در واکنش به لغو بدون توجیه کنسرت دارای مجوز محمد دستمزدی

محمد امیر استیری از سمت های خود در کانون هنرمندان و انجمن موسیقی سبزوار استفعا داد

لغو بدون توجیه کنسرت دارای مجوز محمد دستمزدی یکی از خوانندگان شناخته شده موسیقی کشور(که اصالتاً سبزواری است) در هفته گذشته آن هم در شرایطی که در شهرهای اطراف نظیر نیشابور، بجنورد و قوچان کنسرت های مشابهی برگزار شده، باعث آزردگی خاطر بسیاری از هنرمندان و هنردوستان سبزوار شده است زیرا اینگونه رفتارها را بی احترامی به خود و نادیده گرفتن نظر و خواسته های مشروع اصحاب فرهنگ و هنر در دیار سربداران می دانند.

به گزارش مجله اینترنتی اسرارنامه، محمد امیر استیری مدیرعامل کانون هنرمندان و مسئول انجمن موسیقی شهرستان سبزوار یکی از هنرمندانی است که از این اتفاق به شدت دلخور شده و با نوشتن نامه استعفای خود از سمت های کنونیش، واکنش قاطعی نسبت به این گونه رفتارها نشان داده است.

استیری که خود از برجسته ترین هنرمندان موسیقی سبزوار است و در رزومه کاری وی کارهای ماندگار و درخشانی نظیر آهنگ سازی سرود ویژه سبزوار و نیز آهنگ سازی چندین مورد از موسیقی فیلم های سینمایی و تلویزیونی صدا و سیما مشاهده می شود، بعد از نوشتن نامه استعفا،  یادداشتی را در اختیار مجله اینترنتی اسرارنامه قرار داده است که نشان می دهد، هرچند لغو ناگهانی کنسرت دارای مجوز محمد دستمزدی در سبزوار بهانه نهایی استعفای او از سمت هایش بوده است، اما وی پیش از این نیز بسیار از بعضی کم کاری ها و کم لطفی های شخصیت های موثر شهرستان نسبت به جایگاه هنر و هنرمندان سبزوار دل آزرده بوده و با لغو بدون توجیه کنسرت محمد دستمزدی به تصمیم نهایی خود برای استعفا رسیده است.

اسرارنامه در ادامه متن کامل یادداشت محمد امیر استیری را منتشر می کند:

        " از طلا گشتن پشيمان گشته ايم"
        " مرحمت فرموده ما را مس كنيد. "
 
پاي نامه ي استعفا را امضاء مي كنم و خودم را در آيينه ي قدي  دفتر كانون هنرمندان، نگاه مي كنم. خودم هستم؛ محمد امير إستيري، فرزند عطاا...، متولد سال ١٣٤٩ شهر سبزوار. در آستانه ي چهل و ششمين سال عمر و در سكوت شبانگاهي ساختمان كانون، فرصتي پيدا مي كنم تا نگاهي به گذشته بيندازم؛ گذشته اي كه مثل مژه بر هم زدني گذشته و با تمام فراز و نشيب هايش، مرا به اينجا رسانده است؛ جاي موهاي پرپشت سياه سال هاي جواني را موهاي كم پشت جو گندمي گرفته و چين و چروك ها بفهمي نفهمي زير چشمان جوانه زده اند.
 
نامه ي استعفا را دوباره مرور مي كنم. خطاب به رياست محترم اداره ي فرهنگ و ارشاد إسلامي سبزوار نوشته ام كه به دليل مشغله ديگر قادر به ادامه ي راه نيستم و خواهش كرده ام كس ديگري رياست كانون هنرمندان و مسئوليت انجمن موسيقي آن اداره را به عهده بگيرد؛ اما از خدا كه پنهان نيست، از شما هم كه بنده ي خدائيد پنهان نباشد، آنچه باعث شده ديگر تحمل ادامه ي خدمت را نداشته باشم، گرفتاري و مشغله نيست؛ آخر مگر مي توان آدمي را روي اين كره ي خاكي پيدا كرد كه گرفتار نباشد و مشغله نداشته باشد؛ أصلاً راستش را بخواهيد زندگي در كنار همين گرفتاري هاست كه معنا و مفهوم پيدا مي كند، مشغله هايي كه در طول زندگي و قريب به چهارده سال خدمت در مناصب گوناگون دمي رهايم نكرده و با آن ها دست به گريبان بوده و تا جان در بدن داشته باشم، دست به گريبان خواهم بود؛ پس حالا لابد با خودتان مي گوييد:"اي بابا...پس اين امير إستيري حرف حسابش چيه؟" درست مي فرماييد! أصلاً حق داريد اگر كه بگوييد:" اميرجان! تو كه لالايي بلدي چرا خوابت نمي بره؟"
 
خوابم نمي برد، چون احساس مي كنم عشق را در من كشته اند. خوابم نمي برد، چون مي بينم كسي فرق دوغ و دوشاب را نمي فهمد؛ به خداوندي خدا قسم توان ادامه ي راه را ندارم، وقتي مي بينم، حكم نردباني را پيدا كرده ام براي بالا رفتن اين و آن؛ والله خستگي به تنم مي ماند وقتي اين همه بي مروتي را مي بينم؛ اين كه از خودم و زير مجموعه ام فقط براي رسيدن به اهداف كساني استفاده مي شود كه از موسيقي فقط نوشتن آن را روي كاغذ بلدند؛ عمري آموزش و اجرا و پژوهش در زمينه موسيقي، فقط و فقط براي پر كردن فرم هاي آن چناني بوده و بالا بردن راندمان كار كساني كه از كار هنري فقط كنار گود نشستن و همه چيز را به نام خود تمام كردن را ياد گرفته اند؛ كساني كه به طرفه العيني پشتت را خالي مي كنند و تو تازه مي فهمي كه اي بابا... تمام باغ سرخ و سبزي كه نشانت داده اند، فقط كشك بوده است و بس؛ نمونه اش همين كنسرت محمد دستمزدي؛ خير سرمان بعد عمري سگ دو زدن براي اين و آن، آمديم كه به حساب خودمان يك كنسرت براي يكي از همين بچه هاي خودمان بگذاريم و دلمان خوش بود كه بعد از اين همه سال آن قدر براي خودمان سايه داريم كه پيدا شوند و بگويند:" إستيري خرت به چند؟"
 
كنسرت را لغو كردند و من به عنوان رئيس انجمن موسيقي آخرش  نفهميدم كه چرا؟ چرا من و أمثال من فقط و فقط بايد سنگ زيرين آسيا باشيم؟ چرا محمد امير إستيري براي سأختن سرود ویژه" سبزوار" قريب به يك سال خواب و خوراك نداشته باشد، ولي دستور لغو يك كنسرت بدون مشورت با او كه كارشناس موسيقي اين شهر است صادر شود؟ راستي چرا براي هنر و هنرمند در اين ديار هيچ كس ارزشي قائل نيست؟ چرا نويسنده، بازيگر، نقاش و موزيسين سبزواري بايد دنبال خلوتي باشد كه خودش باشد و خودش؟ چرا بايد خستگي سال ها كار روي شانه هايش سنگيني كند و در آخر بگويد:" كاش به جاي هنر رفته بودم دنبال ...." 
 
خسته ام خسته... به دنبال خلوتي دنج مي گردم تا براي مدتي دور باشم از اين هياهوي طاقت فرسا... راستي اگر دلتان برايم تنگ شد، به خلوت دنجم بياييد، قدمتان روي چشم! " آموزشگاه موسيقي نغمه" خلوت دنج من است. 
 
                ارادتمند همه هنرمندان سبزواري
                محمد امير إستيري
 
*      *      *
 
لازم به ذکر است پس از اینکه به دستور دادستان،  کنسرت موسیقی محمد دستمزدی در سبزوار که همه مجوزهای قانونی را داشت و نزدیک 70 درصد از بلیط های سالن فروخته شده بود، لغو شد، استیری در مصاحبه ای با اسرارنامه از مسئولان فرمانداری خواسته بود که پای اعتبار امضاهایشان بایستند و وقتی به یک برنامه هنری مجوز برگزاری می دهند، بعداً به راحتی اجازه ندهند که به حقوق هنرمندان اجحاف شود و برنامه های آنان بدون دلیل منطقی توقیف شود. متن کامل این اظهارات امیر استیری را در اینجا مطالعه کنید.
 
*     *      *
 
گفتنی است نام و معرفی کامل محمد امیر استیری در فهرست هنرمندان سبزواربزرگ که توسط مجله اینترنتی اسرارنامه در حال گردآوری است، درج شده است:
 
 
کوچه پس کوچه پیوندها
کلیک کنید:
 
 
نظرت را بنویس
comments

من تنها در شهر

خیلی حالم گرفته شد . واقعا سبزوار به امثال شما نیاز داره. ای کاش استعفا نمیدادین. این خانم طبسی هم معلوم نیست چه کار میکنه

سلام دائما يكسان نباشد حال دوران غم مخور... واقعا جاي تاسف داره كه هيچ كس قدر كار و هنر رو تو اين شهر نميدونه اما چه ميشه كرد يا بايد موند و جنگيد يا بايد رفت .

درود خدا برمحمد استیری باید در برابر یک ............ ایستاد

جناب استیری احسنت به شما که مرد و مردانه پشت هنرمندان شهر هستید.ولی با استعفای شما چیزی درست نمیشه.کاش میموندید و از جایگاه قانونیتون این بی احترامی که به هنرمندان سبزوار شده پیگیری می کردید

همدرد

درود مرد خسته موسیقی عاشق مردی که نگاه ژرفش و منش هنرمندانه اش در هیاهوی طبل های بی صدا آرام آرام موسیقی را بزرگترین ناخدا بود . فروتن مردی که کسی از داوریهای کشوریش ،ساخت موسیقی ها یش خبر دار نشد باید در قنوت به خلوت نیازت گام برداشت و بانگ برآورد مرد خسته نباشی برای مرگ عشقت التیامی نیست اما اگر صدایمان را میشنوی بدان نه دست تقدیر نه تاریخ و نه باور انسانهایی از جنس .............ترا نمیشناسند برایشان غریبی پس نغمه را دریاب ومردانه مرد بودنت را باورکن مرد ................

دوستی بی خلوت دنج

سلام استاد ارجمند :جناب استیری در این شرایط همدردی کردن با شما چه سخت و دشوار است و باعث خجالت جامعه هنر سبزوار،کسانی که کوچکترین شناختی از جنابعالی داشته باشند میدانند که در مردانگی،مروت و فروتنی ،خود صاحب سبکی .در زمانیکه خدای من و شما عاشق است و عاشقی در این زمان جرم پس دگر حرفی برای گفتن نمیماند،در گوشه دنج نغمه بمان چون انسانهایی از جنس شما را خداوند فقط و فقط برای آرامش خود آفریده است و بس ........... خلوتت بی انتها
پربازدیدترین محبوب‌ترین‌ها پرونده ویژه نظرات شما