یادداشتی به قلم رضا حامدی خواه کارگردان سبزواری در روزنامه آرمان: کمرنگ شدن دورنمایی به نام امید
ما با واژهای به نام«امید» در همه عرصهها طرف هستیم. وقتی میگوییم«امید» این واژه ما را به یك دورنما میرساند. وقتی شما دورنما و برنامه طولانیمدت دارید، چشماندازی فراهم میشود كه بر آن مبنا حركت میكنید.
در دهه شصت به دلیل دوران دفاع مقدس كارهای تئاتر سامان نداشتند و این امر طبیعی بود زیرا تمام هدف ما حفظ كیان و مرزهای كشور و شكست دشمن بعثی بود، اما اواخر دهه شصت و اوایل دهه هفتاد دورنمای درستی برای فرهنگ و هنر كشور تعریف شد.
افرادی كه از جنگ برگشتند، به دانشگاه رفتند و نخستین نسل هنرمندان آكادمیك بعد انقلاب برآمدند. در آن دوران بستر حرفهای فراهم بود كه جشنواره تئاتر فجر نام داشت و ویترین حرفهای كار هنرمندان بود.
این جشنواره در اواخر دهه هفتاد و اوایل دهه هشتاد به دوران اوج خود رسید، اما متاسفانه از زمانی كه این دورنما را برهم زدیم و سردرگم شدیم و ناخودآگاه انرژیها و جهتها همسو نبودند، یكی به گیشه فكر كرد، یكی برای دل خودش فكر كرد، یكی به كشورهای خارجی فكر كرد، پیكانها هم را خنثی كرده و در یك مسیر قرار نگرفتند و دامنه این آسیب به سینما و تلویزیون كشیده شد.
برای مثال زمانی كه بازیگر تربیت میكردیم از تلهتئاتر و مجموعههای نمایشی به سریالهای ما میرسیدند، حسن فتحی، داوود میرباقری، محمد رحمانیان و بنده از تئاتر به تلویزیون و به سینما رسیدیم، حتی افرادی كه تحصیلات آكادمیك سینما داشتند در بخشهایی نیازمند نیرو بودند.
این بخش در حوزه ادبیات داستانی و فیلمنامهنویسی نیازمند كسانی بودند كه درام را میشناختند و در حوزه بازیگری به كسانی نیاز داشتند كه از فیلتر تئاتر عبور كرده بودند اما در دهه هشتاد این مسیر دچار تناقض و تضاد شد.
دولت یازدهم در خیلی از حوزهها توانسته امید ایجاد كند. منتها در حوزه فرهنگ ما عقبگرد داشتهایم و هنوز انگار با برنامههای هفت سال پیش حركت میكنیم و هنوز تفكرات مسئولان دولت سابق در بحث فرهنگی بر فضای تئاتر حكمفرماست.
برای برونرفت از این شرایط، افراد كاركشته باید تئوریهای لازم را تعیین كرده و براساس آن پیش برویم. متاسفانه برخی مدیران فرمولهایی را بر سر زبانها انداختهاند و تلاش میكنند تئاتر را به آن مسیر ببرند، این امر از اساس نادرست است.
شاید ما تئاتر خصوصی داشته باشیم اما در تمام دنیا تئاتر یك شاخصه فرهنگی است و دست دولتهاست و تنها اجرای آن با هنرمندان است. سیاستهای كلان را دولتها مدیریت میكنند اما در بخش اجرایی و پایینی بخش خصوصی وارد عمل میشود.
امروز دولت در حال سالنفروشی و اجاره سالن است، یعنی خودش را به جای سیاستگذاری به خرید و فروش مشغول كرده است. در حالی كه برای سلامت جامعه نیازمند این شاخصهها در تئاتر هستیم و این واقعا دهشتناك است.
نتیجه و آسیب آن امروز در سینما آغاز شده، در تلویزیون به سقوط فرهنگی و هنری رسیدهایم و تئاتر هم از این قاعده مستثنی نیست. بنابراین ما نیاز به اندیشمندانی داریم كه دولت باید از آنها حمایت كند، با قطع بودجه دولتی و با سر زبان انداختن تئاتر خصوصی و نگاه به جیب مردم نمیتوانیم تئاتر را اداره كنیم.
چگونه است كه مسئولان میگویند 20میلیارد بودجه تئاتر داشتهایم اما گردش مالی ما 200 میلیارد است؟ پس این گردش مالی از جیب تماشاگران و كاهش دستمزد عوامل به دست میآید و دولت نقشی در آن ندارد.
رضا حامدیخواه*
* كارگردان سینما، تئاتر و تلویزیون
با سپاس از آقای حسن شمس آبادی بابت همکاری در تهیه این مطلب
نظرت را بنویس