تذهیب، هنری زرین در اندیشه ایرانی
مهدیه عابدی/مجله اینترنتی اسرارنامه
در شهر و دیار ما سبزوار، هستند کسانی که نه تنها آفریننده هنر هستند بلکه آوازه آنان فراتر از مرزهای سرزمینمان ایران است. هنرمندانی که البته شاید در شهر و دیار خودشان گمنام باشند اما توانسته اند به خوبی هر چه تمام تر و در عرصه هنر در خارج از کشور نیز افتخارآفرین باشند و بدرخشند. یکی از همین هنرمندان سید محمد حسینی است که با وجود شرکت و کسب مقام های قابل توجه در جشنواره ها و مسابقات فرامرزی در رشته تذهیب، همچنان در زادگاه خود، بسیاری از افراد با نام و هنر وی بیگانه اند. البته قصه هنر، هنرمندان و توجه شایان به آنان مسئله ای نیست که به تازگی مطرح باشد چرا که وجود ظرفیت ها و پتانسیل های هنری در سبزوار با آنکه بر همگان آشکار است اما سرمایه گذاری، رونق، توسعه و دیده شدن هنرهای گوناگون از آن دست مواردی ست که گویا کمتر در برنامه ریزی های مسئولان فرهنگی، هنری و اقتصادی شهرمان در دستور کار است.
تذهیب اما خود با آنکه لغتی عربی به معنای طلاکاری یا زراندوز کردن است مانند بسیاری دیگر از هنرهای شاخص در عرصه جهانی، ریشه در فرهنگ و تاریخ کشورمان ایران دارد. آغاز و شروع این هنر را به زمان ساسانیان نسبت میدهند که البته بعد از ورود اسلام و پس از فراز و فرودهای فراوان به اوج خود رسیده است. به طور کلی هنر تذهیب مجموعه ای از نقش های بدیع، طراحی نقوش گوناگون، شاخه ها و بندهای اسلیمی و... است که با تلفیق نگارگری، رنگ آمیزی و نقاشی برای هر چه زیباتر کردن و ماندگاری ادبیات جاودان ایرانی و متون مذهبی به کار میرود.
سری گفتگوهای مجله اینترنتی اسرارنامه با هنرمندان سبزواری این بار به گفتگو با سید محمد حسینی اختصاص داده شده است.
شرکت در جشنواره مینیاتور و تذهیب الجزایر در سال 2015، شرکت در ششمین دوره مسابقات بین المللی جایزه البرده در سال 2008 امارات، شرکت در اولین نمایشگاه بینالمللی هنرهای تجسمی دانشجویان مسلمان سال 1375 تهران، حضور در نخستین جشنواره فرهنگی و هنری خراسان رضوی و کسب رتبه اول در سال 95،حضور در پانزدهمین نمایشگاه بینالمللی تهران در رمضان 1428و...و به طور کلی شرکت در بیش از 62جشنواره ملی و بین المللی و کسب رتبه های گوناگون، از جمله مواردی ست که حسینی در کارنامه هنری خود به ثبت رسانده است.
متن کامل گفتگو را در ادامه بخوانید:
معرفی هنرمند
سال 1358 در سبزوار متولد شدم. از سال 75 تا به امروز در رشته تذهیب مشغول به فعالیت هستم. این هنر را نزد اساتیدی همچون استاد قزی و مرحوم پرویز اسکندری فرا گرفتم، چند سالی هم در تهران نزد استاد آقا میری بودم. سال 90 بود که درجه هنری 2 را کسب کردم. مدرک تحصیلی و دانشگاهیام کارشناسی اقتصاد بازرگانی و ارشد اقتصاد هنر است و در حال حاضر نیز در کنار آموزگاری در آموزش و پرورش در دانشکده فنی و حرفه ای رشته های مربوط به هنر نظیر خط گرافيک، طراحی مبانی هنرهای تجسمی، بازشناسی نقوش سنتی و... را تدریس میکنم.
از شاگردی در حجره فرش پدری تا تذهیب
قبل از آنکه به طور حرفه ای وارد کار تذهیب شوم از کودکی به نقاشی علاقه مند بودم تا اینکه با رسیدن به دوران نوجوانی و جوانی در حجره پدر مشغول به کار شدم. شاید سیر در گل و بوته ها و نقوش سنتی و طرح های رنگارنگ فرش و گلیم حجره پدر بود که باعث شد بیش از گذشته به طراحی نقوش سنتی علاقه مند شوم کما اینکه توانستم پس از مدتی موفق به اخذ مدرک ممتاز نگارگری از وزارت فرهنگ و ارشاد شوم. همانطور که میدانید نگارگری رابطه نزدیکی با طراحی فرش، تذهیب و... دارد. در همین راستا بود که سال 81 که به تازگی رشته های کاردانش و فنی آمده بود در رشته مینیاتور و تذهیب برای تدریس دعوت به کار شدم و با آنکه شغل من در آن زمان خرید و فروش فرش بود از این طریق وارد کار آموزش شدم. ناگفته نماند که دوران ابتدایی و راهنمایی را نیز نزد آقای واسعی در کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان سبزوار مشغول فعالیت ویادگیری هنر بودم که یکسری نقوش، طرح ها و نگارهها توجه ام را جلب کرد. دوست داشتم آن هارا امتحان کنم اما در آن زمان در سبزوار کسی نبود که تذهیب را به طور تخصصی آموزش بدهد تا اینکه آقای طوسی از هنرمندان خوشنویس شهر توصیه کردند که به کلاس های آقای قزی که از مشهد آمده بودند و آموزش تذهیب میدادند بروم و این شد که در کنار ایشان تذهیب را کم کم و با علاقه یادگرفتم.
تحریم، کرونا و بی توجهی به فرهنگ و هنر
هر هنری قطعا لوازم خاص خودش را میطلبد که البته کیفیت آن هم خیلی تاثیرگذار است مثلا کاغذ های دست ساز را حدود چند صد سال پیش ایرانی ها به بهترین شکل میساختند اما حالا اینطور نیست و آمدن دستگاه های چاپ هم روی به افول رفتن این حرفه بی تاثیر نبوده است، خصوصا حالا که به علت کرونا اکثر کلاس ها و آموزش های غیر حضوری شده، همچنین به دلیل اینکه مواد اولیه این هنر گران است در نهایت خروجی آن نیز سلایق خاص خودش را دارد. از نقش تحریم ها برایتان بگویم که قبل از تحریم های اقتصادی میشد کارها را در جشنوارههای گوناگون بین المللی مثل امارات، ترکیه و... عرضه کرد اما الان دیگر از هنرمندان ایرانی کار نمیخرند. وقتی اوضاع روابط خارجی و بین المللی خوب نباشد وضعیت هنر و اقتصاد هم به هم میریزد. خیلی از مجموعهداران و برگزارکنندگان این جشنواره ها ملیتی عربی دارند. کارهای سنتی را کم کردهاند خصوصا کارها و آثار هنری. بحث بی توجهی به هنر در سبزوار یا کل ایران چندان تفاوتی با هم نمیکند، علت رونق کسب و کارهای هنری و توجه به هنر در بین کشورهای دیگر این است که مثلا وزیر فلان کشور خود مجموعهای از آثار هنری دارد و به کار هنرمند بها میدهند اما در ایران چنین چیزی به ندرت وجود دارد.
مردم نسبت به هنر چگونه اند؟!
یادم هست که مدتی پیش یک تابلو و اثر خوشنویسی را به کسی که خیلی به آن علاقهمند بود فروختم، جالب این بود که چندی بعد گفت کاش در این اوضاع به جای تابلو طلا یا دلار خریده بودم! خب این است وضع هنر! البته شاید در خیلی از مواقع این حق را باید به مردم داد زیرا هنر نه فقط ارزش زیباشناختی آن بلکه سرمایه و سود و زیان هم هست. برای همین بعد از آنکه میبینند هزینه شان به جای هنر میتوانسته صرف دلار و... شود پشیمان میشوند...
کشورهای دیگر به هنر بیش از ما اهمیت میدهند
خیلی از کشورهای کوچک و بزرگ هستند که به آثار هنری جدا از زیبایی آن به چشم سرمایه گذاری نگاه میکنند ولی در ایران ما از این خبرها نیست. برنامه ریزی آن ها از همان ابتدا به نحوی بوده که به هنر و هنرمندانشان بیشتر بها میدهند. مثل اینکه میبینید هر سال چند حراجی بزرگ هنری یا نمایشگاه های مطرح بین المللی در این کشورها برگزار میشود و این امر خود به رونق هنر، توسعه اقتصادی در حوزه هنر و... کمک میکند.
هنر آخرین چیز است...
حدود 5،6 سال است که یکسری تحرکات مثبت کمکم دارد در عرصه حراجیهای هنری و نمایشگاههای بین المللی در پایتخت دیده میشود. یکی از دلایل این امر این است که ورود رشته اقتصاد هنر که به مقوله اقتصاد و هنر توجه دارد توانسته سمت و سوی ذهن مدیران را به این امر سوق بدهد که اثار هنری خود به خود دارای بیشترین صرفه اقتصادی در دراز مدت هستند. اما نباید از این مسئله به راحتی گذشت که مسائل معیشتی این روزها بیشتر از هر زمان دیگری راه را بر هنر بسته است چرا که مردم نمیتوانند به راحتی برای صنایع دستی و هنر خرج کنند و بها بدهند چون آخرین چیز برای مردم است که در فهرست زندگی آنان وجود دارد و حالا به این نتیجه رسیده اند که اگر واقعا محصولی و آثاری کاربرد دارد آن را میخرند و نه چیز دیگری. برای همین باید گفت که این روزها، هنر آخرین چیز است...