زلزله ها هموطنان ما هستند / در یک هم زیستی مسالمت آمیز با زلزله ها کنار بیاییم

این مطلب حاوی تصاویر دردناک است. توصیه می شود کودکان و نوجوانان و افراد دارای بیماری های قلبی یا سایر بیماری های حساس به هیجانات عصبی از مطالعه آن خودداری کنند.

وقوع زلزله های پرقدرت و کم قدرت در ایران و بسیاری دیگر از نقاط جهان امری دیرینه و طبیعی است.

به گزارش مجله اینترنتی اسرارنامه، زلزله ها در نقاط مختلف کشورمان آنقدر زیاد و فراوان به وقوع می پیوندند که می توان گفت در محدوده جغرافیایی ایران یک جریان دائمی از زلزله ها را داریم. مثل یک رودخانه دائمی که همواره از دل کوه می جوشد و جریان می یابد ، زلزله ها نیز در ایران و بعضی دیگر از نقاط جهان به طور دائمی از دل زمین سربرمی آورند و هر روز میهمان یک شهر و یک روستای کشورمان هستند.

به خصوص زلزله های متوسطی نظیر آنچه بامداد امروز یکشنبه شهر سبزوار را با مقیاس حدود سه و نیم ریشتر به لرزه درآورد تقریبا هر شبانه روز چند مورد از آن ها در نقاط مختلف کشور به وقوع می پیوندد که خوشبختانه کمتر منجر به آسیب خاصی می شوند. اما این هشدار را همواره به ما می دهند که یک لحظه هم از خطر در امان نیستیم زیرا ممکن است لرزه بعدی با قدرت تخریب کننده بیشتری به وقوع بپیوندد.

 

چنان که در این جداول مشاهده می کنید، زلزله ها در یک جریان خستگی ناپذیر و بدون توقف دائما با قدرت های مختلف در شهرها و مناطق مختلف کشور به وقوع می پیوند. این پدیده همواره وجود داشته است

 

 

شما نیز می توانید با مراجعه به وبسایت مرکز لرزه نگاری کشور هر لحظه آمار جدیدترین لرزه ها را پیگیری کنید. برای ورود به این وبسایت روی اینجا کلیک کنید.

 

با این حال برخورد اکثر ما با پدیده زلزله برخوردی بسیار ساده انگارانه است. گویی تا وقتی که خدای ناکرده یک زلزله شدید به وقوع نپیوندد و شماری از همشهریان و هموطنان عزیزمان را به خاک و خون نکشد، این خطر را جدی نمی گیریم.

حتی وقتی زلزله های سنگین به وقوع می پیوندد هم بعد از چندروز عزاداری و جمع آوری کمک های مالی برای آسیب دیدگان، سرانجام موضوع همیشگی خطر زلزله را به دست فراموشی می سپاریم و تا هنگام زلزله ویرانگر بعدی با این پدیده مثل یک شوخی ساده برخورد میکنیم.

به طور مثال زلزله بامداد گذشته سبزوار باعث شد بعضی همشهریان سبزواری برای حدود چند ساعت در خیابان ها  و پارک ها به سرببرند. اما آیا می دانیم دقیقا زلزله بعدی چه ساعت و روزی به وقوع می پیوندد تا آمادگی خود را مثل چند ساعت اولیه وقوع یک زلزله یا پیش لرزه حفظ کنیم؟

آیا دقیقا می دانیم که امشب دیگر خطر رفع به خیر شده است؟ آیا اگر امشب هم احتمال خطر بدهیم که البته احتمال خطر همیشگی است، تا چند شب دیگر می توانیم در خیابان ها و پارک ها بخوابیم؟

آیا اگر این زلزله در یک شب سرد زمستان به وقوع می پیوست، پناه بردن به دل پارک ها و فضاهای بازشهری برای چند درصد از خانواده ها امکان پذیربود؟

خانواده هایی که ممکن است فرزندان کوچک، سالخوردگانی ضعیف و یا بیمارانی بدحال داشته باشند آیا می توانند در یک شب سرد یا بارانی بهار یا پاییز و زمستان همان چند ساعت را هم پس از یک زلزله در فضاهای باز سپری کنند؟

پس این برخوردی منطقی با زلزله به عنوان ناگهانی ترین بلای طبیعی نیست. البته شاید بهتر باشد، به زلزله نگوییم بلای طبیعی زیرا حالا دیگر کمتر کسی هست که نداند زلزله در نتیجه یک سری فعل و انفعالات طبیعی داخل زمین به وقوع می پیوندد.

فعل و افنعالاتی که هرچند نمی توان زمان و مکان وقوع زلزله ناشی از آن ها را پیش بینی کرد، اما همواره می دانیم که بعضی نقاط زمین از جمله کلیه بخش های کشورمان ایران، روی خط زلزله خیز جهان قرار دارند. پس همیشه یک پیش بینی کلی از این موضوع در دست داریم.

با این حساب دیگر زلزله یک بلای طبیعی نیست بلکه عدم آمادگی و عدم مدیریت و برنامه ریزی صحیح ماست که این پدیده طبیعی را به یک بلای بعضاً خانمان سوز تبدیل می کند.

ما ایرانی ها در هر چیزی که با کشور پیشرفته ژاپن متفاوت باشیم، در یک چیز شبیهیم. آن هم قرار داشتن هر دو کشور روی نقاط زلزله خیز جهان است. اما در همین یک نقطه اشتراک نیز، خیلی زود به تفاوت می رسیم.و نقطه اختلافامان با ژاپنی ها از آنجایی آغاز می شود که آن ها هشدار ها را جدی گرفته، با واقعیت روبه رو شده و سهل انگاری را کنار می گذارند. ولی ما ایرانی ها عادت کرده ایم فقط از ژاپنی ها تعریف کنیم.

حالا وضعیت به گونه ای شده است که به جز زلزله مرگبار 2011 ژاپن با قدرت نزدیک به 8 ریشتر که به دلیل رخ دادن در دل اقیانوس و به پا کردن یک سونامی عظیم تلفات و خسارات زیادی به بار آورد و یک مورد استثنائی محسوب می شد، بعضی زلزله های شدید بیش از 7 ریشتری در این کشور به وقوع می پیوندد که خسارات بسیار کم و ناچیزی برجای می گذارد. شاید تلفاتی در حد یک یا چند نفر انگشت شمار.

اما در کشورما یک زلزله 5 ریشتری هم می تواند نیمی از یک روستا و یا شهر را خراب کند.و یک زلزله کوتاه مدت سه و نیم ریشتری می تواند مردم شهری مثل سبزوار را یک شب تا صبح به خیابان ها بکشاند. زیرا همه خودشان خبر دارند که  پدران و بزرگترهای خانواده شان هنگام ساخت و ساز یا هنگام خرید و فروش منزل روی چه بناهایی سرمایه گذاری کرده اند؟

همه می دانند مسوولان شهرشان از سال های قبل تا کنون چه قدر راحت و بی هیچ حس مسوولیتی با موضوع ساخت و سازهای غیر قانونی کنار آمده اند یا به صورتی سرسری یا به قول معروف از سر بازکنی با آن برخورد کرده اند و مثلا چه قدر راحت در ازای گرفتن یک مبلغ جریمه اجازه هر نوع تخلفی را در اکثر ساختمان ها داده اند و ماحصل همه آن اهمال کاری ها ساختمان هایی فکستنی است که در مقابل یک زلزله حتی متوسط ممکن است مانند تار عنکبوت سست و شکننده باشد.

چنین است که همه این یک شب در پارک خوابیدن ها و از پس یک زلزله سه و نیم ریشتری به فضاهای باز پناه بردن ها حکم همان شوخی با زلزله را دارد که انگار میخواهد طبق یک قرار عادلانه و مشخص ، با ما خاله بازی کند!

شوخی با پدیده ای که اصلا با ما شوخی ندارد.

البته منظور این نیست که هنگام وقوع زمین لرزه هایی نظیر آنچه ساعاتی قبل تجربه کردیم، مردم نباید جنبه های احتیاط را رعایت کنند. اما منظور این است که باید کار اساسی را انجام داد.

باید بدانیم و بپذیریم که زلزله ها نیز هموطنان ما هستند. تاریخچه های لرزه نگاری نشان می دهند، زلزله ها از ابتدا در این سرزمین و بسیاری از نقاط دیگر جهان بوده اند و حتی آن زمانی که علم این اندازه پیشرفت نکرده بود هم نیاکان ما می دانسته اند که همیشه خطر زلزله وجود دارد.

پس باید آنجا که جای دعا و مناجات نیست و نیاز به فکر صحیح و همت مردانه دارد، آستین ها را بالا بزنیم و نسبت به مقاوم سازی شهرها و روستاها از جهات مختلف دربرابر این پدیده طبیعی و قابل پیش بینی اقدامات لازم را انجام دهیم. تا بتوانیم با این هموطنان قدیمی و طبیعی کنار آمده و زندگی مسالمت آمیزی داشته باشیم.

در این زمینه همه مسئولند. از مردم معمولی کوچه و خیابان که می توانند در چینش وسایل خانه یا محل کار خود استانداردهای لازم را جهت مواقع زلزله رعایت کنند تا آن بساز و بفروش هایی که به خیال خود با به کارگیری مصالح بی کیفیت در یک ساختمان چند طبقه پول بیشتری به جیب می زنند اما غافل از اینکه شاید ساختمانی را که می سازند در چرخش روزگار یک روز پس از چند دست خرید و فروش شدن، سکونت گاه دائم یا موقت یکی از فرزندان ، عزیزان یا دوستان صمیمی خود آن ها بشود.

اما در این بین مسئولان مسئول ترند. همانطور که از نامش برمی آید، مسئولان به صرف قرار گرفتن در این موقعیت طبیعتاً مسئولند و حتی اگر مدتی دیگر به هر دلیلی از مسئولیت فعلی کنار بروند، بازهم تا همیشه ایام، مسئول کارهایی که در دوره مسئولیتشان انجام داده اند، خواهند بود.

بله. درست است در پاراگراف قبلی واژه مسئول و مسئولیت و مسئولان زیاد به کار برده شد. در حالی که می شد به جای بعضی از آن ها، واژه های مترداف دیگری نظیر مدیر، مدیران، سمت، پست و ... را استفاده کرد. اما در اینجا برای تعدادی از مسئولان شهرمان که گویی به خواب غفلتی عمیق فرو رفته اند، بهترین کار تکرار واژه مسئولیت است و نه ریاست و مدیریت و .... مسئولیت واژه سنگینی است.

جایگاه مسئولیت جایگاه دعواهای شخصی ، منم زدن ها، تکبر ورزیدن ها، خوشامد این و آن کار کردن ها، چشم پوشی های منفعت طلبانه و افشاگری های بی محل یا کینه توزانه و ... نیست.

در یک کلام جایگاه هایی نظیر شورای شهر و نمایندگی مجلس و فرمانداری و شهرداری و ریاست ادارات و ... جایگاه بچه بازی و جناح گرایی و باند سازی نیست.جایگاه مسئولیت است.

مسئولیت جان ده ها هزار شهروند سبزواری که در محلات فرسوده ای نظیر کوی گلستان و امیریه و جعفرآباد و بسیاری دیگر از مناطق جنوب یا حاشیه شهر زندگی می کنند.

مسئولیت جان صدها خانواده ای که در یکی از کوچه های تنگ شهر با ساختمان های مرتفعی زندگی می کنند که شاید به دلیل نداشتن یا کم داشتن فضای پارکینگ ساکنان مجبورند اتومبیل های خود را در بیرون از ساختمان پارک کنند تا فضای کوچه از آن هم تنگ تر شود و هنگام بروز حادثه و ازدحام جمعیت و ریزش آوار امکان هر رفت و آمدی حتی به قصد امداد و نجات منتفی گردد.

و هزاران نکته دیگر اینجاست که مجال سخن بیش از این نیست.

خلاصه کلام اینکه زلزله سه و نیم ریشتری بامداد یکشنبه 9 شهریور 93 کافی بود تا خواب عمیق شبانه بسیاری از شهروندان سبزواری را از چشم هایشان برباید.

آیا این زلزله خواب غفلت مسئولان شهری دیار سربداران را نیز برطرف کرده است؟

منبع: عکس ها:

خبرگزاری مهر

بوشهر نیوز

خبرآنلاین

 

کوچه پس کوچه پیوندها

کلیک کنید:

گزارش هفته نامه ستاره صبح از معضل حاشیه نشینی در سبزوار

نظرت را بنویس
comments

وای خدایا چه دردناک و چه ترسناک وچه وحشتناک (داشتم سکته میکردم )ای کاش ماهم مثل ژاپنی ها وآمریکایی هاو کشور های پشرفته آمادگی مواجه با این حوادث ها را پیدا کنیم خیلی زود ایشاالله....

محسن

سلام به اسرار نامه این مطلب خوب رو بدون انتشار این عکسها هم میشد منتشر کرد. کاش یه ذره از اثرات مخرب این گونه تصاویر بر روحیه و رفتار کودک و بزرگسال آگاه بودیم....
پربازدیدترین محبوب‌ترین‌ها پرونده ویژه نظرات شما