گزارشی از مراسم «محمود دولت عشق» به پاسداشت استاد محمود دولت آبادی در زادگاهش سبزوار

شهر ادب خیز و ادیب پرور سبزوار در نخستین روزهای شهریورماه 95 میزبان مراسم محمود دولت دولت عشق در گرامی داشت استاد محمود دولت آبادی آقای رمان ایران و یکی از فرزندان شایسته دیار سربداران بود که با حضور شماری از ادب دوستان و فرهیختگان سبزواری در زادگاه این نویسنده برجسته برگزار شد.

به گزارش مجله اینترنتی  اسرارنامه دراین محفل ادبی که بعد از ظهر سه شنبه2 شهریور در یکی از فضاهای سنتی شهر سبزوار برپا گردید، دکتر کاظم دامغانی ثانی مدرس دانشگاه و از چهره های ادبی سبزوار و آقای قاسم شبانی از اعضای انجمن داستان این شهر پیرامون ارزش های ادبی و تأثیربلندمدت آثار محمود دولت آبادی در ادبیات معاصر ایران به سخنرانی پرداختند و هنرمندانی نظیر سید مسعود حسینی نوازنده دایره، یاسر دولت آبادی نوازنده نی، رضا جهانبانی نوازنده سه تار به اجرای موسیقی پرداختند.

همچنین سیامک خیرخواه بخش هایی از کلیدر را با صدای گرم خود دکلمه کرد و علی شادان شاعر جوان سبزواری نیز دو مورد از اشعار خود را که برای محمود دولت آبادی و شخصیت های آثارش سروده بود، قرائت کرد و  البته اجرای این برنامه نیز برعهده فرزانه فرهبد یکی از بانوان شاعر و فرهیخته سبزواری بود.

 

حرکتی مردمی و مستمر برای پاسداشت استاد

ابوالفضل لعل بهادر نویسنده و از چهره های ادبی جوان سبزوار که دبیر این برنامه بود، در گفتگویی کوتاه با خبرنگار اسرارنامه گفت: این مراسم به جهت زنده نگاه داشتن و پاسداشت نویسنده بزرگ همشهریمان استاد محمود دولت آبادی و به صورت کاملا مردمی برپا شده است و امیدواریم این جریان به صورت همه ساله در سبزوار ادامه پیدا کند.

وی افزود: در واقع شروع این حرکت از سال 93 بوده است که طی مراسمی در هتل کاملیای سبزوار از تمبر یادبود آقای رمان ایران با حضور شمار زیادی از فرهیختگان سبزوار رونمایی شد و تصمیم بر آن شد که این حرکت مردمی همه ساله در پاسداشت استاد دولت آبادی در زادگاهش برگزار شود.

لعل بهادر در ادامه گفت: تأمین هزینه ها و مکان برپایی این مراسم توسط آقایان رضا ربانی مدیریت پیتزا کاکتوس و از شهروندان هنردوست سبزواری و آقای غلامرضا دانایی از هنرمندان و فرهیختگان دیار سربداران و تعدادی دیگر از دوستداران محموددولت آبادی بوده است.

 

شباهت های کلیدر دولت آبادی و شاهنامه فردوسی

دکتر دامغانی ثانی در این مراسم گفت: کلیدر را که یکی از مهمترین آثار محمود دولت آبادی است، از بعضی جهات می توان با شاهنامه فردوسی مقایسه کرد واگر ما معتقد به اين مقايسه باشيم بايد ببينيم چه چيزهايي اين ها را با هم شبيه مي کنند.

این مدرس دانشگاه افزود:  اگر ما شاهنامه را يک کتابي بدانيم که سراسر داستان جنگ است اما عجيب اين است که هرجا فردوسي سخن مي گويد از پرهيز از خشونت و از ترويج صلح و آرامش مي گويدو اين را بايد در ذهنمان داشته باشيم که اگر با اين ديدگاه مي رويم سراغ کليدر محمود دولت آبادي آن هم از صلح و آرامش و از مرام مردمداري مي گويد. در واقع گل محمد وقتي پاسخ خود را از مردم مي گيرد، تن به خواست آنان می دهد.

وی افزود: گل محمد در واقع راهي را پيش مي گيرد که حلاج پيش گرفت. راه شهادت. يعني در واقع گل محمد همان راهي را مي رود که حلاج مي رود.

دامغانی ثانی سپس گفت: گل محمد به سان خالق خود زندگي را دوست مي دارد و مرگ را دشمن. اما چه کند که براي نجات مردم و ديگران بايد به مرگ التجا بردن. از اين زاويه گل محمد به حلاج شبيه است که با مرگ خود جهان خوبي را نه از طريق قهر بلکه از طريق نثار خويش در راه نجات ديگران تسخير کند. البته گلمحمد از ابتدا اين گونه نيست اما وقتي جواب خود را از مردم مي گيرد به اين مسير مي رود.

این داستان نویس سبزواری در بخش دیگری از سخنان خود گفت: می گویند کلیدر خیلی طولانی است و همین طور هم هست. طولانی ترین رمان فارسی است که در جهان هم  بعد از رمان در جستجوی زمان از دست رفته مارسل پروست مقام دوم را دارد. اما در عین حال هم ایجاز دارد و هم اطناب. ایجازش در جایی است که یک مطلبی را که بیان می کند ما نمی توانیم یک کلمه را از آن حذف کنیم. اما اطناب هم دارد و از نظر اطناب شبیه آثار نظامی می شود. یعنی شما وقتی کلیدر را می خوانید در واقع با دو شاعر بزرگ و کلاسیک ایران قابل مقایسه است. از حیث محتوا و ایجاز به فردوسی که البته اگر فردوسی امروزه بود داستان کوتاه نویس می شد و از نظر اطناب به نظامی که اگر امروز بود رمان نویس می شد.

دامغانی ثانی در ادامه به یکی از شباهت های مابین کلیدر و داستان خسرو و شیرین نظامی  اشاره کرد و گفت: اگر صحنه غوطه خوردن و آبتنی مارال را  در کلیدر ببینید، بسیار شبیه است به آبتنی شیرین هنگامی که خسرو برای دیدن شیرین می رود به ارمنستتان و او دارد می آید به سراغ خسرو بدون اینکه یکدیگر را بشناسند هم را می بینند اما به جا نمی آورند. مارال و گلمحمد هم همین حالت را دارند.

 

قله های تازه رمان نویسی در ادبیات ایران و جهان با کلیدر

قاسم شبانی عضو انجمن داستان سبزوار نیز در جلسه گفت: همه می دانیم که دولت آبادی به واقع آقای رمان ایران است و رمان را به قله های تازه ای چه در ادبیات فارسی و چه در ادبیات جهانی رسانیده است.

وی افزود:  برخلاف نویسندگان دیگر مانند صادق هدایت وجمال زاده که اولین برخوردشان با ادبیات غرب بود و بسیار سرسپرده این ادبیات شدند ولی آقای دولت آبادی برخوردش با ادبیات غرب همزمان و دوشادوش برخوردش با ادبیات کلاسیک فارسی بود. به همین دلیل کار دولت آبادی متمایز می شود.

شبانی ادامه داد: دولت آبادی بهترین استفاده را از ادبیات و حافظه جمعی ما و در واقع گنجینه ادب فارسی کرده است که واقعا در دنیا بی همتاست .خصوصا استفاده اش از پتانسیل گویش خراسانی که این زبان و گویش انگار ساخته شده برای داستان تعریف کردن و بزرگترین داستان سرایان ایران هم به شکلی از این خطه برخاسته اند. از فردوسی تا ابوالفضل بیهقی تا ملای کاشفی، عطار و ...

این داستان نویس سبزوار سپس گفت: اقای دولت آبادی واقعا علاوه بر نبوغش که غیر قابل انکار است و همه می دانیم که اینجور کار کردن نبوغ می خواهد، پشتکار و تیزبینی ایش و برکنار ماندنش از خیلی از جریانات کمک کرد که این حجم عظیم از ادبیات را خلق کند. ادبیات خلاقه و ادبیاتی که ارزشمند است. درباره پشتکار دولت آبادی همین بس که اینقدر نوشته است که اکنون همیشه ساعدش  بسته است.وی در حال نوشتن روزگار سپری شده بود که بورسیه ای از آمریکا برایش آمد که قبول نکرد و ماند و بنابراین علاوه بر نبوغ، پشتکار و نوشتن و توشتن کمک کرد تا به اینجایگاه برسد.

شبانی همچنین اظهار داشت: تعادل و میانه روی دولت آبادی و اینکه وی واقعا نویسنده زندگی است از دیگر ویژگی های این رمان نویس سبزواری است.

به طوری که وی بیشتر از همه چیز به زندگی ارج می نهند. در همین رابطه یک مرتبه کسی از آقای دولت آبادی سئوال کرد: اگر یک کتابخانه ای آتش گرفته باشد شما، کدام کتاب را اول نجات می دهید؟ ایشان گفتند من  اگر آدمی در آنجا باشد، آدم را نجات می دهم. زیرا آدم ها می توانند همین کتاب ها را بنویسند.

وی ادامه داد: نقل است که دولت آبادی در اوایل انقلاب با سعید سلطانپور راه می رفته و بحث و وگفتگو می کردند که سعید گفته اینقدر به این مردم علاقه دارم که می خواهم برایشان بمیرم و دولت آبادی گفته، که من اینقدر به این مردم علاقه درام که می خواهم برایشان زندگی کنم. و سرانجام می دانید که سلطان پور تیرباران شد.

شبانی در بخش دیگری از صحبت هایش گفت: در کتاب سلوک به نظر من یک مانیفستی است که دولت آبادی در رد اندیشه هایی که در پس کلیدر وجود دارد ارائه داده است. بالاخره اندیشه مارکسیستی با حضور ستار درکلیدر رنگ می گیرد و در سلوک با خالی شدن کت و شلوار آن استاد بنا به شکست این تفکر اذعان می کند. همان استادی که دائما رادیو مسکو را گوش می دهد.

وی سپس به بحث پدر کشی در آثار و ادبیات جهان و ادبیات ایران به خصوص ادبیات دولت آبادی هم اشاره کرد و گفت:در اسطوره های غرب ما بحثی داریم به نام ادیپ که بعدها در روانکاوی فروید از همین بحث استفاده می کند و عقده ادیپ رامطرح می کند. ادیپ فرزند پادشاهی است که پیش گویان به او گفته اند پسرت وقتی بزرگ شود تو را می  کشد و به همین خاطر پادشاه پسرش را تا به دنیا می آید از کشور بیرون می کند اما در نهایت این پسر بزرگ می شود و به قدرت می رسد و  در یک حمله پادشاه را می کشد و با مادر خود ازدواج می کند و وقتی می فهمد با مادرش ازدواج کرده چشم های خودش را در می آورد و فروید هم در روانکاوی عقده ادیپ و شکل گیری شخصیت پسربچه ها را با استفاده از همین اسطوره مطرح کرده است.

شبانی ادامه داد: این سنت علاوه بر بحث روانشناسی آن ، در ادبیات غرب نیز همچنان ادامه دارد و به بدین ترتیب نشان داده می شود که جریان اجتماعی در غرب آماده است برای عبور از سنت ها. زیرا اگر پدر را نماد سنت ها و نماد اقتدار بگیریم، اقتدار سنتی که از جایگاه بر می آید ، غرب آماده است که با پدرکشی با یک برخورد خشن از پدر بگذرد و در واقع با خلاقیت و توان فردی، جایگاه را تصاحب کند. و این جریان ادامه می یابد در ادبیات غرب که مهمترینش و بهترینش در قرن نوزده برادران  کارامازوف اثر داستایوفسکی است که بحث پدر کشی بن مایه اصلی کار است. پدر کشی ای که در واقع اقتدار کشی و سنت کشی و عبور از سنت های جامعه و رفتن به دنیای مدرن است. پس اندیشه غربی این را می پذیرد. هرچند که بعدها ما این پدر کشی را در خیلی از کارهای طراز اول دنیا در غرب و حتی در آثار برخی نویسنده های شرقی همم داریم و گاهی به جای پدر کشی ، با وجود نداشتن پدر مواجهیم که به معنای تشتت هویت و مشکل هویت یابی بعد از عبور از پدر است. اما اگر همین را تطبق بدهیم با ادبیات فارسی، می بینیم که برعکس ما در ادبیات فارسی سنت پسرکشی را داریم به جای پدر کشی. مثلا در اسطوره هایمان ما سهراب را داریم  که توسط پدر خود رستم  کشته می شود.

در آثار دولت آبادی اما پدر کشی به آن شکل ادبیات غرب وجود ندارد اما با یک گنگی در تصویر پدر مواجهیم در حالی که تصویر مادر به خوبی و به استادی تشکیل می شود یعنی مرگان درجای خالی سلوچ نمونه یک زن است، ولی پدری داریم که غایب است هرچند که حضورش درداستان حس می شود. بلقیس در کلیدر باز هم نمونه یک زن است و زیور و مارال و ... اما درهمان کلیدر با انواع پدر ها روبه رو هستیم. یک پدری داریم کلمیشی که آدم منفعل و غیر تأثیرگذار است، یک پدری داریم به نام خداداد که ابزار تولید مدرن وی را ازجایگاهش ساقط کرده است. یعنی ابتدا کسی بوده که شتر داشته و کاروان تجاری بین ایران و روسیه جابه جا می کرده اما بعد که کامیون ها می آیند شغل او بی اثر می شود و بر اثر بی اثری شغلش خودش هم بی اثر می شود اما با سماجت خودش را در متن داستان نگاه می دارد. تا جایی که یک جایی پسرش قدیر می خواهد او را بکشد اما باز هم پدر کشی در کاردولت آبادی اتفاق نمی افتد. یا در اوسنه بابا سبحان که باز هم بابا سبحان یک ادم منفعل و غیر تأثیرگذار است و همچنین در سلوک .... پس این مقاومت پدر در حالی که منفعل و بی اثر شده در مقابل اینکه از صحنه بیرون برود و صحنه را به جوانان واگذارکند هنوز هم در بطن جامعه ما جریان دارد و هم در ادبیات دولت ابادی قابل مشاهده است که حضور منفعل و غایب و پس زمینه ای خود را حفظ می کند و این شکل از اندیشه و برخورد در اسطوره های ما جایگاه و پایگاه دارد که در واقع از همان اعتقاد ظل اللهی پدر یا شاه در کشور ما نشأت می گیرد که  به لحاظ جامعه شناختی و روانشاسی هنوز فضا را برای نسل جوانی که با خلاقیت و توان خودشان می خواهند به میدان بیایند باز نکرده است.

این را به عنوان یک آسیب شناسی و تطبیقی بین ادبیات غرب و ادبیات فارسی مخصوصا ادبیات اقای دولت آبادی خدمتتان عرض کردم.

 

قلم بگیر و بگو صبح تازه در راه است...

پس از سخنرانی قاسم شبانی عضو انجمن داستان سبزوار، اجرای یک قطعه موسیقی سنتی و شعرخوانی توسط چندتن از جوانان هنرمند سبزواری پایان بخش این محفل ادبی بود.

علی شادان شاعر جوان و خوش قریحه سبزواری سروده زیر را به محمود دولت آبادی و داغی که در سینه دارد؛ تقدیم کرد:

 
قلم بگیر و برآشوب و کاغذی بنویس 
بپاش بر دل این خاک بذر آتش را 
قلم بگیر و بتاز و بگیر از تاریخ 
تقاص خون غریبانه ی سیاوش را 
 
قلم بگیر و به پا کن سیاه چادر را 
دوتار و برنو و قیماق و قرمه و قلیان
به عادت همه ی کرد های کلمیشی 
لباس جنگ بپوش و بزن با کوهستان
 
بگو که سوز زمستان تمام خواهدشد
دوباره گندم رعیت جوانه خواهد زد 
نه خون هیچ کسی روی خاک خواهد ریخت
نه هیچکس به کسی تازیانه خواهد زد
 
به ما بگو که چگونه دوباره زنده شویم 
به ما که از تب بازار رنگ ها مستیم 
بگو حماسه ی سیمرغ و زال و رستم را 
بگو دوباره که ما نیز مردمی هستیم 
 
بگو که زندگی مردمان دلخسته 
پر از حماسه و عشق و امید خواهدشد
قلم بگیر و بگو صبح تازه در راه است 
قلم بزن که ته شب سپیدخواهدشد
((علی شادان))
 
 
فرزانه فرهبد مجری این برنامه در پایان این برنامه یادی از خسرو آواز ایران استاد محمدرضا شجریان کرد و برای این هنرمند برجسته آرزوی بهبودی نمود، وی سپس ابراز امیدواری کرد در آینده روحیه قدرشناسی از بزرگان و فرهیختگان ، چنان در جامعه گسترش یابد و به سطحی از توسعه فرهنگی برسیم که بشود برای برای بزرگداشت مشاهیری چون استاد محمود دولت آبادی آیین های بزرگ تر و مفصل تری در شهر زادگاهشان و در هر نقطه دیگر از ایران برپا کرد.
 
گفتنی است عکس های این  گزارش از مراسم محمود دولت عشق توسط خانم فرشته قلعه نویی تهیه شده است.
 
 
 
 
نظرت را بنویس
comments

سلام به به جناب اميدخان بعد از دو سه هفته انگار از کما درآمدند. مبارکه و بسيار خوشحال شديم.

مگه کما بودند!!!!!!؟؟؟؟؟
پربازدیدترین محبوب‌ترین‌ها پرونده ویژه نظرات شما