سیدجواد حسینی، معاون استاندار خراسان رضوی از فراز و نشیبهای ٣ دهه فعالیتش میگوید
انتشار این مطلب به معنای موافقت یا مخالفت تحریریه اسرارنامه با محتوای مطرح شده در آن نیست.
محدثه شوشتری- شهرآراآنلاین:
از آن دست سیاستمدارانی است که برای میدانداری در عرصه سیاست، فرمول خودش را دارد، فرمولی که رابطه تداخلی و تزاحمی را بهمعنای دخالت و مزاحمت رد میکند و برپایه تعامل میچرخد...، برای همین هم از برخورد حاشیهساز نماینده نیشابور حین سخنرانیاش دلخور نیست؛ کمااینکه از حضور در برنامه زنده سیمای ملی برای پرداختن به موضوع برخورد نماینده نیشابور شانه خالی کرد تا بهدور از قیلوقالهای رسانهای، این حاشیه رنگ ببازد. او اگرچه در هر دورهای زیر بار انتقادهای تندروهای جریان رقیب بوده است، با همان روحیه تعامل، کارها را پیش برده، چنانکه خودش ادعا میکند رابطه خوبی با چهرههای جریان رقیب دارد.در مناصب دولتی، حسینی از آن دست اصلاحطلبانی است که زبان حاکمیت را خوب بلد است. ازهمینروست که برای بر زمیننماندن خیلی از شعارهای دولت، دست به تشکیل شوراها، تشکلها و کارگروهها با هدف اجرای وعدهها زده است.
او نخستین کسی بود که برای اولینبار در خراسانرضوی، پیشنهاد تشکیل پارلمان بانوان را برای سهیمکردن زنان در تصمیمگیریها مطرح کرد و به اجرا درآورد. راهاندازی خانه جوان، راهاندازی ۴٠٠تشکل غیردولتی و تشکیل کارگروههای مختلف، از ایدهها و فعالیتهایش در دوره تکیهزدن بر صندلی معاونت سیاسی و امنیتی استانداری خراسانرضوی بوده است.حسینی، جامعهشناس هم هست و کتابهایی در این حوزه تألیف کرده است. در کارنامه دوران مدیریتش در آموزشوپرورش هم تأسیس «پارلمان معلمان»، «پارلمان دانشآموزان»، «پارلمان اولیا» و «طرح مدام» از ابتکارات اوست. کل هفته را به رفعورجوع امور معاونت استانداری مشغول است؛ بااینحال عصرها و پنجشنبهها راهی دانشگاه میشود؛ همانجایی که در همه سالهای فعالیتش هیچگاه ترکش نکرده است و میگوید: «تدریس برایم مثل هواست.» گرچه گاهی زمزمههای کاندیداشدن یا گزینهبودن او برای پستهای بالاتر هم مطرح میشود، خودش تأکید میکند که در همین جایگاه، همه تلاشش را برای خدمت به مردم و کمک به کاهش آسیبهای جامعه خواهد کرد. با مرد خوشروی سیاست استان، از دوران دانشآموزیاش شروع کردیم، تا سالهای معلمی، مدیری، فرمانداری، عضویت در شورای شهر، مدیرکلی و سالهای دور از سیاست. سالهایی که بعداز ترک پست فرمانداری مشهد در دولت احمدینژاد تا هشتسال بعد از آن، حسینی به همان نقش معلمی و پژوهش پرداخت. البته خودش از این کنارگذاشتهشدن خیلی هم ناراحت نیست و با خنده میگوید: «در این دوران دلمشغولیهای مدیریتی نداشتم و فرصت کردم ١٣کتاب و ٣٠مقاله پژوهشی بنویسم و یکسال نویسنده برتر سال و سالی دیگر استاد برتر تدریس شدم.»بیشاز دو ساعت، میهمان سیدجواد حسینی در دفتر معاونت سیاسی و امنیتی استانداری خراسانرضوی بودیم که حاصلش گفتوگوی پیشرو از سه دهه فعالیت اوست.
اولین جرقههای طرز تفکر، اندیشه و شخصیتی که امروز به نام سیدجواد حسینی میشناسیم از کجا شروع شد؟ صحبت را از دوران کودکی و نوجوانی شروع کنید.
اول صحبت بگویم که یک خراسانی و متولد روستا هستم. سال١٣۴۶در روستای رامشین از توابع شهرستان سبزوار متولد شدم. پدرم کشاورز و مادرم خانهدار بود. دوره ابتدایی را در روستا گذراندم. برای مقطع راهنمایی و دبیرستان در روستا مدرسهای نداشتیم. از اول راهنمایی رفتم سبزوار و در خانهای اجارهای مشغول تحصیل شدم. فرزند بزرگ خانواده بودم. بعدها دو برادر دیگرم نیز آمدند سبزوار و با هم درس میخواندیم. در این دوران، تعطیلات سهماهه تابستان را در امور کشاورزی به پدرم کمک میکردم. تولید و فروش گل، از مزیتهای روستای ما بود که تابستانها تا قبلاز رفتن به دانشگاه، گلفروشی هم میکردم. در همین سالها، در رشته علومتربیتی در مرکز تربیتمعلم شهیدبهشتی مشهد پذیرفته شدم. مدرک فوقدیپلم را از این دانشگاه گرفتم، اما چون آن زمان علاقه داشتم روحانی شوم، چندسالی بهدنبال طلبگی رفتم.
یعنی روحانیت، اولین علاقه و مسیری بود که شما برای تحصیل انتخاب کردید؟
آن زمان علاقه داشتم. پدر مرحومم جزو گردانندگان هیئتهای مذهبی بودند. علاقه زیادی به آقای کافی داشتند و همیشه نوارهای کاست سخنرانی ایشان در خانه ما درحال پخش بود. همه نوارهای آقای کافی را حفظ شدم. الان اگر بگویید طفلان مسلم آقای کافی را بخوانید، به همان سبک ایشان از اول تا آخر میخوانم. این شد که ابتدا رفتم در آزمون دانشگاه امامصادق(ع) شرکت کردم و قبول شدم، اما بعداز دوماه رها کردم. دوباره رفتم برای طلبگی در دانشگاه شهیدمطهری تهران شرکت کردم. قبول شدم، اما نرفتم و تصمیم گرفتم برای تحصیل طلبگی در مشهد باشم. در آزمون دانشگاه علوم اسلامیرضوی شرکت کردم و قبول شدم. پنجماه در این دانشگاه تحصیل کردم، اما این دانشگاه را هم ترک کردم.
در سه دانشگاه معروف روحانیت پذیرفته شدید، اما در این حوزه نماندید. چرا؟
دنبال رشتهای بودم که در علوم انسانی و اجتماعی مادر باشد. آن زمان میگفتند اگر به چنین رشتهای علاقهمندی، باید زبان قوی داشته باشی. این شد که دوباره کنکور دادم، رتبه دورقمی آوردم و با این نگاه که زبان فرانسه، زبان مادر است، رفتم دانشگاه تهران و دو سال در رشته مترجمی زبان فرانسه درس خواندم، اما از این رشته هم انصراف دادم. دوباره تغییر رشته دادم. آمدم در دانشگاه فردوسی مشهد و در رشته پژوهشگری اجتماعی لیسانس گرفتم. بلافاصله برای مقطع فوقلیسانس در رشته جامعهشناسی دانشگاه اصفهان پذیرفته شدم و از این دانشگاه مدرکم را گرفتم و درنهایت در همین رشته موفق به اخذ دکترای تخصصی شدم.
آقای دکتر، برگردیم به سالهایی که هنوز مناصب دولتی نداشتید. آن زمان خط و ربط فکریتان چه بود و برای چه گرایشی خونتان میجوشید؟
راهنمایی بودم که انقلاب شد. آن زمان فضای خاصی بود. کلاس را تعطیل میکردیم و میرفتیم تظاهرات. از همینجا نسل ما بیشتر به مسائل سیاسی دغدغهمند و علاقهمند شد؛ روحیهای که در نسل امروز کمتر دیده میشود. اولین تشکلی که من در دوره راهنمایی و دبیرستان به آن پیوستم، بسیج بود. از سال دوم دبیرستان هم عضو و خبرنگار اتحادیه انجمنهای اسلامی شدم.
هم در انجمن اسلامی و هم در بسیج فعال بودید؟ چطور؟!
آن زمان گرایشهای سیاسی مثل امروز نبود. حتی در بازهای از زمان، که بچههای سپاه، سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی را راهاندازی کرده بودند، آنجا هم عضو بودم و با این سازمان هم همکاری میکردم. بعدها این سازمان جدا شد. من با سپاه فعالیت میکردم. در خطوربطهای سیاسی به سپاه میگفتند «خط سه» و بهنوعی یعنی «چپی»؛ با گرایش امروز سپاه تفاوت داشت. بعدها در دانشگاه هم عضو انجمن اسلامی دانشجویان دانشگاه فردوسی و عضو شورای مرکزی این انجمن شدم. به غیر از اینها در هیچ حزبی فعالیت سیاسی نداشتم.
شما بارها در سخنرانیهایتان از ضرورت شکلگیری و فعالیت احزاب سخن گفتهاید. چطور خودتان در سه دهه فعالیت، عضو هیچ حزبی نشدید؟
بله، حزب و فعالیتهای حزبی را از نیازهای اساسی جامعه میدانم. علت اینکه عضو احزاب نشدم، این بود که خارجاز قالب حزبی میتوانم فعالتر و پذیرفتهتر باشم. معتقدم جامعه، زمانی توسعه پیدا میکند که رفتارهای مردم نظاممند شوند. برای این نظاممندشدن در عرصه سیاسی باید حزب تشکیل شود، در عرصه اجتماعی سمنهای مردمی، در عرصه علمی انجمنها، در عرصه صنفی تشکیلات و انجمنهای صنفی و به همین شکل در همه عرصهها. شخصا معتقد به اثربخشی این تشکیلات هستم. حتی در دورانی که در آموزشوپرورش، چه معلم و چه مدیر، بودم، قائل به شکلگیری این تشکیلات نظاممند بودم.
بحث معلمی را پیش کشیدید. چند سال از سه دهه فعالیت شما به معلمی برمیگردد؟
تقریبا همه سالها بهنوعی معلمی را کنار نگذاشتم، چون فارغالتحصیل دانشگاه تربیتمعلم شهیدبهشتی مشهد بودم و به آموزشوپرورش تعهد داشتم. درست از سال۶۵ معلم شدم. البته قبلاز آغاز دوره معلمی همزمان با ترم آخر دانشگاه، هفتماه به جبهه رفتم. در جبهه مجروح شدم و برای درمان برگشتم.
پس جانباز هم هستید.
بله، مجروحیتم از ناحیه کمر و پا بود. بعد از درمان هم بلافاصله برای تدریس سر کلاس رفتم. تدریس را از همان دبیرستان فقیه سبزواری که دانشآموز بودم، شروع کردم؛ دو سال بعد مدیر این دبیرستان شدم. درواقع در این دبیرستان هم دانشآموز بودم، هم معلم و هم مدیر که خاطره بهترین سالهایم از همین مدرسه است. بعدها چندسالی در مشهد تدریس کردم. از سال٧١ هم عضو هیئتعلمی دانشگاه آزاد شدم که تا سال٩٣ ادامه داشت. هنوز هم تدریس برایم مثل هواست که با گرفتاریهای معاونت سیاسی، امنیتی استانداری، هرطور شده هفتهای چند ساعت عصرها و روزهای پنجشنبه برای تدریس به دانشگاه فرهنگیان میروم.
مناصب شغلی شما درکنار معلمی با عضویت در دوره اول شوراهای اسلامی شهر آغاز شد و بهدنبال آن، موضوع علمی تقسیم خراسان بزرگ را کلید زدید. از ناگفتههای آن زمان برای تقسیم خراسان بزرگ کمی بگویید.
سال٧۵ درزمینه تقسیم استان خراسان بزرگ شروع به فعالیت کردم. بیشاز ٢هزار صفحه پژوهش و تحقیق برای تقسیم و توسعه خراسان نوشتم. درنهایت تقسیم خراسان کلید خورد. همین فعالیتها سبب شد که جمعی از دوستان اصرار کردند در اولین دوره انتخابات شوراهای شهر شرکت کنم. در این دوره رأی آوردم و عضو شورای شهر سبزوار شدم. مدتی معاون فرمانداری سبزوار بودم و پس از آن به مدت یکسالونیم معاون فرمانداری مشهد شدم. از سال٨١، مدیرکل اجتماعی و انتخابات و تقسیمات کشوری در استانداری خراسان بزرگ شدم. بعداز استانداری، سالهای ٨٣ و ٨۴ فرماندار مشهد شدم. انتخابات را برگزار کردیم که آقای احمدینژاد رئیسجمهور شدند. سیاستها تغییر کرد و طبیعتا نه روحیه ما به دولت احمدینژاد میخورد و نه آنها تمایلی برای فعالیت ما داشتند. بهسرعت تغییرات صورت گرفت و فرماندار جدید مشهد معرفی شد.
در آن هشت سال که اصلاحطلبان کنار گذاشته شدند، شما چه میکردید؟
تدریس و تحقیق. (میخندد)؛ دست آقای احمدینژاد درد نکند. ما را کنار گذاشت، برای شخص بنده خیلی هم بد نشد. در این هشت سال ١٣کتاب نوشتم، ٣٠تا پژوهش انجام دادم که سبب شد سه سال متوالی، پژوهشگر برتر دانشگاه فرهنگیان کشور، از سال٨٩ تا ٩١ شوم. یکسال نویسنده برتر سال و سالی دیگر، استاد برتر دانشگاه فرهنگیان کشور شدم. اولین کتابم «وفاق اجتماعی و اقلیتهای قومی ایران و جهان» نام داشت. چند کتاب دانشگاهی هم دارم که تدریس میشوند، ازجمله مبانی جامعهشناسی با تأکید بر جامعه ایران. این توفیقها را در کارهای اجرایی نمیتوانستم کسب کنم. شاید به لحاظ فردی من با فعالیت علمیای که داشتم آسیب ندیدم، اما خیلی از دوستانی که پتانسیل مدیریتی داشتند، بعداز کنارگذاشتهشدن در دولت نهم و دهم، دوران سختی پشت سر گذاشتند. درمجموع خود کشور هم در این دوران با فاجعه مدیریتی مواجه شد، نیروهای کارآمد کنار گذاشته شدند و نیروهایی که کمترین و غیرمرتبطترین تخصصها را داشتند، روی کار آمدند. در پُردرآمدترین دوره تاریخ ایران ازنظر درآمدهای نفتی، ما به رکود رسیدیم.
بعد از وقفه هشتساله، بازگشت شما به مدیریت از دولت یازدهم و با پست مدیرکلی آموزشوپرورش آغاز شد. همان زمان نمایندگان مشهد در صحن علنی به وزیر آموزشوپرورش تذکر دادند که چرا سیدجواد حسینی را برای خراسانرضوی انتخاب کردهاند. بعدها هم این اختلاف بر دوران مدیریتی سایه انداخت. محدودیت و فشار خاصی ازسوی جریان رقیب متوجه شما بود؟
در عرصههای مدیریتی این مخالفتها طبیعی است. سر هر پستی وقتی اسم گزینهها میآید، عدهای صف مخالف و عدهای صف موافق تشکیل میدهند. باید این مسئله را درنظر بگیریم که در عرصه سیاست نباید ایدهئالگرا بود؛ اگر بخواهی ایدئالگرا باشی با هیچکس سازگاری نخواهی داشت. در عرصه سیاست باید بگوییم حداکثری میاندیشیم، واقعگرا عمل میکنیم و حداقلی انتظار داریم. درباره مخالفت با انتصاب من، چون جزو اولین تغییرهای مدیریتی در دولت اول آقای روحانی بودم، حاشیهها پررنگتر بود. در این دوران سعی کردم با نمایندگان و مدیران و دوستان جریان رقیب تعامل خوبی داشته باشم، تاجاییکه خیلی از این دوستان بعدها نظرشان از مخالفت اولیه برگشت. معتقد به رابطه تعاملی بودم، نه رابطه تداخلی و تزاحمی. به این معنی که نه دخالت و مزاحمت را قبول میکنیم و نه دخالت و مزاحمتی برای دیگر دستگاههای اجرایی ایجاد میکنیم، بلکه با دیگران تعامل میکنیم. وقتی ما در پستی قرار میگیریم، فرقی نمیکند دولت چپی باشد یا راستی، ما باید کارگزار نظام و با همه گروهها درتعامل باشیم. فشار و سنگاندازی همیشه وجود دارد، اما باید در عمل کار را ثابت کنیم. شعار و رویکرد من در آموزشوپرورش این بود که از چند آفت باید در تعلیم و تربیت پرهیز کنیم؛ شتابزدگی، سطحینگری، کمیگرایی و سیاستزدگی ازجمله این آفتهاست.
در همین بازه زمانی که مدیرکل آموزشوپرورش استان بودید، برای شرکت در انتخابات سال٩۴ مجلس از مسئولیتتان استعفا کردید، اما وزیر آموزشوپرورش نپذیرفت. مجلس جزو اهداف جامانده شماست؟
هدفم از ثبتنام برای انتخابات مجلس، دغدغهمندی برای نظام تعلیم و تربیت بود. میخواستم برای پیگیری معضلات نظام آموزشی در خانه ملت حضور داشته باشم. درعینحال وزیر آموزشوپرورش با استعفای من مخالفت کرد و موضوع کاندیداتوریام منتفی شد.
برای کابینه دولت دوازدهم، نام شما هم جزو گزینههای وزارت آموزشوپرورش مطرح شد، اما درنهایت جزو فهرست وزرای پیشنهادی نبودید. پشت پرده این موضوع، مسئله خاصی بود؟
زمان چیدمان وزرا برای کابینه دولت دوازدهم، ابتدا ازسوی مشاوران دولت درخصوص وزارت آموزشوپرورش با بنده صحبت شد. من در صحبت با این مشاوران، جواب منفی به این پیشنهاد دادم. دلیلم این بود که هنوز برای گرفتن پست وزارت زود است. اعتقاد داشتم آموزشوپرورش به یک نیروی بزرگتر، کارآمدتر و پختهتر از بنده نیازمند است. یکماه از این ماجرا گذشت. دوباره از دفتر معاون اول ریاستجمهوری با بنده تماس گرفتند که برای جلسه با آقای جهانگیری به تهران بروم و جلسهای هم با خود رئیسجمهوری داشته باشم. تهران رفتم و در صحبت با آقای جهانگیری هم دلایل مطرحشده با مشاوران را بیان کردم. همان روز هیئتی از ایتالیا برای دیدار با آقای روحانی آمده بودند که جلسهام با رئیسجمهور تشکیل نشد. درنهایت، آقای بطحائی بهعنوان گزینه وزارت آموزشوپرورش مطرح شد و در مجلس هم رأی آورد.
در موضوع تغییر استانداران هم برای دو استان جزو گزینهها مطرح شدید. خبرسازی و شایعه بود یا اینکه بهصورت جدی هم با شما صحبت شده بود؟
(میخندد) شما رسانهها که تا حالا چندبار ما را استاندار اعلام کردهاید! استاندار هر استانی قرار است تغییر کند، رسانهها اسم بنده را هم جزو گزینهها میآورند، اما این خبرها بیشتر شایعه است. تازمانیکه دولت و استاندار خراسانرضوی بخواهند، در همین حکم معاونت سیاسی در خدمت هستم، هر زمان هم صلاح نباشد به همان علاقهمندیهای پژوهش و آموزش برمیگردم. در همین مدتی که در استانداری خراسانرضوی حضور داشتم، به ۴٠٠سمن مجوز دادیم. خانه تشکل غیردولتی را راهاندازی کردیم. به این تشکلها جا و مکان دادیم. مجمع بانوان مشورتی زنان خراسانرضوی را نیز در ٢٨شهرستان با هزارو٢٠٠ عضو منتخب از ٢۵قشر زنان جامعه راهاندازی کردیم.
به موضوع راهاندازی مجمع یا همان پارلمان بانوان مشورتی زنان خراسانرضوی اشاره کردید. شما طراح این مجمع بودید؛ درعینحال عدهای این مجمع را تشریفاتی و به قولی «فرمالیته» میدانند. چه سازوکاری برای رد این ادعا اجرا کردهاید؟
مجمع زنان استان اصلا تشریفاتی نیست. منتقدان ابتدا بیایند سازوکار این مجمع را بررسی کنند، بعد درباره تشریفاتی بودن یا نبودن آن نظر دهند. ٢۵گروه زنان و درمجموع هزارو٢٠٠ زن ازطریق این مجمع در تصمیمگیریهای استان سهیم شدهاند. درواقع این زنان در نظام تصمیمگیریهای استان نقشآفرینی میکنند. ما موظف هستیم طرحهایی را که در این مجمع نهایی شدهاند، ظرف مدت یکهفته در کارگروههای تخصصی استان بررسی و تصویب کنیم. بهطورمثال اگر طرحی مربوطبه ارتقای سلامت زنان در مجمع مشورتی زنان نهایی شده است، در مرحله بعدی در کارگروه سلامت استان بررسی و تصویب میشود. در مسئله زنان بهصورت جدی ورود پیدا کردهایم و خارج از این مجمع هم نشستها، همایشها و برنامههای مختلفی در استان برگزار میشود.
یکی از همین برنامهها، همایش «زن، سلامت و خانواده» بود که مهر امسال در نیشابور برگزار شد. فیلم بخشی از این مراسم که خانم چنارانی با پایه میکروفن شما را تهدید کردند که از نیشابور بروید، خبرساز و رسانهای شد. حتی عدهای در حمایت از شما اعلام کردند باید این مسئله پیگیری شود. آخر این ماجرا چه شد؟
اصلا فکر نمیکردم چنین برخوردی صورت بگیرد؛ موضوعی برای مشاجره وجود نداشت. یکماه قبل از ماجرای برخورد خانم چنارانی ، برای راهاندازی مجمع مشورتی زنان نیشابور در این شهر سخنرانی داشتم. حین سخنرانی که با موضوع احیای حقوق زنان بود، گفتم: «مجمع مشورتی زنان استان را داریم شهربهشهر راهاندازی میکنیم. از فیروزه رفتم به خوشاب، از خوشاب رفتم به داورزن، از داورزن آمدم به سبزوار. از سبزوار آمدم به نیشابور.» در بیان این شهرها میخواستم بگویم از خوشاب به غربیترین نقطه خراسان یعنی داورزن رفتم که بهاشتباه لفظی گفتم از خوشاب رفتم به «خراسانغربی». حتی کلمه استان را هم نگفتم. هیچکس در آن جلسه این اشتباه لفظی را متوجه نشد، فقط خبرنگاری در پایان جلسه گفت «شما اینجا گفتید استان خراسانغربی.» این موضوع را رد کردم. گفت «چرا فایل صوتی هست.» من همانجا اعلام کردم «اگر گفتهام، اشتباه لفظی بوده است.» این موضوع تمام شد. یکماه بعد که دوباره برای سخنرانی به نیشابور رفتم، آن ماجراها پیش آمد. اصلا شکایتی نکردم و شکایتی ندارم. حتی به دوستانی که میخواستند این مسئله پیگیری و با خانم چنارانی صحبت شود، گفتم اصلا این موضوع را پیگیری نکنند و مانع شدم. از برنامه تلویزیونی «حالا خورشید» که خود خانم چنارانی رفتند صحبت کردند، مجری برنامه سه بار زنگ زدند که من نپذیرفتم در آن برنامه شرکت کنم، چون نمیخواستم به آن مسئله دامن زده شود. آن برخورد را یک عصبانیت لحظهای دانستم و ازطرفی خانم چنارانی از چند جهت برای بنده قابل احترام هستند. اول اینکه نماینده مردم شهر تاریخی و فرهنگی نیشابور هستند، دوم همکار معلم ما بودند و سوم اینکه زن و فرزند شهید نیز هستند و من احترام خاصی برای بانوان قائل هستم. بهجای مناقشه، ما باید دستبهدست هم بدهیم برای توسعه استان و همه شهرهای استان. سابقه ذهنی نماینده نیشابور به مسائل گذشته تقسیم استان خراسان و موضوع استان خراسانغربی با محوریت سبزوار و مخالفت مردم نیشابور برمیگشت که این یک مسئله تمامشده است و اکنون در هیچجا بحث تقسیم استان خراسان مطرح نیست.
و اما بهعنوان خاتمه گفتوگو، آقای دکتر، شما قبل اینکه معاون سیاسی استاندار باشید، یک جامعهشناس هستید. مسئلهای را که درباره فضای مشهد و روحیه مردم این شهر گفته میشود، از منظر جامعهشناسی تحلیل کنید. این موضوعات را که گفته میشود مردم مشهد غمگینتر یا افسردهتر هستند، نشاط اجتماعی در این شهر کمرنگ است و... شما چطور ارزیابی میکنید؟
اول تأکید کنم که همه شهرهای ما به نشاط اجتماعی نیاز دارند، نه فقط مشهد. اگر نشاط اجتماعی نباشد، سرزندگی و پویایی از مردم گرفته میشود و به کسالت و افسردگی میرسند. اینکه بگوییم مردم مشهد غمگینترند، بهطور مثال در مقایسه با مردم تهران، شیراز، تبریز و... نیاز به کار پژوهشی دارد. نمیتوان بهطور کلی نظر داد. درعینحال برای بخشی از نیاز مردم مشهد به برنامههای فرهنگی و هنری، ازجمله برگزاری کنسرت، یک مسئله وجود دارد که باید مردم این شهر هم همانند سایر شهرها از این برنامهها محروم نباشند. ما قانون را در عرصههای مختلف مختصر به جغرافیای خاصی از ایران نمیدانیم، قانون برای کل جامعه ایران است. متأسفانه در این زمینه دچار دو آسیب هستیم. یک آسیب به برنامهها و رویکردهای قالبی برمیگردد، به این معنا که برنامههای فرهنگی و هنری «قالبی» و صرفا برای سلیقه «قشری خاص» درنظر گرفته شدهاند و معمولا مطلوب جوانان نیست. این، رویکرد پسزدگی و دلزدگی را به همراه دارد. آسیب دوم، ساختارشکنی و هنجارشکنی است. چون برای برنامههای فرهنگی و هنری سیاستگذاری درست اجرا نشده است، برخی هم بهحق، نگران ساختارشکنی هستند. هنر ما باید این باشد که با مهندسی فرهنگی، نه ساختارشکن باشیم و نه تحمیلکننده برنامههای قالبی.
نام سید جواد حسینی در فهرست مدیران و چهره های سیاسی سبزواربزرگ که مدتی است توسط مجله اینترنتی اسرارنامه گردآوری می شود، درج شده است:
نظرت را بنویس
درود بر مرد باشرف دیار سربداران، مرد با اخلاق و سیاستمدار دیندار