مراد دمیرکل پژوهشگر و مترجم ترکی:

دکتر شریعتی یکی از سه متفکر تأثیرگذار در اوضاع سال های اخیر ترکیه

«مراد دمیرکل» یک پژوهشگر و مترجم ترکیه ای به تازگی در سفری که به ایران داشته است و طی گفتگویی مفصل  با خبرنگاران خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا) باری دیگر از محبوبیت و فراگیری اندیشه های دکتر علی شریعتی فرزند شایسته دیار سربداران در میان ترک ها پرده برداشته است.

به گزارش مجله اینترنتی اسرارنامه انتشار این مصاحبه چند هفته قبل از 2 آذر سالروز تولد دکتر علی شریعتی اتفاق افتاده است و خود به خود ذهن مخاطبان را به این سمت می برد که آیا مسئولان فرهنگی کشور، استان و شهرستان های سبزوار و داورزن برای بزرگداشت چنین متفکر برجسته و تأثیرگذاری در تاریخ سیاسی و اجتماعی معاصر ایران و حتی برخی دیگر از کشورهای جهان نظیر ترکیه و مصر و ... چه برنامه ای دارند؟ آیا امسال هم مانند سال های گذشته شب مسئولان فرهنگی سبزوار، خراسان رضوی و ایران شب و روزهای منتهی به 2 آذر را در سکوت و بی خیالی نسبت به این رویداد مهم سپری می کنند، یا حداقل در شهر زادگاهش برنامه متناسبی با شأن این معلم برجسته انقلاب تدارک می بینند؟

به هرحال چه مسئولان فرهنگی سبزوار و کشور وظایف خود را در قبال مشاهیر دیار سربداران به درستی انجام دهند و چه از انجام وظیفه طفره رفته و یا به حداقل ها قناعت کنند، بزرگان سبزوار جایگاه والای خود را در داخل و خارج از کشور دارند و همواره تأثیرگذار بوده و هستند.

اسرارنامه در ادامه به انتشار متن کامل مصاحبه مراد دمیرکل مترجم ترکی آثار دکتر شریعتی با خبرگزاری ایبنا را منتشر می کند:

گفت‌وگوی اختصاصی ایبنا با مترجم کتاب‌های شریعتی به زبان ترکی
مراد دمیرکل: شریعتی جزء سه متفکر تاثیرگذار در سال‌های اخیر ترکیه است/ شریعتی را خودمان کشف کردیم!
 
خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا)- الهام عبادتی، میراندا میناس: شاید کمتر کسی در ایران بداند طی سال‌های اخیر در ترکیه یکی از متفکران ایرانی که مورد توجه قرار گرفته و کتاب‌هایش با چاپ‌های مجدد بسیار خوانده شده، مرحوم علی شریعتی باشد. تاثیری که شریعتی در تاریخ معاصر ایران داشته انکار نشدنی است به گونه‌ای که همواره پس از شهادتش عده‌ای سنگ او را به سینه زده‌اند و مریدش بودند و عده‌ دیگری در مقابل وی را سرزنش کرده‌اند اما اینکه شریعتی بتواند در صحنه‌های اجتماعی کشورهای همسایه ما نیز نقش مهمی داشته باشد شاید دانستن‌ آن قابل تامل و جالب باشد از آن نظر که بدانیم می‌توانیم از ظرفیت شخصیت‌هایی این چنینی استفاده کنیم.
 
مراد دمیرکل، مترجم 6 کتاب مرحوم علی شریعتی در کشور ترکیه است که تاکنون پژوهش‌های بسیاری درباره وی انجام داده است. دمیرکل چندی است سفری مطالعاتی به ایران داشته و در هفته گذشته مهمان اتاق گفت‌وگوی ایبنا بود تا درباره تاثیر شریعتی و آثارش در ترکیه سخن بگوید. وی در این گفت‌وگو شریعتی را یکی از سه متفکر تاثیرگذار سال‌های اخیر ترکیه می‌داند و حتی بر این موضوع صحه می‌گذارد که در مانیفست حکومت فعلی ترکیه و در راس آن طیب اردوغان، شریعتی جایگاه درخوری دارد. این در حالی است که در طریقت گولن و پیروانش شریعتی به سبب شیعه بودنش کنار گذاشته می‌شود! مشروح این گفت‌وگو را در ادامه می‌خوانید.
 
 
در ابتدا بفرمایید که علت علاقه‌مندی شما به شریعتی و ترجمه آثار وی چه بوده و چرا از بین متفکران و شاید بتوان گفت جامعه‌شناسان ایرانی معاصر شریعتی را انتخاب کردید؟
 
در ترکیه شریعتی را تنها به عنوان جامعه‌شناس نمی‌شناسند، شما شاید در ایران او را جامعه‌شناس بدانید اما در ترکیه دیدگاه متفاوتی نسبت به او وجود دارد. آثار شریعتی از سال 1978 میلادی در ترکیه ترجمه شده و در ابتدا این ترجمه آثار از انگلیسی به ترکی صورت گرفت اما بعدها آثار وی از زبان فارسی به ترکی ترجمه شد. انتشارات‌های مختلف در ترکیه کتاب‌های متفاوتی را از او انتخاب کردند اما در نهایت انتشارات فجر از همسرش اجازه انتشار آثار او را گرفت و 37 اثر شریعتی را به زبان ترکی ترجمه کرد. در ترکیه کتاب‌هایی که مخاطبان دیندار و محافظه‌کار می‌خوانند با کتاب‌هایی که مخاطبان سکولار و لائیک می‌خوانند متفاوت است اما آثار شریعتی را همه اقشار در جامعه می‌خوانند.
 
 
لائیک‌ها و دیندارها در ترکیه کدام یک از کتاب‌های شریعتی را بیشتر می‌خوانند؟
 
خیلی نمی‌توان در این باره اظهار نظر دقیقی کرد اما طی سال‌های اخیر سوسیالیست‌ها و چپ‌ها بیشتر آثار شریعتی را خوانده‌‌اند. اگر بخواهید این سوال را بپرسید که چرا شریعتی را ترک‌ها دوست‌دارند و کتاب‌هایش را می‌خوانند چون زمانی که انقلاب اسلامی ایران به پیروزی رسید آثار شریعتی را با آثاری که درباره انقلاب ایران است یکی ‌می‌دانستند و به اشتباه او را تئورسین انقلاب می‌دانستند و فکر می‌کردند او قشری را به دنبال خود کشانده است. اما وقتی علمای دینی فهمیدند که شریعتی متفاوت فکر کرده، متوجه شدند نمی‌توانند به اشتباه آن‌ها را یکی‌ بدانند.
 
 
بسیاری هنوز شریعتی را معلم انقلاب می‌دانند و می‌گویند شریعتی و آل احمد به پیروزی انقلاب اسلامی ایران کمک کردند و برای کتاب‌های او کارکرد انقلابی تعریف کردند. نظر شما در این باره چیست؟ آیا این کتاب‌ها ذاتاً ماهیت انقلابی دارند یا بیستر فرهنگی آن زمان چنین خوانشی را از این کتاب‌ها رقم زده است؟
 
بخش دیندار و محافظه‌کار ترکیه و کسانی که به صورت معنوی همراه انقلاب ایران بودند و فکر می‌کردند این انقلاب می‌تواند در جهان اسلام پیشرو و جریان‌ساز باشد در ابتدا شروع به مطالعه آثار شریعتی کردند اما وقتی دیدند کتاب‌های او در این حوزه متفاوت است گروه‌های چپ‌گرا و سوسیالیست هم کتاب‌های او را ورای دید انقلابی خواندند و سعی کردند به صورت مستقل و غیر دینی کتاب‌هایش را مطالعه کنند. شریعتی معلم انقلاب نیست. او نماینده، رهبر و پیش قدم اندیشه‌هایی فراتر از انقلاب اسلامی است.
 
 
علت علاقه چپ‌ها و سوسیالیست‌ها در ترکیه به شریعتی چیست؟
 
مخالفت با امپریالیزم یکی از دلایل این علاقه است اما همان‌طور که می‌دانید در نوشته‌های او گزاره‌های زیادی می‌توان یافت که سوسیالیست‌ها را علاقه‌مند کند و نمی‌توان آن را انکار کرد. ما وقتی درباره چپ‌گراها در ترکیه حرف می‌زنیم اغلب افرادی هستند که مخالف ادغام دین و سیاست در جامعه هستند و در حکومت به دین جایی نمی‌دهند بنابراین نمی‌توان بین چپ‌گراهای ترکیه و ایران تمایز قایل نشد اما آثار شریعتی به گونه‌ای است که برای همه اقشار پیام‌هایی دارد او فقط درباره دین سخن نمی‌گوید بلکه کتاب‌های او مانند فریادی است که می‌خواهد همه را بیدار کند و بگوید شما نباید انتقال‌دهنده میراث نسل گذشته باشید بلکه باید موقعیت خود را بشناسید و با آگاهی آن را انتخاب کنید و ادامه دهید.
 
 
در بین اندیشمندان ایرانی بحث‌های زیادی مطرح است درباره اینکه آیا شریعتی را می‌توان یک جامعه‌شناس اسلامی به شمار آورد یا خیر. با توجه به تسلط ایشان بر آثار شریعتی آیا آن‌گونه که شریعتی فکر می‌کرده یا می‌نوشته یک جامعه‌شناسی اسلامی یا حتی ملی می‌تواند از دستگاه فکری او به‌وجود بیاید؟
 
فکر نمی‌کنم شریعتی را بتوان به عنوان یک جامعه‌شناس قبول کرد و جامعه‌شناسی او را به عنوان یک رشته تدریس کرد اما به عنوان یک استاد دانشگاهی نظریاتی داشته که فراتر از زمانه خودش بود و می‌توان نظرات او را نوعی از جامعه‌شناسی اسلامی دانست. من در جایگاهی نیستم که درباره جامعه‌شناسی نظر بدهم اما می‌توان از آثار او این را برداشت کرد. در کتاب‌های او مفاهیمی هست. به طور مثال در زمان حضرت علی(ع) روایتی داریم که می‌گوید فردی خرماهای درختانش را از هم تفکیک می‌کرد و خرماهای خوب و بد را از هم جدا می‌فروخت بعد حضرت علی(ع) می‌گوید که باید خرماها را با هم بفروشی. شریعتی از این روایت تقدیر می‌کند و مخالف چنین رفتارهایی است. سوسیالیست‌ها از چنین دیدگاه‌هایی خوششان می‌آید.
 
به هر حال شریعتی می‌خواهد دوره سعادت و صدر اسلام و روح آنها را به عصر حاضر انتقال بدهد و البته نمی‌خواهد دقیقاً این رفتارها تکرار شود اما به دنبال این است که روح چنین تفکراتی را به عصر کنونی منتقل کند. اگر بخواهیم شریعتی را از ابعاد مختلف بررسی کنیم می‌توانیم او را تاریخ‌نگار فلسفه بدانیم چون از هابیل و قابیل شروع کرده تا به عصر حاضر رسیده است بنابراین می‌توانیم او را تاریخ‌نگار فلسفه، عالم، جامعه‌شناس یا چیزهای دیگر بنامیم اما به نظر من او بیشتر از همه این‌ها همان‌گونه که خودش هم می‌گوید روشنفکر است و تعریف او از شریعتی همان است که من فکر می‌کنم. چون ما در جهان سوم می‌گوییم هر کسی تحصیل کرده باشد و بتواند چیزی بنویسد روشنفکر است اما شریعتی روشنفکری را با تحصیل پیوند نزده و می‌گوید یک چوپان هم می‌تواند روشنفکر باشد تنها روشنفکر باید زیرک باشد و بداند در گذشته چه اتفاقی افتاده، در عصر کنونی چه رخ می‌دهد و در آینده چه مسایلی به وقوع می‌پیوندد بنابراین شریعتی بیشتر یک روشنفکر است.
 
بر اساس هرم مشهور شریعتی، پیامبران در بالای هرم قرار دارند و روشنفکرها در مرتبه دوم هستند. من فکر می‌کنم بر این اساس می‌توان پیامبران را به نوعی روشنفکر دانست و البته روشنفکران را هم از لحاظ رسالت خود، پیامبران زمانه خود. شریعتی وقتی درباره پیامبران حرف می‌زند به طور مثال حضرت موسی را با فرعون‌ مقابل هم قرار می‌دهد. در تاریخ هم این مقابله در فلسفه اسلامی درست و به جا هست. فرعون به عنوان یک سمبل سیاسی، هارون هم به عنوان نماد اقتصادی در نظر گرفت و بلعم را نماینده یک جریان دین می‌داند. این استعاره‌سازی و الگوسازی اشخاص حقیقی باعث می‌شود مردم بهتر موضوعات را درک کنند.
 
 
شریعتی از منظر روشنفکری همه را به کنش‌گری در جامعه دعوت می‌کند و از این منظر می‌گوید باید حسینی یا زینبی بود و حد وسطی وجود ندارد و از همین جا کارکرد ایدئولوژیک در دین را تصویر می‌کند و می‌گوید دین در این حالت می‌تواند باعث کنشگری شود اما مخالفانش از همین جا به او ضربه می‌زنند و او را سر منشا رفتارهای بنیادگرایانه و حتی افراطی می‌دانند چون می‌گویند او به دنبال بازگشت به خویشتن بوده است. نظر شما چیست؟
 
ترکیه از زمان از بین رفتن امپراطوری عثمانی تا تشکیل جمهوریت دوره‌های مختلفی تجربه کرده است. اما از سال 1970 میلادی به بعد دوره بیداری اسلامی را تجربه می‌کند و در این دوره سه نویسنده، روشنفکر یا عالم وجود دارد که ترکیه از دیدگاه‌های آن‌ها استفاده کرده است؛ نخستین آنها عالم هندی «ابوالاعلی مودودی» است که کتابی به نام «اصطلاحات چهارگانه در قرآن» دارد او با استقرار در دیدگاهش پیش می‌رود و بیشتر یک نظریه‌پرداز است و نمی‌خواهد کنشی به وجود بیاورد. نویسنده دیگر «سید قطب» در مصر است. او در اخوان المسلمین است و کتابی هم با عنوان «اشاره‌های در راه» دارد. سید قطب می‌گوید باید به دنبال استقرار نظام اسلامی بود. مردم ترکیه از این دو دیدگاه که به هم نزدیک بودند و مردم را به کنش و نظریه دعوت می‌کردند استقبال کردند. نویسنده سوم هم شریعتی بود که البته او به دنبال استقرار نظام نبود. شریعتی در کتاب «چه باید کرد؟» می‌بینیم از منظر فرهنگی نگاه می‌کند و به دنبال تاسیس حکومت اسلامی نیست.
 
از این سه روشنفکری که در عصر بیداری اسلامی ترکیه نقش داشتند، مودودی به دلیل اینکه مفاهیمش با کشور ترکیه فرق می‌کند جایگاهی در افکار مردم پیدا نکرده است اما سید قطب گفته‌های رادیکال‌تر داشت و معتقد بود با استقرار حکومت اسلامی مشکلات برطرف می‌شود. در کشور ترکیه هم رادیکال‌ها از پیروانشان  می‌خواهند کتاب‌های سید قطب را بخوانند اما آثار شریعتی طی این سه دهه بیشترین مخاطب را داشته چون او به دنبال تاسیس حکومت و نظام اسلامی نیست بلکه نمادها و شخصیت‌هایی را برای بیان اندیشه‌هایش گزینش کرده و به مردم می‌گوید که خودشان باید بیدار شوند و انتخاب کنند. اندیشه‌های شریعتی به همین دلیل پایدار و ماندگار مانده چون به جوانان می‌گوید که باید چشمانشان را باز کنند و تاریخشان را به درستی ببینند و افراد از عصری که در آن زندگی می‌کنند برداشت داشته باشند. در ترکیه افرادی هستند که می‌گویند اکنون سی و اندی سال از  کتاب‌های شریعتی می‌گذرد که ترجمه شده و تاریخ مصرف آن گذشته است اما باید بگویم این‌ها شریعتی را درک نکرده‌اند چون آثار شریعتی تاریخ مصرف ندارد. او اندیشیدن را به ما یاد داده و این چیزی نیست که در گذر زمان از بین برود.
 
 
شریعتی بین دو قرائت از اسلام که به صورت تئوری و عملی به دنبال استقرار حکومت است او به دنبال این است که بگوید نهاد دین و سیاست جدا از یکدیگر کارشان را دنبال کنند. در کودتای اخیر هم به نظر می‌رسد که تقابل میان این دیدگاه‌ها است. شاید گولن به دنبال نوعی از اسلام سکولار باشد و اردوغان به دنبال اسلام سنتی! شریعتی را می‌توان برایش چنین دیدگاهی قایل شد؟
 
این سوال به فضای روز نزدیک است. من نمی‌خواهم به گونه‌ای جواب بدهم که بخشی از جامعه را از خودم برنجانم اگرچه ما در انتقاد آزاد هستیم. من نماینده قشر خاصی نیستم و تنها نظر خودم را می گویم. اردوغان از سنتی می‌آید که کتاب‌های مودودی، سید قطب و شریعتی در آن جای دارد. البته این به معنای این نیست که اردوغان این آثار را خوانده اما او از سنت فکری می‌آید که نشات گرفته از آثار این سه نفر است. گولن نیز در ترکیه جماعت دینی را دارد که در ترکیه به هر حال جایگاهی دارند اما طرفداران گولن شریعتی را به دلیل شیعه بودنش کنار می‌گذارند. سید قطب را  هم به دلیل سلفی بودن نادیده می‌گیرند. اما مودودی نگاهش چون به عالمان سنی نزدیک است ممکن است تا حدودی آن را بخوانند.
 
از هر کسی در ترکیه بپرسید می‌تواند به شما این پاسخ را دهد که طریقت گولن با اندیشه‌های شریعتی نمی‌خواند. این‌ها تنها از کتاب «رساله نور» تعلیم می‌بینند و این کتاب نیز یک منبع موثق و قابل قبول برای ترک‌هاست اما تعالیم جماعت گولن چون با بنیادهای فرهنگی ترکیه در تناقض است، نتوانستند تعالیم و اندیشه‌های خود را حرکت دهند و به اندیشه محلی تبدیل کنند و طرفداران گولن حرکتشان، حرکت ملی مذهبی محلی نیست و گویی حرکت برنامه‌ریزی شده با اهداف دیگری است و از هدف اصلی خودش دور شده و مانند یک سلول سرطانی است. البته شاید رهبران این جریان اهداف را بدانند اما پیروان این‌ها تعالیم درستی ندیدند و این سلول سرطانی آن قدر رشد کرد که سعی کرد کودتا کند! پس دیدگاه جماعت گولن از اندیشه‌های شریعتی بسیار دور است.
 
در نظر داشته باشید که من در اینجا از دیدگاه سیاسی این موضوع را بررسی نکردم اما به هر حال اگر نگاه کنید استاد اردوغان، نجم‌الدین اربکان است که از سنت دیدگاه ملی می‌آید که از اندیشه‌های سه اندیشمندی که گفتم در مانیفستش استفاده کرده است. وقتی آثار شریعتی را می‌خوانیم متوجه می‌شویم که او به دنبال تبلیغ شیعه یا حتی دین اسلام نیست بلکه وقتی کتاب‌های او را می‌خوانیم می‌بینیم که او خودش را نماینده چیزی نمی‌بیند.
 
 
چه چیزی در شریعتی و آثار اوست که نمی‌توان از او بی‌تفاوت گذشت. همواره پس از مرگش عده‌ای مخالف و عده‌ای موافقش بوده‌اند علت این امر چیست؟
 
سال 2012 سمپوزیوم دو روزه‌ای برای علی شریعتی در ترکیه برگزار شد و در آن همسر و فرزند دکتر شریعتی حضور داشتند و از 37 کتاب ترجمه شده وی به زبان ترکی رونمایی شد. در این مراسم همسر شریعتی گفت که برخی از کتاب‌های وی در ایران ممنوع‌الچاپ است البته نمی‌دانم هنوز چنین چیزی هست یا خیر اما به صورت کلی من می‌توانم به یک نوجوان یا جوان بگویم کتاب‌های شریعتی را بخواند چون زبانش ساده و آسان است. از سوی دیگر مخاطب با خواندن آثار او مریدش نمی‌شود، چون برخی از اندیشمندان به دنبال مریدپروری هستند اما شریعتی مخالف چنین چیزی است. شریعتی می‌گوید با دیدگاه‌های مختلف شرقی، غربی و ملی آشنا شویم و ذهنمان را روی این‌ها باز کنیم. ما نباید فقط از شرق دفاع کنیم بلکه باید گزینشی عمل کنیم و شریعتی همین را به دیگران یاد می‌‌دهد.
 
 
چقدر می‌توانیم از ظرفیت اندیشه‌های شریعتی برای بیداری کشورهای اسلامی استفاده کنیم؟
 
من می‌خواهم مثال محسوسی بزنم اگر سال 2012 که آثار شریعی یک جا منتشر شد قبل از آن هم آثارش منتشر شده بود، از آن زمان تاکنون کتاب‌هایی که نسبت به بقیه کتاب‌هایش مهم نبودند مانند سخنرانی‌های شریعتی تاکنون سه بار تجدید چاپ شده که هر تیراژ بین دو تا سه هزار است. کتاب حج شریعتی هم وقتی می‌خواهند به حج بروند این کتاب را به هم هدیه می‌دهند بنابراین این کتاب به چاپ دهم هم رسیده است.
 
 
ایرانی‌ها چقدر در شناساندن شریعتی تاثیرگذار بوده‌اند؟
 
ما شریعتی را از طریق ایرانی‌ها نشناختیم و خودمان شریعتی را کشف کردیم البته شاید از لحاظ فردی بشناسند اما تا جایی که من خواندم دولت ایران پروژه‌ای برای شناساندن شریعتی نداشته است. شریعتی در حسینیه ارشاد سخنرانی‌های مشترکی با مطهری داشته است. مطهری را در ترکیه قشر محدودی می‌خوانند هر چند که ایشان از علمای دینی است اما در ترکیه علمای دینی کتاب فلسفی نمی‌نویسند اما در ایران روحانی‌هایی چون مطهری کتاب فلسفی هم می‌نویسند و فیلسوفند. ما در ترکیه چنین افرادی نداریم. اگر نیازی به مقایسه باشد می‌توانم بگویم شریعتی در ترکیه از مطهری جایگاه بالاتری دارد.
 
 
و سخن آخر؟
 
شریعتی اگر زنده بود بعضی از دیدگاه‌هایش را نقد می‌کرد و منسوخ می‌دانست چون او در کتاب‌هایش تاکید می‌کند که مجبور نیستید همه حرف‌های من را بپذیرید پس وقتی خودش چنین حرفی را می‌زند من به خودم اجازه می‌دهم بگویم که اگر زنده بود، نظریات خودش را بازسازی و به‌روز می‌کرد.
نظرت را بنویس
comments
پربازدیدترین محبوب‌ترین‌ها پرونده ویژه نظرات شما