صلح حدیبیه الگوی کسب اقبال جهانی درموقعیت کنونی ایران

صلح حدیبیه الگوی کسب اقبال جهانی
الگوی صدر اسلام برای موقعیت کنونی ایران
 
یادداشت دریافتی- سینا آزادی‌خواه؛ مهم‌ترین مسئله ایران امروز در عرصه بین المللی، نحوه ارتباط با جهان و البته نحوه تعامل با استکبار است. 
 
 کشورمان برای تعمیق روابط خود با جهان نیازمند چراغ سبز کشورهای استکباری است. البته مشی مستقلانه جمهوری اسلامی ایران نشان از آن دارد که برای ارتباطات خویش نه منتظر اجازه کسی می‌ماند و نه به آن نیاز دارد؛ بلکه منظور این است که طرف‌های مقابل جمهوری اسلامی برای برقراری مناسبات اقتصادی و... چشم به اشاره واشنگتن و دیگر کشورهای «قلدر» دارند و تا از اربابان خود کسب اجازه نکنند، وارد مذاکره با ایران نخواهند شد. 
 
اصل پیام این سخن رییس جمهور روحانی که امریکا کدخدای انهاست، اگر چه در گرماگرم بازی‌های سیاسی دستخوش فراموشی قرار گرفت، واقعیتی غیر قابل انکار است. 
 
تحریم‌های ظالمانه در قطعنامه‌ها، تاره بعد اخری با اعمال قدرت سیاسی و اقتصادی کدخدا و تبعیت رعیت علیه کشورمان ایجاد شد. 
 
همچنین برای بسیاری از مردم و حتی مسئولین این مسئله بغرنج است که چگونه می‌توان با استکبار تعامل داشت. 
 
سوالات بسیاری در ذهن مردم جاری است که نشان از حساسیت و البته نگرانی آن‌ها دارد. اینکه آیا می‌توان با استکبار تعامل داشت؟ چگونه می‌توان این تعامل را ایجاد کرد؟ آیا ارتباط با امریکا به معنای انحراف انقلاب نیست؟ 
 
آیا تعامل با کشورهای «قلدر» باعث ناامیدی کشورهای مظلوم از ایران نمی‌شود؟ ایا این تعاملات به معنای عقب نشینی از گفتمان و ارزش‌های انقلابمان نیست؟ و سوالات مهم دیگری که هم مهم است و هم قابل درک. 
 
در پاسخ به این سوالات حساس مردم، متاسفانه جهت دار و جناحی برخورد شده است و هر جناحی سعی دارد از حساسیت مردم در این زمینه موجی ایجاد نموده و خود بدون توجه به منافع ملی و مصلحت اسلام و مسلمین چند صباحی به موج سواری بپردازد. 
 
گروهی از صلح حسنی سخن می‌گویند و گروهی دیگر از کربلای حسینی. اما مسئله این است که هیچ کدام از این دو پاسخگوی وضعیت امروز ما نیست. زیرا شرایط حاکم بر کشورمان مطابق با هیچکدام از دو واقعه مذکور نیست. 
 
اگر بخواهیم وضعیت سیاسی صدر اسلام را مرور کنیم تا به پاسخی درباره مسئله امروزمان دست یابیم متوجه می‌شویم که صلح امام حسن (ع) و کربلای امام حسین (ع) زمانی اتفاق افتاد که تمدن اسلامی خود را به جهان معرفی کرده بود. از این گذشته، هردو واقعه حوادثی درون مرزهای تمدن اسلامی بود و نه در رویارویی با دشمن مشترک؛ فلذا منطبق بر موضع کنونی کشورمان نیست. 
 
بنابراین باید وقایعی را دنبال کنیم که با موقعیت کنونی ایران در عرصه ارتباطات خارجی همخوانی داشته باشد. 
 
به نظر می‌رسد در این چارچوب باید رفتار پیامبر با دشمنان خارجی مورد بررسی قرار گیرد. چه، پیامبر به عنوان حاکم اولین حکومت اسلامی دارای مناسبات مختلفی با کشورهای مختلف و البته با کفار مکه به عنوان استکبار رویاروی داشتند. 
 
طرز برخورد پیامبر با کفار در طی زمان‌های مختلف متفاوت است و از این رهگذر می‌توان رهنمودهایی ناب را دریافت که راهگشای مسائل امروز ماست. متد و روش پیامبر در موقعیت‌های مختلف، با توجه به شرایط روحی-روانی مسلمانان و نیز حوادث اجتماعی و اقتصادی متفاوت است. یک روز فرمان جهاد صادر می‌کند و روزی دیگر با دشمن خود صلح می‌کند. 
 
صلح حدیبیه و جنگ‌های بدر، احد و خندق را باید در کنار یکدیگر بررسی نمود تا بتوان مشی اعتدالی پیامبر را دریافت. نرم خویی و خشونت صرف هیچکدام مطلوب اسلام و پیامبر نیست. 
 
مردم ایران با گذر از مقاطع مختلف از جمله محاصره اقتصادی و جنگ توانسته خود را به عنوان یک ملت با ریشه‌های عمیق فرهنگی و دینی به جهانیان بشناسد؛ و اکنون هنگام آن است که بتواند با ان‌ها به تعامل بپردازد. 
 
در این رهگذر نقش صلح حدیبیه در تاریخ صدر اسلام می‌تواند نکته‌های فراوانی را به عبرت بگذارد. 
 
از نظر استراتژیکی تا قبل از صلح حدیبیه مسلمانان خود را به عنوان یک قدرت مسلم در عربستان معرفی کرده بودند. اما چون از طرف قدرت مرکزی که مکه بود هنوز به رسمیت شناخته نشده بود، به عنوان یک قدرت موجود اما نه چندان مقبول مطرح شده بود. 
 
از طرف دیگر اکثر قبایل عرب منتظر فرجام تقابل این دو نیرو بودند تا مبادا در حمایت از یک قطب، دچار آسیب شوند. این بود که جامعه مسلمانان بیشتر از آنکه نیازمند قدرت باشد، که آن را داشت و در جنگ‌های مختلف و مخصوصا جنگ احزاب ان را نشان داده بود، نیازمند دریافت مقبولیت عام بود. 
 
از سوی دیگر مکه نه می‌توانست قدرت روز افزون مدینه را نادیده بگیرد و نه یارای حذف آن را داشت. بنابراین عملا مجبور بود این قدرت تازه را به رسمیت بشناسد. لذا پیامبر به نیت صلح و انجام روابط دیپلماتیک به سوی مکه رهسپار شد. 
 
مفاد صلح حدیبیه به قرار زیر است: 
۱. قریش و مسلمانان پیمان می‌بندند که در ده‌سال، با یکدیگر نجنگند و به یکدیگر شبیخون نزنند. 
 
۲. هرگاه فردی از مکه از میان قریش بگریزد و به مسلمانان پناه آورد، محمد باید او را به قریش بازگردانند، ولی اگر یکی از مسلمانان به سوی قریش گریخت، قریش موظف به بازگرداندن او نیست. 
 
۳. قریش و مسلمانان آزادند با هر قبیله‌ای که خواستند پیمان ببندند. 
 
۴. مسلمانان بایست این سال به مدینه بازگردند و در سال آینده و سال‌های پس از آن، می‌توانند برای زیارت کعبه به مکه بیایند، به شرط آن‌که سه روز بیشتر در مکه نمانند و سلاحی جز شمشیر در غلاف، به همراه نداشته باشند. 
 
۵. مسلمانانی که در مکه هستند، به موجب این پیمان، در انجام تکالیف و اعتقادات مذهبی خود آزادند و کسی حق ندارد به آنان آزار برساند و یا آن‌ها را مسخره کند، و یا آنان را به‌‌ رها کردن آئین اسلام، بازدارد؛ بت‌پرستان قریش نیز در انجام عبادات مذهبی در مدینه آزاد هستند و مسلمانان حق تعرض به آن‌ها را ندارند. 
 
۶. قریش و مسلمانان پیمان می‌بندند که اموال یک‌دیگر را به رسمیت بشناسند. 
 
۷. مسلمانانی که از مدینه به مکه وارد می‌شوند، جان و مالشان محترم است و کسی حق تعرض به آنان را ندارد. 
 
این معاهده به تعبیر امروزی یک توافق برد-برد است. مفاد ۲، ۴ و ۶این صلح نامه کاملا به نفع کفار است و پیامبر به ان‌ها امتیاز داده است. 
 
مفاد ۱، ۳ و ۵ لااقل درظاهر امر بین دو طرف مساوی است اما کفه ترازو به سمت مسلمانان سنگینی می‌کند؛ زیرا ان‌ها به مسائلی دست می‌یابند که تا کنون فاقد آن بوده‌اند و قبول آن از طرف قریش رسمیت بخشیدن به آنهاست. 
 
نهایتا ماده ۷ این صلح نامه امتیازی است که پیامبر اخذ کرده است. هنگامی که به این مطالب جو حاکم بر مذاکره را که از حذف بسم‌الله الرحمن الرحیم از ابتدای متن و واژه رسول‌الله از کنار نام پیامبر (ص) می‌توان استنباط کرد، اضافه کنیم بار منفی ان را بر روان مسلمانان ان زمان می‌توان احساس نمود. 
 
اما صلح حدیبیه، به شهادت تاریخ برکات زیادی برای مسلمانان در پی داشت. به گفته مورخان، در صدر اسلام فتحی عظیم‌تر از فتح حدیبیه صورت نگرفت، زیرا در پرتو آن، آتش جنگ فرو نشست و دعوت به اسلام رواج گرفت و اسلام در سراسر جزیرةالعرب گسترش یافت؛ به گونه‌ای که از آغاز پیمان صلح تا نقض آن (۲۲ ماه)، تعداد کسانی که به اسلام گرویدند، بیش از کل تعداد مسلمانان تا آن زمان بود، چنان که سپاه پیامبر در سال هشتم و در جریان فتح مکه به ده هزار تن رسید و بزرگان قریش، مانند عمروعاص و خالد بن ولید، در همین دوران به اسلام گرویدند. 
 
در عین حال آرامش حاصل از صلح حدیبیه سبب شد که پیامبر علاوه بر تشدید فعالیت‌های تبلیغی در شبه جزیره، به سرزمین‌های خارجی هم توجه کند و در سال هفتم، پادشاهان و سران ممالک اطراف را نیز به اسلام دعوت نماید. 
 
پیامبر به تبلیغات گسترده‌ای پرداختند و حتی برخی از پادشاهان کشورهای بزرگ جهان از جمله هراکلیوس امپراتور بیزانس و خسروپرویز شاه ایران را به اسلام فراخواند. اما مهم‌ترین فایده این صلح، زمینه سازی برای فتح مکه بود که پس از سه سال به وقوع پیوست. 
 
موقعیت کنونی ایران به عنوان یک قدرت منطقه‌ای به شکلی است که اوضاع قبل از صلح حدیبیه را تداعی می‌کند. 
 
جمهوری اسلامی با تشکیل محور مقاومت خود را تبدیل به یک قدرتی نموده که روز به روز بر قدرت آن افزوده می‌شود. و بیشتر نیازمند تشنج زدایی در عرصه سیاسی، یافتن مقبولیت عام و برچیده شدن ایران هراسی است. 
 
در مقابل، استکبار جهانی و در راس آن امریکا دریافته است که توان حذف این قدرت روز افزون را ندارد، چرا که هم در دفاع مقدس، و هم در جبهه‌های مختلف خط مقاومت در لبنان، فلسطین، سوریه و... آنکه موفق بوده و توانسته است که موازنه منطقه را به نفع خود تغییر دهد ایران است. 
 
این است که وقتی نظام ایران اراده کند که بشار اسد همچنان در قدرت بماند، علیرغم میل سیاستمداران امریکا، فلسطین اشغالی، عربستان، ترکیه، قطر و... این اتفاق به وقوع می‌پیوندد. 
 
از سوی دیگر امریکا نمی‌تواند این قدرت را در معادلات منطقه نادیده انگارد. این مسئله نیز در حل مسائل عراق و اکنون سوریه به روشنی قابل دریافت است. 
 
بنابراین در دو سوی این معادله نیازبرای صلح احساس می‌شود. امریکا به این صلح و روابط نیازمند است، چرا که ایران خود را به عنوان یک قدرت منطقه‌ای به معادلات تحمیل کرده است؛ و ایران نیز برای اینکه بتواند در عرصه بین المللی شکوفا شود و خود را به جهانیان بهتر بشناساند، نیازمند صلح با استکبار است. 
 
مسلما در صورت برقراری این ارتباط امریکا به صورت علنی نخواهد توانست علیه کشورمان تبلیغ کند و ایران می‌تواند با توجه به فرصت به دست آمده روابط خود با دیگر کشور‌ها را بهبود بخشد. 
 
هنگامی که این اتفاق رخ دهد، و کشورمان قابلیت‌های سیاسی، اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی خویش را به دنیا عرضه نماید، دیگر امکان انزوای دوباره وجود نخواهد داشت. 
 
همچنین رابطه با امریکا، سیاستمداران این کشور را از بسیاری از حربه‌ها خلع ید و بسیاری از تهدیدات را به فرصت تبدیل می‌کند. 
 
ضمن اینکه ایران می‌تواند اسوه و الگوی تازه‌ای از رابطه با کشورهای استعماری برای کشورهای اسلامی منطقه باشد که در آن علیرغم حفظ آموزه‌ها و ارزش‌های اسلامی با استکبار صلح کند. 
 
صلحی که البته به نفع مسلمانان و در جهت جهانی شدن پیام اسلام و ضعف استکبار باشد. چرا که اسلام حق است و هر کجا که علمی اسلام برافراشته شود، علمی از باطل به زیر خواهد کشیده شد و وعده خداوند برای قومی که بر عهدی که با او بسته‌اند راسخ باشند فتحی مبین است؛ و مردم ایران در طول تاریخ و به ویژه در سرتاسر عمرانقلاب اسلامی نشان داده‌اند که به این عهد پایبند بوده و به آن وفادار خواهند ماند.
 
منبع: فرارو
نظرت را بنویس
comments
پربازدیدترین محبوب‌ترین‌ها پرونده ویژه نظرات شما