دهه شصتی ها! یادتون میاد ...؟

 دهه شصت، برهه ی پیچیده ای از تاریخ ایران است، جامعه ی ایرانی هنوز درفضای ملتهب و پر کشمکش انقلابی عظیمی بود، که  تغییر تدریجی ساختارهای قدرت را درپی داشت، در همین زمان بود که ناگهان جنگی ناعادلانه به این حکومت تازه تاسیس تحمیل شد و بسیاری از معادلات را برهم زد و باعث ایجاد فضایی خاص و متفاوت در این دوران گردید.

 می توان گفت هنوز هم این دهه در ذهن کسانی که آن را درک کرده اند، بیشتر روزگار سختی است که یادآوریش لبخندی تلخ را بر لب آنها می نشاند.

 اگر متولد این دهه باشید،این حرف ها را آسان تر می فهمید و بی گمان با شنیدن نام دهه شصت، یاد خودتان و انبوهی از جمعیت جوان ایران خواهید افتاد، که در آن سالهای اوج زاد و ولد پا به عرصه وجود نهادند.

نسلی که در تلاطم های، فرهنگی و اجتماعی پس از انقلاب 57 ایران به دنیا آمدند و کودکی خود را در فضای پر از تردید، کمبود و فشار اقتصادی حاصل از جنگ گذراندند و جالب است که از این دو رخداد که تاثیر به سزایی در آینده آنها داشت خاطره روشنی هم به یاد ندارند.

 روایت کودکی بچه های این دهه، روایت دورانی است که تلاش و مبارزه برای بهتر شدن فضا و تقابل ایدئولوژی ها، فکر حاکم بر جامعه بود.

اما در این میان بچه های دهه شصت کمترین سهم را در این روایت ها داشتند، البته اگر نگوییم اصلا سهمی نداشتند.در واقع این بچه ها به میان زندگی هایی پرتاب شده بودند که خود این زندگی ها، سعی داشتند در ملتهب ترین و پیچیده ترین دوران معاصر تاریخ ایران برای خود جایگاهی هرچند کوچک فراهم کنند، و این مصادف بود با زمانه ای که جامعه ایرانی در حال تعریف جدیدی از خود به جهانیان بود و سعی در رسیدن به درک تازه ای از مدنیت اجتماعی داشت و این بچه ها غریبه هایی بودند که قرار بود این تعاریف تازه و این مدنیت نوین را شکل دهند.

 غریبه هایی که معصومانه غرق در تماشای فضا و محیط بیگانه پیرامون خود، ساده و بی پیرایه سعی در همرنگ شدن با جامعه ای داشتند که این معصومیت را برنمی تابید و همان شد که باید اتفاق می افتاد، یعنی معصومیت عمیق این بچه ها در دهه های بعد و به لطف تغییرات شگف انگیز تحولات دنیای جدید و شکل گیری صورت بندی های تازه از معاش و سرمایه داری و رشد یک باره و پرشتاب سلسله مراتب طبقات اجتماعی، به تدریج محو گشت و گم شد و دیگر نشانی از آن باقی نماند.

امروزه، اما هرگاه سخن از دهه شصت به میان می آید، فکر و ذهن همگان بی درنگ به سراغ کیفیت نوستالژیک این دوران می رود و یاد و خاطراتی از زمانی که از دست رفت  با نام های مستعجل و کاسبکارانه ای مانند " یادتون میاد " و " یادش بخیر" و .. زنده می شود خاطراتی که تقریبا همگی حاوی تصاویر و نوشتار کسالت بار و تکراری کتاب های درسی یا کارتون ها ی هزاربار پخش شده آن دوران می باشد.

جالب است که  همیشه روایت اصلی و غالب دهه شصتی ها در میان این یادها و قصه های کذایی گم می شود، باید اذعان کرد که، روایت غالب این دوران چیزی دیگری بود، روایتی که امروزه هرکس، قادر به درکش نیست و اگر روزی هم بشود آن را در غالبی نوستالژیک به نمایش گذاشت، بی گمان تصویری از یک نوستالوژی اندوهبار را در ذهن همگان تداعی می کند، تصویری از معصومیت در حال زوال ما ایرانیان...

نویسنده: الهه رامشینی

 

کوچه پس کوچه پیوندها

کلیک کنید:

یادها و خاطره هایی از دبستان قدیمی بهمن آباد

نظرت را بنویس
comments

حسین

سلام من ميتونم چندتاعکس که گذاشتین ازده شصت دانلودکنم ...باتشکرعالی بودخاطربازی شد

ناجی

ممنون از قلم نویسنده. من تا حالا از این زاویه نگاه نکرده بودم به دهه ای که خودمم توش متولد شدم. با خوندن این نوشتار متوجه نوستالژی اندوهبار نسل خودم شدم. اول که تیتر مقاله تون رو دیدم انتظار تکرار گفته های قبل که نویسنده اشاره کرد افتادم اما وقتی خوندم به قول خودشون لبخند تلخی زدم و حسرت معصومیت رو به زوال مون در دلم بیشتر شد ....... ممنونم از انتشار این مطلب.

فرشته رامشینی

مطالب عالی وبا قلمی شیوا به رشته ی تحریر در آمده بود.پاینده باد دهه شصتی ها.....
پربازدیدترین محبوب‌ترین‌ها پرونده ویژه نظرات شما