در آینه تاریخ:

سروده اعتراضی شاعر سبزواری خطاب به پادشاه عربستان/ تحلیلی بر حادثه فرودگاه جده و حواشی آن

ماجرای تعرض جنسی دو پلیس عربستانی در فرودگاه جده، به دو نوجوان عمره گزار ایرانی در نخستین روزهای سال 1394 علاوه بر اینکه باعث رنج و تألم بی نهایت این دو هموطن نوجوان و خانواده هایشان شده است، به عنوان یکی از مسائل مهم سیاسی کشورمان در امور بین الملل مطرح گردیده که به خصوص اذهان عمومی، آن را مستقیما به غرور ملی ایران ربط داده اند.

به گزارش مجله تحلیلی اسرارنامه، هرچند در شنیع بودن حادثه شوم فرودگاه جده هیچ شکی نیست، اما درباره دلایل و چگونگی بروز این حادثه شک و شبهه های فراوانی وجود دارد.

عده ای تعرض به دو پسر 15 و 16ساله ایرانی درفرودگاه جده را ناشی از یک خطای موردی توسط دو مامور پلیس عربستان دانسته  و عده ای دیگر آن را تا حد یک توطئه سیاسی که با برنامه ریزی و موافقت غیرمستقیم مقامات سعودی انجام شده مهم می شمارند.

هر کدام از این روایت ها که صحیح باشد به هرحال حادثه تلخی برای دو هموطن ایرانی و خانواده هایشان پیش آمده است که نیازمند رسیدگی جدی از سوی مسئولان امر و پیگیری مردم و اصحاب رسانه است.

با این حال غیر از خود حادثه تلخ فرودگاه جده، بعضی از برخوردها با این موضوع نیز دردناکی آن را افزایش می دهد. آنجا که شماری از همطونانمان که گویی تعدادشان اندک هم نیست، ازاین حادثه تلخ به نفع ساختن جوک هایی خنده دار استفاده کرده و آن را به ابزار شوخی و خوشی تبدیل کرده اند! و طنز تلخ ماجرا آنجاست که در همین حال انتظار هم دارند حکومت عربستان شدیدترین برخوردها را با خاطیان انجام دهد!

البته اینکه باید با دو شرطه خاطی عربستانی پس از اثبات کم و کیف جرم، برخورد متناسبی صورت بگیرد، امر مسلمی است، اما هنگامی که اصل این موضوع توسط شمار زیادی از هموطنان ایرانی به شوخی و تمسخر گرفته می شود، دیگر چه انتظاری از حکومتی بیگانه که خصومت آن با ایران از چندین سال قبل اثبات شده، می توان داشت؟

به هرحال چه برخورد شدیدی با دو پلیس متجاوز صورت بگیرد و چه حکومت عربستان عدالت را رعایت نکند و مجازاتی بسیار کمتر از جرم برای خاطیان در نظربگیرد، ظاهرا این تعرض جنسی اتفاق افتاده و صدمات روحی و روانی خود را قطعاً به قربانیان ماجرا و خانواده هایشان وارد می آورد.

در این بین به شوخی گرفتن و جوک ساختن درباره این حادثه تلخ، می تواند به مراتب آسیب های روحی چنین حادثه ای را برای قربانیان بیشتر کند.

هرچند ممکن است از نظر بعضی تحلیل گران، این سیل انبوه لطیفه سازی ها بعد از وقوع حوادث ناگواری نظیر حادثه فرودگاه جده، از یک بابت نشان دهنده روحیه شوخ طبعی و هوشمندی ایرانیان باشد که با تبدیل کردن حوادث منفی به لطیفه های خنده دار، سعی دارند از شدت تلخی آن ها بکاهند، اما از طرف دیگر این سئوال پیش می آید که پس روحیه همدردی، یاری گری و نوع دوستی ایرانیان را باید درکجا جست؟

آیا اگر قرار باشد، پس از وقوع چنین حوادثی که جنبه های گسترده رسانه ای هم پیدا می کنند و به طبع ابعاد بین المللی نیز دارند، با ساختن لطیفه های متعدد درباره آن ها، واکنش هایی تمسخرآمیز نشان دهیم، چه زمانی و چه کسانی می بایست با نشان دادن واکنش های جدی و منطقی اعتراض خود را به گوش جهانیان و نهادهای مسئول در این زمینه برسانند؟

در واقع با مشاهده چند حادثه تلخ مشابه که در رابطه با همه آن ها ساختن جوک و تمسخر و شوخی یکی از اصلی ترین شیوه های واکنش نشان دادن در شمار زیادی از هموطنان بوده است، به نظر می رسد اخلاق عمومی در جامعه ایران در دهه های اخیر متأسفانه شدیداً تنزل یافته و تعداد زیادی از هموطنان به سمت روحیه بی تفاوتی و بی قیدی نسبت به مهمترین مسائل کشور، سوق داده شده که حتی در پاره ای از موارد می توان نام این رفتار آن ها را لودگی و ولنگاری گذاشت.

رفتاری که شاید تا چند دهه قبل کمتر میشد در میان ایرانیان نشانی از آن پیدا کرد.

ایرانیانی که با فتوای کوتاه یک عالم روحانی در دوران قاجار اقدام به شکستن قلیان ها و تحریم تنباکو کردند، گویی جلوه ای از جهاد را در رفتار خود نشان دادند. چرا که در آن زمان، کشیدن قلیان به یکی از اصلی ترین ملزومات زندگی روزانه در تمام اقشار جامعه تبدیل شده بود و در هنگام استراحت درمنزل، یا میهمانی یا دردربار پادشاهان یا در قهوه خانه های داخل کوچه و بازار به فراوانی مورد استفاده همه مردم قرار می گرفت.

نمونه این گونه اقدامات متحدانه و اثربخش که توسط ایرانیان به وقوع پیوسته درتاریخ کشورمان چه قبل از انقلاب شکوهمند اسلامی و چه بعد از آن کم نیست. به طور مثال، یک مورد دیگر از واکنش های مناسب و منطقی و همدلانه به حوادث تلخ را که اتفاقا از بسیاری جهات مشابهات زیادی با حادثه اخیر فرودگاه جده دارد، باید در رفتار یک شاعر سبزواری مشاهده کرد که درحدود نیم قرن قبل هنگامی بروز یافت که حکومت عربستان یک زایر ایرانی بیت الله الحرام را به دلایلی واهی دستگیر و محاکمه کرد.

به گزارش مجله تحلیلی اسرارنامه، طبق آنچه در وبسایت کتابخانه، موزه و مرکز اسناد مجلس شورای اسلامی در این باره نوشته شده است، خلاصه ماجرا از این قرار است که در سال 1322 یک جوان حج گزار ایرانی به نام ابوطالب یزدی هنگامی که درطواف کعبه بود، به دلیل گرمازدگی دچار حالت تهوع و استفراغ می شود و این حاجی جوان، برای اینکه حرم الهی را آلوده نکند، آلودگی ها را دردامان لباسش خالی می کند.

اشتباه غیرعمدی ابوطالب یزدی که یقیناً در اثر بی تجربگی و غافلگیری او سر زده، این بوده است که به محض بروز این حالت اقدام به ترک صف طواف ننموده بلکه با همان وضعیت در حالی که ته دامن لباس احرام خود را با دست گرفته بوده تا آلودگی ها به زمین کعبه نریزد سعی داشته به طواف خود ادامه دهد.

در این بین چند زایر متعصب مصری که او را در این حال می بینند به او مشکوک می شوند و با این گمان که قصد آلوده کردن  کعبه یا لباس دیگر حاجیان را دارد، بدون پرسیدن علت و فهم دلایل واقعی آن حالت به ابوطالب حمله کرده و هنگامی که او را می زنند ناچاراً اختیار از دست ابوطالب خارج شده ، به زمین می افتد و زمین کعبه آلوده می شود.

این موضوع سریعاً مورد واکنش شرطه های کعبه و بعد از آن مورد واکنش دولت عربستان واقع شده و با اینکه شواهد زیادی وجود دارد که نشان می دهد ابوطالب یزدی به دلیل بیماری و به صورت ناخواسته به این حالت دچار شده و هیچ عمدی برای آلوده کردن کعبه نداشته است، اما این زایر جوان ایرانی در عرض دو روز محاکمه و با نظر قاضی متعصب عربستانی به اعدام محکوم می شود و سپس در «مروه» درمقابل بحت و ناباوری بسیاری از حاجیان به ویژه همسفران ایرانیش گردن او با دو ضربه قطع می شود و به فیض شهادت نایل می آید.

این اقدام متعصبانه و ناجوانمردانه عربستان نسبت به یک زایر بی گناه ایرانی، موجی از واکنش های گسترده را در ایران و برخی دیگر از جوامع اسلامی به راه می اندازد و یکی از واکنش ها سروده شدن مثنوی بلند و سراسر دردی به نام ابوطالب نامه توسط یک شاعر دغدغه مند سبزواری به نام «تجلی» است.

همچنین علاوه بر واکنش های مردمی، روابط بین دولت وقت ایران و عربستان نیز تیره و تار می شود و ایران به مدت 4 سال روابط دیپلماتیک خود با عربستان را قطع و به مدت 5 سال فرستادن زایر را منتفی می کند تا در نهایت دولت عربستان متوجه اشتباه خود شده و رسما از ایران عذرخواهی می کند.

مقایسه این دو حادثه و برخورد متفاوت دولت عربستان که در مورد اول وقتی گمان خطا از سوی یک زایر ایرانی می رفت به سرعت و در فاصله کمتر از دو روز شدیدترین حکم را برای او اجرا کرد و در مورد دوم با گذشت بیش از یک هفته از افشای گناه زشت دو تن از مأموران پلیس این کشور نسبت به دو زایر ایرانی که از جنبه های مختلف (اعم از اهانت به زائران بیت الله الحرام، تعرض جنسی، نقض حقوق کودکان، نژادپرستی و دمیدن بر آتش اختلافات مذهبی) قابل بررسی است، همچنان موضوع محاکمه و مجازات مجرمان بلاتکلیف است، علاوه بر اینکه یک بار دیگر خصومت شدید دولت عربستان سعودی نسبت به کشورمان را ثابت می کند، نشان می دهد که ایرانیان می بایست بیش از پیش در نشان دادن واکنش های معقول و منطقی و پرهیز از شوخی با چنین موضوعاتی دقت کنند.

در عین حال واکنش هایی که ایرانیان نشان می دهند می بایست به دور از شائبه تعصب و اختلاف میان شیعه و سنی یا ایرانی و عرب باشد.

این نکته ای است که حتی تجلی سبزواری نیز چندین دهه قبل هنگامی که مثنوی ابوطالب نامه را در رثای شهادت مظلومانه ابوطالب یزدی می سرود، به ضرورت آن توجه داشته و در نهایت ضمن محکوم کردن جنایت صورت گرفته توسط دولت عربستان، این  ماجرا را به شیعه و سنی ربط نداده و خواستار اتحاد و همبستگی بین مسلمانان شده و به طور مثال در بخشی از طالبنامه دراین زمینه گفته است

:

زیان تعصب

از تعصب من چه گویم آه آه                      روز اسلام از تعصب شد سیاه

از تعصب کار دین وارونه گشت                 عالم اسلام دیگرگونه گشت

ای خوش آن روزی که نشکست این طلسم       عالم اسلام چون یک جان و جسم

در دل هم جایگاهی داشتند                        شوکتی و پایگاهی داشتند

مسلمین را بود جسم و جان یکی                 قبله و قرآن و هم ایمان یکی

 

*   *   *

وبسایت کتابخانه ، موزه و مرکز اسناد مجلس شورای اسلامی درباره تحلیل مثنوی طالب نامه و شخصیت شاعر آن نوشته است:

تجلی به سال 1260 به دنیا آمده و در سال 1327 ش درگذشته است. طبعا افکارش محصول این دوره تاریخی است. فردی است با پنج ویژگی: مسلمان شیعه، صوفی تابع مکتب گناباد، شاعر و متجدد که در عصر مشروطه متجدد شده و به روزگار رضاشاه و سالهای نخست سلطنت محمدرضا آثاری از خود برجای گذاشته است.

بدین ترتیب باید گفت که تجلی حس دینی ـ مذهبی خود را با تجدد نزدیک کرده و چنان که در همین منظومه خواهیم دید، گرایش وحدتی از خود بروز داده است. تجلی به دلیل خشونتی که در ماجرای کشته شدن ابوطالب یزدی مشاهده کرده و نفرتی که از وهابیت و تعصبات آن در تخریب اماکن مقدسه در حرمین شریفین طی سالهای 1342 ـ 1343 ق در ذهنش بوده، به سرایش این اشعار دست زده است. در عین حال راه حل و چاره اندیشی برای این دشواری را در وحدت اسلامی جستجو کرده است. وی می‌کوشد تا با ستایش پیروزیها و افتخارات گذشته مسلمانان را به تأمل واداشته و راه بازگشت به افتخارات گذشته را مسیر وحدت و اتحاد به دنیای اسلام هموار سازد.

تجلی سبزواری در طالبنامه به طور غیر رسمی چهار فراز اصلی دارد: نخست اشاراتی به اصل ماجرای رفتن ابوطالب یزدی به مکه و ماجرای پیش آمده. دوم نقبی به جنگهای صلیبی و بیان سیر پیروزی مسلمانان بر صلیبان. سوم بازگشت دوباره به شرح ماجرا و رفتار زشت سعودی‌ها در صدور حکم قتل ابوطالب و در نهایت به بیان نتیجه اخلاقی آنچه تا اینجا سروده پرداخته است: مسلمین را ساختم گنجینه‌ای / دادم از عبرت به کف آئینه‌ای / اوفتدشان تا مگر نقدی به دست / عبرتی گیرند از این فتح و شکست / دست و دل شویند از لوث نفاق / پا نهند اندر طریق اتفاق / شیعه و سنی به هم همخو شوند / یک‌زبان و یک‌دل و یک‌رو شوند.

اینک در پایان این نوشتار مناسب است نگاهی به بخشی از مثنوی طالبنامه تجلی سبزواری داشته باشیم که تجلی در این ابیات اعتراض خود را به رئیس دولت عربستان سعودی اعلام کرده و با اشاره به برخی آیات قرآن کریم، راه و رسم میهمانوازی را به سعودی ها یادآوری نموده است:

ای رئیس دولت نجد و حجاز                 ای ندانسته حقیقت از مجاز

بعد از این روی سخن با تو مراست               بشنو از من راست پاسخ‌گوی‌ راست

شرط مهمانداری و رسم صفا                      قاعده احسان و آئین وفا

در عرب گردن زدن یا کشتن است؟              در میان خاک و خون آغشتن است؟

میهمان را در حرم گردن زدن؟                   بیگنه کشتن سرش از تن زدن؟

خاصه مهمانی که دور از اقرباست               خواندگار و میزبانش هم خداست

روی اندر خانه دستش بر دعاست                کشتن او در کدام آئین رواست؟

«اکرم الضیف و لو کان کَفر»                    تو نخواندستی و نشنیدی مگر؟

خانه، تعبیرش را در این بود                     حاصل معنیش را بر این بود

حاجیان شیعه را خُرد و کلان                    مرد و زن پیر و جوان را ای فلان

در تمام وادی نجد و حجاز                       کشتن است و بستن است و ترکتاز؟

«مَن دَخَلَه کانَ آمن» گوی راست               گرنه این خانه است آن خانه که راست؟

جز حریم کعبه و خانه خدا                       در همین جائی که می‌بینیم ما

مسلمین را کعبه دیگر بود؟                      خانه امن و مقدس‌تر بود؟

بر شما طالب مگر مهمان نبود؟                زائر آن کعبة ایمان نبود؟

شیعه بود، اما تشییع را چه دین                 جز مسلمانی است بین مسلمین؟

شیعه بود، اما بدین کافر نبود                    منکر قرآن و پیغمبر نبود

«تدخلن المسجد ان شاء آمنین»                نیست این آیت ز قرآن مبین؟

خانة خود را خداوند جهان                     خوانده خانه رحمت و دارالامان

خلق را خون ریختن در آن مقام               گر همه کافر بود باشد حرام

ابوطالب نامه تجلی سبزواری

منبع: وبسایت کتابخانه، موزه و مرکز اسناد مجلس شورای اسلامی

نظرت را بنویس
comments
پربازدیدترین محبوب‌ترین‌ها پرونده ویژه نظرات شما