دستاورد سه دهه جنجال‌هاي سياسي و جناحي براي سبزوار چه بوده است؟

* علي نورآبادي :
 
همان داستان هميشگي؛ هياهوي تبليغاتي، شاخ و شانه کشيدن هاي مجازي، شعارهاي دلخوش کننده، مَن مَن کردن هاي انتخاباتي و... با نزديک شدن به روزهاي انتخابات اختلافات، دعواها و جنجال هاي سياسي و جناحي دوباره بالا گرفته است. هر چه به انتخابات نزديکتر مي شويم اين هياهوها بيشتر و پر سر و صداتر مي شود. سبزوار هم مانند بسياري از شهرهاي ديگر کشور در سه دهه اخير درگير اختلافات و دعواهاي سياسي بوده است؛ سبزوار شايد کمي بيشتر. در سه دهه گذشته بسياري از استعدادها و انرژي ها و فرصت هاي شهرستان ها صرف اين اصطکاک ها و اختلاف ها شده است. بدون شک يکي از علل اصلي پيشرفت نکردن و يا کندي حرکت شهرها و مناطق از جمله سبزوار همين اختلافات و اصطکاک هاي سياسي و جناحي بوده است. اگر واکاوي کنيم هر شهر و منطقه اي تجربه هاي تلخي در اين زمينه دارد. 
 
آيا سه دهه کافي نيست؟ چرا باز هم اين تجربه هاي تلخ را تکرار مي کنيم؟ آيا زمان آن نرسيده است که اين وضع را آسيب شناسي کنيم؟ واکاوي و آسيب شناسي وضع موجود قطعا براي ادامه مسير و اصلاح نگاه ها و حرکت ها مفيد خواهد بود. بررسي و واکاوي علل عقب افتادگي منطقه پر ظرفيت و با استعداد سبزوار مجال بيشتري مي طلبد که فعلا فرصت آن نيست. اما طرح موضوع هم به جاي خود شايسته است. اين يادداشت قصد دارد فقط طرح موضوع و ايجاد سوال کند. به نظر مي رسد سه دهه فعاليت براي بررسي و آسيب شناسي کارنامه هر جريان، تشکلي و گروهي کافي باشد. 
 
1- جا دارد بعد از گذشت سه دهه از بزرگان، دست اندرکاران،‌ سران و به اصطلاح پدرخوانده هاي (پدران معنوي) جناح ها و جريان هاي سياسي سبزوار بپرسيم دستاورد سه دهه فعاليت شما در شهرستان و منطقه چه بوده است؟ حاصل اين همه دعوا و اختلاف و اصطکاک براي شهرستان چه بوده است؟ آيا سه دهه سر و کله زدن هاي پوچ سياسي و جناحي، نتيجه اي جز دامن زدن بيشتر به اختلافات و دعواها بوده است؟ آيا سه دهه "کار سياسي" و به عبارت بهتر "سياسي کاري" دستاوردي جز سر ريز کردن اختلافات و دعواهاي شما ابتدا به سطح مديران و مديريت شهري و سپس مردم بوده است؟ اگر اين چنين نيست پس نگاه غليظ سياسي حاکم بر مديران و حتي مردم در شهرستان از کجا آمده است؟ 
 
2- در سه دهه اخير حتي برخي از استادان دانشگاه، فرهنگيان و بزرگان چنان در فعاليت هاي سياسي غرق شدند که  دستاورد قابل توجهي در حوزه تخصصي و علمي خود نيز نداشته اند چه برسد به اين که کاري براي شهرستان بکنند. شايد تنها دستاورد سه دهه کار سياسي و جناحي آنها تزريق همين نگاه سياسي و جناحي معيوب و غرض آلود به  شاگردان شان باشد. نگاه سياسي، نگاهي معيوب و ناقص است. نگاه سياسي چون از پشت عينک اغراض تنگ جناحي و گروهي مي بيند معيوب و ناقص است. نگاه سياسي چون فقط از زاويه منافع فردي،‌ گروهي و جناحي مي بيند، هميشه گرفتار افراط و تفريط است. از نگاه سياسي،‌ هر کس که از جناح و گروه ما نباشد دشمن است و تلاش مي کنيم که او را از ميدان بيرون کنيم و يا او را زمين بزنيم. 
بدون شک اگر اين بزرگان و استادان حداقل در حوزه تخصصي و دانشگاهي خود کار مي کردند هم خودشان دست پُرتري داشتند و هم دستاورد بيشتري براي منطقه و شهرستان به بار مي آوردند. قطعا شان و جايگاه علمي و دانشگاهي بسيار بالاتر و ارزشمندتر از اين گونه کارها و جنجال هاي پوچ و زودگذر سياسي و جناحي است. آيا واقعا کسر شان نيست که استاد و دانشجويي خود  را آلوده اين گونه هياهوها و فعاليت هاي بيهوده سياسي و جناحي کند؟
 
3- جناح ها و جريان هاي سياسي (فرقي نمي کند راست يا چپ، دوم خردادي يا غير دوم خردادي، اصلاح طلب يا اصولگرا) اگر در مدعي هستند که در پيشرفت شهرستان نقشي داشته اند بايد کارنامه مستدل و قانع کننده اي ارائه کنند. اختلافات و دعواهاي سياسي اگر هم مانع پيشرفت در بسياري از زمينه ها نشده باشد حداقل آن است که انرژي بسياري از مديران، جوانان و مردم به جاي اين که صرف پيشرفت شهرستان و منطقه شود صرف اين اصطکاک ها و اختلاف ها شده است. جناح ها و جريان هاي سياسي اگر در عقب افتادگي منطقه سبزوار در سه دهه گذشته و به طور کلي بعد از انقلاب نقشي نداشته اند اما قطعا مستقيم يا غير مستقيم در انجام نشدن بسياري از طرح ها و کارها در شهرستان نقش داشته اند. چه طرح هايي که به خاطر همين اختلافات سياسي و جناحي به شهرستان نيامده است. چه کارهاي بزرگي که به خاطر همين سياسي کاري ها به عقب افتاده است. چه کدورتها، تنفرها و اختلافاتي که به خاطر همين نگاه هاي جناحي و سياسي در بين مسئولان، مديران و مردم ايجاد نشده است؛ کدورتها و تنفرهايي که از بين بردن آنها دست کم دو سه دهه کار مداوم لازم دارد. تا يکي دو نسل عوض نشود اين نگاه هاي معيوب سياسي و جناحي هم تغيير نخواهد کرد. 
 
4- اشتباه نشود ما با اصل فعاليت سياسي مخالف نيستيم. اي کاش ما هم در کشور احزاب شناسنامه دار و حرفه اي داشتيم تا از طريق اين احزاب رسمي هم نيروي سياسي حرفه اي تربيت شود و هم هر کس مي خواهد کار سياسي کند عضو اين احزاب مي شد و با تابلو مشخص فعاليت سياسي مي کرد. بدون شک،‌ فعاليت سياسي قبل از هر چيز "تربيت سياسي" مي خواهد. کار سياسي بدون تربيت سياسي مي شود همين وضع بلبشويي که الان در کشور داريم. کار سياسي بدون تربيت سياسي مي شود ايجاد خلق الساعه دهها و صدها گروه، دسته و جناح سياسي در روزهاي انتخابات. کار سياسي بدون تربيت سياسي مي شود رشد قارچ گونه گروه ها و دسته هاي سياسي که يک شبه در مي آيند و بعد از انتخابات هم پوسيده و از بين مي روند. کار سياسي بدون تربيت سياسي مي شود همين افراد و گروه هاي سياسي بي هويت و بي برنامه که فقط بدرد هياهو و جار و جنجال در  شب هاي انتخابات مي خورند. 
مشکل وقتي حادتر مي شود که نگاه معيوب و غرض آلود سياسي و جناحي را به همه چيز، همه جا و همه کس تسري مي دهيم. مشکل آنجاست که بسياري از انرژي هاي  ما در همين اختلافات و دعواهاي سياسي و جناحي خنثي مي شود و به هدر مي رود. مشکل آنجاست که بسياري از فرصت هاي منطقه به خاطر همين اصطکاک هاي بيجا و بيهوده از دست مي رود. مشکل آنجاست که بسياري از استعدادهاي جوانان شهرستان در پادوي کردن هاي موقت و بيهوده براي جناج هاي سياسي هدر مي رود. تازه اگر اين دعواهاي سياسي و جناحي فايده و سودي هم داشته باشد به چند نفر معدود از اين جناح ها مي رسد و به اين پادوها و عمله هاي سياسي چيزي نمي رسد. بعد از سه دهه تجربه تلخ،‌ اجازه دهيم توان و استعداد جوانان و دلسوزان شهرستان در مسيرهاي علمي، فرهنگي، اقتصادي و ديگر حوزه ها به کار افتد؛ قطعا ضرر نخواهيم کرد.
 
5- وقتي که يک هفته بعد از انتخابات هياهوها و سر و صداها مي خوابد افراد و گروه هاي زيادي دچار دلسردي و سرخوردگي مي شوند. افسردگي و سرخوردگي جوانان و تشکل ها بعد از هياهوي سرگرم کننده دو سه ماهه انتخابات بسيار خسارت بار است. چون تازه مي فهمند که اين همه جار و جنجال چقدر بيهوده و پوچ بوده است. تازه مي فهمند که در اين چند ماه فقط پادوي بي جيره و مواجب براي فلان فرد و گروه بوده اند. تازه مي فهمند که چگونه چند ماه از عمر عزيزشان تلف شده و چيزي گيرشان نيامده است. اي کاش لااقل براي اين چند ماه مزدي مي گرفتند، بيشتر آنها همين مزد ناچيز را هم ندارند. واقعا جاي حسرت و دريغ دارد که انرژي، استعداد، عمر و وقت عزيز بسياري از استادان، دانشجويان و جوانان شهرستان در اين جنجال ها و اختلافات پوچ سياسي و جناحي هدر مي رود. 
 
6- سبزوار، منطقه محرومي از نظر استعدادها،‌ ظرفيت ها و فرصت ها نيست. شهرستان، ظرفيت ها و فرصت هاي زيادي در حوزه هاي مختلف دارد. اگر در سه دهه گذشته توان و انرژي جوانان و مديران در حوزه هاي علمي،‌ فرهنگي، اقتصادي، تجاري و گردشگري به کار گرفته مي شد حال و روز سبزوار بسيار بهتر از وضع کنوني بود. چنان که هر جا جوانان سبزواري مجالي پيدا کردند در سطح ملي درخشيدند. سه دهه جنجال ها و اختلافات سياسي و جناحي بسياري از جوانان و استعدادهاي شهرستان را منحرف و درگير بيراهه ها و دعواهاي پوچ کرد.
آيا سه دهه تجربه کافي نيست؟‌ اجازه دهيم مدتي نيز انرژي، استعداد و توان جوانان شهرستان در ديگر حوزه هاي علمي، فرهنگي و اقتصادي فعال شوند که اگر اين اتفاق بيفتد قطعا دستاوردهاي بيشتر و بزرگ تري براي مردم و منطقه خواهيم داشت. اگر انرژي و توان و خلاقيت هاي جوانان سبزواري در جهت رشد و پيشرفت منطقه هدايت شود منطقه در کمتر از ده سال به چنان پيشرفتي خواهد رسيد که باورناپذير باشد. بگذاريم انرژي جوانان آزاد شود. نگذاريم انرژي و خلاقيت جوانان شهرستان در کارهاي پوچ و زودگذر سياسي و جناحي هدر رود. اگر دلسوز و خواهان پيشرفت شهرستان هستيم نگذاريم از توان و انرژي جوانان در جهت اهداف فردي و جناحي سو استفاده شود و با اين استفاده ها و سوء استفاده ها توان و انرژي جوانان را هرز ندهيم. 
 
7- اما خوشبختانه در چند سال گذشته بسياري از جوانان سبزواري به پوچ و بيهوده بودن اختلافات و جنجال هاي سياسي و اغراض پشت پرده سياسي کاري ها پي برده اند و ديگر کمتر در دام اين گونه جنجال ها و هياهوها مي افتند. نسل جديد به دنبال پيشرفت منطقه است و ديگر نمي خواهد پادو و عمله جناح ها و جريان هاي سياسي باشد. جوانان نسل جديد نمي خواهند از آنها تنها براي دو سه ماه انتخابات استفاده و بعد هم مانند دستمالي دور انداخته شوند. 
خوشبختانه چند سالي است که جريان سومي، فارغ از جناح هاي سياسي و بي اعتنا به سياسي کاري ها در حال شکل گرفتن است که فقط به رشد و پيشرفت منطقه سبزوار مي انديشد. اين جريان، آرام آرام در بين جوانان، فرهيختگان، نخبگان و دلسوزان گسترده تر و عميق تر مي شود و آينده روشني را براي شهرستان و منطقه رقم خواهد زد.   
 
 
این مطلب برای انتشار به نشریه ستاره شرق نیز ارسال شده است.
 
برای مطالعه یادداشت های بیشتر به قلم علی نورآبادی هم اکنون روی اینجا کلیک کنید.
 
 
 
 
 
نظرت را بنویس
comments

در شورای شهر باید از همه اقشار باشند ولی آگاه باشند و منافع عمومی را بر منافع شخصی ترجیح بدهند وگرنه مدیون مردمند

محمدرضا

اقای نورابادی لطف کنند بفرمایند ا گر استادان دانشگاهی و شخصیتهای علمی و فرهیختگان کار سیاسی نکنند پس چه کسانی بکنند؟ ایا به نظر شما فعالیت سیاسی مخصوص ادمهای بیکار و الوات یا قاچاقچی و دله دزد است؟ ان ها اصلا سر از این چیزها در می اورند؟ و یا دلشان برای مملکت میسود که خواشته باشند کارسیاسی کنند؟ یا اینکه اقای نورابادی فکرمیکنند کار سیاسی فقط مخصوص افرادی است که دررشته علوم سیاسی تحصیل کرده اند و بقیه دیگر نباید دور و بر فعالیت سیاشی بیایند؟ اگرهرکدام از این موارد باشد اشتباه بزرگی است و اتفاقا سیاست اگرچه در داخل دانشگاهها یک علم تخصصی است، ولی در جامعه یک مسیله عام است که همه مردم حق و هچنین وظیفه دارند که به ان بپردازند و بی تفاوت نباشند فعالیت های سیاسی دهه های اخیر در سبزوارهم فارغ از دستاوردهای مثبت اجتماعی نبوده است و اگرهم دنبال تربیت سیاسی هستیم این تربیت سیاسی صرفا با اموزش علوم سیاسی در دانشاه ها که سالهاست ثابت شده در بسیاری زا زمینه های علوم انسانی از جامعه فاصله زیادی دارند به دست نمیاید بلکه در همین تجربه کسب کردن های عملی درمیدان هایی نظیر انتخابات و فعالیت های سیاسی رایج درسطح شهر و کشور این مقصود هم پس از ازمون و خطاهایی پی د رپی حاصل میشود همانطور که اکنون نسبت به چنددهه قبل اگاهی و بینش سیاسی مردم بالاتر رفته و سیاست را بهتر میفهمند

نظر نویسنده مقاله درسته در همین سبزوار در سالهای اخیر بیشتر رئسایی که برای دانشگاه ها انتخاب شده اند دلایل سیاسی و جناحی و ستادی داشته و مهره یکی از نمایندگان بوده اند مثل دکتر .......... در دانشگاه .................. یا رئیس دانشگاه ...................حالا تصورکنید دانشگاهی که رئیسش سیاسی انتخاب بشه دیگه چی به روز استادا و دانشجوهاش میاد

سلام آقا محمدرضا فهميدن سياست و در جريان اتفاقات کشور بودن با سياسي کاري و دنبال اين جناح و آن گروه افتادن کاملا فرق مي کند که همه آن را مي فهمند. حرف اين يادداشت هم اين است که استادان و فرهنگيان و جوانان سبزواري عمله و پادو اين گروه و آن جناح سياسي نشوند. شان و سطح کار علمي و پژوهشي و فرهنگي بسيار بالاتر و ارزشمندتر از عمله سياسي شدن است. الان متاسفانه بر عکس شده است. استاد و فرهنگي ما به جاي اين که کار علمي و پژوهشي کند عمله و پادو بي جيره و مواجب جناح هاي سياسي شده است و زير علم آنها سينه مي زند. آيا شان و جايگاه يک استاد دانشگاه يا فرهنگي آن است که گرفتار اين جنجال ها و هياهوهاي زودگذر سياسي و جناحي شود؟ اگر استادان و فرهنگيان و جوانان ما در 30 - 40 گذشته کار علمي و پژوهشي شان را مي کردند چقدر جلوتر بوديم و چه کارهاي عظيمي بدست آنها صورت گرفته بود. واقعا عمر تلف کردن است که جوانان و فرهيختگان وقت شان را در اين دعواها و هياهوها تلف کنند.

اصغر استادان و فرهنگيان ما به جاي اين که کار علمي و پژوهشي بکنند، عمله بي جيره و مواجب گروه هاي سياسي شدند و زير علم اين جناح و آن جناح سينه چاک مي کنند. براي همين است که شهرستان اين همه از نظر سطح علمي و فرهنگي و نخبگي درجا مي زند. حيف که اين بزرگان عمر عزيزشان را در اين سياسي کاري ها هدر مي دهند. اگر کار علمي و پژوهشي شان را ادامه هند لااقل براي خودشان افتخار مي آفرينند و کاري مي کنند.

س متاسفانه به خاطر همين سياسي شدن است که بسياري از استادان و فرهنگيان ما در همه اين سالها هيچ توليد علمي نداشتند. چقدر استادان و دانشجويان و استعدادهايي که اين هياهوها و جنجال هاي سياسي و جناحي هرز رفتند و هدر شدند.
پربازدیدترین محبوب‌ترین‌ها پرونده ویژه نظرات شما