اندر حکايت اين روزهاي شورا و انتخاب شهردار:

از کوزه همان برون تراود که در اوست..!

                       
* علي نورآبادي / مجله اینترنتی اسرارنامه
 
بالاخره بعد از دو هفته، جنجال ها و حاشيه هاي آغاز به کار شوراي پنجم و انتخاب شهردار تمام شد. حالا که اين حاشيه ها و گرد و غبارهاي بيهوده و کاذب فرونشسته بد نيست اگر نگاهي به پشت سر داشته باشيم. چون ما معمولا ابتدا کاري مي کنيم و بعد به آن فکر مي کنيم:
 
 
1- از کوزه همان برون تراود که در اوست
شوراي چهارم با شعار "سبزوار شهرداري در تراز ملي مي خواهد" شروع کرد و سال آخر به شهردار فعلي رسيد؛ شوراي پنجم که با شهردار فعلي شروع کرده است به کجا خواهد رسيد؟ فقط کافي است مباحث و مسائل مطرح شده در نشست هاي شوراي شهر با نامزدهاي شهرداري را در دوره هاي چهارم و پنجم با هم مقايسه کنيد تا به تفاوت نامزدهاي شهرداري در اين دو دوره پي ببريد. به هر حال شوراي پنجم انتخابش را کرده است و مردم با اين انتخاب، بيشتر از آن که شهردار جديد بشناسند شوراي شهر را شناختند. در اين مدت و با اين انتخاب، بيشتر از آنکه شهردار معرفي شود شوراي شهر محک خورد؛ به قول معروف از کوزه همان برون تراود که در اوست. خم سربسته شوراي شهر آنچه داخلش بود بيرون داد، حال بايد منتظر بود و ديد که اين چيزي که بيرون آمده چه مي کند و کجا را آباد مي کند.
 
حال بد نيست اگر نگاهي به عملکرد شهرداري سبزوار در يک سال گذشته بيندازيم و ببينيم که اين يک سال چگونه گذشت. بايد عملکرد و کارنامه هر مدير و مسئولي در پايان دوره اش ارزيابي و نقد شود. بايد نمره هر مديري در کارنامه پايان دوره اش بيايد. اگر نقد نباشد عيار افراد و مديران مشخص نمي شود. اگر ارزيابي و نقد نباشد رشد و پيشرفتي هم اتفاق نمي افتد.
 
 
2- فعاليت يا "فعال نمايي"
علف زني بلوار سربداران و توحيدشهر، بازديد شهردار و جمعي از مديران شهرداري از روند بازگشايي يک باب واحد تجاري در خيابان سروش، بازديد شهردار سبزوار، معاون عمراني فرماندار و رئيس كميسيون خدمات شهري شورا از روند گلكاري و روكش آسفالت بلوار شريعتي، هرس باغچه هاي خيابان بيهق، گل ها در خليج فارس خودنمايي مي کنند،كاشت 800 بوته گل خرزهره، خاك ريزي بلوار خليج فارس آغاز شد، باغبانان كار كاشت گل هاي يوكا در بلوار خليج فارس را آغاز كردند، بادرخواست اهالي خيابان آرمان وتشکرساکنان ازشهرداري سبزوار ورودي محل مذکورآسفالت شد، تقدير جمعي از اهالي سروش از شورا و شهرداري جهت بازگشايي معبر اين خيابان، با تلاش جهادي باغبانان بزودي بلوار باهنر رنگ  بهار به خود مي گيرد، كاشت گونه هاي مختلف گياهي در بلوار باهنر، يوكاها با باغبانان به بلوار باهنر رفتند، كاشت 500 بوته گل يوكا در بلوار باهنر(چهل متري دوم) آغاز شد، ترميم آب روي هاي کوچه هاي سطح شهر،پاک سازي مسير پليس راه تا پير حاجات توسط سفيران پاكي، آسفالت معابر شهري به کوچه 21 مدرس رسيد، بازپيرايي رينگ محيطي ميدان حکيم سبزواري، ساخت باکس گلداني بلوار شهداي کوشک، باز پيرايي ميدان حكيم سبزواري (باغ ملي) پايان يافت و... فکر مي کنم همين قدر کافي است. 
 
اينها بخش کوچکي از به اصطلاح کارهايي است که شهرداري هر صبح و ظهر و شب با عکس و تشکيلات به صورت توليد انبوه در سايت ها و شبکه هاي مجازي به عنوان فعاليت هاي روزانه پخش مي کرد و مي کند. همه ما در اين مدت صدها و بلکه هزارها از اين عکس ها دريافت کرديم. اگر اينها را با عکس هايش منتشر شود قطعا بسيار جالب تر است و موجب بساط خاطر خواهد شد. همه اين کارها براي آن است که نشان دهند شهرداري "فعال" است.
 
آيا واقعا اينها فعاليت يا "فعال نمايي"؟ آيا شهرداري هاي ديگر شهرها هم کوچک ترين کارهاي روزمره شان (مثل علف زني يا گلکاري) را اين گونه با آب و تاب در بوق و کرنا مي کنند؟ براي اين است که بايد گفت: شهرداري در يک سال گذشته بيشتر از آنکه فعال باشد "فعال نمايي" کرده است.
 
 
3- وقتي کوچک باشي، بزرگ هايت هم "کوچک" مي شوند
شهرداري در روزهاي انتخاب شهردار جزوه اي را منتشر کرد با عنوان "50 هفته خدمت 128 برنامه اقدام". اين جزوه در واقع بيلان کاري جناب شهردار در يک سال گذشته بود. نگاهي گذرا کافي است که بدانيم که تقريبا همه اقدامات شهرداري در اين مدت خلاصه شده است در بهسازي فلان خيابان، رنگ آميزي فلان ديوار، آسفالت فلان کوچه و گلکاري فلان پس کوچه.
 
اشتباه نشود، بحث اين نيست که بهسازي و آسفالت فلان خيابان و کوچه لازم نيست اما اينها کارهاي روزمره همه شهرداري ها در همه شهرهاست. به نوعي جالب و شايد خنده دار است که اين کارهاي روزمره را با آب و تاب جزو اقدامات مهم خود ذکر و برايش جزوه و عکس چاپ کنيم. درست مانند اين است که از کسي -مثلا از خود جناب شهردار- بپرسيم امروز چه کردي و يا برنامه ات چه بود؟ او بگويد: صبح از خواب بيدار شدم، دستشويي رفتم، دست و صورتم را شستم، صبحانه خوردم و... اينها که کارهاي روزمره همه افراد است. آيا شما به اين ها مي گوييد کار؟ آيا اگر کسي به شما اين پاسخ را بدهد ابتدا تعجب نمي کنيد و بعد بهش نمي خنديد؟ آيا چنين پاسخي مضحک نيست؟ چه برسد به اين که آن را مکتوب و منتشر کنيم. گويي کارمندان متورم شده شهرداري، 24 ساعته دوربين گوشي هاي شان را روشن گذاشته اند تا اگر آب هم خوردند بعنوان "فعاليت" و "کار" با عکس در شبکه هاي مجازي منتشر کنند.
 
اقدامات به اصطلاح خيلي بزرگ شهرداري در يک سال گذشته همان 7 طرحي بود که در هفته دولت (سه شنبه 7 شهريور) افتتاح شد؛ سوله زائر، باسکول 60 تني کمپوست، حصار کشي محل دفن زباله،  ايستگاه پارک سوار برون شهري با مشارکت بخش خصوصي، ميدان خليج فارس و بهسازي ورودي محور قوچان و بلوار بسيار کوتاه حججي (با آن نامگذاري عجولانه و پرحاشيه اش، ان شاء الله که اين کارها از روي اعتقاد و با نيت خير صورت مي گيرد). وقتي طرح هاي "بزرگ" مان اين باشد تو خود حديث مفصل بخوان از ديگر طرحها. وقتي کوچک باشي، بزرگ هايت هم "کوچک" مي شوند؛ اين حکايت شهرداري و بلکه مجموعه مديريت شهري سبزوار است. 
 
 
4- با حضور انبوه در فضاي مجازي، کاري در بيرون و روي زمين انجام نمي شود
 در يک سال گذشته شهرداري بيشتر از آن که در فضاي واقعي و روي زمين کار کند در فضاي مجازي کار کرد. کارهاي شهرداري در اين چند ماه، بيشتر "مجازي" بود تا واقعي. همچنين در يک سال گذشته، ما جناب شهردار را بيشتر از اين که در حال کار ببينيم در حال پيام نوشتن و در اين مجلس و آن محفل و فلان گعده ديديم.
 
چه پيام هايي که با ربط و بي ربطي که در اين يک سال از جناب شهردار نخوانديم و نشنيديم. و چه مجالس و محافلي که جناب شهردار و يا ديگر مديران شهرداري در صف اول آن ننشسته بودند. مديري که هر روز اين همه وقت مازاد داشته باشد که در اين مجالس و دورهمي هاي با ربط و بي ربط بنشيند، يا واقعا برنامه و کاري براي انجام دادن ندارد و يا برنامه و کارش را حضور در همين مجالس و محافل تعريف کرده است.
 
اگر مديري کار داشته باشد آيا واقعا وقت مازاد دارد که در اين مجالس و گعده ها ساعتها بنشيند. مگر غير از اين است که اين مجالس و محافل نوعي "دورهمي" و "سرگرمي" است؟ نياز به دقت زيادي نيست هر آدمي با کمترين بررسي مي فهمد که جناب شهردار و به عبارتي مجموعه شهرداري در اين يک سال بيشتر از آن که "کار" کنند، "سرگرم" بودند. روشن است که با حضور انبوه در فضاي مجازي، کاري در بيرون و روي زمين انجام نمي شود.
 
فراموش نکنيم که شهرستان با کارهاي واقعي و روي زمين پيشرفت مي کند نه با کارهاي مجازي. يادمان باشد که مردم نه اين پيام ها را مي خوانند و نه در اين محافل و گعده ها شرکت مي کنند. مطمئن باشيم که مردم تفاوت کار "واقعي" و "مجازي" را به خوبي مي فهمند.
 
 
5- مديريت شهري سبزوار را با چه چيزي بايد محک زد؟
مديران و مسئولان شهري با کارهاي کوچکي مانند رنگ آميزي ديوارها، گلدان گذاشتن در خيابانها و آسفالت کوچه ها محک نمي خورند، اگر کسي بخواهد مجموعه مديريت شهري سبزوار (فرمانداري، شهرداري، شوراي شهر و ديگر نهادها و مسئولان...) را محک بزند کافي است به کوي گلستان ، ميدان سربداران و کتابخانه مرکزي نگاهي بکند.
 
کوي گلستان، "قلب زخمي" شهر و ميدان سربداران، "پيشاني شکسته" سبزوارند. وقتي "قلب" و "پيشاني" شهري اين گونه باشند واي به حال خود شهر. بعيد است کسي چنين شهري را شهر پيشرفته بداند.
 
داستان تلخ و تاسف بار کوي گلستان و ميدان سربداران را همه مي دانيم و شما بهتر از ما مي دانيد. نمي خواهيم با تکرار اين داستان تلخ، خاطر مبارک مسئولان محترم را مانند ذائقه مردم تلخ کنيم اما مجموعه مديريت شهري براي قلب و پيشاني سبزوار چه کرده اند؟
 
دست کم در دو دوره شورا (سوم و چهارم) و 4 - 5 شهردار بحث بازسازي و ساماندهي کوي گلستان و ميدان سربداران مطرح بوده است، آقايان چه کردند؟ حدود 40 سال درباره کوي گلستان کوتاهي و غفلت کرديم تا کوي گلستان به چنين وضع حاد و فاجعه باري رسيده است. 10 سال است که بحث بازسازي و ساماندهي کوي گلستان مطرح است و سه چهار بار طرح نوشته شده است اما چه کرده ايم؟
 
همچنين حدود 10 سال است که بحث ساماندهي ميدان سربداران مطرح است، چکار کرديم؟ حدود 10 سال است که بحث طراحي و ساخت کتابخانه مرکزي سبزوار در جريان است، چکار کرديم؟ همه مي دانيم که سبزوار از نظر شاخص هاي کتاب و کتابخواني رتبه 11 استان را دارد. يعني سبزوار از اين نظر حتي از بخش هاي تازه شهر شده هم پايين تر است؛ مگر استان خراسان چند شهر بزرگ دارد که سبزوار يازدهم استان است؟
 
آيا 10 سال براي ساخت کتابخانه مرکزي کافي نيست؟ چه مصاحبه ها و سخنراني هايي که درباره کوي گلستان، ميدان سربداران و کتابخانه مرکزي نکرديم، چه وعده هايي که نداديم، حتي بارها گفتيم که طرح ساماندهي اينها در فلان کميسيون و فلان شوراي استان تصويب شده است و حتي کلنگ خريديم که چند روز بعد کلنگ زني کنيم اما چه شد؟ آيا ده سال کافي نيست براي اين که کاري بکنيم؟
 
مضحک و هم غم انگيز است که بعد از ده سال، قول و وعده و سخنراني، تازه به در و ديوار فرسوده و پودر شده کوي گلستان پلاک مي چسبانيم و شمسه و ستاره وسط ميدان سربداران مي کشيم. اين که چيزي نيست، کار از اين حرفها گذشته است. متاسفانه عملکرد مسئولان اجرايي به گونه اي است و مديريت شهري طور رفتار مي کند که انگار کوي گلستاني و ميدان سربداراني و کتابخانه مرکزي اي اصلا وجود ندارد.
 
 
6- نهضت زيباسازي و آسفالت کشي ادامه دارد!
جالب است که همه شهرداراني - به جز برخي استثناها- که در سال هاي اخير روي کار آمده اند بشدت عاشق زيباسازي (بخوانيد ظاهرسازي) و آسفالت کشي خيابانها و کوچه ها بوده اند. به عبارت ديگر همه آنها فقط دو کار بلد بودند و همان دو کار را کردند: نهضت زيباسازي شهر به عبارتي ظاهرسازي و نهضت آسفالت کشي.
 
چرا همه از جمله شهردار فعلي عاشق برپا کردن نهضت در زيباسازي و آسفالت هستند؟ آيا جا ندارد که بپرسيم چرا اين آقايان در زمينه هاي ديگر نهضت به پا نکردند و نمي کنند؟ مثلا چرا در اتمام طرح هاي نيمه کاره نهضت به پا نمي کنند؟ چرا در حوزه زيرساخت هاي شهري که براي شهر ضروري تر است نهضت به پا نمي کنند؟ چرا در شفاف سازي امور شهري و شهرداري نهضت به پا نمي کنند؟ چرا در بازسازي و ساماندهي قلب زخمي شهر يعني کوي گلستان نهضت به پا نمي کنند؟ و دهها "چراي" ديگر.
 
آيا به اين خاطر نيست که اين شهرداران هنر انجام کارهاي بزرگ و زيربنايي را ندارند؟ آيا به اين دليل نيست که جرات و جسارت انجام کارهاي بزرگ را ندارند؟ آيا به اين دليل نيست که عرضه به سرانجام رساندن طرح هاي نيمه کاره را که اتفاقا زيرساخت هاي ضروري  و مشکلات اصلي شهر هستند، ندارند؟ 
 
انگار شهرداران سبزوار فقط در زمينه زيباسازي و آسفالت بلدند نهضت به پا کنند و انگار اين نهضت همچنان ادامه دارد. تا در روی اين پاشنه مي چرخد، سبزوار هم در همين وضع باقي خواهد ماند. اگر خيال مي کنيم با رنگ آميزي ديوارها و آسفالت کشي چند خيابان و کوچه، سه دهه عقب ماندگي هاي سبزوار جبران مي شود و شهرستان پيشرفت مي کند، اشتباه مي کنيم. چنين خيالي مانند اميد بستن به رفع تشنگي از سراب است.
 
اي کاش در اين سالهاي از دست رفته هر کدام از شهرداراني که آمدند همه توان و وقت و تمرکزشان را روي يکي از طرح هاي زيربنايي و نيمه کاره سبزوار مي گذاشتند که اگر اين گونه مي کردند اين طرحها به اتمام رسيده بود. 
 
                                                  *        *        *
 
7-  سبزوار چگونه شهرداري مي خواهد؟
در حرف و سخنراني و مصاحبه و تبليغات همه از رونق، پيشرفت و تغيير مي گويند اما در عمل يا دنده عقب مي روند و يا ترمز را مي کشند و درجا کار مي کنند؛ دنده عقب رفتن يعني پسرفت و درجا کار کردن يعني حفظ وضع موجود و درجا زدن. اما سبزوار اگر مي خواهد پيشرفت و تغيير کند، چه شهرداري مي خواهد؟ همه مي دانيم سبزوار چگونه شهرداري مي خواهد، خلاصه اش اينهاست: 
 
- سبزوار شهرداري در تراز ملي مي خواهد؛ يعني کسي که نگاه ملي داشته باشد. ارتباطات ملي داشته باشد. و توانمندي اش در حد شهرداري يک شهر بزرگ باشد.
 
- سبزوار شهرداري مي خواهد که جرات و جسارت انجام کارها و طرح هاي بزرگ را داشته باشد. 
 
- سبزوار شهرداري کاري مي خواهد که سرش را پايين بيندازد و فقط کار کند. حاشيه ها هميشه بوده و هست و خواهد بود. حتي ممکن است عده اي آگاهانه و به عمد حاشيه درست کنند مهم آن است که شهردار در زمين لغزنده حاشيه ها بازي نخورد. حاشيه ها براي دستگاه ها و مديران اجرايي سم مهلک است. 
 
- سبزوار شهرداري مي خواهد که چشم و دل سير باشد. بسياري از مديران و مسئولان ما متاسفانه دلمشغولي و دغدغه شان رفتن به فلان سفر و حضور در فلان جلسه و عکس انداختن با فلان وزير و خوش و بش کردن با فلان مسئول استاني يا کشوري است. تا مديري از اين کارهاي بچه گانه عبور نکرده باشد نمي تواند کار اساسي بکند. بسياري از مديران ما در طول مديريت شان گرفتار همين چيزها هستند. براي اين مي گوييم سبزوار شهرداري مي خواهد که چشم و دل سير باشد.
 
- سبزوار شهرداري مي خواهد که شفاف باشد و شفاف سازي کند؛ چون اگر امروز شفاف سازي نکنيم فردا ناچاريم افشاگري کنيم.
 
- سبزوار شهرداري مي خواهد که اهل تعامل و همکاري با افراد و نهادهاي مختلف باشد. 
 
 
8- و بالاخره اين که؛ اين يادداشت را به راحتي مي شد قبل از روي کار آمدن شوراي پنجم و روزهاي پر التهاب و پر حاشيه انتخاب شهردار منتشر کرد اما در آن روزها همه چيز در همين حاشيه ها و هياهوهاي پوچ و بيهوده و کاذب گم مي شد. و يا هزار انگ و برچسب مي چسباندند که روح نويسنده هم از آنها خبر نداشت و اساسا اعتقادي به آن ندارد. اين حاشيه ها به نفع شورا، شهرداري و حتي افراد هم نيست. بنابراين اين يادداشت، حالا که همه گرد و غبارها و ريزگردهاي ناشي از اين حاشيه ها و جنجال هاي بيهوده و کاذب فرو نشسته است، منتشر مي شود تا هيچ شک و شبهه اي نداشته باشد. تا مسئولان و افراد اين نکات را به نگاه دلسوزي و عبرت بخوانند، باشد که موثر افتد، ان شا الله.
 
9- شوراي پنجم انتخابش را کرده است؛ حال بايد منتظر بود و ديد که اين چيزي که بيرون آمده چه مي کند و کجا را آباد مي کند. بايد منتظر بود و ديد که شهرداري سبزوار آيا همان شيوه قبلي ادامه مي دهد و يا طرحي نو درمي اندازد. بايد منتظر بود و ديد...
 
برای مطالعه مطالب بیشتر به قلم علی نورآبادی هم اکنون به آدرس زیر مراجعه کنید:
 
 
 
 
 
نظرت را بنویس
comments

جالب تراز همه خانم زهرا بخشی راستگو عضو شورایشهر می باشند.اعضای شورا رگ نیستند تا بزرگ انتخاب کنند وبزرگ تحمل کنند.

در دورانی که اصلاح طلبان در کشور رای اکثریت را اوردند انتظار می رفت شوراییان سبزوار هم شهرداری اصلاح طلب انتخاب می کردند.

حسن مسئولان سبزواری دل و جگر وارد شدن به طرحهای بزرگی مانند کوی گلستان و میدان سربداران و کتابخانه مرکزی و... را ندارند چه برسد که بخواهند کاری کنند. کارهای بزرگ آدمهای کاری و بزرگ می خواهد

سلام فرهاد اي کاش شورا حداقل خودش و با استقلال راي خودش اين شهردار را انتخاب مي کرد. همه ديديم که در جلسه آخر انتخاب شهردار جناب حسين زاده هم در جلسه بود. شوراي پنجم در همين جلسه ناپختگي و عدم استقلالش را نشان داد. جالب است که شورا در اقدامي کاملا غير قانوني جلسه انتخاب شهردار را غير علني مي کند و مردم و خبرنگاران را نامحرم مي داند و راه نمي دهد. اما در اقدامي کاملا غير اخلاقي و غير قانوني فردي را که جزو اعضاي شوراي شهر نيست در جلسه راه مي دهد! حضور حسين زاده در جلسه انتخاب شهردار کاملا غير اخلاقي و غير قانوني بود. او که جزو اعضاي شوراي شهر نيست با چه مجوزي و با اجازه کي و چرا در جلسه شورا نشسته است؟ تخلف از اين واضح تر. بعيد نيست فردا گندش دربيايد که حسين زاده براي انتخاب شهردار راي هم داده است! اين همه لابي ها و اعمال نفوذهاي پشت پرده و بيرون شورا کافي نبود که او در جلسه انتخاب شهردار هم که مهمترين جلسه شوراست حضور دارد. بي تدبيري و ناپختگي شوراي پنجم اين است که حتي تشريفات معمولي و ظاهري را هم رعايت نکرده است که فردي که عضو شورا نيست به جلسه راه ندهد. بعد از همه آن لابي هاي سنگين افراد مختلف از جمله جناب حسين زاده، او مي توانست بيرون شورا باشد و مثلا با تلفن همراه اعمال نفوذ کند تا لااقل ظاهر قضيه حفظ شود. اين اقدام غير اخلاقي، غير قانوني و زشت شوراي شهر هم توهين به نهاد حقوقي شوراي شهر بود، هم توهين به شعور تک تک اعضاي شورا و هم توهين به فهم و انتخاب مردم. فکر نمي کنم اين اقدام غير اخلاقي و غير قانوني و زشت در هيچ شهر ديگر و حتي روستاها اتفاق افتاده باشد. باز هم سبزوار درکاري استثنا شد. وزارت کشور بايد به خاطر اين اقدام غير قانوني، رئيس و شوراي شهر سبزوار را توبيخ کند. همچنين رئيس شورا و تک تک اعضاي شورا به خاطر اين کار زشت و غير قانومي بايد به طور رسمي از مردم عذرخواهي کنند.
پربازدیدترین محبوب‌ترین‌ها پرونده ویژه نظرات شما