یادآوری هایی شیرین در وبسایت روستای روشن آباد

ششتمد یکی از مناطق کهن خراسان است. این بخش سرافراز شهرستان سبزوار از گذشته تا امروز با فرهنگ غنی و شخصیت های علمی و فرهنگی متعدد خود ، به نیکی شناخته می شود.
در عرصه اینترنت نیز وجود چند وبلاگ و وبسایت روستایی با سابقه و پرفعالیت در این بخش نشانگر پویایی فرهنگی و اجتماعی مردم و جوانان این بخش کهن دارد.
پیش از این با وبسایت گروه علوم اجتماعی ششتمد در همین مجله آشنا شده ایم و مطالب متعددی از این وبسایت محلی وزین منتشر نموده ایم. در روزهای اخیر توفیق به دست آورده ایم که با یک وبسایت جدید محلی متعلق به یکی از روستاهای ششتمد آشنایی پیدا کنیم.
وبسایت روستای ما که پیرامون اخبار و مسائل روشن آباد و روستاهای اطراف آن  فعالیت  می کند ، توسط همشهری عزیزمان آقای روحی اداره می شود و به نوبه خود یکی از گنجینه های ارزشمند در شناخت و معرفی نواحی عزیزی از سرزمین پرافتخار سربداران در عرصه مجازی اینترنت است.
وبسایت روستای روشن آباد که در حال حاضر با دو سال سابقه فعالیت و آمار بالای بازدید کنندگان روزانه ، و محتوای مطالب منتشره خود که اغلب مطالب پیرامون موضوعات مختلف محلی و  در واقع تولیدی است ، می تواند به یک پایگاه اینترنتی قابل قبول در شناخت و معرفی روستای روشن آباد و نواحی اطراف آن در شهرستان سبزوار تبدیل شود.
مجله اینترنتی اسرارنامه که خودبه تازگی با این وبسایت وزین محلی آشنا شده است ، در اینجا برای آشنایی بیشتر شما مخاطبان گرامی با حال و هوای مطالب منتشره در آن وبسایت ، یکی از مطالب جذاب و تفکر برانگیز وبسایت روستای ما را منتشر می کند.
 مطلبی با عنوان «شما یادتون نمیاد» که در وبسایت روستای روشن آباد منتشر شده است و در عین سادگی و بی آلایشی زبان ، بیان کننده نکات مهمی در تحولات اجتماعی و فرهنگی دهه های اخیر در یکی از روستاهای مناطق شرقی کشور عزیز ایران است. تحولاتی که به نوعی تفاوتی اززمین تا آسمان بین وضع امروز زندگی روستای نامبرده با دیروز آن ایجاد کرده است.
و هرچند این تحولات شاید در نگاه انسان هایی که درگیر  روزمرگی زندگی شده اند ، نادیده گرفته شود، اما نویسنده تیزبین و نکته سنج تمام این موارد را با نگاه دقیق خود بررسی کرده و به رشته تحریر کشیده است.
مواردی که نشان می دهد به لحاظ مادیات و ظواهر زندگی ، بسیاری ازروستاهای شهرستان سبزوار و حتی ایران اسلامی امروز پیشرفت های خوبی نسبت به گذشته کرده اند ، اما به سبب همین تحولات ظاهری یا باطنی مدرنیته در جوامع شهری و روستایی ما دیگر بسیاری از آداب و رسوم و رفتارهای سنتی سابق نیز به مرورزمان کنار گذاشته شده و جامعه دچار یک تحول فرهنگی گسترده شده است.
عبارت»شما یادتون نمیاد« جمله آشنا و پرکاربردی است که بسیاری از بزرگترها هنگام تعریف از گذشته برای جوانان از این عبارت استفاده می کنند.با ذکر  این مقدمه بد نیست ببنیم وبسایت نویس روشن آبادی چه چیزهایی را از گذشته به خاطر دارد که جوانان امروز باید از در مورد اصالت و ریشه های فرهنگی خود بدانند تا هم قدر فرصت ها و امکانات امروز خود را بدانند و هم پاسداران حقیقی بخش های مثبت فرهنگی گذشته شان باشند:


شما یادتون نمیاد !


روستا مدرسه راهنمایی نداشت دبیرستان و پیش نداشت و باید از کلاس اول راهنمایی دیگه از خانواده جدا میشدی و واسه ادامه تحصیل میرفتی شهر
شما یادتون نمیاد آب لوله کشی نبود و هر روز صبح باید واسه شستن دست  و صورتت بری سر جوی اب ؛ زمستون و تابستون هم فرقی نداشت باید میرفتی !!!!!!
شما یادتون نمیاد هر روز بعد از نهار و شام سر جوی آب چقد شلوغ پلوغ میشد ؛ آخه همه واسه شستن ظرفها می اومدن !
شما یادتون نمیاد پشت همه ظروف رو با رنگ  نشون میزدن که سر جوی آب عوض نیفته !!
شما یادتون نمیاد آب قنات روستا شور بود و باید هر روز واسه اوردن آب شیرین میرفتیم قنات میچک !
شما یادتون نمیاد قنات هنوز تبدیل به چاه موتور نشده بود و حوضچه همیشه پر آب بود و سر ظهر ها پسرها  چه قوته ها (شیرجه ها ) که نمیزدن  تو آبش !!
شما یادتون نمیاد دختر ها هر روز بعد از ظهر میرفتن واسه آب شیرین اوردن
شما یادتون نمیاد بچه ها هر سال جمع میشدن و واسه بارون شعر " بارو کو بارو کو رو میخوندن !!
شما یادتون نمیاد برق شهر نبود و هر روز موتور برق ؛دم غروب روشن می شد و آخر شب خاموش میشد!!
شما یادتون نمیاد یخچالی نبود و سالی یه بار پرواربندی میگرفتن و چه قورمه ای درست میکردن؛ راستی بوی قورمه ها یادتونه ؟!؟!
شما یادتون نمیاد که چون یخچالی نبود تو هر خونه ای چند تا سبوی آب و ظرفهای گونی زده بود تا آب سرد داشته باشیم !!
شما یادتون نمیاد روستا نانوایی نداشت و مامانها هفته ای خمیر پخته میکردن آخر پخت نون چند تا نون چرب(نون روغنی) درست میکردن و چند تا فطیر (تافتون) که آی خوشمزه بود که نگو !!!
شما یادتون نمیاد قبل از عروسی هیزمی میگرفتن و با چه شور و حالی میرفتن هیزم می اوردن واسه پخت نان مراسم عروسی یا جشن ختنه سوران
شما یادتون نمیاد عروسی ها  طول میکشید ؛ شب حنابندانی بود ؛ روز عروسی بود شب بعد از عروسی بود و باز یه هفته بعدش تخت ورچینها (پاتختی ) بود !
شما یادتون نمیاد غروبها میرفتیم سر تنورهای داغ جمع میشدیم و پاهامون تو تنور میزاشتیم ؛ آخ بوی پخته شدن فطیر و دمای متوسط تنور چه میچسبید!
شما یادتون نمیاد هر سال عید نورزو جوز بازی بود.
شما یادتون نمیاد هر سال عید سه پایه نیشابوری بازی میکردن.
شما یادتون نمیاد پسرها همیشه  کلاغ قیج قیج  ؛ بازی نجات ؛ تشله بازی ؛ گو ی و مرغک ؛ تسمه بازی و گل گلی بازی میکردن.
شما یادتون نمیاد دختر خانمها چه جیگر جیگری بازی میکردن ؛(همون بازی که میگفتیم جیگر جیگر ؛جون جیگر کی را جیگر خود را جیگر از بهر کی از بهر زینب )!!
و خلاصه ما یادمون میاد .
و خداروشکر که بعضی از اینها خاطره شد مثل آب و برق
و حیف که بعضی از اینها خاطره شد مثل بازیها و مراسمات
راستی روشنابادی عزیز  شما هم خاطره ای دری که مو یادم رفته بنویسم البته مدنم که همه چیزار ننوشتیوم پس شما که یادته گوی تا د اینجه اضافه کنوم (این دو خط روشن آبادی نوشتم )

منبع : وبسایت روستای ما

کوچه پس کوچه پیوندها

کلیک کنید:

جستجوهای اسرارنامه با سرزمین قوم کهن به نتیجه رسید

نظرت را بنویس
comments

محمد رضا شیردل

بابا ایول الله یکیپیدا شدازروشن اباد هم بگه ولی کاش بیشتر معرفیش کنید

قاصدک روحی

سلام خسته نباشید ********بی نهایت ممنون******* **** از لطفتون***** ****** که روستای ما و وبسایت روستای ما رو معرفی کردین یادتون هست که گفتم اون بازرس و . . . و ناامید شدم ؛ خواستم بگم با درج این مطلب اینجا باور کنید روح دوباره و انرژی بیشتری گرفتم واسه نوشتن
پربازدیدترین محبوب‌ترین‌ها پرونده ویژه نظرات شما