لغت نامه سبزواری (گ)
گاشه (gasha)= گوشه ،زاویه [1]
گِچُّوْ (gehhov) = گیج و منگ ، نادان، خنگ
گُردَو(gor dav) = دویدن با سرعت
گِر رو(gerrov) = کچل، بی مو
گِرگی (ger giy )= خلافکار ،معمولا برای افراد شرور به کار می رود
گُرْ ماست (gormast) = ماست فوق العاده ترش. ماستی که زیاد مانده و خیلی ترش شده و روی ان را حبابهایی گرفته که نشانه ترشی زیاد ان است.
گُر میشت (gormisht)= مشت زدن محکم
گِرنِخ (gernekh) = لاغر اندام
گُروخت (gorokht) = گریخت ،فرار کرد
گِلاندَن (galand) = غلتاند،غلتاندن. (با تشدید روی «ل» خوانده می شود) مثلا می گویند: بِگِلُّوش وِ ای وَر. یعنی بغلتانش به این طرف.
گِلِه گَو(gele gav) = گودال کوچک
گِلِونگ (gelevang) = نوعی سردرگمی، مثال : اگر از من می پرسی این بهتر است تا خودمان را گلاونگ ش کنیم (کلیدر ،1387نویسنده :محمود دولت آبادی جلد 1،ص 234)
گِمبو(gembov) = چاق
گِمبوک (gembok)=شکم گنده [1]
گِندُونای ( gendonay )= تره
گَو(gav) = گودال
گوسنَه (gosna) = گرسنه
گوتو(gotto) = عنکبوت
گُوَلَه(gevala) = جوال ، یا معمولا برای لباسی که از شکل افتاده می گویند
گیله(gilah) = دانه های انگور وبه موهای بافته شده نیز می گویند. مثال :... در یک پلک برهم زدن ،گیله چپ گیسو را برید ،..( کلیدر ،1387،نویسنده :محمود دولت آبادی جلد 1،ص 259)
گردآورندگان :
ربابه معماری
فاطمه خرم پور
امید برومندی
دوستانی که تا کنون در تکمیل این فهرست با اسرارنامه همکاری کرده اند:
[1] : محمدرضا جلینی
[2] : ساواش
[3] : ؟