در گفتگو با امیرمسکنی؛

«سبزوار امروز» مجله‌ای برای امروز و فردای خانواده‌های سبزواری / این مجله مجانی نیست

امید برومندی / مجله اینترنتی اسرارنامه

در اواسط اسفند 98 اتفاق فرهنگی جالبی در سبزوار به وقوع پیوست که هرچند مورد استقبال قشر فرهیخته و فرهنگ‌دوست دیار سربداران واقع شد اما به دلیل داغ بودن بحث‌های سیاسی و اجتماعی مربوط به انتخابات مجلس و بروز بحران کرونا، چندان که شایسته این کار فرهنگی ارزشمند بود، دیده نشد.


چاپ یک مجله وزین کاغذی به نام «سبزوار امروز» که به گفته دست‌اندرکارانش قرار است اولین مجله خانواده و سرگرمی در غرب خراسان رضوی با رعایت همه استانداردهای لازم باشد و انصافاً در اولین شماره خود نشان داد بی‌اغراق یکی از موفق‌ترین نشریات چاپی سبزوار تا به این لحظه هم از لحاظ محتوای تولید شده، هم از لحاظ طراحی و هم از لحاظ بسیاری دیگر از اصول حرفه‌ای کار مطبوعاتی است.


وقتی‌که اولین بار حدود یک سال و نیم قبل «امیر مسکنی» با من از ایده‌اش برای این کار صحبت کرد، احتمال کمی می‌دادم که در این شرایط نابسامانی فرهنگی و اقتصادی جامعه چنین مجله‌ای در شهر سبزوار بتواند با همان کیفیت مدنظر امیر که از سخت‌گیرهای روزگار ما با خط‌کش‌هایی دقیق و نگاهی موشکافانه به همه مسائل است، امکان چاپ پیدا کند؛ اما وقتی در نیمه‌های اسفند 98 این اولین شماره «سبزوار امروز» روی پیشخوان دکه‌های روزنامه‌فروشی و اماکن توزیع محصولات فرهنگی سبزوار قرار گرفت و مردم هم نسبت به خرید آن استقبال نشان دادند، باورم شد که هنوز امکان آن هست که سنگ لعل شود در مقام صبر، البته به‌شرط همان خون جگر خوردنی که حافظ شیرین‌سخن شیرازی گفته است.


به‌هرحال چاپ اولین شماره از نشریه «سبزوار امروز» به صاحب‌امتیازی انتشارات خوش‌نام فیروزی و سردبیری امیر مسکنی که از فعالان رسانه‌ای پویا و پرتکاپوی چند سال اخیر سبزوار است، بهانه‌ای شد تا با این دوست قدیمی پای صحبتی مفصل، بی تعارف و صریح بنشینم که در ادامه خواهید خواند:

 

 نقطه شروع

photo_۲۰۲۰-۰۳-۲۹_۱۷-۲۴-۱۳پیش از هر چیز باید یادآوری کنم که من وقتی بعد از چند سال دوری از سبزوار که در تهران و کیش کار و زندگی می‌کردم، دوباره به شهر خودم برگشتم اولین مطلبم را در اسرارنامه نوشتم. درواقع شروع کار رسانه‌ای من با اسرارنامه بود. هر چند، سال‌های قبل از رفتن هم با وب‌سایت «سبزوار پاتوق» کار می‌کردم ولی خوب آن زمان حرفه‌ای نبود کارم و بیشتر مشغول کار دیگری بودم و در خلال آن با سبزوار پاتوق هم کار می‌کردم؛ و در واقع استارت کار و ایده‌ای که به من رسید با اسرارنامه بود، بعد وب‌سایت «سبزواری‌ها» را راه انداختم که باعث شد با آقای «مهدی مقصودی» آشنا شوم که همراه او وب‌سایت «سبزواریان» را راه انداختیم و سبزواریان پایه‌گذار یک مجموعه بزرگی شد که در آن هفته‌نامه کاغذی «ستاره شرق» و فصلنامه «بیهق نامه» اتفاق افتاد و یک مسیر خیلی خوبی باز شد تا الآن. ولی همان‌طور که گفتم شاید استارت همه این‌ها، همان یکی دو تا مطلبی بود که اوایل برای اسرارنامه نوشتم.

 


«سبزوار امروز»، تلاش برای بهترین بودن

و اما درباره مجله «سبزوار امروز» باید بگویم راستش من هر جایی که رفته‌ام سعی کرده‌ام بهترین باشم و سطح آنجا را بالا ببرم؛ مثلاً زمانی که سبزواریان را راه انداختیم اولین مجله اینترنتی در سبزوار بودیم که مثلاً اولین پخش زنده خبری را استانداردسازی کردیم و نیز اولین سامانه خبرخوان هوشمند و اولین رادیوی اینترنتی را راه انداختیم. یا در نشریه ستاره شرق استاندارد دیگری را ایجاد کردیم که یک نشریه را چند سال به‌صورت هفتگی، مداوم در سبزوار به زیر چاپ بردیم... و الآن هم مدعی هستیم که با انتشار «سبزوار امروز» اولین مجله خانواده و سرگرمی را به معنای واقعی لفظ مجله و با رعایت استانداردهای کشوری، در سبزوار راه‌اندازی کرده‌ایم. چون الگوی شخصی خودم در همه این سال‌ها این بود که مجله‌ای در سبزوار داشته باشیم شبیه «همشهری جوان» یا «چلچراغ» و الآن حداقل این را می‌توانم به ادعا بگویم که به لحاظ کیفی و نوع فیزیک کار جدا از بحث محتوا ما از آن‌ها هم جلوتر هستیم؛ یعنی حداقل به لحاظ فیزیکی ما سعی کردیم از آن‌ها هم بالاتر باشیم و سعی کردیم این تصورات را که مثلاً برای رسانه محلی اشکال ندارد اگر کیفیت کاغذشان بد باشد یا گرافیکش پایین بود، یا محتوای ضعیفی داشت، دور بریزیم و واقعاً سعی کنیم کار خوبی ارائه بدهیم. این کلاً فرهنگ کاری مجموعه فیروزی چه در بخش انتشارات، چه کانون آگاهی و تبلیغاتی و چه بخش مطبوعاتی است که تا الآن هیچ‌گاه به اسم منطقه‌ای خودمان را محدود نکرده‌ایم بلکه سعی کرده‌ایم هر کاری که انجام می‌دهیم در اشل کشوری و در بالاترین سطحش باشد؛ یعنی چه در کتاب‌هایی که چاپ کردیم و چه در فعالیت‌های دیگرمان سعی کردیم این اتفاق بیافتد و نخواستیم از اسم محلی بودنمان برای کیفیت پایین کارمان سوءاستفاده کنیم.

 

 مجله‌ای خانوادگی برای مردم بی رسانه

ما در «سبزوار امروز» هدفمان را گذاشته‌ایم بر اینکه یک مجله به معنای واقعی خانوادگی داشته باشیم و برای همه اقشار جامعه در آن محتوا باشد. درحالی‌که الآن رسانه‌های ما در سبزوار رسانه‌های سیاست زده‌ای هستند و بخش زیادی از مطالبشان مطالب سیاسی است و اکثر رسانه‌هایمان رسانه‌های مردمی نیستند و بلکه رسانه‌های مسئولین‌اند و اگر نگاهی به آرشیوهایشان بیندازید می‌بینید که شاید 80 درصد مطالبشان مصاحبه‌های مسئولین است یا خبرهایی که از روابط عمومی‌ها گرفته‌اند و مردم کمتر در آن دیده شده‌اند. خود من در این دو سه سالی که داشتیم در فضای رسانه کار می‌کردیم این ضعف را دیدم و هدفم از راه‌اندازی مجله «سبزوار امروز» همین بود که رسانه‌ای برای خود مردم داشته باشیم؛ یعنی مردم خودشان را در آن ببیند و حس کنند متعلق به خودشان است.


البته در اسرارنامه این اتفاق خیلی افتاده است. یکی از مطالبی که در سایت شما خیلی دوست دارم مصاحبه‌ای است که با یک خانم نانوای خانگی داشتید. نانوایی سنتی که گفته بود می‌ترسم شاید یکی از همین روزها در تنور بیافتم و بمیرم یا آسیب شدید ببینم درحالی‌که بیمه ندارم. این برای من خیلی جذاب و دردناک بود. می‌خواهم که اگر بتوانم او را دوباره پیدا کنم یا سوژه‌هایی مشابه او را. این آدم‌ها زیاد در رسانه‌های ما دیده نمی‌شوند. چون رسانه‌های ما بیشتر درگیر شهردار و فرماندار و رئیس علوم پزشکی و رئیس فلان اداره و ارگان‌اند؛ اما باید بیشتر 60-61فضایی مردمی ایجاد کنیم. مجله اسرارنامه به معنای واقعی در این زمینه رسانه‌ای است که سال‌هاست دارد خوب کار می‌کند اما در فضای مجازی است. ما در «سبزوار امروز» می‌خواهیم این را در یک فضای جدیدتر و با اشل جدیدتر انجام دهیم و به این سمت برویم.


مثلاً در شماره اول مصاحبه‌ای داریم با آقای چشمی که کلکسیونر انگشتر است. شاید از این‌جور شهروندان زیاد داریم که تاکنون در رسانه‌ها دیده نشده‌اند. ممکن است کسی در خانه‌اش بر اساس علاقه‌اش کلکسیون سیگار، قوطی کبریت، دکمه، برگ، تمبر و ... داشته باشد؛ که شاید در شماره‌های بعدی سراغ آن‌ها هم برویم.

 

نشریات کاغذی و شانس ادامه حیات؟!

بسیاری می‌گویند عمر نشریات کاغذی در دوره کنونی رو به پایان است اما من قبلاً در یکی از سرمقاله‌هایم در ستاره شرق نوشته بودم که ما همین الآن در ژاپن نشریه‌ای داریم که روزانه نزدیک 14 میلیون تیراژ دارد؛ و دو سه نشریه دیگر هم دارند که در مجموع شاید بیش از 50 میلیون تیراژ داشته باشند. جالب اینجاست که این‌ها بیش از 98 درصدشان اشتراک است؛ یعنی قبلاً پولشان را داده‌اند. آن‌هم در کشوری مثل ژاپن که در فضای مجازی خیلی از ما جلوتر هستند؛ اما به دلایل مختلفی نشریات کاغذی هنوز جایگاه دارند یکی اینکه مستندسازی در فضای کاغذی بیشتر است، دیگر اینکه ژاپنی‌ها می‌خواهند از فضای کاری که آنجا هست حمایت کنند. چون به‌هرحال یک کسانی دارند در آن نشریات کار می‌کنند.


همچنین این را باید قبول بکنیم که هنوز خیلی‌ها نتوانسته‌اند با فضای پی‌دی‌اف کنار بیایند. شاید هنوز دو سه نسل نیاز باشد که کامل از فضای کاغذ دربیاییم و برویم به فضای مجازی. حتی افرادی مثل خودم که 15 سال است در فضای مجازی هستم ولی وقتی می‌خواهم کتاب بخوانم نمی‌توانم PDF بخوانم و باید کتاب کاغذی باشد.


نکته دیگر هم این است که سندیت کاغذ هنوز بالاترین درصد سندیت است. چون نه تغییر می‌کند نه به‌راحتی قابل امحاء شدن است. شما ببینید خبرهای 5 سال قبل سبزوار را اصلاً نمی‌توانیم در اینترنت پیدا کنیم. استثنائا شاید در سایت اسرارنامه یا سلام سربدار باشد؛ اما یک مقدار که برویم عقب‌تر دیگر اصلاً پیدا نمی‌شود. تاریخ همیشه آن چیزی بوده که مکتوب شده است. ما در ستاره شرق هم همین را مدعی بودیم که می‌خواهیم تاریخ را بنویسیم. تا 50 سال دیگر اگر کسی خواست بتواند بفهمد در سبزوار این سال‌ها چه خبر بوده؟ به‌طور مثال شما ببینید الآن تنها مدرک از فضای رسانه‌ای گذشته سبزوار ویژه‌نامه‌ای است که مرحوم فیروزی چند دهه قبل درست کرده‌اند. جالب است که آن ویژه‌نامه در اصل یک ویژه‌نامه تبلیغاتی است و نشریه خبری یا خانوادگی نبوده ولی آن‌قدر در آن بازه زمانی پرمحتوا بوده که هنوز به‌عنوان سند است. ولی الآن خیلی از سایت‌های ما از بین رفته است.


مثلاً سایت «سبزوار نگار» یک زمانی آمد جزء چند سایت اول کشور شد، اما مدتی بعد کلاً از بین رفت. مشکل سایت‌ها همین است که اگر بانی آن‌ها از یک جایی به بعد دیگر پای کار نباشد کلاً آن سایت با همه آرشیوش بعد از مدتی از بین می‌رود. جایی هم نیست که آن‌ها را مستندسازی کند. ولی این مجلات قدیمی با اینکه افرادشان فوت کرده‌اند، خود مجلات هنوز در آرشیوها هست.

 

 جدول کلمات سبزواری ابتکاری جذاب و هزینه‌بر

64-65در «سبزوار امروز» اولین جدول سبزواری را درست کردیم و برایش جایزه هم گذاشتیم. البته جدول قبلاً بوده ولی منظورم جدولی است که بر اساس استاندارد جهانی و حروف متقاطع و متقارن تنظیم شده باشد. خوشبختانه پیام‌هایی هم دریافت کردیم از مردم که راضی بودند و گفته بودند همراه خانواده حل کرده‌اند. البته ما برای طراحی این جدول، نرم‌افزاری با قیمت حدود 600 هزار تومان خریدیم که روزنامه‌های کشوری مثل جام جم و همشهری از آن استفاده می‌کنند. چون برای مخاطبمان ارزش قائل بوده‌ایم؛ و برای سبزواری شدن آن، بانک داده کلمات سبزواری را به نرم‌افزار وارد کرده‌ایم و الآن چیزی حدود 40 درصد کلمات جدولمان سبزواری است. ولی متأسفانه کلماتمان خیلی کم است. ما کلاً 1200 تا 1300 کلمه بیشتر نداریم؛ که شاید 50 تا 60 درصد کلماتمان را از لغتنامه اسرارنامه گرفته‌ایم. البته اصل کلمات را از اسرارنامه گرفتیم اما بعضی وقت‌ها معانی‌اش را نزدیک‌تر کردیم.

 

 وسواس‌های گرافیکی

بخشی از تأخیری که برای چاپ اولین شماره مجله داشتیم به خاطر گرافیک کار بود. ما در صفحه‌آرایی چیزی را می‌خواستیم که واقعاً از المان‌هایی که الآن در فضای رسانه‌های سبزوار است خیلی جلوتر برود و برسد به المان‌های کشوری و این خیلی سخت بود و دنبال کسی بودیم که آن‌طور که ما می‌خواهیم کار را تحویل دهد. در شروع کار قرار شد با خانم جعفری همکاری داشته باشیم که سابقه کار مشترک در «ستاره شرق» را با ایشان داشتم و معتقدم جزو بهترین طراحان نشریات استان هستند ولی به دلیل فعالیت ایشان در مجموعه ستاره شرق و بیهق‌نامه، امکان فعالیت تمام وقت در «سبزوار امروز» را نداشتند. سرانجام با خانم‌ها «کیوانلو» و «ستاری‌پور» که قبلاً در کتاب «دیوان امیرشاهی سبزواری» کار کرده بودیم، وارد همکاری شدیم. خانم کیوانلو که از گرافیست‌های شناخته‌شده سبزوار هستند، لوگوی زیبایی برایمان طراحی کردند و خانم ستاری‌پور هم بااینکه تا حالا کار مجله نکرده بودند و فقط کتاب کار کرده بودند، برایمان طرح زدند که واقعاً در همان طرح اولیه ما مجذوب نبوغ و خلاقیت ایشان شدیم که فوق‌العاده نیروی جوان و خلاقی هستند و قطعاً بدانید در آینده از ایشان بیشتر می‌بینید و می‌شنوید. در این مجله به غیر از صفحات مربوط به تبلیغات، 64 صفحه مطلب اصلی داشتیم که خانم ستاری همه را برایش تک‌ به ‌تک طرح زده‌اند.

 

 امیدواری به فردای «سبزوار امروز»

خدا را شکر بازخورد شماره اول برای خودم خیلی خوب بود و کسانی برای همکاری در شماره‌های بعدی اعلام آمادگی کرده‌اند که شاید فکرش را نمی‌کردم. شماره اول خیلی‌ها ریسک نمی‌کنند در این‌جور کارها همکاری کنند. درست است که من سوابق کاری دارم ولی سوابق کاری من این‌طور نبوده که مستقل بوده باشد؛ مثلاً در ستاره شرق بسیاری از همکاری‌ها به اعتبار آقای مقصودی یا آقای ششتمدی بوده ولی اینجا اولین جایی بود که امیر مسکنی به‌عنوان مدیر محتوایی مجموعه وارد شده بود و البته آقایان فیروزی و چشمی هم به‌عنوان مجموعه تیم راهبری کنارمان بودند و در ابتدا سخت بود که خیلی‌ها را راضی کنیم که وارد کار شوند؛ اما به بعد از این امیدوارم.

 

 رعایت همه المان‌های حرفه‌ای40-41

ما سعی کرده‌ایم یک سری المان‌های حرفه‌ای را در کارمان رعایت کنیم تا کارمان به معنای واقعی حرفه‌ای باشد. مثلاً برای نویسندگانمان تماماً حق‌التحریر در نظر گرفتیم کاری که تقریباً می‌توان گفت وجود ندارد. شاید مبلغی که در نظر گرفته‌ایم ایدئال خودمان نباشد اما باز از آنچه ممکن است در سبزوار پرداخت شود، بیشتر است؛ و تقریباً برای همه افرادی که در این مجله مطلبی بنویسند، پرداختی خواهیم داشت. چون اصلاً نمی‌خواهیم عادت کنیم به اینکه محتوای رایگان به دستمان برسد، این هرگز خوب نیست.

 

 این مجله مجانی نیست

از طرف دیگر این هم که عادت کنیم محتوایمان را به رایگان عرضه کنیم، خوب نیست. به همین دلیل حتی اعضای تحریریه‌مان هم خودشان رفته‌اند و مجله را خریده‌اند و این را از روز اول با هم قرار گذاشتیم و من به آن‌ها گفتم بابت مطالب و زحماتتان به شما پول می‌دهم اما مجله مجانی نمی‌دهم. خودتان بروید بخرید؛ و امیدوارم مردممان هم کم‌کم عادت کنند که اگر محتوای خوب می‌خواهند باید پول بدهند و ما هم همین توقع را از مخاطبانمان داریم؛ یعنی توقع داریم که اگر فکر می‌کنند این رسانه می‌تواند به دردشان بخورد و جذاب است پس باید از آن حمایت کنند. خوشبختانه داشته‌ایم افرادی را که به تعداد بالا برای دوست و آشنایانشان خریداری کرده‌اند و گفته‌اند که فقط برای حمایت این کار را کرده‌اند و چه خوب است که این ادامه داشته باشد.

 

 تنگ‌نظری‌های آزاردهنده

در بعضی قسمت‌های کار طبیعتاً با چالش‌ها و مشکلاتی هم مواجه شده‌ایم. مثلاً سر مصاحبه‌ای که با هنرمند طنزپرداز خوبمان آقای مصطفی آزاد داشتیم چالشی برایمان ایجاد شد و بعضی‌ها به‌عنوان کار زرد، بازخوردهایی منفی به ما می‌دادند و مثلاً به‌محض چاپ مجله در اولین تماسی که با من انجام شد کسی پرسید «چرا این‌ها را روی جلد زده‌ای؟» نمی‌دانم چرا بعضی‌ها این‌طوری فکر می‌کنند؟ و از نظرشان اصلاً مطلب و نشریه زرد یعنی چه؟

 

 اداهای روشنفکری

ببینید در همین زمینه من تجربه جالبی دارم از سال‌ها قبل که مدتی در تهران در یک فضای فست فودی کارگری کردم (که افتخار هم می‌کنم به آن دوران چون تجربه‌های خوبی برایم داشت) در جایی بودم که کبابی، پیتزایی، رستوران، فست فود و فلافلی در کنار هم بودند. در آن فضا با آن همه رستوران‌های شیک، گاهی افراد اصطلاحاً باکلاسی می‌آمدند و فلافل می‌خوردند. چون آن لحظه دلشان فلافل می‌خواست. در زمینه مطالعه هم شما قرار نیست همیشه بروی کلیدر بخوانی و ... گاهی هم می‌خواهی یک چیز ساده‌تر بخوانی. همیشه هم قرار نیست 13موسیقی فاخر بتهوون گوش کنی یک وقت واقعاً دلت می‌خواهد شماعی زاده گوش کنی. در سبزوار هم همه مردممان کلیپ‌های مصطفی آزاد را نگاه می‌کنند و می‌خندند؛ اما متأسفانه در این بین بعضی‌ها یک ادای روشنفکری و نخبه بودن درمی‌آورند. این اداها خیلی چیز بدی است. مثلاً بعضی‌ها می‌گویند من کتاب داستان ایرانی اصلاً نمی‌خوانم. بعضی‌ها می‌گویند من موسیقی ایرانی اصلاً گوش نمی‌دهم. حالا ممکن است موسیقی خارجی را هم اصلاً نفهمد اما برای کلاسش گوش می‌دهد، غافل از اینکه این یک‌جور خودکم‌بینی است و کسی که این اداها را درمی‌آورد داخلش خالی است و می‌خواهد ظاهرش را با این جور چیزها زیبا کند وگرنه یک آهنگ محلی هم به جای خودش خوب است و کیف می‌دهد.

 

 تعریفی از نشریه زرد

تعریف دقیقی ندارد. برای پاسخ دادن به اینکه نشریات زرد چه نشریاتی هستند باید ببینیم اصلاً المان‌های زرد چیست؟ به نظر من زرد چیز بدی نیست. زرد مطالبی است که برای عامه باشد. بدون محتوای خیلی خاص. یک مجله‌ای را شما برمی‌دارید داخلش داستان عاشقانه دارد، جوک دارد، فال دارد و ... و کسانی هم هستند که همین را می‌خواهند. خب چه اشکالی دارد؟

در همین زمینه ببینید ما مدیا داریم و مدیوم. مدیاها نیز انواع مختلف دارند. مثلاً مدیای صوتی که مدیومش پادکست، رادیو، فایل موسیقی است. یا مدیای تصویر داریم که مدیومش سینما، تلویزیون و تئاتر است و حتی فضای مجازی مدیومی برای تصویر است. در این بین مهم این است که شما چه طوری و کجا از این ابزار استفاده کنی. ابتذال این است که تو این چیزها را جابه‌جا استفاده کنی و مورد سوءاستفاده قرار بدهی. مثلاً عکس چند کودک زیبا را روی جلد مجله بگذاری و بعد روی آن تیتری بزنی که داخلش مطلب واقعاً مهمی در رابطه با آن نداشته باشد. خود من یک‌بار مجله‌ای گرفته‌ام که تیتر اصلی‌اش این بوده که فلان خواننده چنین اتفاقی برایش افتاده است. بعد که رفتم نگاه کردم دیدم در صفحات داخلی آن مجله کلاً یک کادر 50 کلمه‌ای درباره آن مطلب بود که ربط خاصی هم به تیترش نداشت. این ابتذال است چون دارد از مخاطب سوءاستفاده می‌کند.

من نمی‌توانم از کار خودم تعریف کنم اما می‌توانم دفاع کنم. مطالب «سبزوار امروز» به‌هیچ‌عنوان مطالب بی‌ربطی و زردی نیستند. همه مدل مطلب هم داریم و همه‌چیز را در تناسب و هارمونی با هم داریم. شاید بعضی مطالب کپی یا تکراری باشند، اما هرز و الکی نیستند که فقط به‌قصد صفحه پر کردن از این طرف و آن طرف و از اینترنت گیر آورده باشیم. همه مطالب این مجله و مصاحبه‌هایمان قابل دفاع است. مثلاً اگر با مصطفی آزاد و پیمان جاجرمی مصاحبه کردم به‌عنوان دو هنرمند تئاتری بود. کسانی که آمده‌اند یک فضای جدید رسانه‌ای ایجاد کرده‌اند که با آن مخاطب کشوری را دارند با سبزوار آشنا می‌کنند. حالا شاید خیلی‌ها خوششان نیاید و بگویند فضای زرد. ولی من اصلاً این را قبول ندارم و نشانه زرد بودن کارمان نمی‌دانم.

 

 مجله‌ای که بفروشد

کلاً با این هدف آمدم به میدان که مجله‌ای را چاپ کنم که در سبزوار بفروشد. راستش من فکر می‌کنم ایده هنر برای هنر چیز چرندی است. چون بالاخره باید مخاطب بخواهد و باید بتوانی از کارت پول در بیاوری. اقتصاد و فرهنگ دو چیز به‌هم‌پیوسته است. شما نمی‌توانی بگویی یک کالای فرهنگی درست می‌کنم حالا نفروخت هم نفروخت چون بعدش دیگر نمی‌توانی تولید کنی. من و دوستانم در «سبزوار امروز» می‌خواستیم برخلاف چیزی که متأسفانه رایج است که خیلی از ما فکر می‌کنیم سبزواری‌ها مجله بخر و پول‌خرج‌کن نیستند و ... ثابت کنیم که این تصور درست نیست و اگر بتوانیم کار خوبی درخور شأن مردم داشته باشیم، مردم هم به‌خوبی حمایت می‌کنند.
خوشبختانه تا الآن ...بیش از نیمی از مجله فروش رفته است...؛ و حدس می‌زنم این رقم فراتر از چیزی بود که خیلی‌ها احساس می‌کردند. ولی ما خودمان انتظارمان از این هم بیشتر بود چون پیش‌بینی مراسم رونمایی و بحث فروش تک‌به‌تکی داشتیم که خیلی از برنامه‌هایمان به خاطر بحث کرونا عقب افتاد. کلیپ‌های تبلیغاتی و تبلیغات شهری‌مان را هنوز اکران نکرده‌ایم. ولی باز هم راضی هستیم ...نیمی... از تیراژ اولیه‌مان که هزارتا بود توزیع شده است و بعضی مراکز عرضه درهمان روزهای اول تمام کردند و ما دوباره برایشان بردیم.

 

 روی پای خودimage_2020-04-04_00-59-37

اگرچه مجله «سبزوار امروز» متعلق به مجموعه تبلیغاتی، رسانه‌ای و فرهنگی فیروزی است اما تمام هزینه‌ها از خود نشریه درمی‌آید. از روی تبلیغاتی که انجام داده‌ایم و ما می‌خواهیم این مجله به‌صورت مستقل خودش را اداره کند. به همین دلیل الآن به دنبال این هستیم که بتوانیم بحث اشتراک نشریه را هم داشته باشیم. یکی از نشانه‌های حرفه‌ای بودن نشریات هم این است که توزیع را بسپارند به کسی که کارش این است. توزیع نشریه کار ما نیست. می‌خواهیم با مجموعه‌ای که شغل و حرفه‌اش توزیع و اشتراک است قرارداد ببندیم. اگر این اتفاق مثبت بیافتد بار بزرگی از روی دوش ما برداشته می‌شود.

 

 پرهیز از هرگونه وابستگی به غیر از مردم

مجله «سبزوار امروز» نه یک ورق کاغذ یارانه‌ای استفاده کرده نه یک ریال پول از بودجه شهرداری و سازمان‌های دولتی گرفته است. کل بودجه تبلیغاتی و کاری «سبزوار امروز» به‌صورت خصوصی تأمین شده است. ما حتی یک تبلیغ دولتی هم نداریم. با اینکه من می‌توانستم طبق قانون نانوشته‌ای که شهرداری دارد و به همه نشریات چاپی که در سبزوار منتشر می‌شوند آگهی می‌دهد، از شهرداری تبلیغات بگیرم ولی این کار را نکردم. چون می‌خواستم ثابت کنم که می‌شود بدون وابستگی هم این کار را کرد. شما وقتی به رانت و به یارانه وابسته شدی مشکل خواهی داشت زیرا به‌جای اینکه به دنبال این بروی که مخاطب را راضی کنی دنبال این می‌روی که تبلیغاتت را راضی کنی و بعد مجبوری با ارگان‌ها و دستگاه‌هایی که تبلیغات می‌دهند، کنار بیایی به‌جای اینکه با مخاطبت کنار بیایی. خوشبختانه ما حتی یک برگ رانت در «سبزوار امروز» نداشتیم. به این خاطر به دنبال فروشش و رنگ و لعاب و کاغذ گلاسه و همه‌چیزش هستیم تا کارمان حرفه‌ای باشد. دقیقاً برای اینکه نشریه بفروشد.

البته یک بخشی از هزینه‌هایمان را با تبلیغاتی که از بین مردم دریافت کردیم، جبران می‌کند. ولی بخش دیگرش را اگر نفروشد واقعاً به ضرر است و اگر به تعدادی که لازم است، نفروشد چاپش را ادامه نمی‌دهم. من کار اصلی‌ام بیزینس و تبلیغات است و به همین خاطر همه المان‌های فروش را رعایت می‌کنم. اینکه جلدم باید جلد خوبی باشد. تیترم باید تیتر جذابی باشد. باید مصاحبه‌هایم مصاحبه‌های جالبی باشد. صفحه‌بندی و رنگ بندیم جذاب باشد که مخاطب بخرد. کاغذی که کار می‌کنم کاغذ خوبی باشد.

 

 کاغذ گلاسه با پول کاهی

30-31-1درباره کاغذ استفاده‌شده در مجله هم که گلاسه است باید بگویم، من می‌توانستم روی کاغذ کاهی هم چاپ کنم، ولی گلاسه را انتخاب کردم. البته در قیمت فروشمان تغییری نکرد؛ یعنی اگر روی کاغذ کاهی هم چاپ می‌کردیم، قیمت فروش مجله «سبزوار امروز» همین 10 تومانی می‌شد که اکنون روی کاغذ گلاسه چاپ شده است. ما در واقع برای گلاسه شدن مجله به جیب مشتری فشار نیاوردیم بلکه از سود خودمان کم کردیم. شاهدمان هم قیمت مجله همشهری جوان و چلچراغ است که 64 صفحه دارند و با کاغذ کاهی چاپ می‌شوند و قیمتشان 9 هزار تومان است حالا ما «سبزوار امروز» را با 72 صفحه روی کاغذ گلاسه به قیمت 10 تومان به دست مردم می‌دهیم؛ بنابراین مخاطب ما خیالش راحت باشد که دارد پول همان کاغذ کاهی را می‌دهد ولی من گلاسه می‌گیرد، چون می‌خواهیم نهایت احترام را به مخاطبمان گذاشته باشیم.

در واقع ما در «سبزوار امروز» یک محتوای خوب را در یک شکل زیبا و زرق‌وبرق‌دار ارائه داده‌ایم. چیزی که جامعه ما مثلاً درباره زعفران و خیلی محصولات ارزشمند دیگرش نتوانسته انجام دهد. مثلاً درباره زعفران ایران که نمی‌فروشد و می‌رود اسپانیا بسته‌بندی می‌شود و دوباره به اسم زعفران اسپانیا فروخته می‌شود دقیقاً همین است. چون ما بسته‌بندی را یاد نگرفته‌ایم. بلکه یاد گرفته‌ایم مثلاً در کاروانسراهای سبزوار زیره را بیاوریم و با بیل بریزیم در کیسه گونی نخی و بفرستیم خارج از کشور و هیچ‌وقت یاد نگرفته‌ایم که این را می‌شود بسته‌بندی زیبا کرد بلکه متأسفانه این کار را سوسول‌بازی فرض می‌کنند و اگر کسی بیاید در مجله‌اش مثل ما این کار را بکند، می‌گویند زرد است.

 

 کار تیمی

ما مجموعه‌مان از روز اول تیمی بوده است. درست است که عنوان سردبیر را برای من استفاده کرده‌ایم ولی ما بیشتر شورای سردبیری داریم که غیر از بنده آقایان علیرضا فیروزی و مهندس حسین چشمی مقدم نیز هستند و فضایمان فضای تفاهم و تضارب آراست. ما سه نفر تیم اصلی هستیم. سیاست‌گذاری با ما سه نفر است و دوستان دیگری هم هستند که در فضاهای مختلف از توانشان استفاده می‌کنیم. آقای دکتر دامغانی دبیر سرویس ادبی ما هستند. آقای دانایی در مواردی به ما کمک کردند آقای مهندس تعصبی هم خیلی به ما کمک کردند. همچنین آقای سپهرآرا را داریم کارشناس ارشد روانشناسی و خانم‌ها علوی زاده و صدر و وحدت را داریم. کلاً سعی کردیم از تمامی افراد استفاده کنیم چون این مجله اصلاً اختصاص به هیچ‌کس یا هیچ جناحی سیاسی ندارد. کلاً دور سیاست را خط کشیده‌ایم.

 

 چالش ادامه

36-37ما ابتدا مجوزمان را برای دوماهنامه گرفتیم ولی وزارت ارشاد به تازگی مجوزهای دوماهنامه را کلاً حذف و خودبه‌خود تبدیل به ماهنامه یا فصلنامه کرده که ماهنامه شامل حال ما شده است و این‌طوری در عمل انجام‌شده قرار گرفته‌ایم. حالا چالش‌های زیادی داریم. یکی از چالش‌هایمان این است که واقعاً تولید محتوا در سبزوار خیلی سخت است. یک دلیلش این است که آن‌هایی که بلدند محتوا را ایجاد کنند، نمی‌کنند. آبلوموفیزم داریم. البته خوشبختانه ما الآن نیروهایی داریم که برای شماره‌های دوم و سوممان مطلب داده‌اند؛ اما قطعاً در آینده به مشکل برمی‌خوریم. این طبیعی است. فعلاً تلاشمان بر این است که شماره بعدی را برای اردیبهشت‌ماه منتشر کنیم. در کل می‌خواهیم مجله را به سمتی ببریم که محتوا از سمت مخاطبان تهیه شود. گرچه در نهایت باید قبول کنیم که تهیه یک مجله ماهنامه در سبزوار خیلی سخت است. در کشور هم سخت است در سبزوار سخت‌تر است؛ اما ما واردش شده‌ایم تا ببینیم دیگر خدا چه می‌خواهد.

 

 رقابت با خود برای بهتر شدن

به‌هرحال اولین مجله «سبزوار امروز» جوری چاپ شد که ما خودمان نگرانیم که برای شماره‌های بعدی چه کار کنیم تا اگر بهتر نشدیم، بدتر هم نشویم. این فضا دیگران را هم مجبور می‌کند که دوباره اگر کسی خواست در سبزوار بیاید و نشریه‌اش بفروشد باید یا هم‌تراز این مجله کار کند یا در سطحی نزدیک به آن و به این سمت برود که به مخاطبش احترام بگذارد و کار خوبی تولید کند. خود من هم باید همین کار را بکنم.

 

d1b143de294f749b1f628f060f2f4772 - Copy

 

64

 

66

نظرت را بنویس
comments
پربازدیدترین محبوب‌ترین‌ها پرونده ویژه نظرات شما