حکایت همدلی

به مناسبت میلاد با سعادت رسول مکرم مهربانی و هفته وحدت :


الجَماعَۃُ رَحمَۃٌ وَالفُرقَۃُ عَذابٌ.

جماعت موجب رحمت،و تفرقه موجب عذاب است. «حضرت محمد (ص) »

ص۴۴ نهج الفصاحه ۳۲۶

 

همدلی و اتحاد همیشه در هر جامعه ای یکی از رموز پیشرفت و موفقیت مردم بوده است. اما متأسفانه گاهی به دلایل مختلف این اتحاد به طرق گوناگون مورد تهدید قرار می گیرد.

حفظ اتحاد خصوصاً زمانی ضرورت می یابد که جامعه ای از بیرون در معرض تهدید و هجمه دائمی دشمنانی باشد که چشم دیدن پیشرفت ها وموفقیت های یک ملت را ندارند.

نمونه بارز شرایطی که حفظ اتحاد و همدلی بسیار ضرورت می یابد ، اوضاع امروز ایران اسلامی است. که استکبار جهانی بیش از هر زمان دیگری در آستانه انتخابات نهمین دوره از مجلس شورای اسلامی کمر به برهم زدن اتحاد داخلی مردم با مردم ، مسئولین با مسئولین و نیز برهم زدن اتحاد و همدلی مردم و مسئولین بسته است . تا شاید بتواند از این رهگذر شکست تلخی را که در جریان فتنه ناکام ۸۸ تجربه کرد ، جبران نماید:

این موضوع یعنی حفظ اتحاد و همدلی خصوصاً در برخی مناطق کشور ضرورت بیشتری می یابد.

مناطقی که درآن تنوع قومیتی یا مذهبی مشاهده می شود.یا مناطقی که در گذشـته شاهد وجود برخی اختلافات ضربه زننده بوده اند که ارمغان همه آن اختلافات شکل گرفتن محرومیت های انباشته شده ای در اوضاع عمومی منطقه است.

سرزمین پرافتخار سربداران نیز با وجود همه پیشینه غنی و تاریخ پرغرور خود متأسفانه در برهه ای از زمان درنتیجه برخی غفلت ورزی ها دچار اختلافاتی در بین مسئولین شد که توان حرکت سریع منطقه را به سمت پیشرفت می گرفت.تااینکه سرانجام در طول سالهای اخیر این اختلافات ختم به خیر شده و همه همشهریان عزیز سبزواری ، جوینی ، جغتایی و خوشابی و نیز بخش و روستاهای مختلف این شهرستان ها شاهد ایجاد فضای مبارک اتحاد و همدلی بوده اند.

از رهگذر وجود همین فضای مبارک اتحاد و همدلی است که امروز دیار پرافتخار سربداران در طول ۴ سال اخیر شاهد فراهم شدن بسیاری از زیرساخت های ضروری توسعه شده و انقلاب توسعه دیار سربداران به خوبی حس می کنند.

البته ناگفته نماند که مسلماً دیار پرافتخار سربداران هنوز تا رسیدن به نقطه ایده آل فاصله دارد . اما مهم حرکتی است که شروع شده است و انشاالله ادامه می یابد.

تنها نکته ضروری این است که بدانیم ادامه این حرکت تنها در سایه همین وحدت و همدلی ایجاد شده امکان پذیر خواهد بود. وحدتی که باید بین همه مسئولین وجود داشته باشد. بین همه رودابی ها ، ششتمدی ها ، جوینی ها ، داورزنی ها ، جغتایی ها ، خوشابی ها و سبزواری ها وجود داشته باشد.وحدت  و اتحاد که به موجب آن از همیشه به هم نزدیک تر شویم و فاصله ها را نپذیریم.

در همین زمینه یکی از نویسندگان محترم وبسایت دکتر محسنی ثانی با الهام گیری از یکی از جلوه های طبیعت اقدام به نوشتن داستان گونه ای پند آمیز کرده است که در ادامه می خوانیم . در این مطلب به خوبی ضرورت حفظ اتحاد را در اعضای هر جامعه ای مورد تأکید قرار گرفته است :

* * *

چادر روی وانت به تنهایی چاره ساز سرمای بیرون نیست. پشت ماشین، تک تک بچه ها یک پتو به دور خود پیچیده و به گوشه ای خزیده اند .

ناگهان مادر حکایتی شیرین به ذهنش خطور می کند.

با لبخندی از عمق وجود، فرزندان خود را یکی یکی به نام می خواند و از آنها می خواهد همگی به هم نزدیک شوند تا برایشان حکایتی تعریف کند.

مادر با همان لبخند،حکایت روزهای سرد زمین را برای فرزندانش چه شیرین و گرم می گوید:

« در گذشته های بسیار دور، سرما همه مناطق زمین را فرا گرفت . اکثر موجودات توانایی تحمل آن شرایط را نداشتند . برای فرار از سرما هر کس به فکر چاره ای افتاد اما انگار قدرت سرما آن قدر زیاد بود که تمام نقشه ها؛ نقش بر آب می شدو بیشتر موجودات از سرما یخ می زدند.

مادر می گفت :سرما ذره ذره موجودات را از هم دور می کرد تا جایی که هر کس در گوشه ای تنهای تنها جان می داد. اما در این میان خار پشت ها معجزه آسا از سرما در امان ماندند.

مادر با همان لبخند دلنشین گفت:

می دانید چرا؟

همه بچه ها خندیدند. یکی گفت چون پشتشان خار داشت؟ دیگری با چهره ای پر از شیطنت داد زد! بخاری داشتند؟

مادربی هیچ پاسخی ادامه داد:اوج یکی از روز های سرد و بی رحم، خانواده بزرگ خارپشت ها چند تن از افراد خود را از دست داد. خار پشت ها دور هم جمع شده بودند، با هم غصه می خوردند، با هم گریه می کردند و با هم به فکر چاره افتادند. همین جا بود که اولین جرقه گرم شدن در ذهنشان جان گرفت!

خار پشت ها با هم اندیشیدند و دنیایی از افکار جدید را ساختند. در نهایت تصمیم گرفتند آن قدر به هم نزدیک شوند تا گرمای وجودشان، بر سرمای زمانه غلبه کند .

به هم نزدیک شدند، نزدیک و نزدیک تر، بزرگ ترها کوچکتر ها را حلقه کردند و افراد پر سن و سال هم مرکز این حلقه ها شدند. خار پشت ها آن قدر به هم نزدیک شدند که از فشار خارهای همدیگر زخم های عمیقی بر جانشان نشست زخم هایی که تا بهبودش باید مدت طولانی صبر می کردند.

آنها عهد کرده بودند که هر چه پیش آمد این حلقه ها را پاره نکنند! بدین ترتیب نسلشان باقی ماند و این حکایت از دوران سرد سرما همچنان به یادگار مانده است.

سرما خجالت زده از اینکه نتوانسته بود خارپشت ها را مغلوب خود کند، رفت ، رفت و یک بهار زیبا را به آنها هدیه داد.

بله فرزندانم انچه خارپشت ها و قصه آنها را ماندگار کرد ، خارهایشان نبود ! بلکه پایداری بر عهد، تحمل زخم ها و نگسستن حلقه ها بود.

وانت توقف کرد! پدر صدا زد پیاده شوید.همگی بدون احساس سرما یکی یکی از وانت پیاده شدند. مادرهم آرام به مادر بزرگ و پدر بزرگ کمک کرد تا از جلوی وانت پیاده شوند. همه در حالی که از شنیدن حکایت خار پشت ها خوشحال بودند به زیارت رفتند. و این مادر بود که با خود می اندیشیدید آیا فرزندانش ….

نویسنده : ز.ا

فرارسیدن هفته وحدت و میلاد رسول مکرم مهربانی و فرزند گرانقدر ایشان ، بر شما مخاطبان گرامی مبارک  باد…

منبع : وبسایت دکتر محسنی ثانی

نظرت را بنویس
comments

جالب بود

فاطمه

واقعا جالب بود.

جالب بود

حکایت خوبی بود اما بهتر بود اگر مطلب و داستان در ابتدا نوشته می شد گاهی نوشتن یک مطلب در ابتدای یک داستان باعث می شود توجه به داستان کمتر شود . اما اگر خود داستان در ابتدا نوشته می شد چه بسا مخاطب بیشتری را جذب می کرد .حکایتی است بس قابل تامل و با اوضاع و احوال تفرقه ها خوب دمساز.

لیلا

سلام کاش داستان رو اول می نوشتید
پربازدیدترین محبوب‌ترین‌ها پرونده ویژه نظرات شما