شعر طنز درباره حقوق های نجومی مدیران / هر نفس آواز «فیش» می رسد از چپ و راست!

 
 صابر قدیمی در یک شعر طنز به ماجرای فیش های حقوقی پرداخته است:
 
هر نفس آواز فیش، می رسد از چپ و راست
وه که چه بیرون کِشند، این همه مو را ز ماست*
 
ره روی در راه راست، رفته و چپ کرده است
بس که چپش پر شده، هم ز چپ و هم ز راست
 
پر نسب و نسبت است، شلغم بی آفت است
غول ته کمبت است ، تیز و بز و ناقلاست
 
خوشگل و با دانش است، پر کشش و کرنش است
جاذبه اش چون کش است، هر چه بگیرد رواست
 
گفت قسم می خورم، تا نخورم مال غیر
فیش چو دمب خروس، از ته جیبش رهاست
 
حق زن و مسکنش،  حق رُم و لندنش
حق سفر کردنش،  حق ریاست جداست
 
سرورم ای تاج سر! ، قلوه ی من، ای جگر!
هم بخور و هم ببر، سفره ی ما بی ریاست
 
حلقه ی تزویرشان ، می کــَـند از حلق خلق
"هر که در این حلقه نیست، خارج از این ماجراست"
 
منبع: مهر
 

 
توضیحات:
 
* : یادآور غزلی معروف از مولوی با مطلع:

هر نفس آواز عشق می‌رسد از چپ و راست

ما به فلک می رویم، عزم تماشا که راست؟

 

نظرت را بنویس
comments
پربازدیدترین محبوب‌ترین‌ها پرونده ویژه نظرات شما