصویری از یک جنبش مردمی است که به شکل پیکارجویانهای در قرن هشتم هجری در گوشهای از خراسان بزرگ اتفاق افتاده است. این پیکار که با استغنای معنوی و عدالتطلبی تودههای محروم جامعه همراه بوده است علیه ایلغار مغول و اشراف و دستنشاندگان آنها انجام میگیرد.
این گوشه شگرف و عبرتآمیزی است که منابع زیادی از آن یاد کردهاند؛ جنبش حقطلبانهای که ابتدا با تعالیم خلیفه مازندرانی در سبزوار شکل میگیرد و سپس این نگرش انقلابی به شیوه جوانمردانه و عیارانهای قشرهای محروم جامعه را دربرمیگیرد و تا آنجا پیش میرود که پایههای ستم و غارت مغولان را سخت میلرزاند و میتکاند!
نمیدانم! شاید که رمان تگرگ تاتار، بیان غیرتمند و پرخاشجوی سنن حماسی و پهلوانی و نظریات شیعی و همچنین روایت اندوهزای مردمی است که با رنج نامحدود خود میخواهند از غبار ستم بگذرند و به یک دگرگونی بنیادی و انسانی برسند و در این تکوین و سگالش که چونان ماهی شناور بر آب، دیگر در بستر طبیعی خود نیستند، رمان انسجام میگیرد تا به غنای لازم برسد. و بسا تا این شخصیتها به ادراک بنشینند و حس و حال بگیرند، به سال و ماه زیادی نیاز بود که البته درنهایت چنین هم شد و نوشتن رمان تگرگ تاتار، بیش از هشت، نه سال طول کشید.
اصولا رمانهای تاریخی از جهت به فهم و ادراک رسیدن خود، نیاز به مطالعه و تحقیق و شناخت بیشتری دارند و از این رو برای شناخت جنبش سربداران، تحقیق اولیهای لازم بود که انجام شد و سپس برای اشیا و لزومات زندگی آن دوران و نیز دیدن ابنیهو معماری و جایگاههای استقرار سربداران و نیز محیط جغرافیایی آنها و حتی درخت و پرنده و گل و گیاه و تغذیه و کشت و کار آنها، چقدر سفر کردم؛ و چقدر در جستجوی نیازهای اولیه رمان، بیتاب و بیقرار به هر جا رفتم و مشتاقانه از آن دیدن کردم! تا آنجا که محل زندگیام را که ده سال پیش در تهران بود، به خاطر اینکه در حال و هوا و محیط جغرافیای سربداران قرار بگیرم، تغییر دادم و به خراسان آمدم. و این درست برخلاف عقیدهای بود که به شیوه آشنازدایی، مهاجرت را عاملی برای به بنبست کشیدن نگاه و دلتنگی به گذشته میدانند که نماینده برجسته آن را هنریک ایبسن میشناسند با نمایشنامههای بزرگ و جاودانهاش. و حالآنکه توانایی در درون واقعیتها و زندگی واقعی نهفته است و به هنر و از آن جمله رمان، بازشناختی تازه و خودجوش و دگرگونهای میبخشد که مثلا میخائیل شولوخوف میتواند از آن، دُن آرام را کشف کند و بنگارد و یا یاشار کمال را به شاهین آنا و ارزا برساند.
باری، تگرگ تاتار برای درونیشدن خود که ویلیام فاکنر از آن با نام عرقریزی روح یاد میکند، یک دوره معارفه و مکشوف حسی و عاطفی بسیار شدیدی داشت که باید مثل زیبای خفتهای از خواب گران سدهها بیدار میشد و میخرامید و آنگاه، خودش را مینگاشت.
زبان هم در میانه این پیدایی تا به موضوع رمان نزدیک شود و خودش را منطبق بنماید، شروعهای متعددی داشت که در رمانهای گذشته من اصلا سابقه نداشت. یک زبان حماسی و غنایی که با دلی دردمندانه میخروشد و با عشق و شیفتگی میشکوفد تا به روانی و رسایی برسد. زبانی که فراخور حال و مردمی باشد که گردآلود فقرند و به غاصبین مغول و تاتار میتازند.
در پایان با تبعیت از هوارد فاست، نویسنده بزرگ و نامدار رمان تاریخی اسپارتاکوس که در صفحه تقدیمی کتابش، آن را رمانی در راه بهبود میداند، من نیز رمان تگرگ تاتار را چنین میانگارم و آن را به پیشگاه مردمانی تقدیم میدارم که با وارستگی و بینیازی و بردباری خود، ابرهای اندوه زمانه را همیشه در دل خود گریستهاند.
با تواضع و حقشناسی: حسین خسروجردی- بهار۱۳۹۰- مشهد