لغت نامه سبزواری (ک)

برای سایر واژگان لهجه سبزواری هم اکنون روی اینجا کلیک کنید

این صفحه در حال تکمیل شدن است. شما مخاطبان گرامی نیز می توانید واژگان سبزواری بیشتری را  جهت درج در این لغت نامه پیشنهاد دهید و یا در کامل شدن و یا اصلاح و ویرایش معنای کلمات درج شده در اینجا به اسرارنامه یاری رسانید.

کا تا (kata)= کوتاه

کاتَک(katak) = کتک

کال(kal)= نارس

کال کال(kal kal )= ناهموار

کالَه = کوتاه [5]

کُتل (kotal) = پشته تل ،تپه بلند

کغز​[4](..؟...) = بعضی گیاهان که ریشه بزرگی دارند در لهجه محلی به آن ریشه ها کغز گفته می شود.

 

کِلَر(kelar) = بی حس (معمولا به اعضای بدن یا چیزی که بی حس شده باشد می گویند )

کِلَف(kelaf) = دهان

کِلپسه (kelpasah)= چلپاسه ، مارمولک

کلخچ [1] ، [2] ، [3] ، [4] (kolakhch)    به معنای نوعی هیزم است که از گیاهان خشک و خاردار جمع آوری می شود. پشته کلخچ هم به معنای دسته هیزم های خاردار است.

یکی از موارد استفاده از پشته های کلخچ در گذشته، قرار دادن روی در چاه های آب بوده است تا بدین ترتیب مانع از وارد شدن حیوانات یا آشغال و گرد و خاک به داخل چاه آب شوند

همچنین در نظر بعضی دیگر از روستاییان جنوب سبزوار، کلخچ نام بوته ای هیزم است که دارای خارهای تیزاست و ازآن برای گرم کردن تنورنانوایی استفاده کرده و یا برای حفاظت از آغل گوسفندان روی دیوارحصارانها نصب می کردند.

***

کُنار او(konar ov) = توالت

کوچی(kochy)= به توله سگ گفته می شود

کوکوم ،کوکوم(ko kom ko kom )= کبود شده زخم خورده وسیاه شده این اصطلاح معمولا برای محلی گفته می شود که آثار کبودی آن زیاد وبصورت تیکه تیکه ای است

کهلو[4] (...؟...) = در گفتار عامیانه سبزواری ها کِلُو تلفظ می شود. هم معنای گیج است.

کینه مُشتی( kine moshty)= باج وحق حساب

کیله (kilah)= کوزه ای سفالی همچون سبو که دهانه آن بزرگتر است وهمچنین ظرف یا پیمانه ای را گویند که بدان غله وآرد را اندازه می گیرند.

 

گرد آورندگان :

ربابه معماری

فاطمه خرم پور

امید برومندی
 

دوستانی که تا کنون در تکمیل این فهرست با اسرارنامه همکاری کرده اند:

[1] : حسین شنوایی   / اردیبهشت 94

[2] : علی اصغر اقتداری / اردیبهشت 94 

[3]: سمیه اکبری / اردیبهشت 94 

[4] : حسین قدرتی / 10 بهمن 94

[5] : حمید صالح آبادی / 1خرداد 97

 

نظرت را بنویس
comments

حسن خادمی

در زبان لری به آدم دیوانه کلو( فتحه روی کاف) می گویند

مجله اسرارنامه

دوست عزیز سرکار خانم نیکخو به پیرو درخواست شما اسرارنامه معنای واژه «پشته کلخچ» را از تعدادی کارشناسان زبان و ادبیات فارسی و افراد مسلط به لهجه محلی سبزوار جویا شد. در ادامه پاسخ استاد حسین شنوایی شاعر و مسئول انجمن شعر فروردین سبزوار را درباره معنای پشته کلخچ به اطلاعتان می رسانیم: کلخچ به معنای نوعی هیزم است که از گیاهان خشک و خاردار جمع آوری می شود. پشته کلخچ هم به معنای دسته هیزم های خاردار است. کلخچ به دو شکل تلفظ می شود: کَلَخچ (دو فتحه روی دو حرف اول و دو سکون روی دو حرف آخر) (مانند کَرَفس) یا به شکل کُلَخچ (ضمه روی حرف اول، فتحه روی حرف دوم و دو سکون روی دو حرف آخر) (مانند گذشت) عده ای از روستاییان سبزوار تلفظ اول را به کار می برند و عده ای دیگر تلفظ دوم را استفاده می کنند. یکی از موارد استفاده از پشته های کلخچ در گذشته، قرار دادن روی در چاه های آب بوده است تا بدین ترتیب مانع از وارد شدن حیوانات یا آشغال و گرد و خاک به داخل چاه آب شوند. پیروز باشید...

فاطمه نیکخو

با سلام و تشکر فراوان از پیگیری و تلاش شما برای ارایه پاسخ درست و دقیق به کاربران متشکرم از استاد حسین شنوایی که این کلمه را بسیار واضح و با تلفظ درست آن توضیح دادند.

فاطمه نیکخو

سلام، با تشکراز اینکه در مدت زمان کوتاه به سوال من پاسخ دادید. عبارت " پشته ی کلخچ" در کتاب "اوسنه ی بابا سبحان" استاد محمود دولت آبادی به کار برده شده است. من جهت ترجمه، به معنی فارسی این کلمه نیاز دارم. متشکرم "به طرف چاه آب رفت، پشته ی کلخچ را از دهنه ی چاه برداشت خاری را که بزیر ناخنش فرو رفت بیرون آورد و دلو را به چاه انداخت..."

فاطمه نیکخو

سلام من به دنبال معنی" پشته ی کلخچ " در لهجه سبزوار هستم. این کلمه در کتاب استاد محمود دولت آبادی هست
پربازدیدترین محبوب‌ترین‌ها پرونده ویژه نظرات شما