فراز و فرود های تاریخ نگاری ایران از بیهقی تا حافظ

نگاه تاریخی به حافظ
حامد زارع

سیدجواد طباطبایی معتقد است اگرچه در تمدن اسلامی تاریخ‌نویسی بسیار زود آغاز شد اما زود نیز از بین رفت.

به گفته طباطبایی اگر مبدا تاریخ‌نگاری ایرانیان را مسعودی بدانیم تا بیهقی و تاریخ جهان‌گشای جوینی، تاریخ‌نویسی عرفی به اوج خود رسید و مبانی نظری خود را پیدا کرد اما با یورش مغول، تاریخ‌نویسی ما نیز از بین رفت.

در فاصله عطاملک جوینی و چند تاریخ دیگر تا «آیینه سکندری» میرزاخان کرمانی که اوایل 1300 قمری نگاشته شد، تاریخ‌نویسی ما داستان است؛ داستان‌های پریان است. همان‌گونه که بیهقی گفته بود؛ افسانه‌هایی است که پیرزنان برای خواب کردن بچه‌ها می‌خوانند.

مشروطیت ایران در زمانی حادث شد که ما تاریخ نداشتیم. طبیعی است که نمی‌توانست تاریخ نگاشته شود. بعدها هم که تاریخی نوشته شد یا تاریخ وقایع است یا تاریخ ایدئولوژی. زیرا در غیاب تاریخ‌نویسی از یک‌طرف و اندیشه فلسفی و نظری از طرف دیگر نمی‌توان تاریخ نگاشت. اما این تنها جنبه سلبی قضیه است. اتفاق دیگری نیز رخ داد که آن ‌انتقال تحولات و وقایع تاریخی از حوزه حافظه به خاطره است.

«در بحث‌های جدید، ماده‌ای که تاریخ روی آن کار می‌کند حافظه است. یعنی ملتی تحولاتش را در طول تاریخ در حافظه‌اش حفظ می‌کند و سپس آن حافظه را بازسازی می‌کند. با آمدن مغول منابع فرهنگی ایران از بین رفت. اما در یکی، دو مورد مغولان نتوانستند ضربه نهایی را وارد کنند، آن هم آنجاهایی است که ریشه‌های بسیار عمیقی در ذهن ایرانی داشته‌ است؛ در هویت، در اعماق وجود ایرانیان وجود داشته‌ است.

یکی از آن موارد ادبیات است. در ادبیات یک انقلاب بسیار مهمی صورت گرفت. این انقلاب تبدیل قالب شعر فارسی از قصیده به غزل بود. سعدی بود که قالب غزل را برای همیشه جانشین قصیده کرد. قصیده یا برای وصف طبیعت بود یا برای موعظه و نصیحت. اما در غزل یک اتفاق دیگری رخ داد. در غزل یک انسان درونی رشد کرد. یک انسانی که درون تن آدمی است و تلاش می‌کند برای آزادی.

با پایان تاریخ‌نویسی در زمان یورش مغول، تاریخ حافظه ما دچار خدشه شد. در حوزه تاریخ نتوانستیم بازسازی حافظه را انجام دهیم.» طباطبایی با طرح این پرسش که چرا حافظ هنوز در دستان ما جای دارد و چرا نمی‌توان حرف آخر را درباره حافظ زد، می‌گوید: «آنچه که از حافظه ما مانده بود، حافظ توانست به خاطره تبدیل کند.

دیوان حافظ، تاریخ قوم ایرانی است، تاریخی که نه بر مبنای تاریخ‌نویسی که عبارت باشد از تاریخ حافظه‌ بلکه تاریخی که خاطره‌ هست. تاریخ‌نویسی ما مشکلی دارد که آن فقدان تاریخ است اما یک جنبه اثباتی دارد و آن، آگاهی‌ ملی و قومی ماست که در خاطره فهم شد. به دیگر سخن به حوزه خاطره منتقل شده ‌است.»

به ‌باور سید‌جواد طباطبایی ما از ملت‌هایی هستیم که تاریخ به معنای صحیح آن ‌را نداریم و به این زودی‌ها هم آن تاریخ را نخواهیم داشت. طباطبایی اذعان دارد: «از این رو است که تاریخ‌نویسان ما اهل ادبیات بوده‌اند و امروز هم اهل ادبیات هستند. تاریخ به‌صورت حدیث روایت می‌شد. تاریخ را پیش استادان می‌خواندند و سپس اجازه روایت آن را می‌گرفتند.

به بیان دیگر ما تاریخ خود را در قلمرو خاطره روایت کرده‌ایم و همچنان نیز روایت می‌کنیم. تا زمانی که این دو از هم فاصله نگیرند. تا زمانی که ما متوجه نشویم تاریخ، ادبیات نیست؛ تاریخ در ذیل ادبیات نیست، ما تاریخ نخواهیم داشت.»

منبع: روزنامه فرهیختگان

نظرت را بنویس
comments
پربازدیدترین محبوب‌ترین‌ها پرونده ویژه نظرات شما