چرا از مزيت ها و ظرفيت هاي مان استفاده نمي کنيم؟

هفته فرهنگی سبزوار در تهران

عمار علوي:
نمي دانم مسئولان فرهنگي سبزوار چقدر "خانه هنرمندان ايران" را مي شناسند اما از آنجايي که تا کنون فعاليت و برنامه اي با اين نهاد فرهنگي نداشته اند مي توانيم تقريبا مطمئن شويم که دوستان هيچ ارتباط و تعاملي با خانه هنرمندان نداشته و اصلا در اين باغ ها نيستند.
"خانه هنرمندان ايران" يک نهاد غير دولتي است که هر چند از نظر تشکيلاتي به نوعي زير مجموعه شهرداري تهران محسوب مي شود - بودجه اش را شهرداري مي دهد- اما اداره و فعاليت هاي آن به صورت هيئت امنايي است.
اين ها زياد مهم نيست و بحث ما هم در اين زمينه نيست. اما دو سه سالي است دکتر مجيد سرسنگي مدير عامل "خانه هنرمندان ايران" است.
قديمي ها حتما دکتر سرسنگي را مي شناسند که او از هنرمندان باسابقه تئاتر سبزوار بوده است. يعني مديرعامل يکي از مهم ترين نهادهاي فرهنگي پايتخت و کشور، سبزواري است.
آيا اين مزيت و ظرفيت کمي است؟ ما در اين چند سال چقدر توانستيم از اين ظرفيت به نفع سبزوار استفاده کنيم؟ چقدر با خانه هنرمندان و دکتر سرسنگي ارتباط و تعامل داشته ايم؟ براي همين است که مي گوييم مسئولان شهري و به ويژه مسئولان فرهنگي متاسفانه اصلا در اين باغ ها نيستند که اگر بودند در اين سال ها حتما از اين ظرفيت نهايت استفاده را مي کردند.
اگر مسئولان فرهنگي شهرستان در اين باغ ها بودند و واقعا دغدغه فرهنگي و هنري داشتند چقدر مي توانستند با خانه هنرمندان تعامل نزديک داشته باشند. آيا نمي شد از ظرفيت خانه هنرمندان ايران براي پربارتر شدن و ارتقاي سطح کيفي برنامه ها، فعاليت ها و هنرمندان شهرستان استفاده کرد؟
آيا نمي شد خانه هنرمندان در شهرستان برنامه هاي منظم فرهنگي و هنري داشته باشد؟ آيا نمي شد کارهاي هنرمندان سبزوار که سطح کيفي بالايي در حد ملي دارند در آنجا عرضه کرد؟ مثلا آيا نمي شد به جاي آن کج سليقگي، ناپختگي و کار بچه گانه اي که در اجراي گروه داروگ در حضور وزير ارشاد مرتکب شديم پيگيري مي کرديم تا اين گروه ده شب اجرا هم در خانه هنرمندان ايران داشته باشد؟
قطعا استقبال مي شد و کار هنرمندان سبزوار در سطح ملي عرضه مي شد. آيا نمي شد نهادهاي فرهنگي سبزوار با خانه هنرمندان فعاليت هاي مشترک فرهنگي و هنري داشته باشند؟ فقط دل مان مي سوزد که اگر همين ظرفيت را برخي شهرها يا استان هاي ديگر داشتند چقدر از آن سود مي بردند. اگر کمي فکر کنيم خواهيم فهميد که چه عرصه بزرگي براي کار خواهيم داشت.
علاوه بر موارد بالا فقط يکي دو مثال عيني مي آوريم تا مسئولان محترم شهري به اصطلاح شير فهم تر شوند: خانه هنرمندان ايران به صورت دوره اي هفته اي فرهنگي براي استان ها و مناطق مختلف برگزار مي کند که آخرين آنها هفته فرهنگي استان لرستان (19 تا 25 مهر) بود. در اين هفته ها توانمندي هاي فرهنگي و هنري استان يا آن منطقه عرضه مي شود. مسئولان استان لرستان 70 غرفه تدارک ديده بودند و ظرفيت ها و توانايي هاي فرهنگي استان شان را در زمينه هاي مختلف ميراث فرهنگي، گردشگري، کتاب، سينما، شهدا، آداب و رسوم بومي، مطبوعات و رسانه ها، کارهاي شاخص فرهنگي و هنري هنرمندان استان و غيره عرضه کردند. حتي چادر عشايري زده بودند و آداب و رسوم شان را زنده اجرا مي کردند. غذاهاي محلي مي دادند. حتي با سرنا و دهل عروسي محلي اجرا کردند.
نمونه ديگر، هم چنين هفته گذشته آقاي سرسنگي با مدير عامل صندوق احياي بناهاي تاريخي تفاهم نامه اي امضا کردند که خانه هاي تاريخي در شهرستان ها به خانه هنرمندان تبديل شوند تا هم از تخريب اين خانه ها جلوگيري شود و هم فعاليت فرهنگي و هنري در شهرستان ها رونق بگيرد.
همان موقع اعلام شد خانه هنرمندان سنندج کارهايش از همه جلوتر است و اولين خواهد بد. آيا مسئولان فرهنگي سبزوار از اين ها خبر دارند؟ چرا نبايد مسئولان سبزواري پيگيري کنند که تا تنور داغ است خانه هنرمندان سبزوار را هم در يکي از خانه هاي تاريخي -که متاسفانه به طر همين غفلت ها در حال تخريب هستند- راه اندازي کنند؟
آيا سبزواري بودن مدير عامل خانه هنرمندان ايران مزيت کمي است؟ ببخشيد، آيا اين قدر کند و فشل هستيم که نمي توانيم از فرصت ها و مزيت هاي مان استفاده کنيم؟ و از اين قبيل. اگر مسئولان شهري ما در باغ بودند آيا نمي شد هر سال هفته فرهنگي سبزوار را در خانه هنرمندان ايران برپا کرد؟مطمئنا اگر مسئولان ما همت داشتند مي توانستند هفته فرهنگي سبزوار را دست کم با 50 غرفه در زمينه هاي مختلف فرهنگي و هنري برگزار کرد.

مي توانيم حدس بزنيم که چند نفر از مسئولان و حتي غير مسئولان محترم بلافاصله با خواندن اين مطلب بدون اين که فکر و برنامه ريزي کنند فوري تلفن را برداشته و به دکتر سرسنگي زنگ مي زنند که هم عرض ارادتي بکنند و هم فکر نکرده طرح و ايده بدهند و بگويند ما مي خواهيم فلان برنامه را برگزار کنيم. با دستپاچگي و عجله مي خواهند اولين نفري باشند که به او زنگ مي زنند و به اصطلاح خود شيريني کرده و بگويند ما بوديم که اين پيشنهاد را داديم.
با عذرخواهي از همه بايد بگوييم که اين دوستان نه به فکر شهرستان هستند، نه دغدغه کار فرهنگي دارند و نه کاري مي خواهند بکنند بلکه فقط مي خواهند خودشان را مطرح کنند. اين کارها نشان از نپختگي، کم تجربگي و به اصطلاح "اين کاره" نبودن آقايان است.
حتما آقاي سرسنگي هم از اين که بعد از چند سال بي خبري، فيل همشهري هايش يکباره ياد خانه هنرمندان ايران کرده است تعجب کرده و هاج و واج خواهد ماند. براي همين لازم است در پايان چند نکته مهم را تذکر بدهيم:

1- برگزاري برنامه اي در سطح ملي همفکري، همکاري، برنامه ريزي دقيق و مديريت بالايي مي خواهد.
متاسفانه آنچه معمولا در چنين مواقعي مي بينيم آن است که کشمکش ها و بکش بکش ها تازه شروع مي شود.
مسئولان به جاي همفکري و برنامه ريزي و هماهنگي، سر اين دعوا مي کنند که چه کسي را ببريم و چه کسي را نبريم، چکار کنيم و چکار نکنيم و از اين قبيل بگو مگوها.
اگر همفکري و برنامه ريزي و مديريت درستي نداشته باشيم هم برنامه ضعيف خواهد بود، هم به آبروي شهرستان لطمه مي زنيم و هم ديگران به ما بدبين مي خواهند شد و اگر دوباره بخواهيم کاري بکنيم همراهي نخواهند کرد؛ بويژه که سبزوار تازه به ميدان آمده است و مي خواهد برنامه هايي در سطح ملي داشته باشد.


2- برگزاري چنين برنامه هاي بودجه و اعتبار مي خواهد و بايد همه نهادها کمک کنند تا مشکلي پيش نيايد. براي همين بايد افراد و مسئولان دست به دست هم دهند تا کار خوب تحويل دهند. نمي شود که تا چيزي به ذهن مان رسيد فوري تلفن را برداريم و براي مطرح کردن خود حرفي بزنيم و قولي بدهيم. برگزاري چنين برنامه هايي يک شبه و يک هفته نيست و هم چنين با يک نفر و يک اداره نمي شود چنين برنامه بزرگي را برپا کنند بلکه پيگيري شبانه روزي و مديريت قوي مي خواهد.
مسئولان محترم اگر به اين نتيجه رسيدند که هفته فرهنگي سبزوار را در خانه هنرمندان ايران برگزار کنند و اگر پيگيري جدي و مديريت خوبي داشته باشند تازه مي توانند براي بعد از محرم و صفر برنامه ريزي کنند. منتظريم ببينيم آقايان چه مي کنند.

 

3- بايد به جاي اختلاف و بکش بکش، همه تلاش کنند ظرفيت هاي ناگفته و ديده نشده سبزوار در حوزه هاي مختلف فرهنگي و هنري عرضه شود. از حسادت ها، تنگ نظري ها، خودخواهي ها و بداخلاقي بپرهيزيم و با سعه صدر و ديد باز، همه را ببينيم.

 

4- براي همين است که مي گوييم و تاکيد داريم که سبزوار تا کنون در جذب نخبگانش ناموفق بوده است. دکتر سرسنگي تنها يکي از اين نخبگان است که در اين سال ها نه ما با او تعامل داشته ايم و نه او با ما. سبزوار چقدر از اين نخبگان در سراسر کشور دارد که ناشناخته اند و نمي توانيم از توانايي آنها براي پيشرفت سبزوار استفاده کنيم. آنها هم به خاطر همين بي توجهي ها از شهرشان بريده اند.
متاسفانه تلخ است اما واقعيت دارد که سبزوار در دو سه دهه اخير حتي براي نخبگان خودش، بيشتر از آن که جاذبه داشته باشد دافعه داشته است. اين را با هر کدام از آنها دو سه دقيقه صحبت کنيد و درد دلش باز شود خواهيد فهميد. البته روشن است که جذب و استفاده از نخبگان به معناي آن نيست که آنها حتما به سبزوار بيايند چون چنين چيزي نه امکان دارد و نه ايدال است.
اگر نخبگان را بشناسيم و اهميت بدهيم به شيوه هاي مختلف مي توانيم با آنها تعامل داشته باشيم و در زمينه هاي مختلف از آنها استفاده کنيم. اتفاقا اگر آنها سر جاي شان باشند براي ما سودمندتر خواهند بود چون مي توانيم از ظرفيت آنها در موقعيت شان هم به نفع سبزوار سود ببريم.
آيا جا ندارد حداقل سالي يک همايش سراسري داشته باشيم و همه نخبگان سبزواري را از سراسر کشور و حتي جهان دعوت کنيم در شهرشان گرد هم بيايند. اين همايش سالانه قطعا برکات زيادي خواهد داشت. در اين همايش کار خاصي لازم نيست بکنند فقط همين ديدن و يک چاي با هم خوردن خيلي اتفاقها را رقم خواهد زد.


5- آيا همين دلايل و قرائن کافي نيست که بفهميم متاسفانه مسئولان فرهنگي سبزوار سرشان را در لاک فروبرده و از خيلي چيزها بي خبرند؛ که اگر اين گونه نبود بايد اثراتش را در جايي مي ديديم. آيا وقت نرسيده است که اين آقايان سر از لاک بيرون آورده و دور و برشان را نگاهي بکنند و ببينند خارج از چهار ديوراي اتاق شان چي مي گذرد؟ قطعا بسياري از مسئولان سبزواري حتي اخبار و اتفاقات روزانه حوزه خودشان را هم رصد نمي کنند که اگر خودشان خلاقيتي ندارند لااقل با دنبال کردن اخبار و اتفاقات، خيلي چيزها را از ديگران ياد بگيرند. مطمئنا بسياري از دوستان آن قدر گرفتارند که حتي وقت نمي کنند اتفاقات حوزه کاري و تخصصي خودشان را در سايت ها و خبرگزاري هاي رسمي و ملي پيگيري کنند. قطعا اگر اين گونه بود مخ شان هوايي مي خورد و کاري و حرکتي از آنها مي ديديم.

به قلم: عمار علوی

کوچه پس کوچه پیوندها

کلیک کنید:

کتاب موثری که به تأسیس شهرداری منطقه3 سبزوار منجر شد

نظرت را بنویس
comments

حمید معماری

این خبر که آقاي سرسنگي با مدير عامل صندوق احياي بناهاي تاريخي تفاهم نامه اي امضا کردند که خانه هاي تاريخي در شهرستان ها به خانه هنرمندان تبديل شوند تا هم از تخريب اين خانه ها جلوگيري شود و هم فعاليت فرهنگي و هنري در شهرستان ها رونق بگيرد. برای من شاید یک آرزوی دست نیافتنی بود ولی اکنون بسیار امیدوار شدم که تا دیر نشده کاری کرد.درنگ جایز نیست. اکثر خانه ها خراب شده و اندک مانده ای از آن باقی نمانده که آنهم خیلی ارزشمند و قابل ارائه است. تخریب بافت تاریخی اشکها را در آورده چراکه تخریب معماری تخریب فرهنگ زیبا و ارشمند ایرانی است.

سلام در مقاله هم گفته شده که متاسفانه در دو سه دهه اخیر سبزوار برای فرزندانش بیشتر دافعه داشته است تا جاذبه؛ و این دلایل مختلفی دارد که ریشه یابی و بررسی آنها فرصت دیگری می طلبد. اما اولا باید دید چرا آقای سرسنگی این گونه شده است؟ شاید از عملکرد بد ما شده است و ما خیلی از نخبگان شهرمان را می شناسیم که به خاطر برخوردهای نامناسب، حسادت ها و خودخواهی های مسئولان و دیگران زده و یا خسته شده اند و سال به سال هم به شهرشان نمی آیند. برای همین باید در عملکردمان تجدید نظر کنیم. -ثانیا به قول شما با همه نامهربانی ها هیچ کس نیست که در گوشه ذهنش به وطنش عرق نداشته باشد؛ این هنر ماست که بتوانیم از دری وارد شویم و جوری برخورد کنیم که دلش را بدست آوریم. دل بدست آوردن هنر بزرگی است آیا ما و بویژه مسئولان ما این هنر را دارند؟ مساله اصلی همین هنر است؛ این گناه مسئولان شهری است که از ظرفیت هایشان نمی توانند استفاده کنند آنها باید دنبال نخبان شان باشند و به هر لطایف الحیلی که شده از آنها استفاده کنند. - ثالثا به هر حال این یکی از ظرفیت های ماست باید ببینیم مسئولان محترم می توانند از این ظرفیت ها استفاده کنند؟ اگر اتفاقی نیفتد و کاری نکنند گناه را از مسئولان شهر و بویژه مسئولان فرهنگی می دانیم نه آقای سرسنگی.

گویا او فرزند سبزوار نیست

سلام درنگاه نخست متن خوبی دیده می شود اما این برای کسانی که دکتر سرسنگی را نمی شناسند کافی است لیکن اگر به عرق همشهری بودن با او روبرو شوید بیشتر او را می شناسید گویا با سبزوار هیچ آشنایی ندارد حب زادگاه آنچنان که باید در او جلوه ندارد مسئولین و هنرمندانی که سعی کرده اند با او ارتباط برقرار کنند سخت با مشکل روبرو شده اند فقط در یک برهه آنهم بیش از هفت سال پیش که بچه های هنرمند به ایشان مراجعه کردند موفق شدند تعدادی کتاب نمایش اخذ نمایند اما در سال های بعد که برای اخذ نمایندگی خانه ی هنرمندان مراجعه شد متاسفانه پاسخ شایسته ای دریافت نشد واقعا گویا او فرزند سبزوار نیست ... امیدواریم مجیز فوق کمی روحیه عبوس و کسل ایشان را که برای همشهریان خود می گیرد تغییر دهد و عمار بزرگوار هم فکر نکند در این شهر همه مرده اند و بزرگوارانی چون این عزیز مسئول " دکتر سرسنگی" منتظر ندایی هستند تا خدمت کنند ای کاش اسباب بزرگی را بیش از پیش با خدمت به همشهریان ،از هم اکنون آغاز کنند . انشاء الله

مفتح

در وهله اول یک مسئول که در سطح ملی قرار می گیرد وظیفه ملی بر دوش او سنگینی می کند این درایت و صبر و سیاست مسئولین و هنرمندان سبزواری را می طلبد که با افراد با زبانی سخن بگویند در وجود هیچ کس خاک و زادگاه پاک نمی شود و در گوشه ای از ذهن ناخودآگاه افراد خاطرات کودکی حک شده است این به ما سبزواریهای داخل شهر برنیگردد که یاد بگیریم با بزرگان ملی در سطح ملی نگاه کنیم و انتظار بیجایست که مسئولین ملی خواسته باشند تمام هم و غم خودشان را برای شهرشان معطوف دارند اگر گروهای قوی هنری داخل شهر فعال باشند می توانند با برنامه این افراد را به درون شهر دعوت کنند و آن ذهن ناخودآگاه آنها را فعال کنند که آنها نیز در پیشبرد برنامه های شهرستانی که در مراکز استان حمایت می کنند در این شهرستان هم مورد حمایت قرار دهند

مفتح

ممنون عمار جان همچون عمار سخن گفتی. سخن که از دل بر خیزد بر دل نشیند افسوس با این همه ظرفیت چقدر در خوابیم و خوابند

سلام به مسئولان بگید ثبت روز ملی بیهقی در تقویم را که به یک آرزو تبدیل شده است به صورت جدی از حداد مطالبه کنند چون او عضو شورای عالی انقلاب فرهنگی و رئیس کمیسیون فرهنگی مجلس است و خیلی می تواند موثر باشد
پربازدیدترین محبوب‌ترین‌ها پرونده ویژه نظرات شما