آشنایی کامل با محمد خرمگاه بازیکن سابق و مربی سبزواری تیم استقلال تهران

برای مطالعه فهرست ورزشکاران سبزوار بزرگ هم اکنون روی اینجا کلیک کنید.

از سیر تا پیاز محمد خرمگاه

اگر یکی از با تعصب‌ترین بازیکنان فوتبال دهه قبل را بخواهیم نام ببریم حتماً نام محمد خرمگاه هم در میان با تعصب‌ترین‌ها کاندید است. مدافعی که تا وقتی برای استقلال بازی کرد آنقدر با غیرت ظاهر شد که امروز هنوز از بازی‌های زیبا و با غیرت او در استقلال تعریف و تمجید شود. او سوژه این گزارش ما بود:

*بیوگرافی:

متولد ۱/۷/۵۲ است و در سبزوار به دنیا آمده. او فرزند سوم خانواده است. خواهران و برادران او را به ترتیب علی‌اصغر، عباس، مهین، امین و مهسا تشکیل می‌دهند. قبل از او برادرش علی‌اصغر هم فوتبال بازی می‌کرد و حتی به تیم بانک‌ملی هم دعوت شد، اما از آن جا که پشتکار زیادی برای فوتبالیست شدن نداشت قید بازی کردن را زد تا در نهایت از خانواده خرمگاه محمد فوتبالیست شود.

*مخالفت پدربزرگ

پدر محمد زیاد حساس به فوتبالیست شدنش نبود، اما به جای او این پدربزرگ بود که از مخالفان سر سخت او برای فوتبالیست شدن بود. پدربزرگ به محمد اصرار داشت که نباید فوتبال بازی کند به همین دلیل هر وقت به تهران می‌آمد محمد دور از چشم او برای فوتبال بازی کردن از خانه فرار می‌کرد. دست آخر بابا بزرگ عمرش کفاف نداد که ببیند همان پسر بازیکن استقلال شده. او در سال ۷۲ به رحمت خدا رفت.

*سال ۷۳ به استقلال آمد

محمد از فجر سپاه تهران به استقلال آمد. سال ۷۳ بود که او به همراه مهدی پاشازاده راهی استقلال شد. آن زمان کاظم اولیایی، مدیر‌عامل باشگاه بود و نصرا… عبداللهی سرمربی استقلال. بعد از گذشت یک ماه از حضور محمد در استقلال منصور پورحیدری هدایت استقلال را بر عهده گرفت.

*هیچی برایش نماند

اولین قرار‌دادش با استقلال یک میلیون و دویست هزار تومان بود، اما از این قرار‌داد هیچ پولی برای خودش نماند. چرا که باید این پول را برای گرفتن رضایت‌نامه‌ای که از فجر سپاه گرفته بود پرداخت می‌کرد.

*داستان یک ازدواج

سال ۷۵ بود که ازدواج کرد. همسرش خاله یکی از دوستانش بود و بچه محله‌شان. محمد در رفت و آمد با دوستش با خاله او آشنا می‌شود و از خواهر‌زاده عروس خانم خاله‌اش را خواستگاری می‌کند تا ماحصل این ازدواج دو فرزند به نام‌های سنا ۱۷ ساله و کسری ۱۲ ساله باشد.

*علاقه بابا به فوتبالیست شدن پسر

پسرش کسری فوتبال بازی می‌کند و بابا محمد هم مخالفتی با او ندارد. اتفاقاً دوست دارد پسرش فوتبالیست شود، اما اصراری به فوتبالیست شدن او ندارد چرا که اعتقاد دارد کسری باید خودش بخواهد که بازیکن شود نه پدر و مادرش.

۹ سال حضور در استقلال

یکی از استقلالی‌هایی است که سال‌های زیادی را در این تیم بازی کرده. او از سال ۷۳ به استقلال آمد و تا سال ۸۲ در این تیم حضور داشت، اما متأسفانه توسط سرمربی وقت استقلال در سال ۸۲ به یک باره در لیست سیاه قرار گرفت تا یکی از متعصب‌ترین بازیکنان استقلال از تیم کنار گذاشته شود. او بعد از استقلال راهی فجرسپاسی شیراز شد و بعد از دو سال هم به سنگاپور رفت.

*نقطه ضعف

نقطه ضعف اخلاقی او بیشتر زود عصبانی شدن بود که البته محمد خیلی روی این نقطه ضعفش کار کرده و خوشبختانه حالا کم‌تر زود از کوره در می‌رود. اطرافیان او دیگر کم‌تر زود عصبانی شدن او را دیده‌اند.

آقای صبور

آدم خیلی صبوری است.  این صبور بودن خرمگاه بیشتر در کارش دیده می‌شود. فوتبالی‌ها خیلی کم عصبانیت او را دیده‌اند و اعتقاد دارند او آدم خیلی صبوری است. صبوری او را در فوتبال زمان بازی کردنش هم هواداران استقلال دیده‌اند. یک فوتبالیست بی‌حاشیه و با اخلاق.

*زندگی در نزدیکی دریاچه

منزل او در نزدیکی دریاچه چیتگر قرار دارد. البته محمد این جا مستأجر است.  او یک پرشیا هم دارد و تنها منبع در آمدش از فوتبال است و شغل دیگری هم ندارد.

*لجبازی با منصوریان

از طرفداران تیم بارسلونا است، اما نکته قابل توجه این است که او از لج منصوریان طرفدار بارسلونا شده. از آن جا که منصوریان و علی چینی به شدت رئالی هستند خرمگاه هم از لج آنها طرفدار بارسلونا شده تا برایشان کُری هم بخواند.

*در حسرت دیدار کومان

رونالد کومان، بازیکن تیم‌ملی هلند از بازیکنان مورد علاقه او بوده. محمد همیشه این آرزو را داشته که یک روز او را از نزدیک ببیند، اما هیچ‌وقت نتوانسته به این آرزوی خود برسد.
 

*به راه راست هدایت شد

همه خانواده او استقلالی بودند به جز یک دایی که پرسپولیسی بود و همیشه دست محمد را می‌گرفت و برای تماشای بازی‌های پرسپولیس به استادیوم می‌برد. همین مسئله باعث شده بود تا محمد به واسطه دایی‌اش در بچگی پرسپولیسی باشد، اما از سال ۶۶ یعنی در ۱۴ سالگی به یک باره استقلالی شد تا به راه راست هم هدایت شود. او خیلی از بازی‌های دربی را به همراه دایی‌اش به استادیوم رفته بود.

*سفارش دهید، درست می‌کند

آشپزی‌اش خوب که نه توپ است. محمد خرمگاه انواع غذاها را بلد است درست کند. او در خانه کار هم زیاد می‌کند. می‌گویند به محمد خرمگاه فقط باید غذا سفارش بدهید. آن وقت منتظر بمانید و ببینید چی به شما تحویل می‌دهد. منصوریان و چینی به این تجربه رسیده‌اند.

*کاشفان

آقای نوروزی و فضل‌ا… مقداد‌پور، مربیان محمد بودند که او را در تیم راه‌آهن کشف کردند تا همین مسئله باعث شود او یواش یواش در فوتبال ایران شناخته شود.

*رفقای صمیمی

در فوتبال ایران رفیق زیاد دارد، اما جالب است بدانید جدا از استقلالی‌ها او رفاقت خیلی صمیمی با کریم باقری هم دارد. آن‌ها از جونان با هم بودند. علیرضا منصوریان هم یکی از بهترین دوستان او است که اصولاً در هر تیمی باشند کنار هم هستند. او با محسن گروسی، مهدی پاشازاده، علی چینی و مهدی هاشمی‌نسب هم رفت و آمد خانوادگی دارد.

*کتاب خوان

محمد خرمگاه کتاب‌خوان هم است. او علاقه زیادی به مطالعه کتاب‌های تاریخی، خصوصا از تاریخ ایران دارد. بهترین کتابی هم که خوانده سینوهه است.

*سینما برو

فکر نکنید آمار فروش بلیت گیشه‌های سینما پایین رفته چو این جا یکی را پیدا کردیم که یکی از تفریحات مورد علاقه‌اش رفتن به سینما هست. آن زمان که بازیکن استقلال بود به سینما نمی‌رفت، اما چند سال است که یکی از تفریحات مورد علاقه‌اش رفتن با خانواده به سینما است. دلیل اصلی که محمد در سال‌های حضورش در استقلال به سینما نمی‌رفت این بود که همه او را می‌شناختند و آن وقت مگر می‌شد فیلم دید و به یک باره مدام باید امضاء می‌داد و عکس می‌گرفت، اما حالا با خیال راحت می‌نشیند و یک فیلم را تماشا می‌کند.

*کسی را اذیت نکن

به چیزی که خیلی اعتقاد دارد اذیت نکردن آدم‌ها است به همین دلیل همیشه سعی کرده طوری زندگی کند که در زندگی آزارش به کسی نرسد.

*دروغ نمی‌گوید

محمد خرمگاه به دروغ گفتن خیلی حساس است و به همین دلیل خودش هم هیچ وقت دروغ نمی‌گوید و سعی می‌کند از آدم‌های دروغگو هم به دور باشد، اما مگر با حضور در فوتبال می‌توان از آدم‌های دروغگو هم دور بود؟

*رژیم

خیلی پر خور بود، اما وقتی دید مدام دارد وزن اضافه می‌کند رژیم گرفت. به همین دلیل شب‌ها شام نمی‌خورد و فقط سالاد نوش جان می‌کند. محمد آقا از این رژیمت به چند تا از فوتبالی‌های بزرگوار که هر روز چهره و هیکل‌شان متفاوت‌تر از قبل هم می‌شود یکی از این برنامه‌ها حتماً ارائه بده.

*شیطونی که به خیر گذشت

نگاه به این چهره نکنید که هیچ اثری از شیطنت ندارد. اتفاقاً محمد وقتی بچه بوده به شدت شیطون بوده تا جایی که همه از دستش عاصی بودند. حالا نمونه این شیطنت را بخوانید. یک روز که پدر و مادر محمد خانه نبودند او با بردارانش مشغول بازی بوده که برادرانش درب حیاط که اتفاقاً شیشه‌ای بوده را با شوخی به روی او می‌بندند. محمد می‌گوید من از این در می‌توانم رد شوم. آن‌ها می‌گویند نه؟ فکر می‌کنید او چطور رد می‌شود؟ سرش را محکم به شیشه می‌زند و از شیشه سرش را می‌گذراند. آن هم در حالی که گردنش میان شیشه‌های خورد شده گیر کرده و سرش شیشه‌ها را شکسته. با این حال نه گردن او آسیب می‌بیند و نه سرش. این حادثه اینقدر عجیب و خطرناک بوده که نه محمد و نه برادرانش جرأت می‌کنند که بگویند او با سر به شیشه ضربه زده و آن را شکسته است. شش، هفت سال از آن ماجرا که می‌گذرد تازه داستان را برای پدر و مادر خود تعریف می‌کنند.

*ترک تحصیل

درسش در حد متوسط بود تا اینکه به سوم راهنمایی رسید و از آن جا بود که شمار تجدیدی‌هایش بالا رفت. تا جایی که وقتی به دوم دبیرستان رسید ترک تحصیل کرد. او چند سال بعد از ترک تحصیلش و زمانی که فوتبال بازی می‌کرد دوباره درسش را ادامه داد و توانست دیپلم بگیرد.

*ترس از مار

از بین حیوانات به شدت از مار می‌ترسد. او ترس زیادی از مار دارد و حتماً اگر ببیند پا به فرار می‌گذارد.

*یک خاطره تلخ

خواهر‌زاده خانمش را که یادتان هست همان آقا پسری که باعث شد محمد و همسرش به هم برسند در ۳۰ سالگی و در سال ۸۵ بر اثر تصادف از دنیا رفت تا خاطره‌ای تلخ و بد را در ذهن او بر جای بگذارد. محمد با از دست دادن او روزگار سختی را گذراند هر چند که فوت پدرش در سال ۸۰ هم داغ بزرگی را بر دل او گذاشت. محمد دقیقا ۵-۶ روز بعد از فوت پدرش برابر پاس برای استقلال بازی کرد.

*آقای دست خط

نه اصلاً فکر نکنید ما داریم از خط محمد خرمگاه تعریف می‌کنیم. شنیدیم محمد یک خط که بنویسد و در آفتاب بگذارد نوشته‌هایش شروع می‌کنند به راه رفتن. خط و نقاشی او خیلی افتضاح است تا ما لقب آقای دست خط را به او بدهیم.

*بچه‌داری

شیر خشک براش بگرفتی؟ بگرفتم… شیشه شیر براش بگرفتی؟ بگرفتم… بله این آقا محمد استقلالی خودش یک هنر دیگر که دارد بچه بزرگ کردن است.  او بچه‌هایش را به خوبی بزرگ کرده تا از این جهت همسرش از داشتن یک همسر خانه‌دار و بچه نگهدار راحت باشد.

محمد علاقه زیادی به بچه‌های فامیل و دوستان دارد و هر جا که بچه کوچکی ببیند دلش طاقت نمی‌آورد و زود به سمت آنها کشیده می‌شود.

*عشق میهمانی

علاقه زیادی به میهمانی دادن و میهمانی رفتن دارد. با این حال بر خلاف او همسرش اصلاً تمایل زیادی به این مسئله ندارد تا کار را برای او سخت‌تر کند. با این حال هر دو سر این مسئل یک جورایی با هم کنار می‌آیند.

*آدم پر حرفی نیست

محمد اصلاً آدم پر حرفی نیست و اتفاقاً خیلی کم حرف می‌زند. وقتی با او حرف می‌زنی خیلی سخت است که از زبانش حرف‌های زیادی را بیرون بکشی. ساکت است و کم حرف.

*مسافرت با ماشین

علاقه زیادی به مسافرت دارد و ترجیح می‌دهد بیشتر مسافرت‌هایش با ماشین باشد. علاقه زیادی به مسافرت با هواپیما ندارد. البته این مسئله دلیلی بر ترس از هواپیما نیست و بلکه او بیشتر به دلیل اینکه دوست دارد از مناظر شهرها استفاده کند ترجیح می‌دهد با ماشین سفر کند.

منبع: پایگاه اطلاع رسانی هواداران استقلال

نظرت را بنویس
comments

پربازدیدترین محبوب‌ترین‌ها پرونده ویژه نظرات شما