شکل گيري "کوي گلستاني جديد" در سايه کوتاهي و غفلت مديريت شهري

* علي نورآبادي / مجله اینترنتی اسرارنامه 
 
هفته گذشته دو خبر درباره "کوي گلستان" قديم و "کوي گلستان جديد" داشتيم؛‌ اخباري قابل تامل و البته تاسف بار. 
 
خبر اول: 
"كوي گلستان به نام گل ها نامگذاري مي شود.
مدير روابط عمومي شهرداري سبزوار از آغاز نامگذاري معابر كوي گلستان در هفته آينده خبر داد.
محمد اختريان گفت: بر اين اساس 30 كوچه از كوي گلستان با نام هاي گلستان، لاله، ارغوان، اركيده، شمشاد، اختر، پادرخت، نرگس، مريم، ميخك، رازقي، شكوفه، شقايق، بنفشه، مرواريد، هميشه بهار، سوسن، نيلوفر، پونه، اطلسي، مينا، ياسمن، رز، ياس، كوكب، سنبل، لادن، مسترن و پيچك امين الدوله نامگذاري مي شود." ( پايگاه شهرداري،‌ چهارشنبه 20 مرداد 95)
 
1- اين کارهاي صوري و ظاهري بار ديگر (قبلا هم بارها ثابت شده بود) ثابت کرد که مسئولان شهري هنوز به عمق فاجعه در کوي گلستان پي نبردند و يا اگر عمق فاجعه را مي دانند،‌ به آن اعتقاد و باورندارند. اگر عمق فاجعه را فهميده بودند و اگر به آن باور داشتند بعد از 40 سال غفلت و بعد از 10 سال جلسه گذاشتن و طرح دادن اين گونه عمل نمي کردند. مسئولان شهري انگار هنوز باور ندارند که هر روز که بگذرد و در ساماندهي و بازسازي کوي گلستان تاخير شود فاجعه نزديک تر مي شود؛ فاجعه اي که وقتي رخ داد نه تنها مردم کوي گلستان بلکه همه آنها را هم زير آوار خود دفن خواهد کرد. فاجعه اي که همه مسئولان محترم بايد بابت آن نزد خدا و مردم پاسخگو باشند. 
 
2- اين خبر "قابل تامل" و "تاسف بار" است چون بعد از 40 - 30 سال، مسئولان محترم شهري به اين نتيجه رسيدند که کوچه هاي کوي گلستان را نام گذاري کنند آن هم به نام "گلها". چه تناقض خنده داري؟ درست مانند 10 - 15 سال پيش که اسم اين محله را "کوي گلستان" گذاشتند. جايي که نه از گل در آن خبري هست و نه از گلستان اما در و ديوارش را به اسم گلها نامگذاري کرديم. کار ديگر از گريه گذشته بايد به آن خنديد. مدير عامل سازمان نوسازي و بهسازي شهرداري سبزوار و ديگر مسئولان بعد از 7 - 8 سال وعده و وعيد دادن و تناقض گويي متعدد (داريم طرح بازسازي کوي گلستان را آماده مي کنيم، طرح کوي گلستان آماده است، طرح کوي گلستان به تصويب رسيد، مرحله اول طرح کوي گلستان آغاز شد و...) بالاخره به اين نتيجه رسيدند که کوچه هاي کوي گلستان را به اسم گلها نام گذاري کنند. يعني بعد از سال ها "طرح" دادن براي بازسازي و ساماندهي کوي گلستان و بعد از برگزاري ده ها نشست و جلسه، حاصل آن همه طرح و جلسه اين بوده است. بدون هيچ مقدمه اي آدم ياد اين شعر فردوسي مي افتد:    پي مصلحت مجلس آراستند/ نشستند و گفتند و برخاستند.
 
3- حدود 10 سال است که مردم کوي گلستان براي رسيدگي به وضع اسفناک کوي به نهادها، ادارات و مسئولان مختلف مراجعه مي کنند. در اين ده سال بارها شفاهي گفته اند، ساعت ها در دفتر مسئولان منتظر نشسته اند، با آنها جلسه گذاشته شده است، اهالي کوي بارها به دستگاه هاي مختلف از جمله فرمانداري، شهداري، شوراي شهر و ديگر نهادها نامه ها (نامه هايش موجود و منتشر شده است)‌ نوشته اند اما کاري صورت نگرفته است. حال، آيا مسئولان خجالت نمي کشند که بعد از اين همه نامه نگاري و دوندگي اهالي کوي، تکه فلز رنگي را به دست آنها بدهند که فعلا اين تابلو را بالاي کوچه نصب کنيد تا بعد؟ اگر موقع ميخ کوبيدن اين تابلو، ديوار خانه از فرسودگي فرو ريخت، مسئولان چه مي کنند؟ 
 
4- در دوره شهرداري حسين مقصودي طرح دادند که دور کوي گلستان را ديوار بکشند و ديوار را زيباسازي کنند.  يعني اين طرف ديوار را گل و بلبل بکشند و به اصطلاح "زيباسازي" کنند تا معلوم نباشد که آن طرف ديوار و داخل کوي چه و چگونه مي گذرد. حالا بعد از سه سال نشست و برخاست و جلسه گذاشتن، آقايان يک قدم جلو رفتند و کوچه هاي کوي را به اسم گلها نامگذاري کردند. انگار مسئولان محترم نمي دانند که اگر در و ديوار کوي گلستان را هم "گل" بگيرند چيزي عوض نمي شود و کوي گلستان، گلستان نمي شود. آيا مسئولان واقعا نمي دانند و يا تجاهل مي کنند و خودشان را به ندانستن مي زنند؟ اين کارها مصداق بارز آن شعر معروف است: 
خانه از پاي بست ويران است/ خواجه در بند نقش ايوان است
 
5- اگر مسئولان، جرات و جسارت ندارند وارد کوي گلستان شوند و کاري بکنند لااقل اينقدر صداقت داشته باشند که که کنار بروند. مطمئن باشند که اگر آنها بگذارند هنوز در سبزوار هستند کساني که هم جرات و جسارت انجام کارهاي بزرگ را داشته باشند و هم آنقدر توانمند هستند که براي کوي گلستان کاري بکنند. اين که آقايان نه جسارت دارند که کاري بکنند، نه کاري مي کنند و نه کنار مي روند که ديگران کاري بکنند، خيانت بزرگي در حق مردم کوي گلستان و آينده شهر است؛ مگر پيامبر گرامي نفرمود: اگر کسي کاري را قبول کند که نتواند آن را انجام دهد خيانت کرده است. بنابراين: در خانه اگر کس است يک حرف بس است. 
 
                                     
    *      *     *
 
خبر تامل برانگيز و تاسف بار دوم: 
سرهنگ سيد محمد هاشمي فرمانده انتظامي سبزوار نيز در مراسم تجليل از خبرنگاران شهرستان گفته است: "موافق انتقال چادرنشينان حاشيه سبزوار نيستيم، اگر شعار حمايت از محروم را فرياد مي زنيم نبايد در عمل دچار خطا شويم.
اين موضوع بارها مطرح شده که بايد مراحل مهاجرت چادرنشينان از حوزه شهر سبزوار عملي شود، ما موافق با انتقال اين افراد محروم نيستيم زيرا اين سوال وجود دارد که چرا مردمي که هيچ خطري براي شهر ندارند و در حداقل امکانات زندگي مي‌کنند بايد از محدوده شهر خارج شوند. نيروي انتظامي به جاي انتقال چادرنشينان، بحث ساماندهي آنها را در جلسات مختلف مطرح کرد که اين امر مورد حمايت فرماندار نيز قرار گرفت." (پايگاه شهرداري، پنج شنبه 21 مرداد 95)
 
1- اين حرف و استدلال جناب سرهنگ، مغالطه بزرگ و خطرناکي است. "مهاجران چادرنشين"، در حال تبديل شدن به يک معضل اجتماعي بزرگ براي سبزوار هستند. اين مسئله چه ربطي به صحبت کردن از "محرومان" دارد؟  چرا جناب سرهنگ اين دو مسئله مهم را به هم خلط کرده است.  "محرومان" چه ربطي به معضلي به نام "مهاجران چادرنشين" دارد؟‌ درست است که آنها محرومند، اما آيا بايد به حال خود رها شوند و کاري به کارشان نداشته باشيم؟ آيا اين گونه بايد با محرومان برخورد کنيم؟ آيا اگر به حال خود رها شوند و کاري به کارشان نداشته باشيم،‌ محروميت شان برطرف مي شود؟ محروميت و محرومان به جاي خود اما اين نکته نبايد بهانه اي براي غفلت و نديدن مشکلات اجتماعي مثل مهاجرت و مسائل آنها شود. اتفاقا وقتي از اين مسائل عمدا يا سهوا غفلت مي کنيم محرومان محروم تر و مشکلات آنها بدتر مي شود. تازه مشکلاتي هم براي مردم و مناطق ديگر درست مي شود.
 
جناب سرهنگ مي گويد: "ما موافق با انتقال اين افراد محروم نيستيم زيرا اين سوال وجود دارد که چرا مردمي که هيچ خطري براي شهر ندارند و در حداقل امکانات زندگي مي‌کنند بايد از محدوده شهر خارج شوند." چرا نمي پرسد: چرا اين چادر نشينان به اينجا آمده اند؟ چرا بايد در حاشيه شهر سبزوار ساکن شوند؟ چه سنخيتي بين آنها و ديگر مردم شهر وجود دارد؟ وقتي هيچ سنخيت و قرابتي بين اين دو گروه وجود ندارد چطور مي شود آنها را ساماندهي کرد؟ نمونه بارز آن در کوي گلستان مي بينيم که اهالي آنجا بعد ده ها سال هنوز با مردم و شهر بيگانه اند؟ جناب سرهنگ چرا نمونه کوي گلستان را که جلو چشم همه است نمي بيند و از خودش نمي پرسد محله کوي گلستان چرا و چگونه در شهر سبزوار بوجود آمده است؟ آيا جناب سرهنگ مسائل اجتماعي و فرهنگي را اينقدر سطحي مي بيند و به راحتي مي گويد: چه اشکالي دارد که چادر نشينان مهاجر در اينجا ساکن شوند؟
بنابراين مقايسه محرومان و معضل اجتماعي "مهاجران چادرنشين" قياس مع الفارق است و گفته اند: "از قياسش خنده آمد خلق را."
 
 
2- اين حرف جناب سرهنگ، مغالطه بزرگي است چون به جاي حل مشکل، صورت مسئله را پاک مي کند. آقاي هاشمي و مديريت شهري (اگر همين نظر را دارند) به جاي اين که فکري اساسي براي اين مشکل بکنند دارند صورت مسئله را پاک مي کنند و يا حداقل دارند مشکل را لاپوشاني مي کنند و به نوعي آن را با سکوت برگزار مي کنند. متاسفانه اين عادت و رويه مسئولان ماست که معمولا به جاي حل مشکل، آن را پاک مي کنند. حذف صورت مسئله و يا مسکوت گذاشتن آن ساده ترين راه حل است و در واقع راه حل نيست ناديده گرفتن مشکل است. متاسفانه مسئولان شهري سبزوار در برابر بسياري از مشکلات همين رويه را در پيش مي گيرند که نمونه بارز ديگر آن کوي گلستان است. چون حل مشکل، سخت است و انرژي و فکر و کار کردن مي خواهد.
 
3- اين حرف جناب سرهنگ به ظاهر خيرخواهانه و دلسوزانه است اما در باطن خطرناک است. آقاي هاشمي با آوردن کلمه "محرومان" و اين که کاري به کارشان نداشته باشيم خيال خودش را راحت مي کند اما نمي داند که ساکن شدن گروهي در مکاني که هيچ سنخيتي با آن شهر و مردمش ندارند چه مشکلات اجتماعي و فرهنگي ايجاد مي کند. براي همين مي گوييم اين گونه نگاه سطحي و ساده به مسائل و معضلات اجتماعي خطرناک است چون آثار و تبعاتي دارد که نه تنها به اين راحتي ها از بين نمي روند بلکه مشکلات بزرگتري توليد مي کند. 
 
4- تعجب آورتر اين که جناب سرهنگ گفته است اين چادر نشينان هيچ مشکلي براي شهر ندارند. آيا جناب سرهنگ مشکلاتي مانند "تکدي گري"، ناامني، مسائل فرهنگي و غيره را که حضور اين مهاجران براي کل شهرستان ايجاد مي کنند، نمي بيند؟ جالب اين که آقاي هاشمي در تناقضي آشکار در همين صحبت هايش از "ورود جدي به تامين امنيت سكونتگاه هاي غيررسمي سبزوار" خبر داده است. آيا چادرنشينان مهاجر جزو سکونت گاه هاي غير رسمي شهر نيستند؟ مگر جناب سرهنگ نگفته است که گشت هاي پليس را در اين مناطق افزايش داده است؛ آيا اين ها حکايت از ناامني در اين مناطق ندارد؟
 
بر فرض مسئله چادر نشينان مهاجر آن چنان که جناب سرهنگ گفته است الان مشکلي نداشته باشند اما در آينده قطعا يکي از معضلات اصلي شهر سبزوار خواهند شد. آيا آقاي هاشمي فکر ده يا بيست سال آينده را هم کرده است؟ آيا او فکر اين را هم کرده است که ده سال ديگر که جمعيت اين چادرنشينان افزايش يافت، خود به خود به سکونت گاه غير رسمي بزرگي براي شهر تبديل مي شوند؟ آن وقت وقت جناب سرهنگ کجاست و براي حل مشکلات اين منطقه چه خواهد کرد؟ اين که بگوييم مهاجران هيچ مشکلي براي شهر ندارند به نوعي ناديده گرفتن اصل مسئله و گول زدن خودمان است. 
 
5- آيا مي خواهيم کوي گلستان ديگري براي سبزوار درست شود؟ مردم کوي گلستان هم ابتدا مهاجر بودند و در بيرون و پشت ديوار شهر زندگي مي کردند. بعد از آن که شهر گسترش پيدا کرد، در قلب شهر قرار گرفتند و به يکي از مهم ترين معضلات  شهري تبديل شدند. بعد از سه چهار دهه کوتاهي و غفلت مسئولان، ده سال است که حرف مي زنند و طرح مي دهند اما هنوز کاري نکردند و جرات نمي کنند کاري بکنند. با اين تجربه تلخي که سبزوار در اين زمينه دارد انگار جناب سرهنگ عبرت نگرفته است و ناخواسته مي خواهد همان مسئله تکرار شود. کوتاهي و غفلت کردن از اين مسئله در آينده ما را با مشکل بسيار بزرگتري مثل کوي گلستان روبرو خواهد کرد. اين تفکر جناب سرهنگ دقيقا همان خطايي است که قبلي ها مرتکب شدند و کوي گلستان را براي امروز به يادگار گذاشتند. مسئولان امروز هم با وجود اين تجربه تلخ، دوباره دارند کوي گلستان ديگري براي آيندگان به يادگار مي گذارند. چرا مي خواهيم دوباره اشتباهات قبلي را تکرار کنيم؟ آيا اين عاقلانه است؟ 
 
6- مسئولان هر هنر و تواني دارند بايد امروز براي حل مشکل چادر نشينان مهاجر به کار بگيرند که فردا خيلي دير است. حل اين مشکل امروز بسيار راحت تر، کم هزينه تر و بي دردسرتر است. اگر چادر نشينان امروز 20 خانوارند ده سال بعد 200 خانوار خواهند شد. اگر جمعيت چادر نشينان امروز 100 نفر است ده سال ديگر هزار و دو هزار نفر خواهند بود. اگر مشکلات چادر نشينان امروز 10 تاست ده سال بعد اين مسائل 100 تا خواهد شد. مديريت شهري سبزوار که امروز نمي خواهد يا نمي تواند مشکل 20 خانوار را حل کند چگونه مي خواهد فردا مشکل 200 خانوار را حل کند؟ مسئله چادر نشينان مهاجر اگر الان که هنوز آنها پا نگرفتند حل نشود ده سال ديگر با مشکل عظيمي مانند کوي گلستان روبرو خواهيم بود که به اين راحتي ها حل نخواهد شد. 
 
7- شهرداري و ديگر مسئولان شهري با کلي پيگيري توانستند دبيرخانه کشوري بازآفريني سکونت گاهاي غيررسمي را به سبزوار بياورند. فلسفه تشکيل اين دبيرخانه در سبزوار چيست؟ آيا غير از اين است که مي خواهد به وضع حاشيه نشينان رسيدگي کند؟ آيا اين دبيرخانه فقط يک اسم پر طمطراق است يا مي خواهد واقعا کاري بکند؟ چرا اين دبيرخانه که اسم "ملي" را هم به يدک مي کشد از اين مسئله مهم غفلت مي کند؟ چرا اين دبيرخانه کاري نمي کند تا در آينده با سکونت گاه ديگري با هزار مشکل روبرو نباشيم؟ چرا امروز کاري نمي کند تا ده سال بعد براي ساماندهي اين چادرنشينان کلي هزينه مادي و معنوي صرف نشود؟ آيا اين تناقض عجيبي در رفتار و عملکرد مسئولان نيست؟‌ آقاي هاشمي و فرماندار حتما عضو اين دبيرخانه هستند و در جريان مشکلات اين سکونت گاه ها هستند، آيا مي خواهند سکونت گاه غير رسمي ديگري ايجاد کنند؟ سبزوار بعد از مشهد بيشترين حاشيه نشيني را دارد؛‌ حدود 200 هکتار. آيا مسئولان محترم مي خواهند افتخار افزايش چند هکتار حاشيه نشيني جديد را به نام خود ثبت کنند؟ 
 
8- جناب سرهنگ در مصاحبه اش ادعا کرده است که نظر فرماندار هم در قبال چادرنشينان مهاجر همان نظر او است. نمي دانيم اين ادعا چقدر درست است اما اگر نظر فرماندار هم همين باشد که بسيار جاي تامل دارد. آيا آقاي فرماندار و ديگر مسئولان توانسته اند مشکل کوي گلستان را حل کنند؟‌ دهها فرماندار و شهردار آمدند و رفتند و براي کوي گلستان کاري نکردند و حال وضع اين منطقه به حد فاجعه رسيده است. کوي گلستان را فقط خدا نگهداشته است و  هر روز منتظر فاجعه اي براي اين منطقه هستيم. مگر فرماندار و مديريت شهري سبزوار بعد از 40 سال توانسته است کوي گلستان را ساماندهي کند که به ساماندهي چادر نشينان برسد؟ مسئولان شهري متاسفانه بعد از ده سال هنوز نتوانسته اند طرح ساماندهي کوي گلستان را به تصويب برسانند چه برسد به اجراي آن. 
 
9- وقتي مديريت شهري سکوت کرده است و براي حل اين مشکل کاري نمي کند، خوش بيناته ترين حالت آن است که گويا مسئولان محترم نمي خواهند خودشان را به دردسر بيندازند. طرح مسئله محرومان هم به نظر مي رسد توجيهي براي غفلت و کم کاري مسئولان است. تجاهل کردن و خود را به نديدن زدن، از زير بار مسئله شانه خالي کردن است و مشکلي را حل نمي کند. ظاهرا مسئولان مثل گذشتگان نمي خواهند خودشان را به دردسر بيندازند و مي خواهند دوران مسئوليت شان بدون درد سر بگذرد. اين گونه مسائل با آينده و پيشرفت کل شهرستان سر و کار دارد؛ آقايان بدانند با مسکوت گذاشتن اين مسئله و کاري نکردن، آينده و مصالح شهرستان سبزوار را فداي راحتي زودگذر خود مي کنند. 
 
10- از اين ها که بگذريم، آقاي هاشمي گفته است: ما موافق ساماندهي چادرنشينان هستيم، خوب بسم الله؟ چرا ساماندهي نمي کنيد؟ جناب سرهنگ يا ديگر مسئولان براي ساماندهي چادرنشينان چه طرح و برنامه اي دارند؟ اگر طرح و برنامه اي هست چرا اعلام نمي کنند؟ اگر واقعا طرح و برنامه دارند چرا اقدامي نمي کنند و اين طرح را عملي نمي سازند؟ اگر مي خواهند ساماندهي کنند پس منتظر چه هستند؟ چرا استخاره و دست دست مي کنند؟ اگر مي خواهند چادرنشينان را ساماندهي کنند چرا امروز و فردا مي کنند تا مشکلات چند برابر شود؟ اگر طرحي دارند چرا گرفتار چه کنم چه کنم هستند؟ ما بارها از همين غفلت ها، کم کاري ها و کوتاهي ها ضربه خورديم. بارها ازاين که به موقع عمل نکرديم ضربه خورديم و باز هم داريم ضربه مي خوريم. همه سکوت کردند و کاري نمي کنند تا کوي گلستان ديگري براي سبزوار ايجاد شود کوي گلستاني که ده سال بعد دهها مشکل اجتماعي و فرهنگي براي شهر خواهد داشت. جناب هاشمي و آقاي فرماندار ده سال ديگر کجايند که به اين مشکلات رسيدگي کنند؟ 
 
برای مطالعه یادداشت های بیشتر به قلم علی نورآبادی هم اکنون روی اینجا کلیک کنید.

کوچه پس کوچه پیوندها

کلیک کنید

 

 

نظرت را بنویس
comments

فرهاد متاسفانه این مسولان فعلی سبزوار که ما می بینیم اصلا جرات و جسارت کارهای بزرگ و کلان را ندارند. برای همین بعد از سالها و بارها وعده دادن هنوز هیچ کدام از طرحهای کلان شهر ستان حتی شرع هم نشده اند. مسولان ما یا چنان غرق روزمرگی هستند که اصلا به این چیزها فکر نمی کنند و یا فقط بلدند جلسه بگذارند و طرح بدند. به نوعی مشغول خاله خاله بازی هستند. بالاخره سرگرمند و خودشان را با همین کارها مشغول کردند. شما دیدید که حتی یکی از طرحهای اولویت دار و زیربنایی شهرستان شروع شود؟ کوی گلستان هم مثل همانها.

احسن به اقای نورابادی که به موقع این مطلب را نگارش کرد / واقعا با انتقال انها به حاشیه های سبزوار چه فجایع صورت که نخواهد گرفت و چرا بدنه رنجور مدیریت شهری سبزوار تاوان این تصمیم را بدهد فرمانمداری از دور می بیند و می گوید خوب است ایا اقایان حاضرند این مهاجران همسایه انها شوند اقای پارسی اقای شاد اقای میردشتی که جنابعالی مخالف سکونت این مهاجران بودید و در اخر جناب برادران
پربازدیدترین محبوب‌ترین‌ها پرونده ویژه نظرات شما