صدیقه روحانی بانوی موفق و شاعر سبزواری

صدیقه روحانی. از شواهد و قراین موجود چنین بر می آید که وی یکی از نخستین بانوان سبزواری است که تحصیلات دانشگاهی را تجربه کرده است.
زیرا در کتاب هایی که در خصوص شخصیت های سبزواری منتشر شده از جمله در کتاب های تذکره سخنوران بیهق به قلم معلم فرهیخته و پژوهشگر پرتلاش خطه سربداران آقای حسن مروجی و کتاب سبزوار شهر دانشوران بیدار به قلم استاد محمود بیهقی ، پیش از صدیقه روحانی از هیچ زن مطرح دیگری که از تحصیلات عالی برخوردار باشد ، نام برده نشده است.
روحانی که در ایام پیش از انقلاب اسلامی ایران در دانشکده ادبیات دانشگاه مشهد در مقطع لیسانس تحصیل کرده ، از کلاس درس اساتید برجسته ای نظیر دکتر احمد علی رجایی و دکتر غلامحسین یوسفی ادیب ، نویسنده و استاد برجسته ادبیات فارسی بهره برده است.
از دیگر نکات قابل توجه در معرفی شخصیت اجتماعی خانم روحانی می توان به چندین سال ریاست او بر یکی از مدارس معروف دخترانه در شهر سبزوار به نام دبیرستان گوهر شاد اشاره کرد.
وی در سال 1373 بازنشسته شده است.
روحانی مانند اکثر اعضای خانواده اش از طبع شاعری برخوردار بوده و تعدادی از اشعار او در کتاب های سبزوار شهر دانشوران بیدار و تذکره سخنوران بیهق منتشر گردیده است.

*      *      *

گفتنی است صدیقه روحانی در شعر به «وفا» تخلص می  کرد و آخرین اثر ماندگارش نظم نامه  قرآنی بوده است که آنهم یک مثنوی 16000بیتی میباشد....(ضمیمه شده توسط رفیع روحانی....17مرداد)

 

برای مطالعه نمونه ای از اشعار صدیقه روحانی هم اکنون روی اینجا کلیک کنید.

نظرت را بنویس
comments

رفیع روحانی

رفیع روحانی

با سلام ......شعر هجرت از بانو صدیقه روحانی ....(وفا)......سال سرودن 72 مرا به شهر پر از چلچراغ کاری نیست چرا که قحطی آب است وآبیاری نیست در این دیار هیاهوست بهربرق سراب ندیده است تو گویی کسی لطافت آب زغارتی که تمدن به سبزها کرده است دل شقایق صحرا زبیم آکنده است به شهرهای پر از دود آب مهر کجاست فقط تلاش پی نام وآب و نان اینجاست تمام روز در آئینه نقش خود نگرنند برادران تنی کی بفکر یکدیگرند مرا چه سود که فریادهای نوشانوش زکاخ سبز و تر مردمان رسد بر گوش گل انار زدیوارشان رود بالا سرک کشد به خماری چودلبری زیبا به غمزه طعنه به طفلان بی پناه زند که غم ندارم اگر بی گناه آه زند به ناز و عشوه بگوید مرا چه باک بود که پای طفل یتیمی به روی خاک بود مرا چه سود که گل های شهر رنگین است وآبشار نئون ها چو طره پر چین است چمن زتیر تظاهر چو من غم آلود است فضای خاطر سبزینه ها پر از دود است نخواهد این همه خونابه کز سر غوغاست چرا که لطف و محبت برای او رویاست کجاست شبنم صافی که مهر با ما داشت و آب آبی رودی که بوی دریا داشت صدای پای صداقت زگوشها دور است وچشم ها همه از دود آه ها کور است زعشق پاک خبر نیست در تمدن سرخ زشوق یار اثر نیست در تمدن سرخ صفای دل نه به گفت است و عده ونه وعید کسی به رنگ و ریا غنچه وصال نچید کسی که روح کبوتر به کالبد دارد غبار آینه ها روح او بیازارد کسی که عاشق بوی زمین نم دار است زخشکسالی احساس و مهر بیمار است هجوم آهن و فولاد برده بستان را کجاست بوی بنفشه شمیم روح افزا دلم به غنچه نشکفته چمن ماند چنان فشرده که شاید "نسیم" وانکند من از بهار نشانی زیار میخواهم که او ز رنج من و من زدردش آگاهم سخن زپیر خردمند مولوی گویم که سعی من همه این است راه او پویم به نزد دوست اگر منزل و مکان دارم اگر که گلخن بدبوست بوستان دارم به موطنم همه باران لطف میبارید به هجرتی که در آنم کجاست سایه بید مرا نیاز به کاخ سفید و مر مر نیست "وفا" به عهد زیاران و همدلان کافی است.... با تشکر از اسرار نامه....رفیع روحانی فرزند بانو صدیقه روحانی

رفیع

با سلام ......و تشکر از اسرار نامه.....در اولین فرصت مطالب جدیدی از بانو صدیقه روحانی با توجه به هماهنگی ایشان خواهم گذاشت.....

رفیع

با سلام ......بسیار خوب ممنون از اسرا نامه.......در معرفی مادر اینجانب ....قابل به ذکر است اضافه کنم صدیقه روحانی به تخلص وفا که مادر اینجانب باشد ...آخرین اثر ماندگارش نظم نامه قرآنی بوده که آنهم یک مثنوی 16000بیتی میباشد.....باتشکر رفیع روحانی....17مرداد ...مشهد
پربازدیدترین محبوب‌ترین‌ها پرونده ویژه نظرات شما