بررسی ابعاد هنری روضه الشهدای کاشفی توسط دکتر پیتر چلکووسکی
روضه خوانی یکی از آشنا ترین آیین های عزاداری در میان شیعیان و به ویژه ایرانیان است.
به گزارش مجله اینترنتی اسرارنامه، ذکر مصیبت های وارده بر اهل بیت پیامبر مکرم اسلام، سال های سال است که در اکثر مجالس سوگواری که ایرانیان بر پا می کنند، جایگاه ویژه ای دارد. به دلیل همین اهمیت روضه خوانی است که گاهی کل یک مراسم سوگواری را به عنوان مجلس روضه می نامند.
روضه با همه این جایگاه ویژه در میان شیعیان، ریشه در یک اثر ممتاز ادبی دارد که توسط دانشمندی سبزواری به نام ملاحسین واعظ کاشفی در قرن نهم هجری پدید آمده است و تا قبل از آن در تاریخ ایران هرچند همیشه سوگواری برای مصیبت های اهل بیت پیامبر اتفاق می افتاده، اما روضه خوانی به این شکل مرسوم نبوده است، زیرا تمام منابع موجود که به ذکر مصیبت های اهل بیت و حوادث کربلا می پرداخته، به صورت مقتل هایی به زبان عربی وجود داشته که طبیعتا ایرانیان فارسی زبان نمی توانسته اند چندان انس و الفتی با آن آثار پیدا کنند.
اما کتاب روضه الشهدای ملاحسین واعظ کاشفی را می توان به عنوان نقطه عطفی در تاریخ سوگواری های عاشورایی در میان ایرانیان دانست. هرچند روضه الشهدای کاشفی به لحاظ سندیت مطالب مطرح شده در آن منبع معتبری محسوب نمی شود و نباید آن را به عنوان یک سند تاریخی مورد بررسی قرار داد، اما به عنوان یک اثر ادبی توانسته است چنان تأثیری در میان شیعیان فارسی زبان برجای بگذارد که نام این کتاب را بر مجالس سوگواری خود ، حتی سوگواری های خانوادگی خود که برای از دست دادن عزیزانشان برگزار می کنند، بگذارند.
هر چند روضه خوانی در طول اغلب ایام سال در میان ایرانیان رواج دارد، اما ماه های محرم و صفر و به ویژه دهه اول محرم و دهه آخر صفر اوج برگزاری مراسم روضه است.
دکتر پیتر چلکووسکی یکی از مردمشناسان متخصص در مناسک سوگواری حسینی است که روضه الشهدای کاشفی را به عنوان اثری مهم در تاریخ روضه خوانی ایرانیان مورد بررسی قرار داده است.
اینک مجله اینترنتی اسرارنامه به مناسبت قرار داشتن در ایام سوگواری دهه پایانی ماه صفر که یکی از دوره های اوج برگزاری مراسم روضه خوانی در ایران است، دیدگاه های دکتر پیتر چلوکوسکی درباره ابعاد هنری روضه الشهدای کاشفی را به نقل از وبسایت شفقنا پایگاه بین المللی همکاری های شیعه منتشر می کند:
روضه الشهدا و هنرهای نمایشی در ایران، دکتر پیتر چلکووسکی
شفقنا (پایگاه بین المللی همکاری های خبری شیعه )-روضه الشهدا و هنرهای نمایشی در ایران ،دکتر پیتر چلکووسکی
پانصد سال است که کتاب روضه الشهدای کمال الدین حسین ابن علی واعظ کاشفی منبع مراسم، نمایشها و خطابه های روزافزون در ایران بوده است. این کتاب منبع تعذیه شاعران، نویسندگان و داستان سرایان متعددی نیز بوده است. اگرچه ممکن است حتی کسانی که تحت تأثیر این کتاب قرار گرفته اند با آن آشنائی کامل نداشته باشند، ولی هیچ کتاب دیگری تا این حد دارای تأثیر غیر مستقیم بر توده های مردم ایران نبوده است. آشنائی غیر مستقیم ایرانیان با کتاب روضه الشهدا، به خصوص ایرانیان متعلق به طبقه کارگر، روستائیان و طبقات محروم و فقیر شهری، از طریق روضهخوانی، تعزیهخوانی، پردهخوانی و سایر مراسم مربوط به شهدای کربلا بوده است. حتی انقلاب اسلامی 1979م. نیز از این کتاب نیرو گرفت. آیت الله خمینی میگوید:«اگر محرم نبود ما پیروز نمیشدیم» .
به نظر کاشفی، واقعه کربلا بزرگترین تراژدی تاریخ است. این واقعه از حد تاریخ پا فراتر گذاشته و حالت فوق تاریخ به خود گرفته و ابعادی کیهانی پیدا میکند. ماجرای شهادت امام حسین(ع) فراتر از زمان و مکان است و تراژدی کربلا را در زمانی مافوق زمان و در مکانی مافوق مکان قرار میدهد. در طول جنگ تحمیلی شعار مردم ایران این بود که: «کل یوم عاشورا و کل ارض کربلا».
موفقیت فراوان این کتاب مدیون روش دراماتیک کاشفی در بیان وقایع کربلا، و زبان پرحرکت و در ضمن ساده آن است. جنگ امام حسین(ع) برای ثروت و قدرت و جاهطلبی سیاسی نبود. بلکه برای ایدهآلهایاسلامی عدالت اجتماعی و سیاسی بود. او زندگی خود را فدای مظلومین، محرومین و ستمدیدگان کرد. نثر گیرای کتاب روضه الشهدا با اشعار پراکنده آن (اغلب دو بیتی) و شرح زنده علل نبرد امام حسین (ع) ، این کتاب را تبدیل به مقتلنامه بینظیری کرده است که پانصد سال است سرآمد ادبیات شیعه است. این کتاب شرح این تراژدی را آنگونه حفظ میکند که جوامع شیعه میتوانند با استفاده از آن خود را در مقایسه با اصول و ارزشهای امام حسین (ع) بسنجند .
روضه الشهدا و مشتقات آن به شیعیان اجازه داده است که در گذشته و حال علیه بیعدالتی، زورگویی و ظلم بجنگند. اگرچه به استناد بر منابع تاریخی میدانیم که محاصره کربلا نه روز طول کشید و در روز عاشورا، یعنی دهم ماه محرم با حمله سریع و بیرحمانه لشکر بزرگ یزید به پایان رسید، کاشفی به هرکدام از هفتاد و دو تن شهدای همراه امام حسین(ع) این فرصت را میدهد که وفاداری خود به حسین (ع) ، و شجاعت و مردانگیاش را نشان داده و تکتک یا در گروههای کوچک با تمام لشکر دشمن بجنگند. حالت دراماتیک داستان نیز متکی بر آن است که امام حسین(ع) و زنان شاهد تمام این وحشیگری و خونخواری لشکر یزید هستند. بعد از اینکه امام حسین(ع) بیرحمی دشمن و مرگ پسران و برادران و همراهان را به چشم میبیند، آن وقت نوبت جنگیدن و مرگ خود او میرسد. کشته شدن او در آخر قرار میگیرد تا بتواند شاهد زجر همراهانش، تشنگی آنها را در دشت سوزان کربلا و نبرد خونین آنها با لشگری هزار بار قویتر باشد. همین پایداری امام حسین(ع) در نبرد تا آخرین لحظه و علیرغم زجر روحی و جسمی است که او را تبدیل به «سید الشهدا» میکند.
یکی از مهمترین مراسم مذهبی که از کتاب روضه الشهدا ریشه گرفته روضه خوانی است که عبارتست از خواندن متن روضه الشهدا به کلام یا با آواز. این مراسم در اصطلاح عوام روضه نامیده میشود. در زمان صفویه مرسوم بود که در هرکدام از ده روز اول ماه محرم یک فصل از کتاب روضد الشهدا برای عموم خوانده شود. کمکم این مراسم به تمام ماه محرم و ماه صفر تعمیم یافت و رفتهرفته به تمام سال سرایت پیدا کرد. این روزها، کتاب روضه الشهدای کاشفی فقط به عنوان منبع اصلی برای روضهخوانه مورد استفاده قرار میگیرد.
هنر روضهخوانی بیشتر متکی است به مهارت روضهخوان و همکارانش (مرد در تمام مجامع و زن فقط در مجامع خاص زنان) در تأثیر بر روی جمعیت، انتخاب داستانهای خاص از این واقعه، کنترل حرکات خویش و صدای خوش. یک روضه خوان موفق میتواند آنچنان جمعیت را به جوش بیاورد که خود را شریک زجر امام حسین(ع) و سایر شهدا احساس کند.
علاوه بر خواندن نوحه و مرثیه و مناقب و مراثیخوانی برای اهل بیت پیغمبر و امامها، در روضهخوانی پند و اندرز در مورد اخلاقیات، مذهب و امور اجتماعی، اقتصادی و سیاسی مشاهده میشود. روضهخوانی دارای قدرت فوقالعادهای در برانگیختن و حفظ احساسات علیه ظلم و بیعدالتی است.
یکی از معمولترین مراسم مذهبی بین تودههای مردم ایران دستهگردانی است. باشکوهترین دستهها در روز شهادت امام حسین (ع)، یعنی روز عاشورا و در روز بیستم ماه صفر، معروف به اربعین یا چله، یعنی چهلمین روز شهادت امام حسین (ع) به راه میافتد. این نوع رژههای باشکوه در سوگ مرگ قهرمانان از قدیم رواج داشته است. رژه سوگواری آدونیس تموز در بین النحرین و رژه سیاوش در ماوراء النحر دو نمونه از آن است. دسته حسین (ع) نیز از همین رژههای ساده ریشه گرفته و تبدیل به مراسم عظیم و پیچیدهای شده است. یکی از قدیمیتریم شرحهای مراسم عاشورا به قلم ابن الکثیر در کتاب البدایه و النهایه است. این نوشته مربوط به سال 352 هجری در بغداد است که تحت حکومت سلطانی شیعه و ایرانی به نام معز الدوله از آل بویه است. ابن الکثیر مینویسد:
"فی عاشر المجرم من هذه السنه(352 هـ) امر معز الدوله بن بویه قبحه الله ان تغلق السواق و ان یلبس النساء المسوح من الشعر و ان یخرجن فی الاسواق حاسرات ان وجوههن، ناشرات شعورهن، یلطمن وجوههن، ینحن علی اللحسین بن علی بن ابی طالب. و لم یمکن اهل السنه منع ذالک لکثره الشیعه و ظهورهم، و کن السلطان معهم»
«. . . بازارها تعطیل میشوند و با روی باز و موی آشفته به سر و صورت میزنند و برای حسین بن علی بن ابی طالب عزاداری میکنند. ابن الکثیر اضافه میکند: سنیها نمیتوانستند جلوی این تظاهرات را بگیرند، چون تعداد شیعیان زیاد و رو به فزونی بود و دولت و سلطان هم طرفدار آنها بود».
مهمترین قسمت دسته گروهی بود که شاید بشود آنها را فدائیها نامید (نمونه قدیمی آن زنان بغداد است) . شرکتکنندگان دسته در ایران مردها و جوانان از 12 سال به بالا هستند که به ترتیب قد، در حالی که کوتاهترها در جلو هستند در صف مرتب میشوند. بعضیها تا کمر خود را لخت میکنند و با کف دست به سینههایشان میزنند که آنها را سینهزن مینامند. بعضی دیگر پیراهن سیاهی میپوشند که پشت آن بریده شده و با زنجیر به پشت لخت خود یا به روی پیراهن میزنند و به آنها زنجیرزن میگویند. شمشیرزنها، که به آنها قمهزن هم میگویند با شمشیر یا چاقو به پیشانی خود میزنند. این رسم اخیر در حالحاضر ممنوع است. تمام آن مراسم در طول خیابانهای شرها و دهات انجام میشود و تماشاچیان هم در دو طرف صف میکشند. موسیقی طبل و سنج هم از اجزاء لا ینفک دسته است.
الیاس کانتی ، برنده جایزه نوبل در ابیات، درباره دسته محرم چنین مینویسد:
. . . (دسته) را میتوان به یک ارکستر عزاداری تشبیه کرد که اثر آن بر روی جمعیت بسیار روشن است. دردی که آنها به خودشان وارد میکنند درد حسین است که با نمایش دادن تبدیل به درد تمام جامعه میشود. سینهزن، که مورد تقلید تماشاچیان قرار میگیرد، ریتم منظمی به همه میدهد که احساس سوگواری را القاء میکند. حسین از همه آنها گرفته شده و به همه آنها تعلق دارد.
خارجیان، فرستادگان، تجار، میسیونرها و مسافرینی که در قرون 17 و 18 میلادی در ایران اقامت داشته و یا از آنجا عبور کردهاند، خاطرات پرباری از آنچه در طول ماههای محرم و صفر دیدهاند بجا گذاشتهاند. این نوشتهها به خوبی تکامل و تغییرات مراسم دسته را نشان میدهد. هرچه زمان میگذرد میبینیم تعداد شرکتکنندگانی که با لباس تئاتری نقش شخصیتهای مختلف نبرد کربلا را نشان میدهند زیادتر میشود. بعضی از داستانهای واقعه کربلا نیز بازی میشد. این بازیگرها سوار بر اسب و شتر حرکت میکردند و پشت سرشان هم عرابههائی بود که هرکدام صحنهای را به شکل تابلوی زنده نشان میداد. نوشتههای سالمون و وان گوگ که تاریخ آنها یکسال پس از انقراض سلسله صفویه یعنی در سال 1737 میلادی است ثابت میکند که هنرهای نمایشی ماه محرم داشت به تعزیهخوانی شکل میداد. سالمون و وان گوگ مینویسند:
یکی از بارزترین قسمتهای این رژههای عمومی عبارتست از عرابههائی که روی آنها صحنههائی از زندگی امام حسین، اعمالش، جنگهایش و مرگش به نمایش گذاشته میشود. معمولا در اطراف این عرابهها افرادی با لباس جنگی و پرچم و بیرقهای پیروزی حرکت کرده و زندگی حسین را نمایش میدهند. مثلا عرابهای که نمایشگر مرگ حسین است با پارچهای پوشانده میشود و عنوان سمبول آن دشت خشک، روی آن شن میپاشند. زیرا این پارچه آدمهائی هستند که دست یا سر خود را از سوراخهائی بیرون میآورند تا اعضای قطع شده بدنها را روی شن نشان دهند و روی آنها هم خون یا رنگ قرمز میپاشند و صحنهای بسیار طبیعی بوجود میآورند. حسین رنگپریده و خونآلود هم روی عرابهای دیگر است. چند کبوتر زنده روی بدن او نشستهاند و چندتای دیگر در خونش لانه گذاشتهاند. بعد از مدتی، افرادی که زیرپوشش هستند، دوبهدو بندهایشان را باز میکنند تا بتوانند به مدینه«پرواز کرده»و خبر مرگ حسین را بدهند. از هرجا که این عرابهها رد میشود مردم به حالت واقعی یا تقلید آنچنان شیون و مویه میکنند که انسان تعجب میکند که آنها چطور میتوانند نمودارهای درد و رنج را به این خوبی نشان دهند.
. . . باید توجه داشت بازیگرانی که در این عرابهها دراز کشیده و دست و پا و سرهای بریده را نشان میدهند در وضعیت آنچنان ناراحتی هستند که واقعا مثل مردهها زجر میکشند. هوا هرطور که باشد این مراسم انجام میشود و شرکتکنندگان ترجیح میدهند زجر بکشند ولی تکان نخورند تا خدشهای به جلوه واقعی این مراسم وارد نشود. (در حاشیه رژه) مردان زرهپوش با هم میجنگند و حتی یکدیگر را مجروح میکنند تا خونشان در عزای آن قدیس ریخته شو.
به فاصله کمی بعد از شرح دسته توسط سالمون و وان گوگ، در اواخر قرن 18 یعنی 250 سال پیش تلفیق بین حالت متحرک دسته و حالت ثابت روضهخوانی را میبینیم، که مولد تنها فرم نمایش دراماتیک در عالم اسلام در قبل از دوره مدرن است. این فرم تئاتری را تعزیهخوانی یا تعزیه مینامند. کمکم به شخصیتهای بیحرکت تابلوها حرکات بدنی داده میشود و آوازهائی از روضه هم میخوانند. اشعار روضهخوانی به بازیگران سواره و پیاده هم داده میشود. تا مدتی میبینیم که این شکل جدید هنر نمایشی مذهبی بنام تعزیهخوانی همراه دسته حرکت میکند و بعد ساکن میشود. وقتی این هنر به حالت سکون درآمد آن را در گذرگاهها، در میادین و بازارها و بعدها در حیاطهای خصوصی و کاروانسراها اجرا میکردند. بالاخره، محلهای مخصوصی به نام حسینیه یا تکیه برای اجرای تعزیه ساخته شد. بعضی از این محلها را اشخاص متمول وقف میکردند و برخی دیگر هدیه مردم یک محل بود. بعضی دارای بناهائی بود که افراد خانواده و دوستان میتوانستند در آن اقامت کنند و بعضی دیگر بسیار عظیم بوده و هزارها نفر گنجایش داشت. برخی از این تکیهها را پیشهگران محلی یا اعضای زورخانهها بهطور موقت برای ماههای محرم و صفر میساختند.
مهمترین محل تئاتر تعزیه در تهران تکیه دولت بود که در اوائل دهه 1870م. ساخته شد. اکثر مهمانهای خارجی دربار قاجار بسیار تحتتأثیر ساختمان تکیه دولت و شکوه و جلال تعزیه در آن قرار میگرفتند. اگرچه تکیههای بسیاری در شهرهای سراسر کشور ساخته شد ولی هرگز سبک خاصی در ساختمان تکیه بوجود نیامد. با این حال وجوه مشترک زیادی در بین تکیهها میبینیم که مؤثر بر حالت دراماتیک داستان و ارتباط بین بازیگران و تماشاگران بود. این نوع تئاتر همیشه به صورت دایرهای است. صحنه اصلی نمایش سکوئی است در وسط یک ساختمان یا حیاط. این صحنه شکلهای مختلفی دارد ولی اغلب دایرهای و کاملا لخت و بدون پرده است. اطراف صحنه معمولا باریکهراهی ست که با شن پوشانده شده و از آن برای نبردهای سواره و پیاده یا داستانهای جانبی و یا نشان دادن سفر و گذشت زمان و صحنه و غیره استفاده میشود. برای نشان دادن تغییر صحنه، بازیگر از سن بیرون میپرد و آن را دور میزند. در اینجا ممکن است بازیگر با تماشاگران اعلام کند که دارد به فلانجا میرود و وقتی دوباره روی صحنه پرید یعنی به مقصد رسیده است. بازی اغلب حالت گریز از مرکز پیدا میکند و از صحنه اصلی به باریکه راه شنی و به صحنههای کوچکتری در میان تماشاگران و حتی بین خود تماشاگران سرایت میکند (این صحنههای جانبی در همهجا رسوم نیست) . در تکیههائی که دیوار ندارند گاهی نبردها پشت سر تماشاگران اتفاق میافتد. این حالت گریز از مرکز بازی، یعنی از صحنه و مرکز تکیه به خارج آن و مراجعت مجدد آن به مرکز، تماشاگران را در برگرفته و آنها را هم وارد بازی میکند. به این ترتیب تماشاگر هم هنرپیشه میشود.
در بسیاری مواقع، تماشاگران واقعا نقشی را در نمایش بازی میکنند. به عنوان یک نمونه از شرکت تماشاگران، صحنهای از تعزیه عروسی قاسم(ع) را نقل میکنم:
قاسم فرزند برادر بزرگتر امام حسین(ع) ، حسن(ع) است که ده سال پیش از شهادت پدرش-علی(ع) -مسموم و شهید شد. آرزوی حسن (ع) آن بود که قاسم با فاطمه، دخت حسین(ع)، ازدواج کند. قاسم و فاطمه هر دو از محاصره شدگان کربلا هستند و هنوز نوجوان. امام حسین(ع) ، که آگاه از مرگ نزدیک آنهاست، تصمیم میگیرد که به وصیت برادر خود جامه عمل بپوشاند و فرمان به ازدواج آنها میدهد.
درست در همین میان که علی اکبر(ع) ، پسر بزرگ حسین(ع) ، یکه و تنها در حال نبرد با لشگر اشقیاست (نبردی که نمایش داده نمیشود بلکه فقط از آن صحبت میشود). بازیگران و تماشاگران وسائل عروسی را بر صحنه اصلی و اطراف آن مهیا میسازند و حجله رنگارنگ عروسی را وارد صحنه میکنند. سپس تماشاگران مرد قاسم را به حمام محل میبرند و او را شستشو میدهند. زنان تماشاگر هم فاطمه را از تکیه خارج کرده و دست و پایش را حنا میبندند. بعد قاسم و فاطمه به تکیه بر میگردند و سرانجام عروس و داماد را وارد سکو میکنند.
نوای عروسی ورود آنها را همراهی میکند. با شور و هلهله میان حاضران کلوچه و شیرینی پخش میگردد. بناگاه، از پشت سر حضار، اسب علی اکبر(ع) پیدا میشود -بدون سوار. از این نشان شهادت علی اکبر همه مردم داخل تکیه به اندوه مینشیند.
قاسم(ع) صحنه اصلی (حجله) را واگذاشته به میدان جنگ پشت سر تماشاگران میشتابد. لحظهای بعد، پیشاپیش عدهای که نعش حضرت علی اکبر (ع) را روی سپرهائی حمل میکنند به صحنه اصلی باز میگردد. از آنجا که در کشورهای مسلمان مرسوم است که همه مردم در مراسم تشییع از دست رفتگان شرکت جویند، تمامی حاضران بپا میخیزند و سوگواری میکنند. در میان تشییع کنندگان نیز چون رسم است که همه افراد در کمک به کفن و دفن تشریک مساعی نمایند، آن عده از حاضران که نمیتوانند به اندازه کافی به نعش نزدیک شوند دستان خود را با اشارات و حرکات نمادین به طرف نعش دراز میکنند.
سرانجام، نعش بر صحنه اصلی، رو بروی حجلهگاه عروسی، قرار داده میشود. در طرفی از صحنه، مراسم عزا با گوشههائی از غمنوا تشکیل میشود. تماشاگران موی میپریشند و بر سینه میزنند و در طرف دیگر صحنه، مراسم عروسی با همراهی نوای سرورانگیز ادامه مییابد. صداها متنافر است و حاضران از طرفی به طرف دیگر میروند و مویه به خنده تبدیل میشود.
درست در هنگامی که مراسم عروسی خاتمه میپذیرد و قاسم مهیای زفاف میگردد، به میدان جنگ فراخوانده میشود. در میدان، نخست بر پسران سرکردگان لشگر اشقیا شورش میبرد، که آنها در برابر پسر سلحشور و خوبروی حسن(ع) به وضع مسخرهآمیزی پا به گریز مینهند. عاقبت، او که باید با لشگریان بیشمار دشمن بجنگد، کشته میشود.
بخش اعظم رپرتوار تعزیه مختص داستانهای مربوط به واقعه کربلا و داستانهای جانبی آن است. داستانهای این سبک تعزیه همگی در چهارچوب روضه الشهدا بوده و از خط داستانی کاشفی پیروی میکند.
داستانهای روضه الشهدا در مورد پیامبران اسبق هم کم کم به حیطه تعزیه کشانده شده و بسیاری نمایشنامهها در باب آنها نوشته و اجراشده است. در تکیه دولت تهران، تعزیه«یوسف و برادرانش»به طور منظم در پنج روز اول محرم اجرا میشد.
سرلوئیس پلی ، نویسنده کتاب نمایش کرامات حسن و حسین که مجموعهای است از سی و هفت مجلس تعزیه که به نثر بسیار زیبای انگلیسی ویکتوریائی ترجمه شده، در مقدمه کتاب خود مینویسد:
اگر موفقیت یک اثر دراماتیک را بر اساس اثر آن بر روی خوانندگان و یا تماشاگران آن بسنجیم، هیچ نمایشی موفقتر از تراژدی حسن و حسین در کشورهای مسلمان نبوده است.
پیتر بروک ، نوآور معروف و معاصر تئاتر، در اوائل دهه 1970 شاهد اجرای یک تعزیه بود، و میگوید:
در یک دهکده دور افتاده ایران شاهد یکی از قویترین آثار تئاتری بودم که در عمرم دیدهام. یک گروه چهار صد نفری روستائی که تمام مردم را ده را تشکیل میدادند، زیر درخت نشسته بودند و حالشان از قهقهه خنده به گریه و مویه میرفت، در حالی که همه آخر داستان را میدانستند و میدیدند که حسین در خطر مرگ است و اول دشمن گول میخورد و بعد شهید میشود و با شهادت میشود. و با شهادت حسین فرم تئاتری تبدیل به واقعیت میشود.
یکی دیگر از فرمها و یا مراسم نمایشی که از بطن روضهخوانی و تعزیهخوانی بوجود آمد سنت پردهخوانی است که پردهداری هم نامیده میشود. پرده خوان با کمک نقاشی بسیار بزرگی که در پشت سرش است داستان کربلا را با شور و احساس و به حالت دراماتیک بیان میکند. این پردهها که اغلب حدود سه متر و نیم در یک متر هستند، در واقع تصاویر تعزیه را نشان میدهند. پردهخوان هم داستانگوئی است که داستان روی پرده را از اول تا آخر تعریف میکند. او از یک محل به محل دیگر میرود، پردهاش را آویزان میکند و با کلام و آواز داستانش را میگوید و با چوبی هم صحنه را نشان میدهد. او در واقع روضهخوانی است که یک عامل بصری هم به کارش اضافه شده است.
بنا به گفته ساموئول پیترسون:
وقتی، البته بر خلاف میل ارتدکسها، قبول شد که مسلمانان با ایمان میتوانند نقش شهدا و دشمنانشان را بازی کنند، دیگر تا قبول پردهخوانی و داستانگوئی هم راه زیادی نبود. برای اثبات اینکه نقاشی صحنههای کربلا در عصر قاجار در واقع ترجمه صحنههای تعزیه به یک هنر تزئینی است، کافی است این نقاشیها را با متون نمایشنامهها مقایسه کنیم.
با این حال، داستانی که گفته میشود همیشه بر اساس«طومار» است، که عبارتست از داستانی به نثر که اکثرا از متن روضه الشهدا گرفته شده. این نقاشیهای بسیار رئالیستیک از نبرد کربلا و سایر شهدای شیعه معمولا با رنگ و روغن و بر روی پارچه است. این پردهها را به آسانی میتوان لوله کرد و از یک ده به ده دیگر برد. تعزیه اغلب در شهرها اجرا میشد و احتیاج به وقت و مخارج زیادی داشت. بنابراین دهات دور افتادهتر نمیتوانستند در آن شرکت داشته باشند. در این نقاط پردهخوانی جانشین تعزیه میشد.
سابقه این نوع داستانگوئی از روی پرده را در عهد صفویه نیز میشود پیدا کرد. یکی از فرستادگان ونیزی به دربار صفویه بنام میکله ممبره مینویسد:«. . . ایرانیان تصاویری مانند تصویر علی، سوار بر اسب و شمشیر به دست، میکشند، . . . در میدانها قصهگویانی روی فرش مینشینند و تابلوهای درازی با شکلهای نقاشی شده دارند. آنها با چوب به این شکلها اشاره میکنند و برای هرکدام داستانی میگویند.
این نوع شمایل کوچک بود و هرکدام از قهرمانان کربلا را روی صفحهای جداگانه نشان میداد و این صورت خوانی نامیده میشود. نقاشیهای بزرگ صحنههای کربلا که معمولا نقاشی سبک قهوهخانه نامیده میشوند پردههای بزرگی از صحنههای جنگ هستند.
نقاشیهای داستانی تراژدی کربلا بر روی دیوارها، چه با رنگ و چه با کاشی، اگر چه تصاویر آینهای نمایش تعزیه هستند، ولی در ضمن آخرین نمودار نقاشی الهام گرفته از روضه الشهدا هم هستند.
از دیگر آثار معروف ادبی که به سبک مقتلنامه نوشته شده است میتوان از طوفان البکای جوهری و اسرار الشهدای طباطبائی نام برد. ولی حتی آنها هم تحت تأثیر روضه الشهدای کاشفی بودند.
در خاتمه باید گفت داستانهای کربلا که هرکدام به نحوی به روضه الشهدا مربوط هستند هنوز هم، با وصف تغییرات فراوانی که در عرض ربع قرن اخیر در ایران اتفاق افتاده، محبوبیت خود را از دست ندادهاند، و اگر چه بیسوادی تا حد زیادی ریشه کن شده است، ادبیات شفاهی مذهبی هنوز به قوت خود باقی است.
پانوشت ها:
1. مجله تئاتر، شماره 22 و 23، بهار و تابستان 1379، 97-112 ص.
2. مجله سروش، شماره 166، آبان 1361؛ کیهان هوائی، 5 آبان 1361، 7 ص.
3. ملاحسین واعظ کاشفی، روضه الشهدا، تصحیح حاج محمد رمضانی، تهران، کتابفروشی اسلامیه.
4. Peter Chelkowski,"Rowda-Khwani",The Encyclopedia of Islam, Vol. 8. P. 465
5. Peter-Chelkowski,"dasta",Encyclopedia Iranica,Vol. 7,Fascicle, PP-100
6. ابن الکثیر، البدایه و النهایه، قاهره، مطبعة السعاده، 1358، جلد 2، 243 ص.
7. Elias Canetti
8. Elias Canetti,Crowds and Power,The Seaburg Press,New York, 1978,151
9. Salmon and Van Goch
10. Peter chelkowski,"Popular Shi'i Mourning Rituals", Alserat, London,1986,PP. 209-26
11. پیتر جلکووسکی، گردآورنده، تعزیه هنر بومی پیشرو ایران، شرکت انتشارات علمی، فرهنگی، 1367، ص 18-14.
12. Sir Lewis Pelly
13. The Miracle Play of Hasan and Husain
14. Sir Lewis Pelly,The Miracle Play of Hasan and Husain, Allen and Co. ,London, 1879,Vol. 1,P iii
15. Peter Brook
16. Leaning on the Moment:A conversation with Peter Brook,"Parabola 4, May/June,1979,P. 52.
17. Samuel R. Peterson,"Shi'ism and Late Iranian Arts,"Ph. D. Diss New York University,1981,PP. 111-112
18. Michele Membre
منبع: شفقنا
کوچه پس کوچه پیوندها
کلیک کنید:
روضه الشهدای کاشفی یک اثر ادبی و عرفانی و نه یک حقیقت تاریخی