این جانب رضا مطیعی در مهرماه 1355 در بیمارستان حشمتیه ی سبزوار به دنیا آمدم. دوران ابتدایی را در مدارس فردوسی و امیرکبیر گذراندم و راهنمایی را در مدرسه¬ی سیزده آبان سپری کردم.

 

   چندان اهل بازی های کوچه و خیابان نبودم و بیشتر وقت خود را با کتاب پر می کردم... 

 

   دبیرستان ابن یمین دورانی 4 ساله بود گه گذشت. در ابتدای همین سالها بود که اشعار آغازین خود را به استاد حسن مروجی که تقریباً در همسایگی ما منزل داشتند ارائه می دادم و ایشان با صفای باطن و سعه ی صدر اشکالاتم را گوشزد می نمودند. 

 

   مدتی هم در رشته ی خوشنویسی مشق و تمرین داشتم. چهارسال دانشگاه را نیز در رشته ی مهندسی علوم و صنایع غذایی در شهر خود سبزوار طی نمودم...

□

   به سفارش شهرداری مشهد حدود سال 86 هفت گانه ای کودکانه(داستان کودکان) در ترویج فرهنگ شهروندی آماده کردم که از سه شماره ی آن بیش از پنجاه هزار نسخه چاپ و در اختیار شهروندان قرار گرفت. 

 

   کتابهای دیگری که در این سالها نگاشته¬ام به قرار زیر می باشد، کتابهایی که هنوز مجالی برای چاپ آنها نیافته ام:

 

تمشکها هم عاشق می شوند، جایی همین نزدیکی، چشمهایت چقدر گرم است، دربست تا کودکی، گنجشکها هم پیامبرند، لطفاً به خودتان نگيريد، مثل چشمهای تو، مداد رنگی¬ها هم عالمی دارند، نامه ای برای سارا، وقتی ماهی ها شاعر می شوند، واگویه های یک بیت تنها سیبال، پری کوچولو می خواست بداند، آدم کوچولوی نقاشی، خورشيد مثل تو خوب است 

 

□

 

کرمی که می خواست پرواز کند، خروسی که سکوت را دوست داشت، هیچ کس از مترسک نترسید، الاغی که خر بود، کی از همه بهتره؟، آدم برفی مهربان، پنجره¬ی سحرآمیز، جوراب قرمزی 

 

□

 

آبِ تشنه، آهو ترین تنها، دُرّ نجف، آب باش تا تشنه ات باشند، صدای سخن عشق ، آن روزها هم روزگاری بود، شاعرانه های صورتی و...