یادداشتی درباره «شیار 143» به مناسبت اکران این فیلم مادرانه در سینما بهمن سبزوار

اکران «شیار143» پدیده تحسین برانگیز سی و دومین جشنواره فیلم فجردر سال 92 که اکران عمومی آن مدتی قبل طی مراسمی با شکوه، با حضور استاد محمود دولت آبادی نویسنده برجسته سبزواری و آقای رمان ایران (منبع)، و شمار دیگری از چهره های هنری و فرهنگی کشور و همچنین خانواده های معزز شهدا در تهران، افتتاح شد، در روزهای اخیر به سینما بهمن سبزوار رسیده است.

به گزارش مجله اینترنتی اسرارنامه، شیار 143 که روایت زنانه ای از زخم ها و دردهای به یادگار مانده از وقوع جنگ تحمیلی در ایران است، از همان ابتدای اکران در جشنواره فجر نقدهای موافق و مخالف فراوانی را به همراه آورد و حاشیه های زیادی داشت که صرف نظر از قضاوت درباره صحت یا عدم صحت نقدها، باید این فیلم را یکی از آثار فاخر سینمایی ایران که در سال های اخیر تولید شده، به شمار آورد.

اینک به مناسبت اکران «شیار 143» در سینمای سبزوار، مجله تحلیلی خبری سبزواریان یادداشتی را به قلم فرهاد ترابی درباره این فیلم منتشر کرده است، که اسرارنامه نیز در ادامه برای آگاهی مخاطبان گرامی خود از دیدگاه های این منتقد سبزواری سینمای ایران درباره اثر تحسین شده نرگس آبیار به انتشار یادداشت مجله سبزواریان می پردازد:

شیار 143 - به نام مادر

سبزواریان.کام: وقتی حاج کاظم وسط آژانس شیشه ای چهارزانو زد و قصه اش را تعریف کرد و از غول عجیبی صحبت کرد که جشن مردم ایران را به هم زده بود و از قرعه ای گفت که به نام جوان ها افتاده بود، همه ی جنگ تحمیلی را در چند جمله خلاصه کرد و برای مظلومیت عباسش از شاهدان آژانس یک یا علی طلب کرد، اما از درد و رنج مادر عباس نگفت!

عباس هم گفت :من قبل از جنگ با تراکتور روی زمین کار می کردم و بعد از جنگ برگشتم سر همان زمین اما بی تراکتور! او هم از مادرش سخنی به میان نیاورد؛ چرا که آژانس شیشه ای فضایی مردانه بود و مادران را جایی در آن نبود.
مادرانی که خود همه ی آبروی مردانگی بودند. مادرانی که انگار فقط برای مادر بودن و غم خوردن در این سرزمین آفریده شده اند.
مادرانی که نمی توان در میان لالایی آنها شور و رنگ زندگی را یافت، وقتی از همان کودکی با آوازی محزون، غم غربت خود را در گوشمان زمزمه می کنند.

حالا بعد از نزدیک به دو دهه نرگس آبیار با شیار ۱۴۳ روایتی زنانه و مادرانه را از دفاع مقدس روایت می کند.
روایتی که ادامه ی قصه ی نا تمام حاج کاظم است و بی جهت نبود که حاتمی کیا خالق آژانس شیشه ای در جشنواره ی فجر فیلم “چ” آخرین ساخته ی خود را تقدیم این اثر کرد و الفت مادر یونس در شیار ۱۴۳را همسنگ حاج کاظم در آژانس شیشه ای دانست.

قصه ی الفت، قصه ی مادرانی است که در میان هیاهوی جنگ و دفاع و امر مقدس و جهاد فی سبیل الله و تمام این واژه های پرمعنا ،درد خود را داشتند.
درد همان واژه ای که در همه ی فرهنگ ها و زبان ها و ادیان یک معنا را به ذهن متبادر می کند؛ و به قول قیصر امین پور از هر طرف که بنویسیش درد است.
مادری که بهترین داشته اش را به معرکه ای فرستاده تا دیگر برنگردد.
تمام داشته های الفت از این دنیا فقط یک یونس است. پس به او حق می دهیم فارغ از تمام بایدها و نبایدهای دینی و مذهبی در انتظار تنها فرزندش چون شمعی آب شود و در جلو چشمان ما بسوزد.

یعقوب هم که باشی و بتوانی بوshiar143-05ی یوسف را از پیراهنش استشمام کنی و به ملکوت متصل باشی؛ در فراق یوسف، شهره ی شهر می شوی و خانه ی نبوتت کلبه ی احزان می شود، در فراق فرزند!
چه رسد به الفت، زن روستایی قصه ی ما که از تنها فرزندش هیچ نشانی به دست ندارد تا او را بجوید. نه پیراهنی و نه بوی پیراهنی.

شیار ۱۴۳ فیلم جنگ و دفاع مقدس نیست. فیلم واژه ی مقدسی به نام مادر است.

و چه هوشمندانه انتخاب شده است این مادر! باید روستایی باشی تا بدانی پسر در چشم و دل مادران روستایی چه جایگاه بلندی دارد. ای بسا مادرانی که یک عمر با مردان بداخلاق و بددهن خود می ساختند و می سوختند، فقط به عشق پسرانشان و این زمزمه ی هر روزشان بود که: “برای بوته ی گندم به دور خار می گردم”.

و الفت روزان و شبان بسیاری است که رادیو به کمر می بندد و نشان بوته ی گندم خود را در رادیو عراق می جوید.

به سینما بهمن برویم و همراه شویم با انتظار این همیشه مادر، تا مگر نشانی پیدا کنیم از یونس او…

منبع: مجله سبزواریان

 

کوچه پس کوچه پیوندها

کلیک کنید:

افتتاحیه فیلم شیار 143 با حضور محمود دولت آبادی

نظرت را بنویس
comments
پربازدیدترین محبوب‌ترین‌ها پرونده ویژه نظرات شما