نگاهی تازه به زیبایی های سبزوار شهر مورخان و کاج ها

تعدادی از خبرنگاران مجله جدید آنلاین که وبسایتی متعلق به حوزه فرهنگی سه کشور فارسی زبان ایران ، تاجیکستان و افغانستان است ، مدتی قبل به دارالمومنین سبزوار ریشه فرهنگی خراسان سفر کردند تا از این کهن شهر اسطوره ای و پایتخت نخستین حکومت مردمی شیعه در ایران گزارشی برای مخاطبان خود تهیه کنند.

گزارش تصویری و متنی تهیه شده توسط فرشید سامانی و مهتاج رسولی دو تن از خبرنگاران این وبسایت گزارشی بسیار زیبا و دل انگیز است به طوری که به نظر می رسد این گزارشگران حاذق حتی بهتر از خود سبزواری ها توانسته اند جذابیت های شهر دیرینه های پایدار را ببینند و به رشته تحریر در آورده و به تصویر بکشند.

در نگاه این خبرنگاران غیرسبزواری نشانی از تیره بینی و تیره گویی های رایجی نیست که متأسفانه به دلیل وجود یک فرهنگ ناپسند "خودبدی" در سال های اخیر به شدت گریبان گیر بعضی خبرنگاران و رسانه های محلی این شهر شده است.

آن ها طوری به زیبایی از سبزوار می نویسند و به تصویر در می آورند که پس از مطالعه و مشاهده گزارششان، ممکن است در دل هر سبزواری این رغبت ایجاد شود که یک بار دیگر با نگاهی تازه به شهر خود بنگرد و به سیر و سیاحتی در سرزمین "بیهق این اقلیم هزارتکه باستان" 1 بپردازد.

جدید آنلاینی ها خود را چنین معرفی می کنند:

درباره جدید آنلاین (کلیک کنید)

 

و سبزوار را چنین :

 

سبزوار، شهر مورخان و کاج ها

وقتی خسته از راه طولانی تهران – سبزوار، جلو هتل کاملیا می‌ایستیم، اولین چیزی که در حیاط هتل چشم را می‌گیرد، مجسمۀ ملا هادی سبزواری، شاعر و حکیم قرن سیزدهم است. به خودم می‌گویم نماد خوبی است، اما اگر من سبزواری بودم، به ابوالفضل بیهقی بیشتر پز می‌دادم.

دو ساعت بعد وقتی از کارگر هتل می‌پرسم این که در بروشور هتل از بیهقی نام برده شده، کدام بیهقی است، بی تأمل می‌گوید "ابوالفضل". خوشحال می‌شوم. تصور نمی‌کردم نام بیهقی مورخ را بداند. می‌دانست. حتا می‌دانست که یک مقبرۀ نمادین از او در اطراف سبزوار وجود دارد. ظاهراً هیچ اطلاعی در دست نیست که ابوالفضل بیهقی که دبیر دیوان رسالت غزنویان بود در پایتخت آنان، غزنین درگذشت یا جای دیگر.

ولی سرنوشت عطا ملک جوینی، دیگر مورخ نامدار این شهر و نویسندۀ تاریخ جهانگشای تا حدی روشن است. او پس از عمری خدمت به سلطان مغول به دستور او کشته و در تبریز به خاک سپرده شد. بیهقی هم مورد خشم واقع شد و به حبس افتاد، ولی کشته نشد. بار دوم که از حبس درآمد، کار دیوانی را برای همیشه رها کرد و گویا در سال ۴۷۰ قمری درگذشت.

ظاهراً با همین دو نام هم می‌توان ادعا کرد که سبزواری‌ها بزرگترین مورخان را تقدیم فارسی‌زبانان کرده‌اند، چنانکه در دورۀ معاصر یکی از نویسندگان مشهور – محمود دولت آبادی – را. همچنین بنام‌ترین روشنفکر دینی ایران علی شریعتی را که اهل مزینان از توابع سبزوار بود. چنانکه جوینی هم اهل جوین بود، یا خود بیهقی که زادۀ حارث آباد بود، و ابن یمین شاعر معروف قرن هشتم که اهل فریومد سبزوار بود.

روز بعد، وقتی به دیدن شهر می‌روم، اولین چیزی که نظر را می‌گیرد این است که سبزواری‌ها بیشتر از هر درختی به کاج علاقه نشان داده‌اند. از هر طرف که سر بگردانی تعدادی کاج کهن و جوان می‌بینی. مخصوصاً در میدان کارگر، در انتهای خیابان بیهق که خیابان قدیمی و اصلی شهر است. ضلع شرقی و ادامۀ میدان را کاج چنان تسخیر کرده که خیابان را به بن بست کشانده است و چه بهتر که باغی و درخت‌زاری خیابان را به بن‌بست بکشاند.

در شرق ایران از سمنان گرفته تا مشهد همه جا درخت کاج در خیابان‌ها خودنمایی می‌کند؛ در نیشابور به ویژه در خیابانی که به آرامگاه خیام و عطار ختم می‌شود، و در مشهد، در اطراف دانشگاه فردوسی کاج فراوان است، اما هیچ شهری مانند سبزوار با کاج چنین روابط عاشقانه‌ای ندارد. شهر در آغوش کاج‌ها آرام گرفته‌است. آیا به علت همین فراوانی کاج نیست که نام شهر را سبزوار گذاشته‌اند؟ شاید، و شاید هم قول هانری رنۀ آلمانی در سفرنامه "از خراسان تا بختیاری" درست باشد: "به مناسبت باغ‌های زیادی که مانند کمربند آن شهر را احاطه کرده‌اند، چنین نامیده شده‌است".

بیهق نه تنها نام قدیمی سبزوار، که نام خیابان اصلی شهر هم هست. بیشتر آثار و ابنیۀ تاریخی سبزوار در همین خیابان قرار دارند. آرامگاه ملا هادی سبزواری، آرامگاه نمادین ملا حسین واعظ کاشفی، مسجد جامع، کاروان‌سرای فرامرزخان که اکنون موزۀ مردم‌شناسی است و هر اثر و یادگار مهم شهر را باید در همین خیابان جستجو کرد. آرامگاه ملاهادی البته از معماری خوبی برخوردار است.

و اما مسجد جامع سبزوار که می‌گویند یادگار سربداران است، چیز دیگری است و مانند جواهری در خیابان بیهق می‌درخشد. وقتی از درهای خیابان بیهق وارد آن می‌شوم، ساعت نماز است و نمازگزاران در آن گرد آمده‌اند و عکس گرفتن در آن لحظات قدسی آسان نیست. اما محراب کم‌مانند و گلدسته‌های کاشیکاری‌شده و صحن شکیل مسجد به ویژه در لحظات عبادت آدمی را به معنویت دعوت می‌کند و دل از عارف و عامی می‌رباید. این مسجدی است که می‌تواند با مسجد سمنان که در زیبایی شهره است، برابری کند.

کاروان‌سرای فرامرزخان هم در جای خود قابل توجه است. موزۀ مردم‌شناسی سبزوار در انتهای خیابان بیهق در ضلع غربی میدان کارگر، در کاروان‌سرای فرامرزخان جا خوش کرده‌است. معماری بنا ساده و دلنشین است. فرامرزخان چنانکه یکی از کارکنان موزه توضیح می‌دهد، از سرهنگان دورۀ ناصرالدین شاه بوده که این کاروان‌سرا را بیرون دروازۀ نیشابور ساخته و وقف زائران امام رضا کرده‌است.

وقف در سبزوار چنان رایج بوده که بنا به مدارک ارائه‌شده در همین موزه، به علت "عرق مذهبی و عشق به اهل بیت و خصلت نوع‌دوستی با داشتن بیش از سه هزار رقبه بعد از مشهد مقدس بیشترین سطح املاک وقفی را در سطح استان" داراست. این البته چندان شگفت‌انگیز نیست، زیرا اهمیت سبزوار اساساً در این بوده که مانند دامغان بر سر شاهراه ری و تهران به مشهد قرار داشته‌است. بنابر این، تعداد زیادی زوار همواره در اینجا بیتوته می‌کرده اند.

سبزوار مانند همۀ شهرهای خراسان تابستان گرمی دارد و مردم پس از غروب آفتاب به پارک‌ها می‌روند و در زیر درختان کاج پناه می‌گیرند. پارک‌ها و باغ‌های خوبی هم شهر را در خود گرفته‌است. باغ ملی که همان محوطۀ شهرداری است، یکی از آنهاست که با فواره‌ها و آب‌نماها و پستی و بلندی‌هایش هر شب اهالی را به سوی خود می‌خواند. شب‌هایش هم نورباران است و مانند روز روشن. ساختمان شهرداری نیز بنای زیبایی است، اما در نزدیکی آن یک ساختمان بانک ملی هست که هیچ جلوه‌ای نمی‌فروشد.

 

تصویری از پارک ارم سبزوار (منبع عکس جدید آنلاین)

رفتن به باغ‌ها در شب هنگام از قدیم الایام در سبزوار رسم بوده‌است. میرزا سراج، اهل بخارا و نویسنده سفرنامۀ تحف بخارا، که در دورۀ مشروطه مدت‌های مدید در ایران و از جمله هشت ماه در سبزوار زیسته می‌نویسد: "یک روز عصر به قرار روزهای سابق به گردش برآمدم. در سبزوار رسم است که مردم شهر هر روز عصری جهت گردش و تفرج در بیرون دروازه تا غروب و نیم ساعت از شب گذشته گردش کرده، باز مراجعت می‌کنند. عصرها بیرون دروازه ازدحام زیادی می‌شود.

بیرون شهر سبزوار بسیار جای آباد و با صفائی است. خصوصاً سر مقبرۀ حاجی ملا هادی سبزواری حکیم الهی خیلی جای فرح‌زای آباد و گلزار خوبی است". معلوم می‌شود آن وقت‌ها هنوز مقبرۀ ملاهادی سبزواری در بیرون شهر قرار داشته ‌است.

درست رو به روی ساختمان بانک ملی وارد مغازه‌ای می‌شوم و می‌پرسم این بانک را در چه سال‌هایی ساخته‌اند؟ صاحب مغازه دادش به هوا می‌رود و داغش تازه می‌شود. می‌گوید اینجا یک ساختمان زیبایی از آن بانک ملی‌های دورۀ رضاشاه وجود داشت که آمدند خراب کردند و این بنای بی‌هویت را به جای آن ساختند. هرچه گفتیم این ساختمان را به حال خود بگذارید و بنای تازه را در جای دیگر بسازید، زمین کم نیست، کسی به حرف‌مان گوش نکرد.

سبزوار شهر پاکیزه2 و زیبایی است. شاید بتوان گفت که شکل و شمایل اصیلی هم دارد. برخلاف شهرهای دیگر ایران که در پنجاه شصت سال اخیر همه یک‌رنگ و یک شکل شده‌اند، هنوز در سبزوار احساس اصالت دست می‌دهد. در گذشته هم گویا همین حالت را داشته‌است. میرزا سراج می‌نویسد: "سبزوار یکی از شهرهای معظم حکومت‌نشین و آباد خراسان است. بسیار شهرچۀ مرغوب و خوش آب و هوای قشنگ است. نسبت به سایر شهرهای خراسان پاکیزه و آزاده است".

گزارشگر: مهتاج رسولی

منبع: جدیدآنلاین

 

برای مشاهده گزارش تصویری از فرشید سامانی خبرنگار جدید آنلاین به پیوند زیر مراجعه کنید:

زیبایی های سبزوار شهر دیرینه های پایدار از زوایایی که کمتر دیده ایم

 


توضیحات:

1- بیهق این اقلیم هزارتکه باستان: عنوان مقاله ای از استاد حسین خسروجردی نویسنده برجسته سبزواری درباره زیبایی ها و عظمت تاریخی و فرهنگی سبزوار (منبع)

 

2- سبزوار اخیراً نیز با تلاش پاکبانان و مدیران شهرداری به عنوان یکی از ده شهر پاک و سبزوار ایرانی معرفی شده است. (منبع)

 

کوچه پس کوچه پیوندها

کلیک کنید:

موزه هزارتصویر تاریخ  فرهنگ و پهلوانی ایران در سبزوار شهر دیرینه های پایدار

نظرت را بنویس
comments

نیما

I Love Sabzevar

بهمن آباد خبر

سلام چه خوبه خوانندگان در انتقاد ها از واژه هایی استفاده کنند که خدای نکرده فرهنگ و ادب سبزواری رو زیر سئوال نبره

قاسم ملا

سلام خیلی جالب بود به خصوص که سبزوار شهر پاکیزه و آزاده است.

مفتح

همانطور که خداوند در قرآن آورده همواره دشمنان راه حقیقت را کر و کور می کند این نویسنده به نام مردک که خودشو معرفی کرده از همون افرادیه که خداوند این آیه را برای آنها آورده خوب مرتیکه غیر سبزواری یکم بیشتر به خودت فشار بیار ( اگر مغزی تو کلت باشه )

مردک اینا معلومه پاشون رو تو سبزوار نزاشتن یا این که سبزوارین و همین جوری با توهم دست به قلم شدن عکس هاشونم قدیمیه ماله عهده بوقه

امیر مسکنی

آقا کی گفته، پس حرف های اون یکی سایت های دلسوز چی میشه؟ شما حتماً پول گرفتین این حرف ها رو بزنین، شما مواجب بگیر کی هستین؟؟؟ درد ما این است که می ترسی تعریف کنی از شهری که عاشقانه دوستش داری، از نویسنده ای که در دنیا روی سرشان می گذارند و ... که شاید به بعضی ها بر بخورد...
پربازدیدترین محبوب‌ترین‌ها پرونده ویژه نظرات شما