روایت محمد نادر اخباری از کابوس همیشگی افشاگران برای آژانس امنیت ملی آمریکا(3)

 مطلب پیش رو قسمت سوم از یک یادداشت سه قسمتی است که به تازگی توسط محمد نادر اخباری روزنامه نگار و پژوهشگر مستقل مسائل سیاسی خاور میانه  در خبرگزاری جمهور افغانستان منتشر شده است.
محمدنادر اخباری در شهر سبزوار در غرب خراسان سکونت دارد و مقالات و تحلیل های سیاسی او تا کنون در شماری از رسانه های فارسی زبان کشورهای ایران و افغانستان منتشر شده است:


برای مطالعه قسمت دوم این یادداشت هم کنون روی اینجا کلیک کنید(قسمت دوم)

NSAقربانیِ ناشناس
اواسط ماه می سال میلادی جاری، رسانه اینترنتی اینترسپت گزارش داد که ایالات متحده، تمامی مکالمات تلفنی داخلی و خارجی در باهاماس و "یک کشور دیگر" را شنود و ضبط می کند. رایان دورو و گلن گرینوالد روزنامه نگار و لورا پویترس مستند ساز که هر سه نفر با رسانه مذکور همکاری دارند، این خبر را تأیید کردند، اما از آن "کشور دیگر" نامی نبردند و تنها با عنوان مستعار "کشور ایکس" از آن یاد کردند. آنها چنین توضیح دادند که دلیل عدم افشای نام "کشور ایکس"، نگرانی آنها از واکنش های خشونت آمیز احتمالی در نتیجه این افشاگری است. چنین خودسانسوری پیشتر در واشنگتن پست و نیویورک تایمز نیز سابقه داشته است. در عوض این ویکی لیکس بود که قول داد ظرف ۷۲ ساعت، پرده از نام واقعی "کشور ایکس" کنار بزند و البته به قولش هم عمل کرد.
ویکی لیکس در فاصله ۲۲ و ۲۳ ماه مه سال میلادی جاری، طی بیانیه ای فاش ساخت که کشور ایکس، "افغانستان" است.
ویکی لیکس، انگیزه این افشاگری را چنین شرح داد:
"آژانس امنیت ملی (ان اس ای)، تقریبا کلیه مکالمات تلفنی داخلی (و بین المللی) در دو یا چند کشور هدف را از سال ۲۰۱۳ ضبط و ذخیره می کرده است. واشنگتن پست و اینترسپت (تحت هدایت پی یر امیدیار ایرانی الاصل)، نام یکی از دو کشور را سانسور کرده اند و از آن با عنوان "کشور ایکس" یاد می کنند. هر دو رسانه دلیل این خودسانسوری را درخواست دولت آمریکا عنوان کرده اند. در حالی که این سانسور، یک ملت را از کسب اطلاعاتی که می تواند بر کل آحاد مردم تأثیرگذار باشد محروم می سازد، لذا جنایتی است در حق کشور قربانی و مردمش."

این گوگل دوست داشتنی
در کوتاه زمانی، ویکی لیکس پای شرکت معظم و شناخته شده گوگل را نیز به میان کشید و فاش ساخت که جرد کوهن، یکی از مدیران ارشد گوگل، از طرف دولت آمریکا مأمور شده تا ذخایر داده های مخابراتی و ارتباطات از راه دور افغانستان را به دولت ایالات متحده تحویل دهد. جالب آن که کوهن قبل از پیوستن به شرکت گوگل، مشاور دو وزیر امور خارجه ایالات متحده (کاندولیزا رایس و هیلاری کلینتون) در دو دولت محافظه کار و دموکرات بوده است! چنین فردی که مستقیما در خدمت وزارت امور خارجه آمریکا بوده، در سطحی از مدیریت کلان شرکتی قرار می گیرد که به میلیون ها سند محرمانه اشخاص حقیقی و فایل های متنی و چند رسانه ای اشخاص حقوقی در سراسر دنیا دسترسی دارد و مأموریت می یابد تا این داده ها را به دولت آمریکا تحویل دهد. پیشبینی این که تزریق این حجم از داده ها تا چه حد به تقویت امپراتوری اطلاعاتی ایالات متحده کمک می کند و چگونه توان چانه زنی و موضع آمریکا را در رویارویی های سیاسی، اقتصادی، نظامی و ... ارتقاء می بخشد، چندان دشوار نیست.
لازم به ذکر است که جرد کوهن، تنها مدیر ارشد گوگل با پیشینه خدمت به دولت آمریکا نیست. اگر کوهن پیش از جلوس بر کرسی ارشد مدیریت اطلاعات گوگل، در منصبی دیپلماتیک به وزرای خارجه آمریکا خدمت کرده بود، اشخاص دیگری هم در سایر مناصب مدیریتی گوگل به کار گماشته شده بودند که پیشتر حتی کارمند رسمی سازمان های اطلاعاتی-امنیتی ایالات متحده بوده اند، تا آن حد که جرد کوهن در برابر آنها تنها یک نمونه حداقلی از مدیرانی است که قبل از گوگل، برای دولت آمریکا کار می کرده اند.
برخی از این مدیران گوگل عبارتند از:
-مارتی لو: او نیز همچون جرد کوهن با وجود سوابق خدمت به دولت آمریکا، به عنوان مدیر امنیت و ایمنی در شرکت گوگل مشغول به کار شد.
-راب پینتر: وی که مدیر ارزیابی فناوری شرکت سرمایه گذاری فناوری سازمان اطلاعات مرکزی (این-کیو-تل) بود، در سال ۲۰۰۴ به عنوان مدیر ارشد فدرال گوگل به این شرکت پیوست.
-ریک اشتاینهایزر: او به عنوان رابط شرکت گوگل با سازمان اطلاعات مرکزی (سیا)، در دفتر تحقیقات و توسعه گوگل مشغول به کار شد.

گوگل و اندیشکده جاسوسان
در ۲۷ فوریه ۲۰۱۲ یک گروه هکر با عنوان "هکرهای ناشناس" اعلام کرد که بیش از پنج میلیون ایمیل با حجم ۲۰۰ گیگابایت مربوط به اندیشکده ای به نام استراتفور را طی یک حمله اینترنتی به دست آورده و برای انتشار در اختیار ویکی لیکس قرار داده است.
این خبر از آن جهت حائز اهمیت بود که اندیشکده استراتفور، یک موسسه شناخته شده مطالعاتی در حوزه های سیاسی، اجتماعی و امنیتی با محوریت ترویج دموکراسی در جوامع استبدادزده بود که محصولات پژوهشی خود را در اختیار سفارش دهندگان دولتی و خصوصی قرار می داد.
ویکی لیکس ظرف مدتی کمتر از دو ماه شروع به انتشار ایمیل ها کرد. افشای این اسناد توسط ویکی لیکس، از پشت صحنه روابط میان اندیشکده استراتفور، شرکت گوگل و سازمان های اطلاعاتی و ارتش آمریکا پرده برداشت.
این اسناد آشکار ساختند که اندیشکده استراتفور نه فقط یک موسسه علمی و تحقیقاتی، که در حقیقت یک اتاق فکر و مرکز برنامه ریزی های کلان امنیتی در خدمت نهادهای اطلاعاتی دولت آمریکا است. به این صورت که اندیشکده، داده های خام را به کمک رابطین در پوشش مدیران و کارمندان گوگل دریافت می کند و پس از تجزیه و تحلیل برونده پردازش شده را به آژانس امنیت ملی، سازمان اطلاعات مرکزی و ... تحویل می دهد.

و اما اسنودن
ادوارد اسنودن، پیمانکار و تحلیلگر سابق سازمان های اطلاعاتی آمریکا، زمانی از قطعیت عاقبت خطرناک بازگشت به خاک کشورش آگاه شد که در جنوب شرقی آسیا به سر می برد. اگرچه او پیشتر نیز از پیامد افشاگری هایش در خصوص دسترسی آژانس امنیت ملی آمریکا به اطلاعات میلیون ها کاربر فیس بوک، گوگل، یوتیوب، اسکایپ و یاهو آگاهی داشت، اما در هنگ کنگ بود که از سوی وکیلش از وخامت اوضاع و سنگینی پرونده ای که دولت آمریکا علیه او تنظیم کرده بود اطلاع یافت و چون هنگ کنگ را امن نمی پنداشت، در اواسط ماه ژوئن سال گذشته میلادی با کمک پنهانی چینی ها به روسیه گریخت و در برزخ سالن فرودگاه شرمتیوو اقامت گزید. اما سرانجام درخواست پناهندگی او برای مدت یک سال از اولین روز از ماه اوت ۲۰۱۳ از سوی اداره مهاجرت روسیه پذیرفته شد (که اخیرا به مدت یک سال دیگر – تا ماه اوت ۲۰۱۵- تمدید گردید).
اگرچه روس ها پذیرش درخواست پناهندگی اسنودن را از روی انساندوستی و به خاطر حفظ امنیت این آمریکایی جوان اعلام کردند، اما واقعیت امر، به نتیجه رسیدن مذاکرات و قول و قرارها میان اسنودن و مقامات اطلاعاتی روسیه بود که باعث اقناع روس ها به پناه دادن به اسنودن شد.

معادله دو سویه ی افشاء
اسنودن از بدو افشاگری هایش، اطلاعاتی را که در زمان پیمانکاری از سازمان ها و نهادهای اطلاعاتی-امنیتی استخراج کرده است، به روشی قطره چکانی در اختیار رسانه های افشاگر قرار می دهد. واشنگتن پست، نیویورک تایمز، ویکی لیکس و اینترسپت، از جمله رسانه هایی هستند که اسنودن، بخش اعظم خوراک افشاگری هایشان را تأمین می کند.
از این میان، واشنگتن پست و نیویورک تایمز به واسطه استقرار در خاک ایالات متحده، در محاصره خطوط قرمزی قرار دارند که رسانه های فضای مجازی همچون ویکی لیکس، اجبار و التزامی به رعایت آن حریم ها ندارند.
از این رو کلیات اطلاعاتی که افشای آنها منجر به واکنش تند کاخ سفید یا پنتاگون خواهد شد، ابتدا با چراغ سبز آسانژ در روزنامه هایی چون واشنگتن پست منتشر می شوند، آنگاه ویکی لیکس آسانژ با افشای جزئیات، ضربه نهایی را وارد می سازد. مثلا بردلی منینگ، همان سرباز جوان افشاگر، در ابتدا برای انتشار اطلاعاتش با واشنگتن پست و نیویورک تایمز تماس گرفت. کارمند واشنگتن پست او را جدی نپنداشت و نیویورک تایمز اصلا به درخواست او پاسخی نداد. آن زمان بود که منینگ با راهنمایی یک هکر و به طور مخفیانه با ویکی لیکس تماس گرفت و جولیان آسانژ نیز با آغوش باز و به گرمی از او استقبال کرد.
اما این ماشین افشاگری، در مورد اسنودن کاملا معکوس عمل می کند. برای نمونه، اسنودن مسکونشین در سایه امن کرملین در یک مصاحبه مطبوعاتی یا تلویزیونی شرکت می کند، با خونسردی تمام از جزئیات برنامه "پریسم" (منشور، شبکه عظیم جاسوسی دیجیتال دولت آمریکا) یا شنود مکالمات تلفنی سران کشورها (حتی سران کشورهای دوست و هم پیمان همچون آنگلا مرکل) پرده بر می دارد و فقط با چند جمله دنیایی را بر هم می ریزد، حتی تا آنجا پیش می رود که نطفه گروه تروریستی داعش را محصول آمیزش سازمان های اطلاعاتی از ایالات متحده (CIA)، بریتانیا (MI۶) و اسرائیل (موساد) در طرحی به نام "لانه زنبور" اعلام می کند، پس از آن است که حتی محافظه کارترین روزنامه های آمریکا نیز دیگر دلیلی برای خودسانسوری نمی بینند.
چرا که اسنودن چیزی برای پنهان کردن باقی نگذاشته است.

منبع: خبرگزاری جمهور

 

نویسنده: محمد نادر اخباري

روزنامه نگار و پژوهشگر مستقل

 

برای مطالعه مطالب بیشتر از همین نویسنده به پیوند درج شده در بخش کوچه پس کوچه پیوندها در انتهای همین مطلب مراجعه کنید.

 

کوچه پس کوچه پیوندها

کلیک کنید:

ماهان مجله اینترنتی افغانستان استفاده رئیس جمهور این کشور از «خلیج» به جای «خلیج فارس» را محکوم کرد

نظرت را بنویس
comments

وب جامع دانشجویان دانشگاه فرهنگیان

خدایا ،قبله ام ، سجاده ام حرف دلم آخر تویی تو خدایا معبد ومعبود دنیا و سر شوریده ام آخر تویی تو پیشاپیش عید بر شما مبارک
پربازدیدترین محبوب‌ترین‌ها پرونده ویژه نظرات شما