پاسخ کوبنده خواجه یحیی کرابی حاکم سربداران به طغاتیمورخان

یکی از قسمت‌های شیرین و دلکش تاریخ ایران،پیام‌ها و پیغام‌هائی است‌ که سلاطین و امراء بهم دیگر داده و فرستاده‌اند.این پیام‌ها و پیغام‌ها بر دو نوع بوده،گاهی‌ به نثر و گاهی به نظم(شعر).

از جمله پیام‌ها به نثر جواب پادشاه سکاها به داریوش و جواب کراسوس‌ سردار رومی به اگردویا جواب کاروس امپراطور روم به بهرام دوم پنجمین پادشاه‌ ساسانی و غیره.

آنچه که در این صفحات از نظر خوانندگان می گذرد مربوط به تاریخ بعد از اسلام است و پیام‌ها و جواب‌هائی است که امراء یا سلاطین به شعر بیکدیگر فرستاده‌اند.

خواجه یحیی کرابی سلطان سربداران و طغاتیمور خان

 پس از آنکه خواجه شمس الدین چشمی بدست پهلوان حیدر قصاب کشته شد، خواجه یحیی کرابی که محرک این کار بود،بر تخت سلطنت نشست وی هفتمین سلطان‌ سربداران می‌باشد.خواجه یحیی کرابی،مردی دیندار و با اصل و نسب و دوستدار علم بود واکثر اوقات را با علما و سادات و زهاد می‌گذرانید و به ایشان توجه کامل مینمود.

در زمان حکومت وی،طغیاتیمور خان که خود را بعد از مرگ ابو سعید بهادر خان(736)ایلخان می‌نامید،خواست خراسان را قبضه کند.رابطه طغیاتیمور خان با خواجه علی شمس الدین چشمی حسنه بود و بنابراین طغیاتیمور خان نمی‌دانست‌ بخراسان لشکر کشی کند.

زمانیکه خواجه یحیی کرابی به سلطنت رسید رسولی نزد طغیاتیمور خان‌ فرستاد و اظهار اطاعت نمود و این رسمی بود که گویا سلاطین سربداران هر سال انجام میدادند طغاتیمور خان هم یکی از درباریان متنفذ خود را جهت عقد صلح و قرارداد نزد خواجه‌ یحیی کرابی به سبزوار فرستاد.و جریان این مذاکره و مصالحه را شبانکاره در مجمع الانساب‌ خود مفصلا شرح داده است.

مدت زیادی بین دو سلطان پیام‌ها و جواب‌های سیاسی رد و بدل میشد.ابتداء دوستانه و بعدها این روش خصمانه گردید و مکاتبات تند و شدید فرستاده میشد.

عبد الرزاق سمرقندی در مطلع السعدین می‌نویسد طغاتیمور خان نامه‌ای برای‌ خواجه یحیی کرابی فرستاد همراه با این شعر که اشاره سیاسی را هم در بر داشت:

پیام طغاتیمور به خواجه یحیی کرابی:


گردن بنه جفای زمان را و سر مکش‌

کار بزرگ را نتوان داشت مختصر

سیمرغ وار چون نتوان کرد قصد قاف‌

چون صعوه خرد باش و فروریز بال و پر

بیرون کن از دماغ خیال محال را

تا در سر سرت نشود صد هزار سر



خواجه یحیی کرابی سلطان سربداران در جواب،قطعه ذیل را برای‌ طغیاتیمور خان فرستاد:


گردن چرا نهیم جفای زمانه را

راضی چرا شویم به هر کار مختصر

دریا و کوه را بگذاریم و بگذریم‌

سیمرغ وار زیر پر آوریم خشک و تر

یا با مراد بر سر گردن نهیم پای‌

یا مرد وار در سر همت کنیم سر


خواجه یحیی کرابی درصدد برآمد برای تظاهر به بندگی و ارادت،نزد طغیاتیمور خان رود و باطنا به حیات وی خاتمه دهد.طغیاتیمور خان هم مترصد بود که خواجه‌ یحیی کرابی را تا به گرگان بکشد بعدا در آنجا او و یارانش را قتل عام کند.

خواجه یحیی کرابی همراه با حافظ شفانی و محمد حبشی و دیگران بدربار طغیاتیمور خان به گرگان رفتند و سه روز در آنجا اقامت گزیدند و بعد از سه روز خواجه‌ یحیی به یاران گفت این خان را میتوان کشت.با هم قرار گذاشتند هنگامیکه در حال‌ ترتیب ضیافت است او را بکشند.

خواجه یحیی گفت هرگاه من دست بر سر نهم شما تقصیر نکنید.در هنگام کاسه نهادن حافظ شفانی ضرباتی بر طغیاتیمور خان زد و طغیاتیمور خان هلاک شد و یارانش بگریختند و خواجه یحیی سلطان سربداران پیروزمندانه به سبزوار بازگشت نمود.

منبع :  روحانی،سید کاظم؛   مجله: وحید ؛ خرداد 1346 - شماره 42 (4 صفحه - از 495 تا 498)

با سپاس از پایگاه تخصصی مجلات نور

 

کوچه پس کوچه پیوندها

کلیک کنید:

آشنایی با رهبران سیاسی و نظامی حکومت سربداران

نظرت را بنویس
comments
پربازدیدترین محبوب‌ترین‌ها پرونده ویژه نظرات شما