بالاخره روز ملی ابوالفضل بیهقی چه شد؟ پراکندگی ها همچنان ادامه دارد!
این مطلب در 27 بهمن ماه در مجله اینترنتی اسرارنامه منتشر شد، اما به دلیل بروز یک مشکل فنی چند روز بعد، از آرشیو سایت حذف گردید و اینک اسرارنامه مجدداً به انتشار آن می پردازد:
ابوالفضل بیهقی یکی از شخصیت های برجسته تاریخی و فرهنگی سبزوار است که واقعا از بسیاری از جهات به دلیل غفلت مسئولان فرهنگی کشور و البته به دلیل کم کاری همشهریانش در سبزوار، از بسیاری از جات ناشناخته و مظلوم واقع شده است.
به گزارش مجله اینترنتی اسرارنامه، در حالی که متخصصان ادبیات، کتاب تاریخ بیهقی را به لحاظ جایگاه وزین و موثری که در نثر فارسی دارد، با شاهنامه فردوسی در شعر هم رتبه می دانند و حتی به گفته دکتر محمدجعفر یاحقی پژوهشگر ادبیات فارسی، در لغت نامه دهخدا که به عنوان یکی از مهم ترین و مشهورترین لغت نامه های زبان فارسی است، همانطور که معمولاً اولین شاهد نظم(شعر) برای هر کلمه از شاهنامه فردوسی آورده شده است، اولین شاهد نثر(جمله و متن) نیزتا حد امکان از کتاب تاریخ بیهقی استخراج شده است.
نکته مهم دیگر در عظمت ابوالفضل بیهقی این است که کتاب ارزشمند او چند قرن قبل از کتاب معروف گلستان سعدی در نثر فارسی پدید آمد و برآن تأثیرگذاشته است.
بنابراین بی راه نیست اگر ابوالفضل بیهقی را پدر نثر فارسی می نامند و اثر جاودانه اش را از امهات (مهمترین) متون کهن ادبیات ایران می دانند.
با این حال، بیهقی چنان که گفته شد، بسیار مظلوم و مهجور واقع شده است.به طوری که بسیاری از همتایان او که عمدتاً شعرای فارسی هستند، در تقویم روزملی مشخصی را به خود اختصاص داده اند، اما برای ابوالفضل بیهقی نه تنها هنوز روزی در نظر گرفته نشده است، بلکه حتی پراکندگی عجیبی درباره روزهایی که در طول سال به وی منتسب می کنند مشاهده می شود.
به طور مثال هرچند اکثریت دوستداران و علاقه مندان حوزه زبان و ادبیات فارسی روز اول آبان را برای بزرگداشت بیهقی در نظر گرفته اند، اما عده ای دیگر 6 مرداد را به عنوان روز بزرگداشت بیهقی محترم می شمارند (منبع) و عده ای دیگر نیز 27 بهمن را به ابوالفضل بیهقی منتسب می دانند!
همه این ها به خاطر این ایراد است که مسئولان و فعلان فرهنگی چه در سبزوار پایتخت نثر فارسی و شهرزادگاه ابوالفضل بیهقی و چه در خراسان و در کل کشور هنوز موفق نشده اند، شورای عالی انقلاب فرهنگی ایران را قانع کنند که یک روز مشخص را رسماً در تقویم ملی کشور به این نویسنده برجسته و مورخ ادیب ایران زمین اختصاص دهد تا دوستداران و ارادتمندان پدر نثر فارسی از این پراکندگی و سردرگمی فعلی نجات یابند.
البته پرواضح است که حتی اگر یک روز مشخص مثلا اول آبان به نام ابوالفضل بیهقی تأیید شود، بازهم ذکر خیر او در تمام ایام سال برقرار خواهد بود. به طوری که حتی مشاهده شده است، عده ای در روز 17 مرداد که به بزرگداشت مقام خبرنگار اختصاص دارد نیز ابوالفضل بیهقی را به عنوان یک خبرنگار تاریخی می ستایند و این منتشر بودن نام بیهقی در طول سال البته نقطه قوت و امری مثبت است. اما به هرحال اینکه بخواهیم برای چنین شخصیتی یک روز مشخص نیز در تقویم ملی ایران ثبت شده باشد، خواسته ای منطقی است که باید اهل فن و نیز مسئولان و دست اندرکاران فرهنگی سبزوار و خراسان به جد آن را پیگیری کنند.
اینک مقدمه انتقادی را خلاصه می کنیم و نگاهی می اندازیم به مقاله ای که امروز به مناسبت آنچه سالمرگ ابوالفضل بیهقی عنوان شده ، در روزنامه فرهیختگان منتشر شده است. که به جز اعلام تاریخی برای سالروز وفات پدر نثر فارسی که صحت آن مورد تردید جدی است، خود مطلب ، یادداشتی قابل تأمل و مفید است:
به بهانه سالمرگ ابوالفضل بیهقی صاحب تاریخ بیهقی
اتمام شرط تاریخ
سجاد صداقت:
بدون شک روز درگذشت ابوالفضل بیهقی در تقویم ایرانیان روز ویژهای است. بیهقی نهتنها در حوزه تاریخ به واسطه کتاب سترگ خود «تاریخ بیهقی» که آن را با نام تاریخ ناصری نیز میشناسیم، بلکه در حوزه ادبیات فارسی نیز جایگاه ویژهای دارد. اما آنچه در این مجال میتوان به آن پرداخت اهمیت «تاریخ بیهقی» است که از قضا بر کسی نیز پوشیده نیست. کتابی که با ظهور خود سبک جدیدی را در نثر فارسی بنا نهاد. بیهقی درسال 385 ه. ق در روستای حارث آباد بیهق (سبزوار قدیم) به دنیا آمد. نامش را ابوالفضل نهادند. پدرش او را در سالهای اول زندگی در بیهق و سپس در شهر نیشابور به کسب دانش گماشت. دانشی که حاصل آن کتاب مهم «تاریخ بیهقی» بود. کتابی که دلایل زیادی میتوان برای اهمیت آن بیان کرد:
سبک خاص زبانی
یکی از مهمترین عوامل ماندگاری تاریخ بیهقی نوع خاص و سبک زبانی است که او برای وصف تاریخ خود به کار گرفته است. تاریخ بیهقی دارای زبانی ساده و صمیمی است و خواننده را به راحتی و تا پایان با خود همراه میکند. یکی از مهمترین بخشهای تاریخ بیهقی شاید همان نگاهی باشد که او به آدمها دارد. خواننده بدون آنکه بیهقی او را مجبور کند با زبان سادهاش همراه میشود و آنچه بیهقی درباره آدمها میاندیشد را میپذیرد. هرچند این مساله به دلیل سبک زبانی او و نوع روایت تاریخیاش شکل میگیرد اما این مساله باعث نمیشود از کوچکترین جزئیات تاریخی چشمپوشی کند. در زبان بیهقی دلسوزی خاصی نهفته است و لحن کلام او در هر رویدادی با آن تناسب دارد. عنان کلام را در اختیار دارد و چون آنگونه که هست سخن میگوید نیازی به تکلف ندارد. محمدعلی اسلامی ندوشن درباره این خصوصیت میگوید: «اینکه توانسته است موضوعات را بپروراند، از قدرت قلم او حکایت دارد. میدانیم که در نوشتن، چگونه نوشتن است که اهمیت دارد. نوشته رابط بین خواننده و نویسنده است. امروز «تاریخ بیهقی» را مثل رُمان میخوانند. هم آموزندگی دارد و هم سرگرمکننده است. من خیال میکنم که هرکس «تاریخ بیهقی» را به دست بگیرد، بسیار سرگرم و مشغول میشود و نکتهها میآموزد.»
روایت تاریخ براساس واقعیت
«و هرکس این مقامه بخواند به چشم خرد و عبرت اندر این باید نگریست نه بدان چشم که افسانه است.» او در تاریخ خود با اصرار فراوان بر جدایی تاریخ و افسانه تاکید میکند. او تمام سعی خویش را به کار میگیرد که مابین آنچه واقعیت است از آنچه غیر از آن است و راه به افسانه میزند خودداری کند. البته این نکته دلیلی بر این امر نیست که بگوییم همه تاریخ بیش از هزار صفحهای بیهقی حکایتی به دور از واقعیت ندارد. اما باید به این نکته ایمان آورد که بیهقی در تاریخ خود کار را بهگونهای انجام داده که ذهن خواننده به راحتی به صداقت او و تاریخش ایمان آورد. از سوی دیگر او در نگارش تاریخ خود شرط احتیاط را به جای میآورد: «و من که این تاریخ پیش گرفتهام التزام اینقدر بکردهام تا آنچه مینویسم یا از معاینه من است یا از سماع درست از مردی ثقه» و این التزام در جایجای تاریخ بیهقی مشهود است.»
تاریخ و داستان
تاریخ بیهقی سرشار از داستانهایی است که او تلاش میکند آنها را در کنار روایت تاریخ برای خواننده روایت کند. بیهقی به صورتی جذاب ضمن بیان خصوصیات و جزئیات یک حادثه، سعی میکند واقعه تاریخی را با ذکر داستانهایی که حکایت از همان منظور او یعنی بیان تاریخ دارد، به میان آورد: «من که بوالفضلم کتاب بسیار فرو نگریستهام خاصه اخبار و از آن التقاطها کرده، در میانه این تاریخ چنین سخنها از برای آن آرم تا خفتگان و به دنیا فریفتهشدگان بیدار شوند و هرکس آن کند که امروز و فردا او را سود دارد.» و این التقاطهای مناسب با تاریخ از مهمترین دلایل جذابیت تاریخ بیهقی است. تاریخ بیهقی به هیچوجه تاریخی بیروح نیست چراکه تاریخ براساس قصههای او از روزگار خود روایت کرده است.
تاریخ اصولی
«ناچار آن ببایست نبشت تا شرط تاریخ تمامی به جای آید.» او میخواهد شرط تاریخ را تماما به جای آورد. شرط تاریخ را به جا آوردن در دیدگاه بیهقی اصولی دارد که شاید بتوان آن را رعایت اصل بیطرفی و دوری از تعصب و تزید، طول و عرض دادن به تاریخ، پرهیز از اصولیوار شدن، به کار نبردن تفسیر و تحریف در تاریخ دانست. اصولی که او در تاریخ خود از آن بهره برده است.
منبع: روزنامه فرهیختگان