حمید معماری:

معماری و مهندسی در جنگ تحمیلی

به مناسبت هفته دفاع مقدس:

به نام خداوند جان وخرد

در گذشته نه چندان دور معمار به کسی می گفتند که بر تمام امور مهندسی اشراف داشت. معمار، طراح بود. محاسبات و سازه خوب می دانست. راه سازی و پل سازی و نقشه برداری و مکانیک و تاسیسات می دانست. بنابراین معمار به معنی معماری امروزی نبود.
در دوران جنگ دانشگاه ها فعال بود و بکسب علم ودانش مشغول بودند. عده ای از دانشجویان در مقاطع مختلف دوطلبانه به جنگ می رفتند.
با پیروزی انقلاب اسلامی و شروع جنگ، نیروی مقاومت بسیج عمومی برای دفاع از میهن تشکیل شد. هرچند که در قبل از انقلاب نیز مشابه همین تحت عنوان (نیروی مقاومت ملی) وجود داشته است و وظیفه آن نیز دفاع از میهن در برابر دشمن  متجاوز به خاک وطن بوده است.
در آن زمان اعزام دانشجویان از طریق بسیج و جهاد و وزارت سپاه بود. دانشجویان غالبا پس از ورود به منطقه بعنوان نیروی مهندسی در جبهه ها تقسیم می شدند. هرچند که برخی نیز بعنوان نیروی رزمی و جنگی اعزام می شدند. بهر حال همه رزمنده بودند چه رزمی چه مهندسی.

هنگام اعزام مورد بدرقه مسئولین و دوستان و دانشجویان قرار می گرفتیم.
منظور از نیروی مهندسی این نیست که این افراد در منطقه جنگی نیستند بلکه برعکس گاهی نیروهای مهندسی از رزمی بیشتر در معرض خطر بودند. قبل از عملیات و بعد از عملیات نیروی مهندسی می بایست پیش قدم باشد و راه را برای نیروهای رزمی و پیشروی و تثبیت خط محیا کند.
بیشتر عملیات مهندسی جنگ برعهده جهاد سازندگی بود. سپاه و بسیج سپاه که در آن موقع یکی بودند نیز یگانهای مهندسی داشتند. مخصوصا وزارت سپاه که در این اواخر جنگ تشکیل شده بود و وزیرآن پاسدار رفیقدوست بود.
در تمام مدت تحصیل در مشهد کارآموزی و پروژه های خود را در جبهه انجام می دادم و بعنوان نیروی رزمی مهندسی در چند نوبت و به صورت گروهی و فردی به جبهه اعزام می شدیم.
پادگان سازی
یکی از محلهای اعزام دانشجویان پادگانهای در دست ساخت در مناطق جنگی(پشت جبهه) بود. در این پادگانها معمولا یگانهای رزمی پس از ماموریت خط مقدم، در اینجا بسر می بردند. یکی از این پادگانها پادگان شهید چراغچی که توسط ستادپیشتیبانی جنگ خراسان اداره و هدایت می شد بود.
این پادگان در شرق مسیر جاده اندیمشک به اهواز و در شمال اهواز و در کنار مسیر راه آهن قرار داشت و در آن زمان در حال ساخت آسایشگاه با سازه سوله ای که در همانجا ساخته می شد بودیم.
این پادگان مطعلق به لشکر 5 نصر خراسان بود و پادگانی دیگر در نزدیک اندیمشک بنام پادگان امام رضا و متعلق به تیپ امام رضا که بعد تبدیل به لشکر امام رضا شد. همچنین پادگان شهید برونسی در نزدیکی اهواز. همه این پادگانها متعلق به خراسان بود و توسط خراسانیها اداره می شد.
 

در آن زمان حتی زندانیها هم بصورت دوطلبانه به جبهه ها اعزام می شدند و از زندان سبزوار تعدادی در پادگان شهید چراغچی بودند که معمولا مدت ماموریت اینها و دیگر بسیجی ها 45 روزه بود و پس از این مدت به شهر و دیار خود باز می گشتند. همچنین از ادارات نیز عده ای اعزام می شدند و برخی از داوطلبان به این پادگان جهت کار اعزام می شدند. مثلا از اداره مسکن وشهرسازی و اداره راه و نیروهای فنی آموزش و پرورش و دیگر ادارات و برخی نیز به مناطق جنگی بعنوان نیروی رزمی.
جاده سازی
از دیگر امور مهندسی و معماری جنگ جاده سازی بود. در این قسمت نیز نیروهای متخصص اعزام می شدند و تعداد زیادی از آنان دانشجویان بودند.
یکی از جاده های مهم دوره جنگريا، جاده سازی در داخل هورالهویزه یا هورالعظیم  و یا جزایر مجنون بود.
 

هور الهویزه به تالابی گفته می شود که در انتهای رودخانه کرخه در شرق هویزه ولب مرز قرار داشت.
دراین زمان تابستان و هوا گرم و شرجی و پشه نیز فراوان بود بطوریکه گاهی جلوت را نمی دیدی.
 

این هور تالابی به عمق 4-3 متر بود که از نیزار پر شده بود ودر میان آن خشکی(جزیره) بود که به جزیره مجنون معروف بود. هدف از جاده سازی در این تالاب اتصال جزیره وسطی به خشکی از طریق جاده خاکی بود. ابتدا از جاده های شناور استفاده می شد ولی چون این جاده های موقتی و کاربرد دائمی نداشت بناچار نیاز به جاده خاکی بود. بدین منظور از دو طرف شروع بکار شد یکی از خشکی و یکی از جزیره، دو گروه از جهاد و سپاه کار می کردند. مسیر با دوربینهای نقشه برداری که در آن زمان چندان پیشرفته نبود مشخص می شد. داخل آب با خاک که توسط کمپرسیهای مایلر نارنجی رنگ حمل می شد پر می شد و روی جاده از مصالح شنی که از ارتفاعات خوزستان و دزفول حمل می شد پوشیده می شد چرا که در دشت خوزستان شن وریگ یافت نمی شود و زمینها خاک رس است. این کمپرسیها تازه به بازار آمده بود و در سراسر جبهه ها پراکنده بود.
 


معمولا در کنار جاده پل موقتی هم بود از آن استفاده می شد ولی بعد از احداث جاده پلها جمع شد.
خاک مورد نیاز جاده ها از اطراف هور تامین می شد و به آن معدن می گفتند. زمینی را گود می کردند و خاک آنرا توسط کمپرسی به محل جاده حمل می کردند. مسیری از داخل جزیره بطرف خشکی در حال ساخت بود و ما در همان مسیر کار می کردیم و مقر ما نیز در داخل جزیره بود.
معدن خاکش از خشکیهای داخل جزیره بود که با بلدزر خاکها کنده و در یک نقطه دپو می شد. سپس توسط لودر بار کمپرسیها می شد و به محل جاده حمل می گردید.
سطح آب در منطقه خوزستان بسیار بالا است بخصوص در اطراف هور. کمتر از یکمتر می بایست زمین گود می شد در غیر این صورت به آب می رسید و زمین گل می شد.


کار بصورت شیفتی و 24 ساعته انجام می گرفت. گاهی شب مشغول بودیم و گاهی روز. در مدت یک ماهه حضور در جزیره جاده به هم رسید و باعث خوشحالی همه رزمندگان شد چرا که با وجود جاده عبور و مرور به سرعت و با امنیت بیشتری انجام می گرفت.
هر روز بمباران توسط هواپیماهای عراقی صورت می گرفت. گاهی بمبهای خوشه ای، گاهی شیمیایی و گاهی رگبار تیربار هواپیما. همچنین خمپاره ها و توپخانه عراق نیز هر روز مشغول بود و در اطراف به زمین می خورد و تعدادی از رزمندگان شهید و مجروح می شدند. شهید همت نیز در همین جزیره به شهادت رسیده بود که به آن سه راه مرگ می گفتند. این جاده نیز توسط نیروهای داوطلب خراسان ساخته می شد.


پل بعثت(پروژه پایان دوره یا همان کارآموزی)
از دیگر کارهای مهندسی و معماری جنگ پل سازی بوده است.
سرآمد تمام پلهای دوره جنگ، پل بعثت بود. این پل شاهکار مهندسی و معماری جنگ بود و بر روی رودخانه اروند در اوایل سال 65 شروع و در نزدیکهای مصب رودخانه، اروندکنار را به سواحل فاو در غرب رودخانه وصل می کرد.
در آن زمان از عملیات ولفجر8 مدتها بود فاو در اختیار ایران بود و در تصرف رزمندگان.
 

پس از عمليات والفجر هشت در بهمن ماه 64 و فتح فاو، بايد راه ارتباطي بين دو طرف اروند و شهر فاو كه تازه به دست رزمندگان افتاده بود، ايجاد شود. بايد پلي ساخته مي‌شد محكم و مطمئن تا بتواند تجهيزات و تداركات و مهمات را به آنطرف اروند به آسانی حمل کرد. تا قبل از احداث پل، حمل و نقل توسط پلهای شناور موقت صورت می گرفت.
هدف از اجرای پل رفت و آمد سریع و آسان و مطمئن به آنطرف رودخانه و شهر فاو بود.
این پل نیز توسط نیروهای خراسان و به فرماندهی جهادسازندگی خراسان انجام می گرفت. در آن زمان وزیر جهاد مهندس زنگنه و مدیر پروژه مهندس بنی هاشمی بود که بعد از جنگ اولین استاندار قم و نماینده مردم مشهد در مجلس شورای اسلامی شد.
من بعنوان دانشجو از مشهد در اواخر تحصیلم در مهر ماه سال 65 واز طریق جهاد سازندگی خراسان اعزام شده بودم و از سبزوار نیز افرادی بودند مخصوصا اداره راه که در این اواخر مسئول آسفالت روی پل بود و سرپرست آنان آقای عباچی که مدتی رئیس اداره راه سبزوار شد و بعد هم بازنشست شد و فعلا هم نمی دانم کجاست.
مدت 40 -30 روز آنجا بودم. تابستان بود و هوا خیلی گرم و پشه فراوان. بعضی از بچه ها از شهر کرم ضد پشه می خریدند و به دست و پای خود می زدند. البته زیاد هم تاثیری نداشت.
ما که به محل رسیدم کار به نصفه رسیده بود ولی تعداد معدودی لوله از آب بیرون زده بود.
  پل بعثت، به طول 888 متر و عرض 12 متر بر روی رودخانه خروشان اروند در حال احداث بود.
این فاصله (888متر) را با دوربین تئودولیت(دیستومات)که در آن زمان از جدیدترین نوع تجهیزات نقشه برداری بود و من برای اولین بار در آنجا می دیدم. این دوربین بهمراه نقشه بردارش از شرکت نفت در آنجا مامور بود. مردی قدبلند و هیکل و خوزستانی بود. کار ما غالبا نقشه برداری و هدایت درست پل در مسیر خود بود. البته این کارها در زیر بمباران هواپیما و گاهی رگبار مستقیم گلوله انجام می گرفت. یکی دیگر از کارهای مشکل ما متر کشی در داخل آب و بر روی لوله ها بود که چنانچه در هنگام کشش متر از روی لوله بداخل آب پرتاب می شدی و آب در حالت جزر بود راه نجاتی نبود و همراه جریان رودخانه به خلیج فارس می رفتی.  
پنج هزار لوله 12 متري، به قطر 142 سانتي‌متر و ضخامت 16 ميلي‌متر از جنس فولاد، در عمق دوازده متري رودخانه‌اي كه دارای جزر و مد بود قرار می گرفت و کف رودخانه را تا ارتفاعی بالاتر از سطح رود می گرفت.
کف رودخانه در این عرض بطول حدود 900 متر با لوله هایی به قطر 142سانتی متر و طول 12 متر که وزن هرکدام 7000 کیلو گرم بود پر می شد تا از سطح آب بیرون بزند.
این لوله ها از اهواز و با تریلی کمر شکن که هر تریلی تنها سه عدد از این لوله ها را حمل می کرد به محل منتقل می شد.
 

لوله ها در کارگاههای اطراف آماده می شد و به محل پل با یدک کش بر روی آب حمل می شد.
برای اینکه لوله ها در آب فرو نرود و بتوان آنها را در آب شناور کرد دو طرف لوله را با برزنت و نایلون می بستند تا آب بداخل لوله نفوذ نکند و لو له 7 تنی بر روی آب شناور بماند. از برزنت برای مقاومت بیشتر و نایلون برای عایق و عدم نفوذ آب بداخل لوله استفاده می شد.  

تا پل به پایان برسد بارها توسط هواپیماهای عراقی بمباران شد. محلهای آسیب دیده بسرعت تعمیر و تعویض می شد. قدرت بمبهای پرتابی توسط هواپیماها بقدری بود که دپوی خاک اطراف پل را که شامل دهها و صدها سرویس خاک و مصالح شنی بود در اطراف پراکنده و صاف می کرد. همچنین قدرت رگبار تیربار هواپیما لوله فولادی 16 میلیمتری را سوراخ می کرد. حتی یک سری بعد از بمباران و رگبار تعدادی لوله گم شد که بعد متوجه شدیم لوله ها با آن وزن سنگین در آب پرتاب شده و آنها که گلوله خورده، سوراخ شده است.
این پل در پائیز سال 65 به اتمام رسید و به بهره برداری رسید.
متاسفانه در اوایل سال 67 فاو توسط عراقیها پس گرفته شد و بناچار این پل نیز تخریب شد تا جلو پیشروی عراق بسمت ایران گرفته شود.
در 27 تیرماه  سال 67 نیز قطعنامه 598 توسط ایران پذیرفته شد و آتش بس برقرار و جنگ هشت ساله خاتمه یافت. بعد از سالها هنوز آثار پل در محل موجود می باشد و یادگار دوران، رشادتها و دلاوریها و معماری معماران و مهندسان جنگ است.
یادباد آن روزگاران یادباد
 
حمید معماری – نویستده کتاب معماری و معماران سبزوار

 

برای مطالعه مطالب بیشتر از همین نویسنده هم اکنون روی اینجا کلیک کنید.

 

کوچه پس کوچه پیوندها

کلیک کنید:

خاطرات یک رزمنده از پاکسازی میدان مین به مناسبت هفته دفاع مقدس

نظرت را بنویس
comments
پربازدیدترین محبوب‌ترین‌ها پرونده ویژه نظرات شما