یک سال بعد از قول آقای وزیر، پیکر شریعتی در سوریه همچنان در خطر است

علی جنتی وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی، تقریبا یک سال قبل در سوم تیر 1393 طی سفری یک روزه که به سبزوار شهرستان زادگاه[1] دکتر شریعتی در غرب خراسان رضوی داشت، از تلاش برای بازگرداندن پیکر این معلم بزرگ و متفکر و نویسنده برجسته معاصر از سوریه به ایران خبر داد.(منبع)

به گزارش مجله اینترنتی اسرارنامه، اینک بعد از یک سال از آن تاریخ، به نظر می رسد، سفر وزیر به غرب خراسان رضوی در هیچ یک از محورهایش موفقیت آمیز نبوده است. زیرا نه تنها درآن روز علی جنتی به دلیل برنامه ریزی های ناصحیحی که برای مدت حضورش در سبزوار صورت گرفته بود، نتوانست به تماشای کامل کنسرت موسیقی آیینی گروه داروگ به همراه نمایش رزم رستم و سهراب گروه داروگ که از دلایل اصلی سفرش به سبزوار بود، بنشیند و فقط بخش های کوتاهی از آن برنامه را تماشا کرد ، بلکه دبیرخانه کنگره بین المللی سربداران هم که در دانشگاه  حکیم سبزواری به دست او افتتاح شد، تا کنون هیچ کار خاصی جز برگزاری چند نشست خبری و جلسه سیاست گذاری از پیش نبرده و در نهایت پیکر دکتر شریعتی نیز علی رغم قول وزیر در جمع سبزواری ها، همچنان در سوریه باقی مانده است تا دوستداران این معلم فرهیخته و فقید انقلاب هر لحظه نگران آن باشند که تروریست های داعش که دشمنی شدیدی با شیعیان علی (ع) دارند به آرامگاه شریعتی نیز مانند بسیاری دیگر از شخصیت های شیعه در چند سال اخیر بی حرمتی روا دارند.

درهمین راستا، روزنامه ابتکار امروز طی انتشار مطلبی ضمن برشمردن برخی فضایل اخلاقی و فکری شریعتی، این نگرانی را بابت آرامگاه شریعتی در سوریه مجدداً یادآوری کرده و خواستار عمل به وصیت شریعتی برای بازگرداندن پیکرش به ایران شده است.

در ادامه به مناسبت نزدیک شدن به 29 خرداد سالروز وفات دکتر شریعتی متن یادداشت صادق رشیدی فرد درروزنامه ابتکار را که امروز منتشر شده است، مطالعه خواهید کرد:

درجوار زینب

صادق رشیدی فرد-پدرش معلم قرانی بود که بر « محمد » نازل شد و به خاطر ارادتی که به خاندان او داشت نامش را « علی » گذاشت ، از « سلمان » نوشت و از « فاطمه » گفت و با « حسین » مرثیه ها نوشت ، چون « ابوذر » تنها زیست و تنها مرد و اکنون در جوار « زینب » آرمیده است .
بی شک دکتر علی شریعتی یکی از موثرترین شخصیتهای مذهبی و روشنفکری عصر پیش از انقلاب ایران است ، کسی که در سخت ترین و سنگین ترین زمان حاکمیت تفکرات چپ و مارکسیستی بر جامعه دانشگاهی ایران ظهور کرد و با گویش و نوشته های خود ، خون غرور و صلابت را بر پیکره خمیده جامعه مذهبی ایران تزریق کرد .
جامعه ای که تنها داشته اش پاسداشت مناسبتهای مذهبی و سفره های نذری ، و تنها یافته اش استلام حجرالاسود و پرداخت وجوهات شرعی بود ، به جای استدلال و ادله عقلی برای فهم دین ، روضه و داستان معجزات پیشینیان نشسته بود ، و از کربلا و حسین و زینب فقط سر بریده و موی پریشان مانده بود .
مذهبیون سر به آستان سنتهای گذشتگان می ساییدند و ، مارکسیستها سر به آسمان مکاشفه روند تاریخ ، ابتدای انسان به میمون میرسید و آخرش به نعشی گندیده ، و در این میان تنها اخلاق ( آن هم از نوع نسبی آن ) میانه دار جوامع بشری بود .
دکتر علی شریعتی در این بحبوحه پا در جوامعی گذاشت که مذهب تنها یک میثاق ملی و یادبودی از گذشتگان بود ، نه حرفی برای امروز داشت و نه تحلیلی برای دیروز و نه برنامه ای برای فردا ، دین مجموعه ای بود از مناسک و محدودیت ها .
او بر خلاف عده ای از روشنفکران که مبنا را بر مدرنیته گذاشته و با آن مذهب را تطبیق میکردند ، روندی دیگر گزید ، او به عنوان یک مسلمان , آنهم مسلمانی اصیل ، مبنا را بر دین گذاشت و با آن پدیده ها را مورد مطالعه قرار داده و از دین متریال متناسب با آنرا استخراج کرد .
او در جواب چپگرا ها که دین را افیون توده ها میدانستند و مذهب را عاملی ضد انقلابی ، دو چهره انقلابی اسلام یعنی « ابوذر » و « امام حسین » را مطرح کرد ، و برای توده زنان جامعه ، برای پاسخ به نیازهای اجتماعی و خانوادگی زنان « فاطمه » و « زینب » را ، و برای فهم صحیح دین و پاک کردن برخی انگاره های غلط مذهبی « پروتستانتیزاسیون اسلامی » را .
او در 29 خرداد 1356 در مرگی مشکوک به جوار دوستانش شتافت ، دوستانی چونبلال برده ارزان قیمت بیگانه ای از حبشه , سلمان برده آواره ای از ایران ، ابوذر فقیر درمانده گمنامی از صحرا ، سالم غلام حذیفه این بیگانه ارزان قیمت .
و اکنون در زینبیه دمشق بنا بر وصیت شرعی دکتر شریعتی ، پیکر ایشان به امانت سپرده شده است ، با توجه به اتفاقات اخیر در سوریه چه بهتر است که تمهیدی برای انتقال پیکر ایشان به ایران اندیشیده شود .
« تو قلب بیگانه را میشناسی زیرا در سرزمین وجود بیگانه بوده ای »

 


توضیحات:

[1]: شهرستان زادگاه دکتر شریعتی: دکتر علی شریعتی در 2 آذر 1312 در روستای کاهک بخش داورزن از توابع شهرستان سبزوار متولد شد و دوران کودکی را در روستای مزینان که آن هم از توابع سبزوار بود، سپری کرد. بخش داورزن از سال 1391 به شهرستان مستقلی از سبزوار ارتقاء یافته است. اما در کل زمان حیات دکتر شریعتی بین سال های 1312 تا 1356 داورزن از بخش های تابعه سبزوار بود و اتفاقا خود دکتر شریعتی و پدرش محمدتقی شریعتی علاوه بر اینکه خود را مزینانی میدانسته اند، سبزواری بودن را نیز از هویتشان به شمار می آوردند. به طوری که دکتر شریعتی در بعضی کتاب هایش نام های مستعار علی سبزواری، علی سبزوارزاده و علی سربداری را برای خود برگزیده است.(منبع1) ، (منبع2)

 

کوچه پس کوچه پیوندها

کلیک کنید:

تأثیر دکتر شریعتی بر متفکران مصر از زبان استاد دانشگاه قاهره

نظرت را بنویس
comments
پربازدیدترین محبوب‌ترین‌ها پرونده ویژه نظرات شما