در نشریه صدای ملت

گفتگو با استاد حسن مروجی نویسنده تذکره سخنوران بیهق

نشریه صدای ملت ویژه سبزوار، که از دی ماه 93 انتشار هفتگی آن تحت مسئولیت جواد دباغی مقدم روزنامه نگار با سابقه دیار سربداران آغاز شده و از آن زمان تا کنون به صورت مرتب و با کیفیتی قابل قبول منتشر شده است، در جدیدترین شماره خود به سراغ یک موضوع فرهنگی رفته که از جهات مختلف قابل توجه است.

به گزارش مجله اینترنتی اسرارنامه، یکی از نقاط قوت نشریه صدای ملت، اختصاص تقریبا یک صفحه کامل از هر شماره این نشریه به محفل سوگخند به مدیرمسئولی اسماعیل جوکار همشهری فرهیخته و طنزپرداز سبزواری بوده است، که جوکار برای این شماره از صدای ملت به سراغ استاد حسن مروجی رفته و ضمن گفتگویی مختصر با این فرهنگی پیشکسوت سبزواری، برای انتشار سومین جلد از کتاب «تذکره سخنوران بیهق» از متولیان فرهنگی سبزوار، استمداد طلبیده است.

گفتگو با استاد حسن مروجی در نشریه صدای ملت هنگامی منتشر شده است که در آستانه 12 اردیبهشت روز معلم و 13 رجب تولد امیرالمومنین علی (ع) و روز مرد هستیم و بدین ترتیب این مطلب مناسبت ویژه ای با این ایام دارد.

اسرارنامه در ادامه متن کامل این گفتگو را منتشر می کند:

استمداد از متولیان فرهنگی برای چاپ سومین جلد شناسنامه سبزوار بزرگ

در کار گلاب و گل، حکم ازلی این بود

کاین شاهد بازاری و آن پرده نشین باشد

قرار بر این گذاشتیم به سراغ پرده نشینی برویم که کنج عزلت را به شاهد بازاری شدن ترجیح داده و به جرم وارستگی چون مرواریدی در صدف تنگ زمانه خد به سرم می بَرَد! شگفتا که بی شمار دانش پژوهانی از صهبای خردورزیش مرمت شده و هرم نفس هایش بسیاری دل های بی فروغی را حیاتی دوباره بخشیده است!!!

شوق دیدار گرانمایه استاد، آن هم به وساطتت فرزند برومندشان، علی آقا، ضربان قلبمان را تندتر و تندتر ساخت. زمامدار این مصاحبه جناب آقای شایسته بودند که در لحظات آخر طی تماس تلفنی متوجه شدیم به علت فوت ناگهانی برادر ارشدشان حضور در جلسه برایشان میسر نیست و من بابت قولی که به استاد داده بودیم تعلل را جایز نشمرده در معیت آقای احمد گلباز به دستبوسی آفتاب معنوی، پیرفرزانه حسن آقا مروجی رسیدیم. با علم به اینکه گفتگویمان رنگ بویی دیگر خواهد گرفت و ماحصل آن چیزی نخواهد بود جز عرض خود بردن و زحمت استاد داشتن!

سر وقت آیفون را زدیم صدای گرمی ما را به اندرون فراخواند. صحن حیات مملو از گل و گیاه که تماشای چنین فضاهایی برای امثال بنده مایه تأسف و تحیر است. چرا که عمری محکوم به آپارتمان نشینی شدم و بایستی چشم بر گل های تابلوی دیوارها بیافکنیم. ساده و بی پیرایه ما را در آغوش کشید و نگذاشت بر دستانش بوسه بزنیم.

دستانی که بی شک بوی قلم «توتم» است و حرمتش از هر چیزی بالاتر  است!!! جهت راحتی حال استاد روند کار را به خودشان سپردیم و ایشان هم با همان آرامش توفانی خود چنین نقل کردند: «حسن مروجی با تخلص خلیل، متولد 1319 تحصیلات ابتدایی و متوسطه را در سبزوار و دیپلم کشاورزی و دانشنامه زبان و ادبیات فارسی را در مشهد اخذ نمود. چند سال در دبیرستان های مشهد (نمونه نادرشاه، مهران، بزرگمهر) و چندین سال در مدارس متوسطه و  عالی سبزوار به تدریس مشغول شد. در مشهد در انجمن قلم شرکت می جست و سال ها عضو پیوسته انجمن ادبی صائب (تهران) بود.

از طریق مجله باغ صائب به انتشار اشعار خود پرداخت. یک چند هم با ماهنامه حافظ مکاتبه داشته و اشعار و مقالات خود را در آن ماهنامه به چاپ رساند.

آثار چاپ شده:

  1. در مسیر جویبار (چاپ تهران)
  2. جویبار اشک (مشهد)
  3. کشش ها و کوشش ها(تهران)
  4. تذکره ی سخنوران بیهق ، ج1 نشر عابر
  5. تذکره ی سخنوران بیهق، ج1 و 2 (سبزوار، نشر امید)
  6. آیینه رخشان (سبزوار، نشر آژنگ)

آثار چاپ نشده:

  1. تذکره سخنوران بیهق (جلد سوم)
  2. ره آوردها
  3. تنظیم دیوان خلیلی سبزواری
  4. محفوظات
  5. آثار مذهبی و آیینی
  6. کلیات دیوان

تأخیر در چاپ جلد سوم تذکره سخنوران بیهق  توجه آقای گلباز را به خود جلب کرد و ضمن تکریم زحمات پیگیر استاد، علت تأخیر را سئوال کردند. آقای مروجی با کمی مکث برخواسته از شرم و حیای ذاتی خود، دلیل را هزینه چاپ آن دانست و فرمودند تا زمانی که لباس چاپ بر تن نکند، شناسنامه و هویت فرهنگی شهرمان رخنه پذیر خواهد بود و نام و یاد بزرگان این مرز و بوم با اندکی تسامحی زیر غبار فراموشی مدفون خواهد شد!!!

دغدغه ی به تأخیر افتادن چاپ جلد سوم تذکره مرا که تا آن لحظه آرامش خود را حفظ کرده بودم از کوره به در کرد و تأسف خوردیم بر حال شهری که متولیان فرهنگیش به فکر این مقوله ها نیستند و اهداف دیگری را دنبال می کنند.

آقای مروجی از حال و وضع شهر دلی پرخون داشت به ویژه وضعیت جوانان که کسی به فکر این قشر آسیب پذیر نیست و چنانچه بیش از این غفلت ورزیده شود در آینده ای نه چندان دور شاهد نسلی لجام گسیخته خواهیم بود. به قول صائب:

 سنگین نمی شد این همه خواب ستمگران

گر می شد از شکستن دل ها، صدا بلند

آقای گلباز : استاد می توان به جرات گفت در تذکره های شما 80 تا 90 در صد متقدمین و متاخرین ذکر شده اند ؟
آقای مروجی : بله و اگر کسانی هستند که از قلم افتاده اند، در جهت دریافت اطلاعات، تلاش مستمر داشته ام ولی موفق نشده ام مثلا مرحوم کمالی که علی رغم تماس های پی در پی با تهران و خانواده ایشان ، متاسفانه موفق نشده ام تا احوال ایشان را کامل و جامع در تذکره بیاورم.
عرض کردیم در پی نظریه ای که آقای رضا غلامی در شبکه خراسان رضوی مطرح کردند و پیشنهاد اختصاص «پایتخت نشر» به سبزوار را در آن جا بیان فرمودند آیا ادعای بزرگی و می توان پای آن ایستاد!
استاد پاسخ فرمودند: در نظم هم می توان چنین ادعایی داشته باشیم ولی در نثر با توجه به مفاخر بزرگی که از این شهر برخاسته اند ادعایی به جاست و سبزوار شایستگی چنین عنوانی را دارد نه این که مثل مشهد که پایتخت معنوی نامیده می شود و هر روز شاهد فجایع در این پایتخت معنوی هستیم و بیشتر زیبنده شهر بی مذهبی و لا دینی است !
در پیان استاد خاطرات دوران دانشجویی خود را برایمان نقل کرد از علاقه قلبی خود نسبت به جمع آوری زندگی نامه بزرگان شهرمان سخن گفتند، از معلم شهید دکتر علی شریعتی گفتند که در محضر ایشان درس «تاریخ ادیان» و «معارف اسلامی» تلمذ کرده اند.
تنها فضای حاکم بر گفتگوهای تنهایی استاد، نا امیدی بود و دلسردی! به خود اجازه ندادیم چنین حالی را به هم بریزیم زیرا از لسان خودش آموخته بودیم :
دل درویش را پر کاهی کافی است
شب تاریک مرا پرتو ماهی کافی است!
 کاروان ها بگذارید که در خود باشم
یوسفم من که مرا خلوت چاهی کافی است !
اسماعیل جوکار – فروردین 1393

منبع: صدای ملت

 

کوچه پس کوچه پیوندها

کلیک کنید:

یک کتاب تمام سبزواری، در لیست پرفروش ترین های کشور

نظرت را بنویس
comments

احمد گلباز

سلا م خوبی با ادب و احترام خدمت استاد محترم حسن مروجی و جناب اقای دباغی مقدم سوالی از اقای مروجی دارم که چرا جلد دوم این کتاب بسیار ارزشمند که شناسنامه شهر است چاپ نشد و کسی سعی برای چاپ مجدد و با کیفیت تر شدن در چاپ یاری نکرد؟ با احترام احمد گلباز

jahankadeh

با سلام. ارسال اصلاحیه ایمیل

جهانکده

بهار1393 نو تر از این روز نو ، نو بود و شاد تو این دل سرگشته از مطرب امداد تو باد بهاران گشود دیده به محراب عشق تا به وزد بر دلم صبحدمان باد تو هردم از این بام و بر ،خاصّه شام وسحر عیش مداوم رسد بر دلم از یاد تو بی همگان در حضور ، زین همه غوغا و شور خانه ی دل کرده ام بی کس و آباد تو در خم دل فرودین ، یک شبه پرورده می ضامن سر مستییم ، مو هبت و داد تو ( مظفّر جوینی، " ترنم وصال به سرچشمه کمال- دفتر ششم" ، نشر جهانکده) - برگرفته از سایت شعر ناب.

موسسه علمی فرهنگی جهانکده

به نام خدا ضمن سلام و درود خدمت هنرمند متهعد استاد حسن مروجی که صادقانه تلاش می کنند. به پیوست برگی را از "سایت شعر ناب" خدمت استاد تقدیم می کنیم: فاتح میخانه ما که پیمـــانه نشین رخ جـــانــانه شدیم فاتح کافــــر ییِ عرصه ی میـــخانه شدیـم کس ندیدیــــم به حسن رخ او در دو جــهان نرگسش در نـــظر افتاد کـــه مســـتانه شدیم ســــر ســـپردیم از اول به دل و دلبر خویش که چنین در طلبش بـــی ســر و سامانه شدیم هر سـحر عـــــطر نسیمی زسر کوی عــــطا راز رمــــزی بگشــوده است که رندانه شدیم به سر زلــــف سیاهـــی دو سه پیـــمان بستیم بندی زلف کـــج و کــــشته ی پیـــــمانه شدیم بس بدیدیــم و ندیدیـــم در ایـــــن وادی عشق عـــــاقلی در صف عــــشّاق که دیــوانه شدیم در برش خال و خطّ و لعل لب و نرگس چشم دیده ایم این همه را، کـــــز همه بیــگانه شدیم ( مظفر جوینی، " ترنم وصال به سرجشمه ی کمال- دفتر پنجم"، نشر جهانکده.)

موسسه علمی فرهنگی جهانکده

سبــــــــزوار از سبزِ دیـــــــار ســـــــــــــــــــــربدار است گِلم از عــــــــطر گلــــــــم شکوفته گـلـــــــــزار دلم ایــــــــمان و نشان ســــــــــــــــربداران در دل هــــــیهات که پیــــــــمان کــــــــریمـان بهلم از غربت صادقان این دشت کـــــــــویر آشــــــفته دلانِ اهـــــــــــلِ عــــــــالم، خــــــــــــجلم خمخانه ی عافان و سجاده ی عشق دل در دل خـــــــاک این دو عــــالم بخلم ایــــــزد چو دو عالم اندرین خاک نهاد روحست در آن گــرچه از آن منفصلم ( مظفر جوینی، "ترنم وصال به سرچشمه کمال- دفتر دوم"، نشر جهانکده.
پربازدیدترین محبوب‌ترین‌ها پرونده ویژه نظرات شما