مرثیه ای برای سبزوار:

وقتي در غفلت مسئولان فرصت ها را از دست مي دهيم؟

عمار علوي / مجله اینترنتی اسرارنامه: حدود دو سال پيش در مصاحبه اي از جلال تعصبي پرسيده بودند: چرا طرح ها و برنامه هاي شهر سبزوار اين اينقدر دير به نتيجه مي رسند؟ او گفته بود: "فکر مي کنم يک دليلش اين است که مسئولان در سبزوار خيلي اسلوموشن (ببخشيد که واژه بيگانه بکار بردم اين عين کلمه او بود مجبور شدم بياورم) کار مي کنند." آقاي تعصبي آن موقع نائب رئيس شوراي شهر سوم بود. اگر کمي به کارها و طرح ها در شهر نگاه کنيم پي مي بريم که اين جمله او بيراه نيست. حتي مي شود گفت کار از آهسته کار کردن گذشته و مسئولان شهري سبزوار بسيار کند و لخت شده اند به حدي که در برخي موارد به توقف هم مي رسد. اين کند و لخت بودن در بسياري موارد موجب از دست رفتن فرصت ها و امکانات مي شود؛ فرصت ها و امکاناتي که وقتي از دست رفت به اين راحتي ها بدست نمي آيند و حتي جبران ناپذيرند. اگر به گذشته نگاه کنيم مصداق هاي زيادي براي اين مسئله مي توانيم پيدا کنيم که ما فقط چند مورد را فهرست مي کنيم تا عمق ماجرا بيشتر روشن شود:


1- استان شدن
يادمان هست سال 83 وقتي بحث تقسيم استان خراسان در مجلس مطرح شد يکي از طرح ها هم اين بود که خراسان به 4 يا 5 استان تقسيم شود. ابتدا اين طرح در مجلس به راي گذاشته شد و همانطور که مي دانيم طرح فقط با 10 راي کمتر به تصويب نرسيد. حال بگذريم که بعدا چيزهاي ديگري هم مشخص شد. اگر آن طرح تصويب مي شد قطعا سبزوار ده سال پيش استان شده بود. آيا نمايندگان سبزوار در آن سال نمي توانستند با رايزني هاي قوي با ديگر نمايندگان، ده راي جمع کنند؟ به همين راحتي آن سال يکي از بهترين فرصت هاي استان شدن را از دست داديم و حالا ده سال است که هي زور مي زنيم و به جايي نرسيده ايم و معلوم هم نيست که آيا اين آرزوي ديرينه سبزواري ها محقق شود يا نه؟ آيا اين سستي و کم کاري و کوتاهي نيست؛ کندي و کوتاهي اي که تا حالا جبران ناپذير بوده است. و از قديم گفته اند: خود کرده را تدبير نيست.


2- راه آهن
حدود 50 سال پيش به علت طراحي غلط، اعمال نفوذ يا هر دليل ديگري يکي از مهم ترين شهرهاي خراسان از راه آهن محروم شد. در اين پنج دهه با وجود وعده هاي مکرر مسئولان و نمايندگان، هر چه دست و پا زده ايم هنوز به جايي نرسيده ايم. از چند سال پيش که ساخت راه آهن دوباره مطرح شد باز هم اين وعده به دست اندازهاي مختلف افتاد و نتيجه اي نرسيد. چند سال پيش آقاي شعباني فرماندار سابق از گنجاندن راه آهن در طرح هاي مهر ماندگار خبر داده بود اما نمي دانم چرا اين اتفاق نيفتاد شايد به دليل پيگيري نکردن بود. اگر اين اتفاق مي افتاد شايد راه آهن هم مانند بيمارستان حشمتيه لااقل از نظر فيزيکي پيشرفتي مي کرد. سال 90 که انتخابات مجلس بود يادمان هست که نمايندگان محترم چه قول هايي براي شنيدن سوت قطار تا پايان سال 91 مي دادند. اين وعده بعد به پايان سال 93 تغيير کرد. بعد از اين همه سال و اين همه وعده و وعيد اين طرح در طول ده سال فقط 15 درصد پيشرفت داشته است؛ تازه اگر همين مقدار هم کاري شده باشد. اخيرا هم ديديم که باز آقاي برادران وعده جديدي داد و گفت: تا پايان دولت يازدهم راه آهن ساخته مي شود. فکر مي کنيد علت اين وضع چيست؟ آيا غير از اين است که زمان ساخت راه آهن با به موقع عمل نکردن، فرصت را از دست داديم.


3- کوي گلستان
وضع اسفناک کوي گلستان يک طرف، داستان غم انگيز بازسازي آن يک طرف. حتي به نظرم داستان بازسازي آن از وضع وخيم کوي غم انگيزتر است. اگر فقط بعد از انقلاب را حساب کنيم بيش از 30 سال سرمان را زير برف کرده و خودمان را به نديدن زديم. خيال کرديم وقتي از جلو کوي گلستان رد مي شويم اگر روي مان برگردانيم مشکل حل مي شود. نتيجه اين شد که وضع کوي گلستان از وضع محروم ترين روستاهاي ما هم بدتر شده است. بعد از سه دهه غفلت، مهندس صدرزاده اي پيدا و به صورت جدي پيگير بازسازي کوي شد. طرح را تا پاي تصويب در کميسيون ماده 5 استان برد - گفتنش ساده است اما نمي دانيد اين طرح چه مراحلي را طي کرد و چه زحمت هايي کشيده شد تا به اين مرحله برسد- اما فکر مي کنيد چه اتفاقي افتاد. ارديبهشت 91 در جلسه نهايي که در استان تشکيل شده بود نماينده شوراي شهر سبزوار شرکت نکرد و طرح رد مي شود. به همين سادگي فرصت را از دست داديم. از آن موقع تا حالا سه سال مي گذرد و طرح بازسازي کوي گلستان تا کنون سه بار به کميسيون ماده 5 رفته و رد شده است. هنوز هم اين طرح بلاتکليف و بين استان و شهر در رفت و آمد است. هر کدام از مسئولان هم مي خواهند مشکل را به گردن ديگري ببندازند و به نوعي از سر خود کنند. و اين است وضع کوي گلستان، برويد از نزديک ببينيد.


4- کتابخانه مرکزي
بر اساس قانون برنامه پنجم توسعه بايد در همه شهرهاي بالاي صد هزار نفر کتابخانه مرکزي ساخته مي شد. برنامه پنجم رو پايان است و روشن است که اين قانون نيز مانند بسياري از قوانين ديگر عملي نشد. اما برخي از شهرها که مسئولانش به ضرورت و اهميت کتابخانه مرکزي پي برده اند با تلاش و پيگيري و توان خودشان- از جمله استفاده از سهم نيم درصد کتابخانه هاي عمومي که شهرداري ها بايد پرداخت کنند- کتابخانه مرکزي شان را ساختند و يا در حال تکميل آن هستند. اما در سبزوار چه اتفاقي افتاده است؟ اگر نگاهي کوتاه به گذشته بيندازيم به راحتي مي توانيم بفهميم که مسئولان شهري سبزوار باز هم اين فرصت را از دست داده اند. در سبزوار نه تنها کتابخانه مرکزي ساخته نشد بلکه حتي هنوز مکاني هم براي آن مشخص نکرده اند. تازه بعد از چند سال در هفته کتاب امسال کاظم کرامت رئيس شوراي شهر گفت: تهيه زمين براي کتابخانه مرکزي در دستور کار شورا قرار مي گيرد. يعني تازه قرار است تهيه زمين در دستور کار قرار بگيرد حالا اين که کي اين ها عملي خواهد شد فقط خدا مي داند، حتي خودشان هم نمي دانند. چون ما از اين وعده ها زياد شنيده ايم؛ فقط کافي است مسئولان محترم وعده هايي را که در هفته کتاب سال گذشته در برنامه هاي اين هفته دادند يکبار ديگر بخوانند خودشان قطعا يادشان رفته است اما مي توانند با يک جستجوي ساده دوباره آنها را بخوانند. آيا کدام يک از آن وعده ها عملي شده است؟ همان طور که قول هاي سال گذشته و سال هاي قبل از آن فراموش شد هيچ تضميني نيست که اين وعده ها هم فراموش نشود. همه اين ها در حالي است که ادعا مي کنيم سبزوار، شهر فرهنگي و دانشگاهي است.


5- ثبت روز ملي بيهقي
محمدرضا محسني ثاني آبان امسال در نشست بزرگداشت ابوالفضل بيهقي گفت: من حدود ده سال است و از سه وزير ثبت روز ملي بيهقي را در تقويم پيگيري کرده ام اما هنوز محقق نشده اشت. سوال اين است که چرا اين اتفاق نيفتاده است و چرا ده سال دوندگي مي کنيم و هنوز به جايي نرسيده است؟ يادمان هست اولين بار ثبت روز ملي بيهقي سال 86 در شوراي فرهنگ عمومي تصويب شد و به شوراي عالي انقلاب فرهنگي رفت و در يک قدمي ثبت قرار گرفت. حتي منصور واعظي دبير وقت شوراي فرهنگي عمومي رسما اعلام کرد که اين روز به تصويب رسيده است و در رسانه ها هم منتشر شد. اما چند روز بعد صدايش درآمد که ثبت روز ملي بيهقي در شوراي عالي انقلاب فرهنگي رد شده است. چرا؟ براي اين که مسئولان محترم شهري باز هم سستي و کوتاهي کردند و قدم آخر را برنداشتند و اتفاق افتاد آنچه اتفاق افتاد. اگر پيگيري ها و رايزني هايي که امروز مي کنيم آن روز مي کرديم قطعا روز بيهي ثبت شده بود و لازم نبود حالا اين قدر دست و پا بزنيم. به عبارت ديگر آن روز به راحتي فرصت را از دست داديم و حالا ده سال است تلاش مي کنيم و هنوز به نتيجه نرسيده ايم. بعد از سخنراني آقاي حدادعادل که قول داد ثبت روز ملي بيهقي را در شوراي عالي انقلاب فرهنگي پيگيري کند با يکي از مسئولان فرهنگي شهرستان صحبت کردم. بحث بر سر اين بود که چون حداد هم در شورا هست و در مجلس و هم حرفش خريدار دارد اگر جدي پيگيري کنيم ثبت روز بيهقي به نتيجه خواهد رسيد. حرف جالبي زد و گفت: اول بايد مسئولان شهري خودمان را از خواب بيدار کنيم. آنها هنوز اهميت ثبت روز ملي را نمي دانند، مشکل ما اينجاست و اول بايد آنها را توجيه کنيم.


6- شهر نمونه گردشگري
در دولت هاي نهم و دهم 1168 منطقه نمونه گردشگري در کشور به تصويب رسيده بود. 1168 منطقه يعني تقريبا همه شهرها و حتي بسياري از روستاها جزو مناطق نمونه گردشگري شده اند اما در بين اين همه، نامي از سبزوار نيست و اگر هم هست ما خبر نداريم.
مسئولان فعلي سازمان ميراث فرهنگي اعلام کردند که اين مناطق بدون حساب و کتاب تصويب شده است و در حال غربالگري اين مناطق هستند. جلال تاجيک مديرکل مناطق نمونه و زيرساخت‌هاي گردشگري اخيرا اعلام کرد: از بين اين مناطق، 200 منطقه انتخاب خواهد شد. درست است که در دولت قبلي مناطق نمونه گردشگري در حد تصويب و روي کاغذ ماند و عملا هيچ کاري براي آنها نشد اما دست کم اسمي از آن مناطق هست تا حالا که قرار است 200 منطقه از بين آنها انتخاب شود اسمي هم سبزوار باشد شايد سبزوار هم انتخاب شود. اما وقتي سبزوار حتي در بين 1168 منطقه هم نيست پس مطمئنا جزو 200 تا هم نخواهد بود.
جلال تاجيک مديرکل مناطق نمونه و زيرساخت‌هاي گردشگري همچنين گفته است: 13 شهر از دولت قبلي مصوبه‌ «شهر نمونه گردشگري» را گرفتند و کاشان نيز به عنوان شهر نمونه‌ چهاردهم در فهرست انتظار گرفتن مصوبه از دولت فعلي است. آن شهرها اين هاست: مشهد، شيراز، ري، نيشابور، بسطام، رامسر، لاهيجان، تفت، ابرکوه، ميبد، سرعين، ماهان و دماوند. به گفته جلال تاجيک، معاونت طرح‌ها و سرمايه‌گذاري سازمان ميراث فرهنگي و گردشگري مي‌خواهد براي اين شهرها نقشه‌ي راه ترسيم کند و در برنامه‌ي ششم توسعه رديف اعتباري ويژه بگيرد.(منبع)
نمي دانيم انتخاب اين شهرها بر اساس چه ملاکي بوده است اما قطعا ناعادلانه است. مثلا مشهد که هم کلان شهر است، هم مرکز استان است و هم به علت زيارتي بودن به اندازه کافي بدان توجه مي شود و بودجه ها را مي بلعد چرا بايد باز در فهرست شهرهاي گردشگري هم باشد که بودجه بيشتري بخورد؟ آيا نمي شد به جاي مشهد شهر ديگري انتخاب کرد که موجب پيشترفت آن شهر شود؟ يا مثلا چرا بايد از استاني مانند يزد سه شهر (تفت، ابرکوه و ميبد) جزو شهرهاي نمونه گردشگري باشد اما از بسياري از استان ها هيچ شهري نباشد؟ استان يزد کلا همين چهار پنج شهر را دارد، يزد که مرکز استان است حالا سه شهر ديگر آن هم جزو شهرهاي نمونه گردشگري انتخاب شده اند يعني همه شهرهاي يک استان بايد اعتبار ويژه بگيرند اما به بسياري از شهرهاي ديگر اصلا توجه نشود، کجاي اين عادلانه است؟ اين بي عدالتي وقتي بدتر است که بدانيم بسياري از شهرها در استان هاي ديگر قطعا ظرفيت ها و قابليت هاي بيشتري از شهرهايي مانند تفت و ابرکوه دارند. مثلا شهري مانند زابل که يک اثر ثبت جهاني (شهر سوخته) هم دارد قطعا ظرفيت هاي بيشتري از تفت و ابرکوه براي انتخاب به عنوان شهر نمونه گردشگري دارد. کجاي اين انتخاب ها عادلانه است؟ وقتي اين بي عدالتي ها در مباحث کلان برنامه ريزي ها صورت مي گيرد بايد هم يزد رشد کند و سيستان و بلوچستان در اين وضع باقي بماند.
حال سوال اين است: نام سبزوار در اين دو فهرست کجاست؟ چرا بايد کاشان پيگيري کند تا نامش را در فهرست شهرهاي نمونه گردشگري جاي دهد اما ماکاري نکنيم؟ آيا غير از اين است که آنها اهميت اين کار را مي فهمند و پيگيرند اما مسئولان محترم ما خوابند و شايد اصلا از اين اتفاقات خبردار نشوند؟ آيا مسئولان شهري ما هم اين همت و توانايي را دارند که سبزوار را هم به عنوان پانزدهمين شهر در فهرست شهرهاي نمونه گردشگري وارد کنند؟ وقتي بهترين خانه تاريخي شهر خريداري و در روز روشن تخريب مي شود و حتي صداي ميراث فرهنگي هم در نمي آيد و يا هيچ کس کاري نمي کند چگونه مي توان انتظار داشت که پيگيري کنند تا نام سبزوار هم در فهرست هاي ملي گنجانده شود؟ وقتي ميراث فرهنگي به جاي مرمت، مناره مسجد را خراب مي کند چگونه مي توان انتظار داشت کارهاي بزرگي از اين قبيل بکند؟ حدود يک ماه پيش ديديم که سلطاني فر رئيس سازمان ميراث فرهنگي و گردشگري کشور به نيشابور آمد و پس از بازديد از تکميل پرونده محوطه تاريخي شادياخ براي ثبت جهاني و احداث موزه آن خبر داد. چرا اين اتفاق براي محوطه تاريخي "دلقندي ها"ي سبزوار که قدمت بيشتري هم دارد، نمي افتد؟ آيا کميسيون گردشگري شوراي شهر يا ميراث فرهنگي سبزوار و ديگر مسئولان سبزوار هم که مرتب شعار گردشگري مي دهند مي توانند از اين کارها بکنند. غيبت هميشگي غرفه سبزوار در جشنواره ها و نمايشگاه هاي مختلف ميراث فرهنگي و گردشگري نمونه بارز ديگري از کوتاهي و کم کاري اداره ميراث فرهنگي سبزوار است. اگر مي خواهيم سبزوار را بعنوان شهر گردشگري به مردم بشناسانيم بايد آن را به معرفي کنيم و چه جايي بهتر از همين جشنواره ها و نمايشگاه ها. ما که هنوز نديده ايم سبزوار در يکي از اين جشنواره ها حضور يافته و يا در نمايشگاهي غرفه داشته باشد. سبزوار کي قطب گردشگري مي شود وقتي که به عنوان شهر نمونه گردشگري رديف اعتبار ويژه به آن اختصاص داده شود. مسئولان ما متاسفانه فقط شعار ميراث فرهنگي و گردشگري سر مي دهند اما عملا کاري نمي کنند؟ آيا مسئولاني که از تبديل سبزوار به قطب گردشگري صحبت مي کنند از اين اتفاقات خبر دارند و پيگير هستند؟ مطمئنا الان که هنوز برنامه ششم توسعه به تصويب نرسيده پيگيري براي گنجاندن نام سبزوار در شهرهاي نمونه گردشگري بسيار ساده تر است از زماني که برنامه به تصويب برسد؛ آن موقع هر چه فرياد بزنيم به جايي نخواهد رسيد پس الان بايد فرصت را غنيمت شمرده و تلاش مان را بکنيم.


7- دانشکده هاي داندان پزشکي، داروسازي و طب سنتي
اخيرا دکتر مسلم آب پاکي را روي دست مان ريخت و گفت: طرح دانشکده داندان پزشکي در شوراي گسترش رد شده است.
ما که از اين خبر اصلا تعجب نکرديم، اتفاقا اگر خبر تصويب طرح را مي داد بايد تعجب مي کرديم. وقتي رئيس دانشگاه علوم پزشکي
در نهايت بي تدبير در جلسه معارفه اش و جلو وزير بهداشت مي گويد: تکميل پرديس دانشگاه اشتباه بوده است و ما دانشکده هاي دندان پزشکي، داروسازي و طب سنتي نمي خواهيم، چگونه مي توانيم انتظار داشته باشيم طرح دانشکده در شوراي گسترش تصويب شود. او به جاي اين که با کمال اعتماد به نفس و با قدرت بگويد دانشکده ها مطالبه ماست و همه مقدمات و امکاناتش را هم آماده مي کنيم، جلو وزير بهداشت مي گويد ما دانشکده نمي خواهيم. شايد اين يک جمله خيلي ساده به نظر برسد اما اگر تامل کنيم مي فهميم که با همين جمله ساده، يک فرصت بي نظير را از دست داديم و ديگر معلوم نيست که دوباره اين فرصت و امکان براي مان فراهم شود. بد نيست بداينم منطقه سبزوار به علت موقعيت خاص اقليمي و جغرافيايي از نظر گياهان دارويي يکي از متنوع ترين مناطق است اما رئيس دانشگاه علوم پزشکي مي گويد ما دانشکده طب سنتي نمي خواهيم. هم چنين جالب است بدانيم که بر اساس اعلام مدير عامل کارخانه داروسازي طاها اين کارخانه در صورت تکميل يکي از کارخانه هاي مهم داروسازي کشور خواهد شد. آيا اين تناقض نيست که از طرفي رئيس دانشگاه علوم پزشکي شهر بگويد ما دانشکده داروسازي نمي خواهيم اما از طرف ديگر ده سال پيگيري کنيم تا کارخانه داروسازي تکميل شود. کارشناسان و متخصصان اين کارخانه را از کجا مي خواهيم بياوريم؟ آيا بايد شهرهاي ديگر نيرو بياوريم؟ يعني بشود مانند بخش جراحي قلب که متخصص و جراح ندارد. بنابراين وقتي متخصص آن را از نيروهاي بومي خودمان تربيت و يا جذب نکرده ايم يا بايد منتظر باشيم متخصص از شهر ديگري ديگر بيايد و يا اين بخش عملا بلااستفاده بماند. حالا در اين وضع جناب فرماندار هم مي آيد و مي گويد: سبزوار مي تواند به قطب گردشگري سلامت منطقه تبديل شود.


8- معضل بیکاری و چاره جویی برای رفع آن
همه مي دانيم و مسئولان هم بارها اعلام کرده اند که آمار بيکاري سبزوار از ميانگين استاني و حتي کشوري بالاتر است. آيا تا به حال فکر کرده ايم چرا؟ اين درصد بالاي بيکاري وقتي آزار دهنده است که بدانيم منطقه سبزوار، منطقه اي کاملا کشاورزي و دامپروري است. اين درصد بالاي بيکاري وقتي موجب شرمندگي است که بدانيم سبزوار شهري تجاري بوده و هست. اين را هم اضافه کنيد آن طور که مسئولان محترم مي گويند نقدينگي و سرمايه سبزوار از بسياري از استان ها بالاتر است. حالا اين تناقض ها را چگونه با هم جمع کنيم؟ قطعا يکي از عوامل مهم درصد بالاي بيکاري در سبزوار غفلت مسئولان از بکار گيري اين سرمايه ها در منطقه است. قطعا اگر مسئولان در دو سه دهه اخير قدر اين موقعيت بي نظير کشاورزي، دامپروري و تجاري منطقه سبزوار را مي دانستند و صنايع تبديلي در منطقه ايجاد مي کردند حالا اينقدر بيکار نداشتيم. چرا منطقه سبزوار هنوز هيچ صنعت توليدي و تبديلي قابل توجهي ندارد؟ اگر مسئولان در سال هاي گذشته قدر فرصت ها را مي دانستند و از آنها استفاده مي کردند حالا سبزوار هم دست کم چند کارخانه و صنعت تبديلي با برند ملي داشت و بيکاري در منطقه بيداد نمي کرد.


9- مجتمع فرهنگي هنري مرحوم ابوترابي
اوايل تابستان که خبر تمايل حجت الاسلام ابوترابي نايب رئيس مجلس براي ساخت مجتمع فرهنگي در سبزوار منتشر شد، علي ارغياني رئيس کميسيون ايثارگران شوراي شهر بلافاصله گفت اين موضوع را پيگيري مي کنيم. ارغياني حتي گفت: ظرف يک هفته مکان و جانمايي اين مجتمع فرهنگي را در جنوب شهر مشخص مي کنيم و براي 26 مرداد سالروز بازگشت آزادگان از حاج آقاي ابوترابي دعوت مي کنيم به سبزوار بيايد و ساخت اين مجتمع را کلنگ زني کند. مرداد آمد خبري نشد مسئولان قول ديگري دادند که در هفته دفاع مقدس ساخت مجتمع را کلنگ زني مي کنند اما باز هم خبري نشد که نشد. و هم چنان هم خبري نيست. فرصت از اين بهتر؛ پس چرا مسئولان دست دست مي کنند تا اين فرصت هم مانند فرصت هاي قبلي از دست بردود. نکند آقايان منتظرند خود حاج آقاي ابوترابي بيايد و مکان مجتمع را مشخص کند و مقدمات ساخت آن را فراهم کند.


10- حوزه هنري سبزوار
اواخر شهريور تفاهم نامه اي بين حوزه هنري استان و شهرداري براي راه اندازي حوزه هنري سبزوار امضا شد. خبر آن را هم محمدرضا اختريان رئيس اداره فرهنگي هنري شهرداري داد. بر اساس اين تفاهم نامه شهرداري قول داد که مکاني براي حوزه هنري بدهد و مسئولي مشخص کند. قرار شد فرماندار هم نامه اي به استانداري خراسان رضوي بنويسد و پيگيري کند که رديف اعتباري خاص براي حوزه هنري سبزوار در بودجه سال آينده استان ببيند. همه قول دادند اين موارد را حداکثر تا يک ماه عملي کنند و حوزه هنري سبزوار کارش را شروع کند. اما الان بيش از دو ماه مي گذرد و هنوز هيچ خبري نيست. نه شهرداري مکاني و مسئولي مشخص کرده است و نه از نامه فرماندار به استانداري خبري داريم. براي راه اندازي حوزه هنري سبزوار بيش از دو سال تلاش و پيگيري شبانه روزي شده است، آيا مسئولان مي خواهند همه اين زحمت ها به باد رود؟ حالا که همه کارها انجام شده است و کار به قدم آخر رسيده است چرا مسئولان محترم تعلل مي کنند؟ آيا مي خواهند باز هم يک فرصت بي نظير ديگر را از دست بدهيم؟ جاي حوزه هنري در سبزوار بشدت خالي است و راه اندازي آن يکي از آرزوهاي اهل فرهنگ و هنر سبزوار بوده است و پس با اين معطل کردن ها و امروز و فردا کردن ها مي خواهيم آن را از دست دهيم؟


11- و ... فعلا همين موارد کافي است.



* * *


اولين سوالي که بعد از دانستن اين مصاديق به ذهن برسد آن است که چرا اين فرصت ها را از دست مي دهيم؟ و چه کنيم تا قدر اين فرصت ها را بدانيم و به موقع عمل کنيم؟ در اين زمينه چند نکته مهم را بايد توجه کنيم:

الف: اولين نکته آن است که هميشه اولين فرصت بهترين موقع براي به نتيجه رسيدن کاري است. وقتي فرصت را از دست مي دهيم به نتيجه رساندن همان کار بسيار سخت تر، طولاني تر و پر هزينه تر خواهد بود؛ تازه معلوم هم نيست حتما به نتيجه مطلوب برسيم. همه مثال هاي بالا مصداق اين اصل هستند. تا تنور داغ است بايد نان را چسبيد چون وقتي تنور سرد شد نان مان يا اصلا نمي چسبد و يا نان نپخته و خمير گيرمان مي آيد.

ب: از عوامل مهم عقب بودن مسئولان شهري ما آن است که به روز نيستند. يعني بسياري از مسئولان حتي از آخرين اخبار، اتفاقات و حوادث حوزه کاري شان هم خبر ندارند. براي همين است که بسياري از طرح ها تصويب مي شود و يا خيلي از اتفاقات شروع و تمام مي شود اما مسئولان ما اصلا خبردار هم نمي شوند چه برسد به اين که بخواهند کاري بکنند. در دنياي ارتباطات که با کمترين زمان ممکن مي توانيم از آخرين اخبار مطلع شويم بي اطلاعي عذر بدتر از گناه است و به هيچ وجه پذيرفته نيست. براي همين لازم و واجب است که مسئولان محترم دست کم روزي يک ساعت براي خواندن آخرين اخبار و اتفاقات حوزه کاري و تخصصي شان از چند پايگاه خبري وقت بگذارند. اين مسئله را حتما بايد در برنامه کاري خود گذاشته و جدي پيگيري کنند.

ج: از ديگر عوامل عقب ماندگي ما آن است که مديريت شهري سبزوار متاسفانه يکپارچه نيست. نهادها و مسئولان مختلف شهري معمولا همفکري، هماهنگي و برنامه ريزي مشترکي ندارند. هر جا و هر کس ساز خودش را مي زند و مي خواهد خودش و سازمان خودش را مطرح کند؛ حتي اگر به قيمت ناديده گرفتن و زير پا گذاشتن ديگران و خيلي چيزهاي ديگر باشد. مثلا وزيري را به همه زحمت به شهرستان مي آوريم اما به جاي غنيمت شمردن اين فرصت مهم و پرداختن به مسائل اصلي، جلو او دعوا مي کنيم که چه کسي جناب وزير را به سبزوار دعوت کرده است و يا چرا من اول منبر نرفته ام و از اين قبيل. اين حرکات و رفتارها نشانه چيست؟ مسئولان ما انگار هنوز نفهميده اند که دوره کار انفرادي و تک روي گذشته است و بدون همفکري و تعامل و کار گروهي به جايي نمي رسيم. مسئولان شهري بايد بدانند که همفکري و تعامل موجب رشد، هم افزايي و کارآيي همه خواهد شد و در نهايت همه سود خواهند کرد.

د: بلاي ديگر متاسفانه مشکلات روحي و شخصيتي ماست؛ منظورم تنگ نظري ها، حسادت ها، کارشکني ها و خودخواهي هاست. اگر واقعا دلسوزيم و مي خواهيم سبزوار پيشرفت کند بايد اين ها را کنار بگذاريم و بي سر و صدا کار کنيم. کارهاي بزرگ فقط از آدم هاي بزرگ برمي آيد و آدم با تلاش و ايثار و خون دل خوردن بزرگ مي شود. همفکري و تعامل و کار گروهي، سعه صدر و تحمل و فداکاري مي خواهد.

ه: مسئولان محترم بايد بدانند که حق گرفتني است. هيچ کس چيزي را دو دستي به آدم تقديم نمي کند. اگر چيزي (از تصويب طرحي گرفته تا اعتبار و غيره) مي خواهيم بايد سمج باشيم و جدي پيگيرش کنيم و تا نگرفتيم از پا ننشينيم. اشکال آن جاست که خيلي ها يک بار و دو بار و چند بار که پيگيري مي کنند خسته و نااميد شده و موضوع را رها مي کنند. مسئولان بالا يک سر دارند و هزار سودا بنابراين اين ما هستيم که بايد پيگير آنچه مي خواهيم باشيم. به اصطلاح ساده تر فرصت ها را کسي به ما نمي دهد بايد آنها را قاپيد.


و: ما آنقدر واقع بين هستيم که از مسئولان مان توقع نداشته باشيم که به حدي کارآمد و خلاق باشند که خودشان فرصت سازي کنند اما اين انتظار زيادي نيست که از آنها بخواهيم با غفلت هاي شان فرصت هاي ايجاد شده را از دست ندهند. اين اضافه بر کارشان نيست بلکه از وظايف آنها و مطالبه مردم است.

برای مطالعه یادداشت های بیشتر از عمار علوی هم اکنون روی اینجا کلیک کنید.

 

اسرارنامه به مناسبت انتشار این مطلب هم اکنون مجموعه ای از کاریکاتورهای مرتبط با موضوع اتلاف زمان را در بخش طنز مصور همین مجله منتشر کرده است. شما گرامیان می توانید برای مشاهده این کاریکاتورها روی اینجا کلیک کنید.

 

کوچه پس کوچه پیوندها

کلیک کنید:

از سکوت هوشمندانه امام خمینی(ره) تا سکوت منفعلانه مسئولان سبزواری پیرامون شریعتی

نظرت را بنویس
comments

علی

دوست عزیز خانه ازپای بست ویران است مگر طرح شهرستان شدن ششتمد مصوبه هیيت محترم دولت را نداشت پس چرا آنرا به دلایل واهی اجرا نمی شود وبا احساسات مردم مظلوم منطقه بازی می کنند

تدین

باسلام باتشکر ازپیگیری بسیار عالی شما کاش یک پیگیری نیز از وعده های مسئولین طی این چندسال انجام دهید.شما دسترسی به اطلاعات دارید و وعدهای داده شده را لیست نمایید و به اطلاع مردم برسانید و از طرف دیگر به سراغ مسئول مربوطه بروید و علت انجام نشدن وعده را جویا شوید تا مردم کسانیکه انتخاب میکنند بهتر بشناسند و این شاید باعث تغییر نگرش مردم در انتخاب آتی گردد و در انتخابات بعدی کسانی را انتخاب نمایند که بیشتر به فکر مسائل سبزوار بزرگ باشد

بهناز

احسنت که انقدر عالی نوشته اید...همه شهر ادعا دارند ،دریغ از گوش شنوا،مدیر واقعی و دلسوز

مفتح

یکی از مهمترین عوامل این وضعیت نابسامان مسئولین سبزوار و طرح های نیمه تمام فراوان ، سیاستزدگی صرف می باشد
پربازدیدترین محبوب‌ترین‌ها پرونده ویژه نظرات شما