سبزوار و نیشابور دو شهر هم تاریخ و هم چند

مطلبی منتخب از نشریه صبح نیشابور

در حدود بیش از یک سال گذشته مجله اینترنتی اسرارنامه اقدام به انتشار مقاله ای تحلیلی در خصوص موضوع مهم تقسیمات سیاسی خراسان رضوی و استان شدن سبزوار و نیشابور پرداخت که این مقاله هم اکنون در آرشیو مطالب چای داغ همین وبسایت موجود است.
مقاله مورد ذکر با عنوان "همه چیز برای مرکز استان شدن سبزوار فراهم است" که در دو قسمت تنظیم شده بود ، در مدت کوتاهی به یکی از پربازدیدترین و پربحث ترین مطالب اسرارنامه تبدیل شد . و در جایگاه یکی از 5 توصیه شده ترین های این وبسایت قرار گرفت* ، به طوری که امروز حتی بعد از گذشت بیش از یک سال از انتشار مقاله مورد ذکر نظرات موافق و مخالف فراوانی از طرف مخاطبین سبزواری ، هم استانی های نیشابوری و گاهی حتی از جانب هم وطنان غیرسبزواری و غیرنیشابوری از سرتاسر مناطق کشور برای دو قسمت این مقاله ارسال می شود که هرچند بعضی ازاین نظرات با تعصب وتزیّد های شدیدی در می آمیزد و یا اطلاعات اشتباهی در مورد وضعیت دو شهر سبزوار و نیشابور در زمان حال یا در گذشته دارند ، اما درمجموع حاوی اطلاعات وپیام های جالبی است.
شاید بتوان برخی از دلایل موفقیت گسترده مقاله "همه چیز برای مرکز استان شدن سبزوار فراهم است" درمیان مخاطبان عزیز را ، رعایت اصول بی طرفی  ، منطبق بودن بر واقعیت ، داشتن نگاه و طرزفکر جدید ، ایجاد فضای برابر ومحترمانه برای بحث و گفتگو و ... دانست.
از همین رو نظرات مداوم مخاطبین در ذیل مقاله دو قسمتی فوق الذکر ، گاهی چنان مفصل و طولانی است که هریک از این نظرات خود می توانند یادداشتی هایی مستقل محسوب می شوند.
در مجموع به نظر می رسد بخش نظرات مقاله " همه چیز برای مرکز استان شدن سبزوار فراهم است " به مرور وخودبه خود به یک تالار گفتگوی همیشگی در باب موضوع مهم تقسیمات سیاسی در شمال شرق کشور تبدیل شده است.
شما مخاطبان گرامی ، برای مطالعه این مقاله وجدیدترین نظرات ارسال شده برای هر دو قسمت آن هم اکنون می توانید به پیوندهای زیرمراجعه نمایید:
1- همه چیز برای مرکز  استان شدن سبزوار فراهم است. (قسمت اول)
2- همه چیز برای مرکز استان شدن سبزوار فراهم است (قسمت دوم)

یکی از دیدگاه هایی که اخیراً از طرف یک مخاطب عزیز سبزواری به نام آقای حسین خسروجردی برای این مقاله ارسال شده ، اشاره به مطلب مفصلی دارد ، که سال ها قبل در هفته نامه صبح نیشابور  منتشر گردیده است.
مطلبی منصفانه و جالب توجه که با انجام یک بررسی کلی در تاریخ منطقه خراسان ، به این نتیجه رسیده است که دو شهر عزیز سبزوار و نیشابور ، در طول تاریخ چندهزارساله خود همواره دوشادوش یکدیگر ، به سمت آینده حرکت کرده اند.
این مطلب نشریه صبح نیشابور ، به خوبی گواهی می دهد که هرچند در برخی از دوره های تاریخی یکی از دو شهر سبزوار یا نیشابور به لحاظ مرکزیت و قدرت سیاسی و وسعت و بزرگی جمعیت از دیگری پیشی می گرفته است و مثلاً گاه سبزوار در منطقه به مرکزیت دست می یافته و گاه نیشابور ، اما در کل این دو شهر کهن خراسان بیشتر شهرهای برابر و برادر محسوب می شوند که امروز با همه عظمت تاریخی وفرهنگی خود درگوشه ای از شمال شرق کشور به حیات پربارشان ادامه می دهند.
نویسنده محترم مطلب مورد ذکر همچنین به خوبی به گوشه هایی از عظمت بازار قدیم سبزوار ونیشابور و وسعت ومحدوده این دو شهر درگذشته پرداخته است که به مراتب از وسعت امروزی بزرگتر وپرجمعیت تر بوده اند.
لذا مطالعه این مطلب می تواند اطلاعات اولیه مناسبی در اختیار علاقه مندان به مسائل تاریخی و فرهنگی منطقه غرب خراسان رضوی قرار دهد.
از آنجایی که  روح کلی مطلب مورد ذکر هم راستا با فعالیت های مجله اینترنتی اسرارنامه درجهت حفظ وحدت ، واحترام به تاریخ وارزش های فرهنگی همه مناطق استان از جمله شهرهای نیشابور و سبزوار است و این مجله از ابتدای کار خود هیچ گونه تعصبی نسبت به موضوعات مختلف نداشته است ، در اینجا به انتشار این مطلب ارزشمند نشریه صبح نیشابور می پردازیم که  توسط همشهری عزیزمان آقای حسین خسروجردی h_khosrojerdy@yahoo.com نوشته شده واینک برای مجله اینترنتی اسرارنامه ارسال شده تا مخاطبین گرامی این مجله نیز به مطالعه آن بپردازند. مطلبی که هرچند سالها از نوشتن و انتشار اولیه آن در یکی از نشریات محلی خراسان می گذرد ، اما هنوز حلاوت و تازگی دارد.

امید که همه تلاش های مجله اینترنتی اسرارنامه والبته همراهی و همکاری نویسندگان ،مخاطبان و فرهیختگان عزیز هر دو شهر سبزوار و نیشابور به تحکیم وتقویت هرچه بیشتر فضای محبت و همدلی میان شهرهای هم تاریخ و همچندخراسان منجر شود.


مقدمه سعید کاویانی سردبیر محترم صبح نیشابور بر مقاله آقای حسین خسروجردی :
 : طی روزهای گذشته صبح نیشابور میزبان یکی همسایگان فرهیخته ی سبزوار بود : اقای حسین خسروجردی . که از یکی موانسان قلم و کتاب ودر زمره ی محققین ارجمند دیار سربداران محسوب می شوند. در این دیدار مقاله مبسوطی را نیز در باب تنویر تاریخ زادکاه خویش ،حمایل صمیمیت به ارمغان اورده ی خود داشتند . مقاله ای که علی رغم وجود استحکام و ارزشهای تحقیقی ّ، چندان تهی از تمایل نگارنده برای گلچین نمودن تاریخ در راستای تعلقات زادگاه دوستی نیست . و این ، البته خصیصه ای مقبول و فطری نزد مردم مشرق زمین بویژه ما ایرانیان است . باری بی هیچ اجبار و نیز اصراری تصمیم به چاپ این مطلب گرفته شد . تا ضمن ابراز منش فرهنگی برگرفته از جامعه مان ،تصریح کنیم که الف ) ما سبزوار را پاره ای از پیکر مقدس ایران زمین و خراسان بزرگ می دانیم ؛ همان گونه که دیگر بلاد مطهر این خطه را چنین پنداشته و می پنداریم . ب ) نگرش و غور در این گونه مقالات را برای دانش پژو هان جوان دیارمان و بویژه پژوهندگان این رشته ی خاص ، از جهت ترغیب انان به اقدامهای مشابه ، خالی از فایده نمی دانیم . ج) تحقیق و تفکر را ارج می نهیم وطرح و انعکاس- مقدور - ان را بخشی از رسالت مطبوعاتی خود می دانیم : اگر چه در همسویی محض با نظرگاههای ما نیز نباشد . با آرزوی رجعت دوباره ی خراسان بزرگ و خراسانیان شریف به تاریخ وهویت اکنده از عظمت و افتخار خویش . مقاله ی دو شهر و دو تاریخ همچند را طی دو شماره به نظر خوانندگان گرامی می رسد  :

دو شهر و دو تاریخ همچند


گذشت زمان وقراین مسجل تاریخ می گویند که نیشابور و سبزوار همیشه همچون پره ای شکار یا به اصطلاح نرگیان بازو به بازوی هم داده و یاورهم بوده اند.
تاریخ می‌گوید که حتی پذیرش دین اسلام از جانب سبزوار شرط آن، مسلمان شدن نیشابوریان بوده است. و این، یعنی نهایت اعتبار و غایت عجین شدن دو شهر تاریخی به همدیگر و در قاموس وفاق، این یعنی خودِ مؤدت!
بی‌گمان در تضاریس پرغوغای ایام، این دو شهر سرنوشتی همخوان و یگانه داشته‌اند؛ چه در جنگ و چه در آشتی؛ چه در هجوم تاتار و چه در قتل عام‌های تیمور.
در سیاست و تصمیم‌های مهمشان این دو شهر متفق و یگانة هم بوده‌اند؛ آنسان که خطبة نیشابور و بیهقیان بر سلطان مسعود، خود مؤید ایـــــن نکتـــه است.
در فرهنگ و ادب نیز این دو شهر همیشه با مراودة خود با تأثیر و تأثر متقابل، همدیگر را ارتقاء می‌بخشیده‌اند؛ آنسان که «امام جلیل‌الدین علی بیهقی». امام عهد خویش بوده و مدرس کوی سیار در نیشابور، ولادت او در خسروجرد و نام او در دنیا طیار و سیار، حکیم داود طیب مولد او نیشابور بوده و او را قصبه (سبزوار) ارتباط کردند. و مردی بوده عالم به حساب و نجوم و طبیبی حاذق و معالجی تا در با حدس صائب.
احمد نیشابوری معروف به ابن ابی‌الطیب: این امام را مولد نیشابور بوده و موطن قصبة سبزوار. و او را چند تفسیر است. تفسیر کبیر سی جلد و تفسیر وسیط پانزده مجلد و تفسیر صغیر سه مجلد، و این جمله از حفظ، املاء کرده است و معانی انگیخته، قوی! و مرقد او در قصبة سبزوار است.
محمدبن طیفور نیشابوری، او عالم و محدث بوده است و در نیشابور سکة طیفوری به وی بازخواندندی و اولاد و احقاء او به بیهق افتادند.
و برای اینکه بازهم بتوانیم ابعاد متنوع تفاهیم تاریخی این دو شهر را بهتر نشان دهیم باید از امیراسفهسالار متولد قصبة خسروجرد نام برد که در نیشابور مدارس و مساجد ساخت و در خسروجرد و نیشابور رباط و عمارت بسیار کرد. ابوالحسن شعیب بیهقی مفتی شافعیان بود و مدرسه کوی سیار نیشابور که مدرسه بیهقی خواندندی، او بنا کرده است.
چنین است ربط انسجام و خویشی این دو شهر کهنسال که حتی در فیصلة برخوردهای خانگی، مدد شهر سبزوار را می‌طلبد. و ما را از ژرفای تاریخ برحذر می‌دارد که:
هر که نامخت از گذشت روزگار هیچ ناموزد ز هیچ آموزگــــــار
و بر این صراحت قویم، اینک با شمایم! بگوید که این چیست؟! این غوغای طوفندة خلیدن و خستن از بهر چیست؟! چگونه است تا نکته‌ای چنین صریح (تقدم یا تأخر دو شهر) باید از حوصلة فرهیختة شما بزرگان قوم، بدر آید و مجالی برای تحمل عقاید یکدیگر نماند؟
نه دوستان، نه! چنین نیست. بیگمان نیشابور شهر یگانه و شامخ و ارزندة پر نبوغ خراسان بزرگ هست و وفور رودهایش، مزارع گسترده‌اش، باغ‌های مصفایش و مردم سرزنده‌اش همیشه فخر فلات بوده و هست و امید که همچنان زهره زهرای آسمان خراسان باقی بماند.
و اما آن سوی، در جوار این شهر شهیر و در پهندشت آفتاب زدة باز، وقار خاک از لونی دیگر است و شهر پایور سبزوار در نجوای نجیبش هنوز شاکر است، شاکر مردان مرد.
پروانه‌های شیدایی که از دود ستم گذشتند و زیت زندگی را زیاده و افزون نمودند. خاکی غرا که علمای بزرگ خیزند از آن. سرزمینی که روزگاری تهامة صغرا بود از کثرت فضلا و ادبایش.
و این خاک با قدمت دیرنده‌اش سر بر اسطوره‌های دور می‌زند. جایی که ساسان پسر بهمن سبزوار را آباد می‌کند و سبزوار شهری بزرگ شد به انواع درخت میوه‌دار و سایه‌بخش و عمارت‌ها و بازارها و محله‌های سبزوار. متصل گشت به دیه ایزی از راه زرین و هنوز اطلال آن عمارت باقی است. و اما این که مؤلف محترم نیشابور، شهر فیروزه‌ها مرقوم فرموده بودند که روزگاری نیشابور از نظر عمران و آبادی و اهمیت بر ناحیت سبزوار رجحان داشته، در جای خودش حرفی‌ست درست و حتی بدون تعارف، قابل پذیرش. اما با توجه به این حرف جناب گرایلی که به حق می‌خواهند در رابطه با یک نظر تاریخی مستدل و موثق حرف بزنند، باید افزوده شود که رجحان و اهمیت و عمران شهر نیشابور نسبت به سبزوار همیشه به یک اندازه نبوده و در زمانهای گوناگون این برتری نوسان داشته و آن همه هجوم و تخریب و آتش‌زدن‌ها و زلزله‌ها و مصیبت‌های دیگر با دریغ تمام تأثیر خودش را می‌گذاشته که گفته‌اند: «هر اولی به آخری بازبسته می‌شود و هر عمارتی به خرابی پیوسته می‌گردد» و آنسان که مؤلف تاریخ بیهق می‌گوید: بیهه را به زبان پارسی بهین می‌گفته‌اند، یعنی که این ناحیت بهترین نواحی نیشابور است و باز همو می‌نویسد که: قصبة سبزوار به اوقات از کهندز معمورتر بوده است. عبدالله فارس می‌گوید: دیدم در نیشابور در قهندز روز آدینه در جامع قهندز هفتادواند مرد پیش نماز جمعه نکردند، و پیش از این خلق نبود در آن عهد که امیر خراسان یزدبن المهلب جامع قهندز را مناره کرد. در دیار خراسان و عراق نشان نمی‌دهند چندین آب کاریز نیکو بر یک فرسنگ که از قصبة سبزوار تا به خسروجرد است ده کاریز است با آب بسیار بر یک فرسنگ که اگر جمع کنی بکشتی عبرت باید کرد.
اما قبل از اینکه به نکتة مهم و قابل ذکر دیگری در مورد تقسیم‌بندی قدیم نیشابور و سبزوار بپردازیم، لازم می‌دانم که در مورد لفظ قصبه و روستا که سروران گرامیم جناب گرایلی و جناب کرابی که از آن مراد تابعیت و زیرمجموعه شهر گرفته‌اند، نکته‌ای را از کتاب تاریخ نیشابور به تصحیح دکتر شفیعی کدکنی بیاورم که در جای خود شاید بتواند اندکی از ابهام این مسأله بکاهد:
«امام حاکم رحمة الله، فرمود که به این روایات معلوم شد که نیشابور به صلح فتح شد نه به جنگ و آن که نیشابور همیشه قصبة خراسان بود و درامارت و سلطنت و مال کبار اماکن و بلاد خفظت عن القتور الی یوم النشور.»
و اتفاقاً جناب شفیعی کدکنی پیرامون همین قصبه بودن نیشابور در قسمت تعلیقات توضیح درخوری داده‌اند که می‌شنوید:
قصبه خراسان: قصبه را به معنی شهر بزرگ به کار برده است (محیط المحیط) و در ناحیه، مهم‌ترین و بزرگ‌ترین آبادی، قصبة آنجا خوانده می‌شده است و گاه عنوان علم به خود می‌گرفته مثلاً سبزوار را در عصر علی‌بن زید قصبه می‌گفتند. تعلیقات استاد بهمنیار بر تاریخ بیهق. و بر این سیاق حالا برای روشن شدن موضوع باید باز هم از خود تاریخ مدد گرفت که باز همین علی‌بن زید بیهقی می‌گوید: گفتند سبزوار کجنات تجری من تحتها الانار و عمارتها و بازارها و محل‌های سبزوار متصل گشت تا به دیه ایزی از راه زرین و هنوز اطلال آن عمارت باقی‌ست.
مطلب قابل توضیح آن است که ده ایزی در 6 کیلومتری شرق سبزوار فعلی قرار دارد و اگر گفتة ابوالحسن زید بیهقی را قبول کنیم که حتی خود این شخص اطلال آن عمارت‌های قدیم سبزوار را دیده، باید قصبه یا شهر قدیم سبزوار بسیار بسیار بزرگتر از زمان مولف کتاب تاریخ بیهق باشد. وسعتی از دیه ایزی تا سبزوار و از سبزوار تا حوالی آبارش که با محاسبة سرانگشتی می‌شود دوازده کیلومتر یا دو فرسنگ که این خود مطلبی بسیار قابل توجه و مهم است. و اگر این را با توجه به ربع‌های دو شهر و طول و مسافتشان بسنجیم شاید قیاس ما قیاس مع‌الفارق نباشد. در این خصوص علی‌بن زید بیهقی می‌گوید که در عجم، هرچه منزلگاه خلق بود بر یک سمت آن را محله خوانند و آنچه در صحرا و کوه بود آن را ربع خوانند.
و حال براساس تاریخ نیشابور و در ذیل ارباع آن که جناب شفیعی کدکنی آن را در متعلقات کتاب خود توضیح می‌دهند، ربع‌های نیشابور نیز در جهت صحرا و کوه از مرکز شهر (مسجد جامع) به چهار طرف کشیده می‌شده است و آن ربع‌ها عبارتند از : 1 ـ شامات 2 ـ ریوند 3 ـ مازل 4 ـ بشتفروش.
که ربع ریوند که از حدود مسجد جامع آغاز می‌شود و تا احمدآباد که آغاز حدود بیهق است و چنانکه برآورد کرده‌اند حدود سیزده فرسنگ و ربع شامات که از مسجد جامع تا حدود بست را، بدرازا، دست کم شانزده فرسنگ و از حدود بیهق تا حدود رخ را به پهنا دست کم چهارده فرسنگ و اگر ما ربع مشرق نیشابور را نسبت به ربع مغرب که حدود 13 فرسنگ است حتی بیشتر بسنجیم طول یا درازای ارباع نیشابور مجموعاً چیزی حدود 27 فرسنگ می‌شود و ارباع بیهق، یعنی این زیرمجموعة شهر نیشابور ـ از نظر طول برابر نیشابور می‌شود و این را نه ما که تاریخ بیهق بیان و افشا می‌کند. ارباع بیهق را 12 ربع می‌دانند که در عهد امیرخراسان عبدالله ظاهر بوده است و آنها را در کتاب خود به تفضیل می‌نویسد:
1 ـ اول علی الرستاق 2 ـ ربع قصبة سبزوار 3 ـ ربع طبس 4 ـ ربع زمیج 5 ـ ربع خواشد و رویان 6 ـ ربع خسروجرد 7 ـ ربع باشتین 8 ـ ربع دیوره 9 ـ ربع کاه 10 ـ ربع مزینان 11 ـ ربع فریومد 12 ـ ربع بشاکوه.
و اگر ربع اول مرز شرقی ناحیت بیهق را که طبق کتاب تاریخ بیهق، علی‌الرستاق است و از سنقدیدر (سنکلیدر) شروع می‌شود بدانیم. تا خود مرکز بیهق یا نواحی سبزوار چیزی حدود شصت کیلومتر می‌شود و اگر از مرکزیت این ناحیه که بیهق با سبزوار نام دارد به سوی غرب برویم آخرین ربع‌های آن فریومد و فیروزآباد و پشاکوه است. فزون از صد کیلومتر می‌شود که با محاسبه قسمت شرق بیهق روی هم رفته چیزی حدود 27 فرسخ طول آن می‌شود که این رقم برابر طول ناحیة نیشابور است و چگونه است که با این همه شواهد، هنوز باید ناحیة بیهق را در زمان قابل بحث هنوز هم، زیرمجموعه و وابسته دانسته و او را هم چند نیشابور ندانیم؟ چیزی که امید شما دوستان خوب و گرانقدر نیشابوری را متقاعد سازد و کمی به خود آرد.
اما مهر، آری مهر! این ربط فراگیر و زیبای باستان. این چشم‌انداز پرجلاجل و دلاویز ایران. این الهه و ایزدی که در چمبرة ابهام باستان هنوز ناشناس است اینک در اوراق مطبعة بومی ما رخ می‌نماید و آتشکده آذربرزین مهر، محل و جایگاه اصلی خود را می‌جوید . کاری که بایستی همچون ملیت‌های فرهنگ دوست دیگر، روزی سرانجام پی گرفته می‌شد و آن را از ابهام مکانی بیرون می‌آورد. کاری که جستجوی کاوشگران ما را می‌طلبد و محتاج همت مردانة آنهاست. پس در سطح و اندازة قرائن بسیار اندک شاید بتوان راهی جست و بقول ابوالفضل بیهقی دیگر بر گمان نرفت.
دوستان خوب هفته‌نامه صبح نیشابور در مورد مطالب بالا هرچند گذرا اذعان داشته‌اند که آتشکده آذربرزین مهر به اقوال بزرگان باستان‌شناس در نواحی کوه ریوند نیشابور قرار دارد و سپس براساس شواهدی کلی سعی در تفهیم آن کرده‌اند که در نوع خودش خوب و به هر حال مغتنم است اما بر این شواهد بازهم مدارک دیگری هست که این بار آتشکده برزین مهر را نزدیک روستای مهر سبزوار می‌داند و این را نه یک آدم کم اطلاع و حساس به سرزمین زادبومیش که باستان‌شناسی متخصص و کارکشته به نام ویلیام جکسون خاورشناسی که سفرنامه‌اش در بارة ایران و پیروان زرتشت می‌باشد. او استاد زبان‌های هندی و ایرانی در دانشگاه کولومبیاست و تخصص وی در امور مربوط به ایران و دین زرتشتی و پارسیان بود و در اواخر عمر هم به تحقیق آئین مانی پرداخته است. برای خواندن کتبیه داریوش از کوه بیستون بالا رفته و از دانشگاه تهران درجه دکترای افتخاری گرفته. آثار او عبارتند از : سرودی از زرتشت، بسنای 41 ، دستور زبان اوستایی با مقایسه با سانسکریت، کتاب قرائتی زبان اوستا، ایران در گذشته و حال، قسطنطنیه تا وطن عمر خیام و سفرنامه‌ای تحت عنوان «ایران در گذشته و حال» که هم به فارسی هم ترجمه شده است.
این محقق ارجمند می‌نویسد که: آتشکده آذربرزین مهر در قریة مهر در سر راه خراسان در نیمه راه میاندشت به سبزوار قرار دارد. و محقق پرآوازه دیگری به نام سایکس هم آذربرزین مهر را در روستای مهر بخش داورزن سبزوار می‌جوید.
و اما به قول آقای پرویز رجبی : باستان‌نگاران با تکیه بر روایت‌های مذهبی، برای یافتن جایگاه واقعی این سه آتشکده کوشش‌های زیادی کرده‌اند.
دقیقی آذربرزین مهر را در کاشمر خراسان می‌آورد و جکسن و سایکس آذربرزین مهر را در روستای مهر بخش داورزن سبزوار می‌جویند و مارکوات جایگاه برزین مهر را در روستای ریوند نیشابور می‌داند. پس دوستان عزیز می‌بینید که برای رأی نهایی دادن هنوز زود است هرچند که شخص خود من با توجه به تجارب و اطلاعات کمی که دارم این آتشکده آذربرزین مهر را در حوالی روستای برزنون می‌پندارم که درست ما بین مرز سبزوار و نیشابور قرار گرفته است. و با این وجود هنوز هم برای قضاوت کردن اینگونه رأیها خیلی زود است. امید که محققین شریف و ارجمند ما بتوانند روزی این مهم را به ثبوت رسانده و جایگاه مهر بلند بالا را بشناسند. انشاءالله.
هفته‌نامه صبح نیشابور، 19 ـ12/8/1376
.
ث ما خ
نویسنده : حسین خسروجردی

پی نوشت :
* توصیه شده ترین ها : بخشی است که در آن مخاطبین گرامی مجله اینترنتی اسرارنامه می توانند مطالعه ، جذاب ترین مطالبی را که در این وبسایت منتشر شده است به دیگران توصیه کنند.
عملکرد این بخش بدین صورت است که به بازدیدکنندگان امکان می دهد ، در پایان هر مطلب اگر محتوا و تنظیم آن را پسندیدند با کلیک روی گزینه ، "توصیه کنید" ، این مطلب را درجستجوهای گوگل محبوب کنند.
همچنین درخودمجله اینترنتی اسرارنامه مخاطبین گرامی می توانند همواره با مراجعه به پنجره توصیه شده ترین ها از 5 مطلب پرتوصیه این سایت از جانب مخاطبین گرامی با خبر شوند.
پنجره توصیه شده ترین ها در سمت چپ تمامی صفحات مجله اینترنتی اسرارنامه در کنار پنجره پربازدیدترین ها قابل مشاهده است.

کوچه پس کوچه پیوندها
کلیک کنید :
استان شدن سبزوار ، تربت حیدریه و نیشابور با رمز اتحاد
نظرت را بنویس
comments

از شهر سربداران

سبزوار شهر بسیار خوبی است. کرد نیشابور هم ..... خورده که از این حرف ها زده کردها مردمانی غیور و با فرهنگ هستند و از اینجور حرف های متعصبانه و بچه گانه به دورند این کار یکی از همون شهروندان ............ نیشابوری است.

کرد نیشابور

یره جمع کنین بعد مشهد تو استان نیشابوره(سایت جهانی ویکی پدیا);کمتر .... بخورین.طرف برگشته میگه نویسنده فلان کتاب و.. اخه نادون خیام چهره ی جهانی کجاو نویسنده یه کتاب 100 جلدی کجا؟؟؟؟؟؟پوتین ریس جمهور روسیه قبل خواب خیام میخونه.جمع کنین بابا به دم بچه های نیشابور بیفتین اینجور تف بدین قمه به سر شونتونه.

زهرا نصیری

لطفا جنجال و دعوای لفظی را بگذارید کنار اجازه دهید مسائل دو شهر باارامش و امنیت به پیش رود هر دو شهر هم بسیار عزیز و توانمند هستند و ستاره های افتخارات خراسان و ایرانند لطفا قدر خود را بدانید

خدا اون روزو نیاره که سبزوار مثل نیشابور باشه !!! نیشابور نه حالا ونه هیچ وقت دیگه توان رقابت با سبزوار رو نداشته و نداره.این مقاله رو هم قبول ندارم.سبزوار خیلی بهتر از نیشابوره.

عقب ماندگی نیشابور نسبت به سبزوار

عقب ماندگی نیشابور نسبت به سبزوار 1- عدم برخورداری نیشابور از فرودگاه حتی یک فرودگاه کوچک داخلی در مقابل برخورداری سبزوار از فرودگاه بین المللی برخوردار است.که در سال های 90 و 91 پروازهای هفتگی به بغداد پایتخت کشور عراق را تجربه کرد. البته درک اهمیت این موضوع برای نیشابوری های هواپیما ندیده شاید چندان آسان نباشد اما همین که وقتی هواپیمایی می خواهد در یک فرودگاه بنشیند و میهمان دار هواپیما با آداب و اسلوبی خاص نام شهر مقصد و درجه هوا و وضعیت جوی آن را اعلام می کند و ورود مسافران به آن شهر را خوش آمد می گوید و اگر پرواز بین المللی باشد همین جملات را با زبان انگلیسی هم بیان می کند دلایلی کافی است تا پی ببریم سطح کلاس و درجه شهر سبزوار چه قدر بالاتر از شهر نیشابور است که با وجود فرودگاه های مشهد ، سبزوار و کاشمر هیچ گاه نخواهد توانست صاحب فرودگاه شود.حالا تصور اینکه یک ساعته بتوانی از سبزوار به تهران بروی و برعکس از تهران به سبزوار بیایی خود مبحثی جداگانه و ارزشمند است که نیشابوری ها که به سوار شدن به قطارهای بین راهی مشهدو تربت حیدریه به تهران عادت کرده اند اصلا نمی توانند درک کنند که نداشتن فرودگاه چه ضعف و کمبود بزرگی است در ان شهر مثلا بزرگ و مثلا پیشرفته خراسان!!!!!!!!! 2- عقب ماندگی دانشگاهی وفرهنگی نیشابور به طوری که بسیاری از شهرهای خراسان بزرگ نظیر مشهد ، سبزوار ، گناباد ، بجنورد ، بیرجند سالهاست که از دانشگاه علوم پزشکی برخوردارند و تربت حیدریه هم امسال دانشکده علوم پزشکیش به دانشگاه ارتقاء یافت. اما نیشابور تازه دو سال است که دانشکده علوم پزشکی تأسیس کرده. کاش ضعف و عقب ماندگی دانشگاهی نیشابور فقط در زمینه دانشگاه علوم پزشکی بود اما نیشابور به طور کل در دفترچه کنکور دانشگاه های سراسری صاحب هیچ دانشگاه معتبر و شناخته شده ای نیست. و فقط یک دانشگاه تازه تأسیس ملی با دو سه تا رشته معمولی دارد که نشان می دهد جایگاه نیشابور در زمینه دانشگاهی بسیار ضعیف و عقب مانده است. اما سبزوار سالهاست داردبا دانشگاه های شناخته شده و معتبری مثل حکیم سبزواری ، علوم پزشکی و اخیرا دانشکده علوم قرآنی و از سال 92 دانشگاه فن آوری های نوین که دانشگاهی بسیار با کلاس و مهم است ، در دفترچه های انتخاب رشته دانشگاهی جلوه گری می کند. 3- سبزوار موفق شده حوزه برگزاری کنکور کارشناسی ارشد و دکترا در کنکورسراسری باشد. بعید است چنین امتیاز مهمی به این زودی ها نصیب دانشگاه های تازه تأسیس و غیر استاندارد نیشابور شود. 4- وضعیت بد جغرافیایی و آب و هوای نامناسب نیشابور برای استان شدن. به قول نظرات قبلی هر چند نیشابور در ایام تابستان از آب و هوای معتدل تری نسبت به بعضی نواحی دیگر در خراسان برخوردار است (آن هم نه نسبت به همه نواحی مثلا تربت حیدریه ، قوچان ، جوین، جغتای ، زبرخان و فریمان ، کلات نادری و چناران در فصول گرم سال بسیار خوش آب وهوا تر از نیشابور هستند.)اما در عوض این شهر که در دامنه کوه بلند بینالود قرار گرفته در زمستان شرایط بسیار بدی دارد. سرمای شدید و برف و کولاک و یخ بندان های دائمی که ارتباط این شهر را با نواحی مجاور قطع می کند ، مانع از این می شود که نیشابور بتواندگزینه خوبی برای مرکز استان شدن باشد. مرکز استان باید به لحاظ جغرافیایی در جایی باشد که همه ایام سال مردم شهرستان های اطراف بتوانند به راحتی به آنجا رفت و آمد کنند. مانند سبزوار که در دشتی هموار و مسطح با جاده های مناسب قرار دارد و از شمال و جنوب و غرب و شرق شهرستان های تابعه به راحتی می توانند در تابستان و زمستان بدون کمترین مشکل به سبزوار سفر کنند و کارهای اداریشان راانجام دهند. 5- فاصله بسیار کم نیشابور تا مشهد دومین کلان شهر بزرگ کشور هم دلیل دیگری است که این شهر نمی تواند استان شود. درکشور همه امکانات بایدعادلانه تقسیم شود. اگر نیشابور در 100 کیلومتری مشهد استان شودو سبزوار استاننشده باشد ، نتیجه این می شود که از نیشابور تا سمنان حدود 600 کیلومتر هیچ مرکز استان و مرکز ثقل اداری و سیاسی ای وجودنخواهدداشت که این یعنی فشرده شدن و متمرکز شدن همه امکانات سیاسی واداری در دو نقطه نزدیک به هم و به حال خودواگذار شدن بقیه مناطق. این مطمئنا ناعادلانه ترین و در عین حال محال ترین و غیرممکن ترین تصمیمی است که ممکن است گرفته شود.و اصلابه عقل جن هم نمی رسد که دولت همچین تصمیمی بگیرد. نمونه بارز عدم امکان این موضوع مرکز استان شدن کرج است که باجمعیت 2 میلیون نفری خیلی دیر تر از قزوین استان شد. یعنی کرج وقزوین که در دهه 1360 هر دو جزء استان تهران بودندو از همان اول کرج بزرگتر از قزوین بود ، بافاصله 20 سال از یکدیگر مرکزاستان شدند. قزوین با جمعیت کمتر از 500 هزارنفر در اوایل دهه 1370 و کرج باجمعیت 2 میلیون نفر در اواخر دهه 1380 6- نداشتن شهرستان های اقماری در اطراف نیشابور و سرشار بودن شهرستان های اقماری دراطراف سبزوار . نیشابور چون خودش شهرستان اقماری ندارد خیلی محتاج کاشمر است اما خوب مرکز استان شدن نیشابور اصلا به نفع کاشمر نیست و این موضوع کاملا منتفی است.و اگر بنا باشد کاشمر زیرمجموعه نیشابور شود، چرا خودش مرکز استان نشود؟ مگر چه چیزی از نیشابور کم دارد؟ تازه فاصله اش هم از مشهد بیشتر است. 7- جمعیت کم نیشابور هرچند چون نیشابور نتوانسته بخش های بزرگ خود را شهرستان کند در آمارهای ظاهری جمعیت بیشتری دارداما به قول دوستان قبلی این جمعیت در نیشابو رکاذب است ودردی رااز این شهر دوا نمیکندچون در عوض سبزوارباحساب شهرستان های اقماری زیادیکهدارد جمعیتش از نیشابور بیشتر می شود. 8- مطرح نبودن نیشابور در هیچیک از زمینه های ورزشی کشور. در حالی که سبزوار باقهرمانی های پی در پی در هندبال ، کشتی ، والیبال و سایر رشته های ورزشی از موقعیت وشهرت خوبی درکشور برخوردار است. (ناگفته نماند نیشابور یک زمانی می خواست در زمینه ورزشی از سبزوار تقلیدکند و حرکتی داشته باشدکه با آوردن تیم فوتبال پیام خراسان به نیشابور و به خاک سیاه نشستن این تیم درنیشابور هم آبروی نیشابور وخراسان درکشور رفت و هم برای همیشه نیشابوری ها فهمیدند تکیه بر جای بزرگان نتوان زدبه گزاف و موفقیت های سبزوار در امر ورزش شانسی نیست ، بلکه لیاقت ذاتی و تلاش و تدبیر عالمانه است) 9- نیشابور از ساده ترین زیرساخت های استان شدن هم برخوردار نیست. این شهر حتی یک هتل درست وحسابی نداردبرای وقتی هایی که مسولین یا سایر مسافران از شهرهای استان یا کشور مجبور می شوند به نیشابور بروند و کارهای اداریشان را انجام دهند. اما سبزوار سالهاست از هتل کاملیا به عنوان مجلل ترین هتل شهرستان های خراسان بعداز هتل های مشهد ، برخوردار است. (با تعداد ستاره های بالا) 10- به لحاظ تاریخی هم اگر نگاه کنیم در حکومت شیعه جمهوری اسلامی ایران،مسلما شهر سبزوار که در زمان سربداران پایتخت اولین حکومت شیعه دوازده امامی ایران بوده مقدم تر از نیشابور است که همیشه تا قبل از حکومت صفویه پایگاه وجایگاه اصلی تسنن بوده و حکومت هایی مثل طاهران فرزندان طاهر ذوالیمینین فرمانده سپاه مأمون عباسی در آن بوده اند. 11- یکی دیگر از دلایل شهرت و اهمیت تاریخی سبزوار ساخته شدن اولین سریال تاریخی فاخر ایران درباره تاریخ سبزوار است. اما تا به حال در موردنیشابور وتاریخ آن چنین سریالی ساخته نشده است http://www.asrarnameh.com/news.php?id=2051 سریال سربداران که درباره تاریخ سبزوار بود زیر نظر شخصیت های بزرگی نظیر مقام معظم رهبری آیت الله خامنه ای و آیت الله هاشمی رفسنجانی رئیس مجمع تشخیص مصلحت نظام کشور ساخته شد. 12- عدم برخورداری نیشابور از چهره ها و مشاهیر اصیل متعلق به خوداین شهر . مثلا عطار ازکدکنتربت حیدریه است ، کمال الملک کاشانی است و چندسال آخر عمرش در نیشابور زندانی شده و همانجا مرده وفقط می ماند یک خیام که چون توهین بهمردگان جایز نیست دلیل مشهور شدن خیام در کشورهای اروپایی را در اینجا بیان نمی کنم تا همه بدانند همان هم افتخاری برای نیشابور نیست ... اما سبزوار با محمود دولت آبادی نوینسده رمان ارزشمند کلیدر ، دکتر علی شریعتی که خودش در بعضی از کتاب هایش خود را با نام علی سبزواری یا سربداری معرفی کرده ، با ابوالفضل بیهقی نویسنده کتاب تاریخ بیهق ، حکیم حاج ملاهادی سبزوار فیلسوف بزرگ شرق که شاهان به ملاقات او می رفتند نظیر فتحعلی شاه و ... درهمه کشور و بلکه جهان مشهور است. 13- روحیه جنگ طلبی و دعواگری نیشابوری ها که همیشه هرجا هستند با دیگران درگیر میشوند و در فرهنگ رانندگی و فرهنگ زندگی شهری هم بسیار ضعیفند و سر چهارراه های این شهر باید اشهدت رابخوانی وقتی می خواهی عبور کنی و بعضی از میدان هایش هم که بیشتر قتلگاه هستند تا میدان مثل میدان باغرود که تا به حال جان هزاران نفر انسان دراین میدان گرفته شده و فرهنگ پایین مردم این شهر که سر هر گذر و کوچه ای با گاری ایستاده اند و سبزی و میوه می فروشند در حالی که در سبزوار و سایر شهرهای پیشرفته جایگاه های ویژه سبزی و تره بار تعبیه شده است ، تعدادی از دلایل فرهنگی و اجتماعی است که نشان می دهدنیشابور فعلا شایسته استان شدنن نیست و اگر این شهر بتواند استان شود ، توهینی است به همه مراکز استان فعلی درکشور و بعید نیست همه آن شهرها از مرکزاستان بودن انصراف بدهند. کلا نیشابور خیلی راه دارد تا بخواهد به رد سبزوار برسد. هنوز دلایل خیلی زیاد دیگری برای ناتوانی نیشابور در مرکز استان شدن هست که باتوجه به همین تعدادکه تا الان گفتم نیشابوری ها بهتر است اینقدر عصبانی نباشن و به زور دنبال چیزی نرن که حقشان نیست نروند و دراین مسیر ناحقی اینقدر با مردم دیگر شهرها ومناطق استان سر جنگ ودرگیری نداشته باشن و وجهه خود را خراب تر از این نکنند.

وحیدرضا

سبزوار همیشه در طول تاریخ بهتر از نیشابور بوده مرکزیت پیدا کردن نیشابور در بعضی دوره ها و پایتخت شدنش در بعضی قرن های گذشته هم ارزشی نداره چون پایتخت شدن نیشابور در زمان هایی بوده که ایران مورد تجاوز خارجی ها قرار گرفته و بعد از تجاوز و به خاک و خون کشیده شدن کشور ، نیشابور پایتخت شده که این بیشتر مایه خفت و خاریه. لطفا سبزوار دیار سربدارانو با نیشابور ............. مقایسه نکنید.خواهش می کنم

عبدالله

توی یکی از سایت ها خوندم یک نفر که خودشو سبزه معرفی کرده بود و واقعاً نمی دونم سبزواری بود و دلش می سوخت یا نیشابوری بود و می خواست تخریب کنه ، نوشته بود بعضی از سبزواری ها توی شهرهای دیگه کارهایی کردن که آبروی سبزوارو بردن. مثلاً می گفت راننده ها یا میوه و سبزی فروش هایی که خودشونو سبزواری معرفی می کنن ، توی ترمینال ها و میادین تره بار تهران آبروی سبزوارو بردن و فرهنگ سبزوارو بد جلوه میدن. من خداییش دیدم دیدم بقیه نظردهندگان پاسخ های خوبی بهش داده بودن و تا حد زیادی حرفشو رد کرده بودن ، اما فکر کنم ما هم باید یک کم واقع بین باشیم. و اگر هم اینطوری شده باید دنبال دلایلش بگردیم. به نظر من یکی از دلایلش اینه که مردم خراسان از هر شهری که باشن وقتی میرن تهران برای اینکه کلاسشون بره بالا یا خودشونو مشهدی معرفی می کنن یا سبزواری.و اینا در اصل سبزواری نیستن اما کاری می کنن که اگه مردم شهرهای دیگه خودشون اطلاعات کافی نداشته باشن و اهل مطالعه و فرهنگ نباشن و ندونن سبزوار چه شهر با فرهنگ و تاریخی است فکر می کنن واقعاً فرهنگ سبزوار پایینه. من خودم یک بار توی یکی از میادین تره بار تهران هرچی فروشنده خراسانی پیدا کردم ، همه می گفتن یا مشهدین یا سبزواری . تعجب کردم گفتم مگه میشه به جز مشهد و سبزوار یعنی هیچ شهر دیگه ای تو خراسان نمی تونه محصولاتشو صادر کنه؟ !! نیشابور که اینقدر میگن کشاورزیش خوبه پس کجاست چرا هیچ فروشنده نیشابوری نداریم؟ !! بعد دوستم گفت اینها همه خودشونو سبزواری معرفی می کنن تا محصولاتشون مشتری پیدا کنه. اگرنه خیلی هاشون نه سبزوارین نه مشهدی. بعد دیدم راست میگه یکی از سبزی فروش ها که از لهجه اش تابلو بود کجاییه ، به یک خانم تهرانی که اومده بود خرید می گفت همه سبزی ها تازه از سبزوار رسیده مرغوب و خوش عطر خودم اونجا کلی زمین دارم . اما من که خودم محصولات خراسانو می شناختم می دونستم داره دروغ میگه سبزی هاش مال نیشابور بود. با همون ترکیب و دسته بندی که سبزی نیشابوری داره اما می گفت محصول سبزواره! خداییش اگه دقت کرده باشید محصولات کشاورزی سبزوار شاید کمتر از بعضی شهرها باشه ، اما طعم و عطر و کیفیت محصولات سبزوار توی شهرهای خراسان تکه. واسه همینم فروشنده های شهرهای همسایه محصولات خودشونو به نام سبزوار صادر می کنن و خودشونو سبزواری معرفی می کنن. توی بقیه صنف ها هم همینطوری بارها دیدم طرف لهجه اش یا سر و شکلش داد میزنه مثلاً نیشابوریه ولی تقلا میکنه خودشو سبزواری معرفی کنه تا وجهه پیدا کنه. ولی افسوس که این سودجوها با این کاراشون خودشون سود می کنن . به اونا نمیشه چیزی گفت . خوب می بینن سبزوار توی کشور محبوب و معروفه به خاطر تیم های موفق ورزشیش ، به خاطر دانشگاه های شهرش به خاطر فرهنگ و تاریخش همین سریال سربداران هر وقت تکرارش برای هزارمین بارم پخش میشه عظمت سبزوار رو نشون میده واسه همینم مردم بقیه شهرها دوست دارند وانمود کنن سبزوارین ما سبزواری ها باید خودمون اجازه ندیم هرکس از راه رسید خودشو به جای ما معرفی کنه. واقع بین باشیم و از حرمت سبزوار محافظت کنیم. سایتی که این نظردهنده این حرف ها رو گفته بود ، اگه خواستید برید ببینید ، آدرسش اینه : http://www.sabzevarfarhang.com/essays.php?id=3140#comments

6349

از سبزه واری ها به جز این انتظار نمی رود. به ....................... بگویید به مطلب سازی و نظر سازی، خود و همشهریانش را حقیر می کند. و از فارق التحصیلان دانشگاه ....................................... هم جز این انتظار نمی رود.

دارالمومنین سبزوار شهر دانشوران بیدار و ریشه خراسان

سلام.من می فهمم که نیت آقای خسروجردی و مجله اسرارنامه در انتشار این مطلب خیر بوده. و می خواستن فرهنگ صلح و دوستی و برابری و برادری رو بین شهرهای خراسان ترویج کنن ، ولی یک جاهایی نمی تونم متن این نوشته رو قبول کنم. به هرحال درست نیست برای برقراری صلح و دوستی از آبروی دارالمومنین سبزوار مایه بگذارید و این شهر مهم در تاریخ تشیع خراسانو با نیشابور که درطول تاریخ وصف خوبی نداره برابر یا به قول شما هم چند و هم تاریخ!!! نشان بدید. ارزش رویدادهای پرافتخار تاریخی سبزوار کجا و تاریخ نیشابور کجا؟! سبزوار که در کنار شهرهای قم و ری یکی از 4 شهر اصلی مرکز تشیع در ایران بوده با نیشابور که همواره تحت تسلط حاکمان جباری مثل طاهر فرمانده سپاه مأمون عباسی و کسانی مثل او بوده چگونه هم تاریخ و برابر میشه؟ یا مثلاً سبزوار که افتخار پایتختی سربرداران اولین حکومت شیعه اثنی عشری در ایرانو داشته ، چه طور با نیشابور که پایتخت حکومت بیگانگان منحرفی چون ترکان سلجوقی بوده برابر میشه؟ من به علت رشته دانشگاهیم مطالعات تاریخی زیادی داشتم. می تونم با منبع و مدرک صدها صفحه مطلب بنویسم در مورد تاریخ شهرهای سبزوار و نیشابور و نقاط قوت و ضعف تاریخی هردو شهر. فقط برای اینکه شما روشن بشید و ارزش و احترام شهر سبزوارو بیشتر نگاه دارید ، و اجازه ندید نظردهندگان نادانی مثل این فرد که از شهر نیشابور خودشو "سبزه وارشناس" معرفی کرده اما به قول شما "نیش آبور شناس" هم نیست ازادانه به سبزوار توهین کنن . در کتاب های تاریخی یک نوع تقسیم بندی برای شهرهای ایران براساس خصوصیت روحی ساکنان آن شهرها انجام شده که نیشابور در این تقسیم بندی با صفت ستم پیشگی معرفی شده . که من عین مطلب را برایتان می نویسم. امیدوارم تأیید کنید تا نشان دهید ترسو و سازشکار نیستید و حقیقت برایتان مهم تر از مصلحت است : "از قول جاحظ شهرها را بر حسب خصوصیت روحی ساکنین نیز تقسیم کرده اند : مهارت و صنعت در بصره ، فصاحت در کوفه ، نیکوکاری در بغداد ، بی وفایی و مکر در ری ، حسادت در هرات ، ستم پیشگی در نیشابور ، بخیلی در مرو ، خودنمایی در سمرقند ، مردانگی در بلخ و تجارت در مصر [خصلت غالب] است. منبع و مأخذ : کتاب تمدن اسلامی در قرن چهارم هجری . تألیف آدام مِتز . ترجمه علیرضا ذکاوتی قراگزلو . انتشارات امیرکبیر . تهران 1377 . صفحه 451 این از گذشته نیشابور. امروزشونم از دیروزشون زشت تره. همین ماجرای افتضاحی که چندماه پیش به سر مرغ در شهرشون راه انداختند و در شرایط سخت تحریم و فشار دشمنان ایران ، درک نکردند که باید کمی نجابت کنند تا قیمت مرغ هم پایین بیاید. یعنی دیگه در ایران تهران نبود؟ شیراز نبود؟ اصفهان نبود؟ مشهد نبود؟ یزد نبود؟ سبزوارنبود؟ آبادان نبود؟ هیچ شهر بزرگتر و شایسته تر دیگری نبود که از همه جا باید نیشابوری ها فاتحه آبروی نظام را می خواندند؟ حتماً تأیید کنید نظرم را اگرنه خودتان می دانید سایت در سبزوار زیاد است اگر شما بیش از حد مصلحت اندیشی کنید ، یک مطلب مفصل جنجال برانگیز می نویسم و بالاخره در یک سایت دیگر منتشر می کنم.

آیا سبزه وار و اسرارنامه اش در حد ستیز و هراس و ... هست؟!

مجله اینترنتی سبزه وار! اگر حالتان از حرفها و رفتار و منش خودتان به هم نمی خورد، اگر تناقض هایتان را در مرو زمان فعالیتتان و نه این یک مطلب خاص، نمی توانید دریابید، اگر فکر میکنید که چه یک آدم و چه جمیع مردم یک شهر یا یک مملکت و یا گروهی از آنها با تزویر و دورویی می‌توانند به جایی برسند، فقط به این بیندیشید که روزی، هر یک از ما به زیر خاک خواهیم رفت. هم من و هم شما و هم مثل شما، مرگ حق است. و در مرگ، ریاکاری و دورویی و تزویر جایی ندارد. در ضمن، سبزه وار شناسی، تحفه ای نیست که برای بنده، حتی بهانه ای برای میل منسوب شدن به آن باشد. آنقدر چیزهای بسیار و به مراتب عزیزتر در این مملکت زرخیز هست که سبزه وار هنوز و تا اطلاع ثانوی باید در صف بماند تا نوبتش برسد. فقط با فعالیت شما در قالب اسرارنامه، بنده به برداشت کاملتری از روحیه و مرام و تفکر بعضی سبزه واری ها رسیدم. که این هم اهمیتی ندارد. باز هم تکرار می کنم: اگر فکر میکنید که چه یک آدم و چه جمیع مردم یک شهر یا یک مملکت و یا گروهی از آنها با تزویر و دورویی می‌توانند به جایی برسند، فقط به این بیندیشید که روزی، هر یک از ما به زیر خاک خواهیم رفت. هم من و هم شما و هم مثل شما، مرگ حق است. و در مرگ، ریاکاری و دورویی و تزویر جایی ندارد. امیدوارم اهالی به اصطلاح دارالمومنین شما، بر این موضوع، تحلیل و فهمی به مراتب بهتر و بیشتر از بنده داشته باشند. و برخی به جای تهمت و بدگویی به دیگران، به خودشان بیایند تا واقعا لباس نام دارالمومنین بر تن بعضی ها خیلی گشاد و بدم فرم و بی ریخت دیده نشود. به هر حال روزگار است، و بعضی‌ها فکر میکنند از دیگران زرنگترند. هر کس مروری بر کلیت اسرارنامه دارالمومنین سبزه وار داشته باشد به نتیجه ای که شایسته است و باید برسد خواهد رسید.

سبزه وار شناس

معلوم است که وقت نگذاشته اید برای خودشناسی. یک سوال اساسی: چه کسی را احمق فرض کرده اید؟

سبزه وار شناس

کاش اینقدر که وقت می گذارید برای اینکه خودتان را اثبات کنید وقت می گذاشتید که خودتان را بهتر ببینید. لطفا ببینید، دیدنی است. در ضمن، سبزه وار دقیقا همان معنی شهر شما را می دهد توجیه تراشی چه برای نام شهرتان و چه برای هر چیز دیگری از کل هویتتان، کمکی به اصل واقعیت و حقیقت نمی کند. سبزوار را همه خراسان و همه ایران می شناسند همانگونه که هست نه همانگونه که شما می خواهید باشد. میخ آهنین نرود بر سنگ، ای اهالی پایتخت عبدالرزاق باشتینی!

e.b

خدارا شکر هرچه می گذرد مطالب مجله وزین شما دارد به سمت کمال مطلوب حرکت می کند. اینکه از نویسندگان و شاید متخصصان مختلف در تهیه مطالب سایتتان کمک می گیرد خیلی عالی است.مطالب این سایت الآن نسبت بهیک سال گذشته خیلی استوارتر و بهتر شده این یعنی که اسرارنامه روبه رشد است. همین مطلب فوق بسیار دلپذیر و کامل است . امیدوارم فعالیتتان همین طور ادامه یابد چون سبزواری ها واقععاً لازم دارند. پیشاپیش ممنونم که نظرم را تأیید می کنید و پاسخ می دهید.

نه سبزه وار ستیز نه سبزه وار هراس: سبزوارشناس

نه ان توهین ها و تحقیرها و فحاشی ها که زیرکانه نسبت به نیشابور روا می داشتید و نه این هم تاریخی و هم چندی که دنبالش هستید؟ فکر می کنید با تغییر استراتژی سبزه واری هایی مثل شما، نیشابور و نیشابوری از حق خودش خواهد گذشت؟! زهی خیال باطل!!! شما باید به تاریخ پاسخ دهید. ادعا، فقط یک ادعاست ... در عمل، چیز دیگری نشان داده‌اید ای برادر! سبزوار را همه خراسان می شناسد همانگونه که هست نه همانگونه که شما می خواهید باشد. راه هدایت باز است برای آنان که هدایت را می جویند.

عقده ای مثل .............

استدلال هایتان ......................................

خطه فریومد

با سلام يازدهم ربع فريومد در کتاب تاریخ بیهق ، ص 39 آمده است : « يازدهم ربع فريومد ؛ و اين فريومد ، و اسحاق ‏آباد ، و فيروزآباد ، و نهاردان ، و غير آن بود .» در متن این مقاله هم چُنین آمده است : « 10 ـ ربع مزینان 11 ـ ربع فریومد 12 ـ ربع بشاکوه. » ولی بعد « فیروزآباد » یک ربع جدا و مستقل از فریومد دانسته شده است . « ... اگر از مرکزیت این ناحیه که بیهق یا سبزوار نام دارد به سوی غرب برویم آخرین ربع‌های آن فریومد و فیروزآباد و پشاکوه است. » ؟!

حسین خسروجردی

باکلام مهربان سلام و ادای احترام . باز هم خسروجردی هستم و همانگونه که در تکمله پیشین دو شهر و دو تاریخ همچند اورده ام و قول داده بودم که نظرسردبیر صبح نیشابور اقای سعید کاویانی را بر این مقاله بیاورم . اینک این شما و این هم نظر جناب اقای کاویانی سردبیر محترم صبح نیشابورکه بر مقاله دو شهر و دو تاریخ همچند نوشته اند .ضمنا در تکمله ی پیشین نام سردبیر صبح نیشابور را به اشتباه اقای غرویان نوشته بودم که اینک تصحیح میکنم ونام اقای سعید کاویانی راجایگزین میکنم . چه میشود کرد ادمی جایز الاخطاست . لطفا برای درج نظر سردبیر ،مطالبی که آمد را حذف نمایید و تنها به درج اظهار نظر آقای کاویانی بپردازید که نام ایشان .و ذکر سردبیر بودن ایشان در صبح نیشابور در بالای مطلبشان آورده می شود . با صد سپاس قدر دان شما : خسروجردی طی روزهای گذشته صبح نیشابور میزبان یکی همسایگان فرهیخته ی سبزوار بود : اقای حسین خسروجردی . که از یکی موانسان قلم و کتاب ودر زمره ی محققین ارجمند دیار سربداران محسوب می شوند. در این دیدار مقاله مبسوطی را نیز در باب تنویر تاریخ زادکاه خویش ،حمایل صمیمیت به ارمغان اورده ی خود داشتند . مقاله ای که علی رغم وجود استحکام و ارزشهای تحقیقی ّ، چندان تهی از تمایل نگارنده برای گلچین نمودن تاریخ در راستای تعلقات زادگاه دوستی نیست . و این ، البته خصیصه ای مقبول و فطری نزد مردم مشرق زمین بویژه ما ایرانیان است . باری بی هیچ اجبار و نیز اصراری تصمیم به چاپ این مطلب گرفته شد . تا ضمن ابراز منش فرهنگی برگرفته از جامعه مان ،تصریح کنیم که الف ) ما سبزوار را پاره ای از پیکر مقدس ایران زمین و خراسان بزرگ می دانیم ؛ همان گونه که دیگر بلاد مطهر این خطه را چنین پنداشته و می پنداریم . ب ) نگرش و غور در این گونه مقالات را برای دانش پژو هان جوان دیارمان و بویژه پژوهندگان این رشته ی خاص ، از جهت ترغیب انان به اقدامهای مشابه ، خالی از فایده نمی دانیم . ج) تحقیق و تفکر را ارج می نهیم وطرح و انعکاس- مقدور - ان را بخشی از رسالت مطبوعاتی خود می دانیم : اگر چه در همسویی محض با نظرگاههای ما نیز نباشد . با آرزوی رجعت دوباره ی خراسان بزرگ و خراسانیان شریف به تاریخ وهویت اکنده از عظمت و افتخار خویش . مقاله ی دو شهر و دو تاریخ همچند را طی دو شماره به نظر خوانندگان گرامی می رسد .

همتی

دیار سربداران سبزواره زمینش آسمان افتخاره احسنت .لذت بردم. از این نوع مقالات ریشه ای بازهم منتشر کنید.من یکی از مخاطبان ثابت این سایت هستم اما با عرض معذرت بعضی از مطالبتان خیلی آبکی است. ولی البته تقریباً هر دو سه روز یک بار از مغازه ام در وقت های خلوتی ، می ایم و میخوانم چون مطالب خوب هم زیاد دارید. اگر از این مطالب بیشتر منتشر کنید به سایتتان کمک می کند.

حسین خسروجردی

هنر گام زمان _ حسین خسروجردی دوستان و همگنان فرهنگ دوست و نیکوی اسرار نامه با سلام وطریق ادب و با احساس همدلی به شما و راه درخشان و مزده گوی خرد جمعیتان . قبل از هر جیز از توجه و درج مقاله اینجانب تحت عنوان دو شهر ودو تاریخ همجند که در مجله پیشتاز ونو اندیش خودجای داده اید از شما و همت بلندتان بسیار سپاسگزار وممنونم . باشدکه در مطابعت از راه خرد و تلاش برای نیکی و ارمان های پاک انسانی قطره ای باشد به درگاه اندیشه و شما اندیشه کاران را خوش اید . دو دیگر که متاسفانه به دلیل اشنا نبودن به امور کامپیوتر و ارسال مطالب نتوانسته ام نام خودم را همسوی عنوان مقاله دو شهر و دو تاریخ همچند بیاورم از شما و خوانندگان علاقه مند و نکته یابو بصیرتان بسیار پوزش می طلبم که این یک خطای سهوی و صد البته اتفاقی بود . و دیگر انکه در مسیر این مقاله علاقه مندم که اولین اظهار نظر این مقاله را پانزده سال پیش که توسط جناب اقای سعید کاویانی سردبیرفرهیخته وروشن بین نشریه صبح نیشابور که برمقاله دو شهر ودو تاریخ همچند نوشته بودند اینجا بیاورم و به رسم وفا و امتنان از همت و ازاد اندیشی ایشان یادی بنمایم که مطلب را به قدر وسعت ا رزش خویش معنا داده بودند. پدرام و سر بلند باشید . دوست و دوستدار شما : حسین خسروجردی 16 اذر 1391 مشهد .

قاسمیان

اعضای محترم اسرارنمه و همکاران صمیمی این سایت از تلاش صادقانه تان در زمینه مسائل مهم سیاسی و فرهنگی منطقه خراسان متشکرم.در پناه حق باشید.
پربازدیدترین محبوب‌ترین‌ها پرونده ویژه نظرات شما