چیزی نمیتوان گفت ، پای تو در میان است ...

نامه خیالی یکی از شهدای غواص برای نامزدش به قلم علی شادان

علی شادان شاعر و نویسنده جوان و خوش ذوق سبزواری در تازه ترین اثری که در کانال تلگرامیش با نام «فیل هایی که با من خوابیده اند» منتشر کرده است، به مناسبت سالروز 175 شهید غواص کشورمان، خود را در کالبد یکی از آن غیورمردان تصور کرده و نامه ای خیالی به دخترجوانی نوشته است، که چشم به راه بازگشتن شاه داماد از جبهه های جنگ و برگزاری مراسم عروسیشان است.
 
به گزارش مجله اینترنتی اسرارنامه متن نامه خیالی این شهید غواص به قلم علی شادان به شرح زیر است:
 
به نام آفریننده ی محبت 
 
محبوب دلم ، سلام 
 
میخواستم این چند خط را هم برایت ننویسم و انشالله بعد از عملیات خودم خدمت برسم و بعد از آنکه دستت را بوسیدم عذر خواهی کنم که باعث شده ام مدام دل نگران باشی . مرا ببخش که بی خواب شده ای . تصدقت ، راستش را بخواهی من هم اینجا خواب ندارم . گاهی تا چشمانم گرم میشود خواب میبنم که تو داری توی اروند غرق میشوی . دست و پا میزنی و از من کمک میخواهی . من بلند میشوم تا به آب بزنم و نجاتت دهم که میبینم دستانم بسته است . فریاد میکشم و از خواب میپرم. کابوس شب های من همین شده . از من بگذریم ‌. شما چطوری ؟ تو را به خدا این زمستان خیلی مراقب خودت باش.
 
کمی از بابت بخاری نگرانم که نکند مثل پارسال خدایی نکرده آتش بگیرد . این بار که بیایم حتما میبرم شهر و میدهم درستش کنند . به رجب سفارش کن که حتما پشت پنجره ها را نایلون بزند مبادا سرما بخوری و تب به تن نازکت بنشیند که من هم اینجا آتش میگیرم . 
 
از تو چه پنهان خیال دارم بعد از همین عملیات خدمت پدرت برسم و بعد صلاح مشورت با او بساط عروسی را برای همین عید رو به راه کنم.
 
این را نوشتم که از فردا بروی به خانه خدیجه تا لباس عروست را برایت درست کند . یا نه ، میخواهی صبر کن تا خودم بیایم و برویم شهر تا در آنجا لباست را بدوزند.
 
 
برای عکس عروسی هم خیالت راحت . اینجا یک رفیقی دارم که همین عکس را با دوربین او انداختیم . قرار شد برای عروسی هم خودش بیاید و هم دوربینش را بیاورد تا عکس بیندازیم . به امید خدا همه کار ها روبراه میشود . شما نگران هیچ چیز نباش . اینجا یک جزیره کوچک هست که چند ماهی در آن به ما آموزش غواصی میدادند. اسمش جزیره ی مجنون است اما بچه ها اذیتم میکنند و میگویند اشتباه شده این ، جزیره ی محمود است . رویم سیاه . 
 
همه ی گردان غواصی میدانند که محبت و عشق شما چنان من را آتش زده که به قول عمو اکبر مجنون باید برود مرخصی . فردا شب انشالله عملیات کربلای چهار است . به امید خدا بعد از پیروزی با سر به دیدار میشتابم و دست بسته در مقابلت زانو میزنم و شما اجازه داری به اندازه تمام دل واپسی ها و شب زنده داری هایت ، کتکم بزنی . اصلا حق داری خونم را بریزی . 
کیست که جرات کند حرفی بزند . .
 
"سرخی کفشت ای دوست از خون عاشقان است 
چیزی نمیتوان گفت ، پای تو در میان است "
.
محبوب دلم ، زیاده از این عرضی نیست . انشالله هرچه سریع تر توفیق دیدن روی ماه شما را پیدا کنم . به همه آشنایان و اقوام سلام گرم مرا برسان و از طرف من التماس دعا بگو . 
 
به خدا سپردمت.
 
محمود 
چهارم دی ماه شست و پنج
آبادان 
 
 
با احترام به تمام کسانی که عقیده و باور را با ارزش تر از جان میدانند.
 
برای مطالعه مطالب بیشتر از علی شادان هم اکنون روی اینجا کلیک کنید.
 
 
 
 
نظرت را بنویس
comments
پربازدیدترین محبوب‌ترین‌ها پرونده ویژه نظرات شما