دکتر محمدعلی لطفی مقدم پدر تئاتر خراسان الفبای تئاتر را در سبزوار از چه کسی آموخت؟
استاد محمدعلی لطفی مقدم پدر تئاتر خراسان و یکی از فرزندان شایسته سبزوار است که هرچند سال هاست در مشهد سکونت دارد اما عشق و ارادت قلبی خود را نسبت به زادگاه خود فراموش نکرده و از همین رو جزء موسسین و عضو هیئت امنای موسسه خیریه سبزواری های مقیم مشهد است.(منبع)
به گزارش مجله اینتنرتی اسرارنامه ، دکتر لطفی مقدم را اما علاوه بر عشق به سبزوار و حضورش دائمیش در محافل مربوط به سبزوار و سبزواریان می توان با خدمات بزرگی که به تئاتر خراسان رضوی کرده، شناخت و مورد تحسین قرار داد تا آنجا که به حق عنوان پدر تئاتر خراسان را به این فرزند شایسته سبزوار داده اند.
دکتر لطفی مقدم هرچند تقریبا همواره از شخصیت های مورد توجه رسانه های خراسان رضوی در حوزه فعالیت های هنری و تئاتر است، اما در روزهای اخیر به واسط برگزاری بیست و پنجمین جشنواره تئاتر خراسان رضوی در مشهد، بیش از سایر مواقع در معرض توجه رسانه ها قرار داشت. از همین روز روزنامه شهرآرا مشهد به تازگی طی انجام مصاحبه ای مفصل با وی نظر این مدیر هنری و استاد پیشکسوست را درباره جنبه های مختلف تئاتر خراسان جویا شده است.
دکتر لطفی مقدم در این مصاحبه از خاطرات سال های جوانیش در سبزوار، وضع تئاتر سبزوار در آن ایام و تأثیر پیشکسوتانی نظیر حسین صفی آبادی در رونق تئاتر شهرستان نیز سخن گفته و اظهار داشته است الفبای تئاتر را در سبزوار از جناب حسین صفی آبادی آموخته است.
اسرارنامه در ادامه متن کامل این مصاحبه را به نقل از روزنامه شهرآرا منتشر می کند:
گفتگوی اختصاصی شهرآرا با محمدعلی لطفی، پدر تئاتر خراسان به بهانه اختتامیه بیست و پنجمین جشنواره تئاتر استان؛ جشنواره ها فرزند تولیدند نه مادر آن
مهجوری / وحیدی- دکتر محمدعلی لطفی، جزو اولین فارغالتحصیلان دانشسرای دراماتیک تهران است و مرکز آفرینشهای تئاتر را در خراسان بینانگذاری کرد. ایشان سالها مدرس تئاتر بوده و در عرصه نویسندگی، کارگردانی و تولید، کارهای شاخصی را ارائه کرده است و در بیش از چهار دهه فعالیت گسترده تئاتریاش، مسئولیتهای بسیاری را برعهده داشته است که ازآنجمله میتوان به تدریس تئاتر در دانشگاه فردوسی مشهد، ریاست اداره فرهنگ و هنر گرگان و رشت، معاونت و سرپرست اداره کل فرهنگ و آموزش عالی، سرپرستی نمایش در جشنواره طوس، داوری در جشنوارههای مختلف و همچنین شورای بازبینی اداره کل فرهنگ و ارشاد اسلامی خراسان، اشاره کرد.
................................................
از چه وقت بهطور حرفهای وارد تئاتر شدید؟
سال١٣١۵ در سبزوار به دنیا آمدم. همانجا تحصیلاتم را در دانشسرا ادامه دادم و بهصورت معلم در دبیرستان تدریس میکردم. با بازگشایی دانشسرای دراماتیک در سال١٣۴۴ به تهران رفتم. همانجا دانشجوی ممتاز شدم و بعد از اتمام تحصیلات به مشهد آمدم و مرکز آموزشهای تئاتر را راهاندازی کردم. آنزمان خودم مدیریتش را بهعهده داشتم. بعدازظهرها آنجا را میگرداندم و صبحها رئیس اداره فرهنگ و هنر بودم.
آن سالها فضای تئاتر در سبزوار چگونه بود؟
در سبزوار شخص متعهدی بهنام حسین صفیآبادی بود که خیلی باذوق و پرتلاش برای دیدن تمام برنامههای تئاتر کشور مدام در رفتوآمد بود. تمام معلمها را جمع کرده بود و تمرین میداد. خود من در اصل الفبای تئاتر را از ایشان یاد گرفتم؛ البته آنزمان بیشتر تئاتر مناسبتی بود و عوایدش برای مستمندان استفاده میشد و اگر قرار بود کمک مالی به جایی شود، ما ترتیب برنامههایش را میدادیم و تمام عواید کارمان در همین راهها مصرف میشد؛ یعنی دراصل تئاتر برایمان هیچ سود مالی نداشت.
اولین بازی خودتان در چه سالی بود؟
کلاس دوم دبیرستان بودم که ماشاءا... وحیدی از پیشکسوتان بزرگ تئاتر ایران در آن زمان یک گروه را به مشهد آورد و دویاسه روز اقامت داشتند. یادم هست نزدیک روز اجرا یک فرد از آنها دچار مشکل شد و نتوانست نقشش را روی صحنه ببرد و این آغاز زندگی هنری من در بازی بود؛ چراکه بهجای آن فرد انتخاب شدم. در اصل از کلاس هشتم پایم به صحنه باز شد. در سالهای بعد بهطور حرفهای وارد تئاتر شدم؛ هم کارگردانی میکردم و هم مینوشتم و در سال١٣۵٩ بهطور رسمی بازنشسته شدم.
از مشکلات زمان خودتان در شروع کار تئاتر در مشهد بگویید.
نداشتن سالن، یکی از مشکلات همیشگی تئاتر بوده و هست. ما هم آنزمان با آن دستبهگریبان بودیم. یکی از خاطراتی که برای همیشه در ذهنم مانده، این است: ما درگیر گرفتن سالن بودیم. مجبور شدم پیش یکی از متمولین که امور سالن در دست او بود بروم. وقتی درخواست جا برای تئاتر کردم، جواب منفی شنیدم؛ اما به هر شکلی بود رضایت استاندار را گرفتم و بالاخره برای اجرا به سالن رفتیم. وقتی آنجا رسیدیم، متوجه شدیم دورتادور صحنه را گلکاری کردهاند؛ یعنی یکجوری که تا نصف بدن بازیگران گل بود و خودشان دیده نمیشدند! به این ترتیب تئاتر کنسل شد. بههرحال برنامهریزی کردم و خودم مدتی مسئول روابطعمومی آنجا شدم و توانستیم سالن را تعمیر کنیم و برای بچههای تئاتر یک جای ثابت آماده کنیم.
نظرتان درمورد لفظ شهرستانیبودن تئاتر چیست؟
واقعیت این است که تئاتر در تهران بالاخره پیشرفتش بهتر از شهرستانها بوده است و پیشنهادهایی که برای تلویزیون و سینما به بازیگر میشود، بهتر از دیگر جاهاست؛ اما درمورد مشهد خوشبختانه این لفظ شهرستانیبودن برچسب عملا میخورد و وقتی که کاری در مشهد تولید میشود، نظرها کاملا متفاوت است.
پس چرا با این اتفاق باز هم هنرمندان مشهد تا به سطح خوبی از موفقیت میرسند، باز هم کوچ میکنند؟
شاید بهخاطر نیاز مادی است و در تئاتر وقتی یک هنرپیشه روی صحنه گل میکند، تهیهکنندهها بهسرعت به سراغش میروند؛ بههرحال از نظر مالی همه اینها اقتصاد هنرمند را حل میکند و باید قبول کنیم که تهران مرکز است و همین الان هم اگر نمایشی در سالنهای تهران برگزار شود، میبینیم که هیچ سالنی خالی نیست؛ حتی تئاترهای تخت حوضی هم تماشاچی خاص خودش را دارد و خود دانشجویان تئاتر هم الزاما باید نمایشها را ببینند که همین، خودش بخش وسیعی را پوشش میدهد. بهویژه در تهران شنیدیم همانطور که برای برخی شهربازیها، ارگانهای خاصی کارمندان خودشان را حمایت مالی میکنند تا از این امکانات استفاده بیشتری کنند، به تئاتر هم بها میدهند و بلیتهای نیمبها پخش میکنند. اگر این موضوع در مشهد هم تکرار شود، مسلما ما جذب مخاطب زیادی خواهیم داشت.
آموزش تئاتر را در مشهد چطور میبینید؟ چرا بیشتر کارها صرفا با استعداد غریزی و تجربی گل میکند؟
درست دست گذاشتید روی درد من! همانطور که گفتم من در سال١٣۴٨ مرکز تئاتر را راهاندازی کردم. درآنوقت، پنج یا شش نقطه ایران مرکز آموزش داشت. دوستانی که با من فارغالتحصیل شدند، سریعا با گروههای قدیمیتر وارد کار شدند؛ اما من کارگاه آموزشی را گسترش دادم. ابتدا چیزهای تئوری را براساس اصول و سواد ادامه دادم تا اینکه بازنشسته شدم. الان متاسفانه این مسئله ضعیف شده است. دکتر باوندیان که از شاگردان سال۴٩ خودم بود، یک مژده خوبی داد که گویا قرار است دانشگاه تئاتری از زیرمجموعه دانشگاه تهران در مشهد هم ایجاد شود که اگر این اتفاق بیفتد، خیلی خوب خواهد شد؛ چراکه گامهای عملی هم در این راه برداشته شده است.
فاصله بین تئاتر مشهد و تهران را چقدر میبینید؟
عملا بازیگرانی همچون خاندان ارجمند، رضا کیانیان، مهدی صباغی و حامد بهداد بهدلیل داشتن امکانات در تهران بیشتر گل میکنند؛ ولی در مشهد چون امکانات کم است، هنر دیده نمیشود. پس مشهد و تهران را نمیشود و نباید از هم جدا کرد؛ اما موقعیتهایش را میتوان با هم مقایسه کرد که مسلما تهران بالاتر است.
یک اتفاقی که در تئاتر مشهد افتاده، این است که ما تولید را برای خودمان میکنیم؛ یعنی کمتر مخاطب مردمی داریم یا بحث جشنوارهها که بحث داغی است و برخی آثار اصلا توسط مردم دیده نمیشود.
مسئله اصلی این است که جشنواره باید از مجموعهکارهایی که ساختهوپرداخته شده، گلچین شود و بهترینش را انتخاب کنند؛ یعنی جشنواره باید فرزند تولیدات باشد نه مادر آنها. البته مشکل اینجاست که حمایت مالی وجود ندارد و اجبارا هنرمندان هم دنبال بهانهای هستند بهنام جشنواره تا اعتباری بگیرند و بتوانند هنرشان را ارائه دهند.
نظرتان درمورد جشنواره رضوی و استقبال هنرمندان چیست؟
سال۵٩ بود که بنده پیشنهادی را به وزارت ارشاد نوشتم و گفتم چرا از فضاهایی همچون مسجد استفاده نمیکنیم و کلاس آموزش تئاتر و کلاسهای آموزشی نمیگذاریم و دیگر استفاده از امکانات وسیع آستان قدس در اشاعه فرهنگ است؛ چراکه هر فعالیتی که انجام شود، مسلما در راه تحکیم مذهب هم هست. بارها هم گفتهام وقتی میگوییم تئاتر مذهبی اشتباه است، چراکه خود پیامبر اکرم(ص) فرمودند: «من برای اشاعه اخلاق آمدم»؛ بنابراین هر تئاتری که اجرا شود و حالت انحرافی نداشته باشد، ارتقا پیدا میکند. در آن زمان من تلنگری زدم که از امکاناتی که وقف امامهشتم(ع) است، استفادههای فرهنگی هم بکنیم که خوشبختانه آقای جعفری که آنوقت در کرمان بودند، بعد از اینکه به مشهد آمدند، قضیه را نمیخواهم بگویم صرف حرف من ادامه دادند؛ اما با جدیت پیگیری کردند و جشنواره تئاتر رضوی راه افتاد.
به نظرتان چرا اقتباس در کارهای ما خیلی استفاده میشود؟ چرا ما یک کار را مجددا میسازیم؟
اقتباس هیچ مشکلی ندارد. الان بهترین کارگردانهای اروپا هم اقتباس میکنند؛ اما این مهم است که از چه دیدگاهی گفته شود. نگاه یک نویسنده همچون یک منشور است که وقتی به آن نور میتابد، از چند زاویه دیده میشود. مشکل این است که بهجای اقتباس، یکسری کارها کپی میشود.
الان شورای نظارت که خودشان جزو پیشکسوتان این کار هستند، چرا اجازه میدهند این کپیها تکرار شود؟
فکر کنم بهتر است این را از خودشان بپرسید!
درمورد تبلیغات تئاتر و جذب مخاطب چه پیشنهادی دارید؟
مدتی پیش نمایشنامهخوانی در مشهد برگزار شد و هیچ خبرنگاری آنجا نبود. من به افرادی که در سالن حضور داشتند، گفتم همگیتان یک تلفن به صداوسیما بزنید و بگویید هیچ رویداد فرهنگی به این اندازه مهم نبود که یک پوشش خبری تحتعنوان نمایشنامهخوانی داده شود! در زمان گذشته مدتی تبلیغاتی انجام میشد؛ اما الان اینطور نیست. حتی در سطح شهر هنرمندان نمیتوانند بنر بزنند؛ چراکه اگر این اتفاق بیفتد، باید حتما هزینهای را بابت آن بدهند. الان اگر شورای عالی ایجاد شود، میتوانند بر همه این امور نظارت داشته باشند و این مشکلات عملی حل میشود.
نظرتان درباره هنر دولتی چیست؟
هر چیزی که دولتی بشود، خوب نیست؛ اما تئاتر یک حالتی دارد که ذهن مردم را دراختیار دارد. اگر قرار باشد به یک سیاستی در تئاتر اعتراض کنیم، آنقدر نرم است که وقتی شما از سالن بیرون میروید، اتفاقات در ذهنتان سیال میشود و این میشود و نمیشودها تاثیرگذار است؛ البته من بههیچوجه هنر سفارشی را قبول ندارم.
گاهی دیدیم تئاتری بعد از اجرا از صحنه جمع میشود. اولین احساسی که شما بهعنوان یک پیشکسوت دارید، چه حسی است؟
اگر نگاه کارشناس خوبی باشد، اگر تئاتری برای مردم مضر باشد و درراستای دین و مذهب و فرهنگ نباشد، مسلما برداشته میشود؛ اما مهم این است که کارشناسان دیدگاهشان بالاتر باشد. بنابراین باید با سعهصدر نگاه کرد و با کارشناسی جلویشان را گرفت. من واقعا دلم میگیرد وقتی میبینم جلوی یک کار گرفته میشود.
درمورد کارهای خودتان این اتفاق افتاده است که جلوی یک تئاتر بر روی صحنه گرفته شود؟
بله. قبل از انقلاب این اتفاق افتاده بود. آنزمان شخصی که معاون تئاتر بود، یکباره به من زنگ زد و گفت میشود بیایی و با من یک چای بخوری! آنوقت من تئاتر «یک بازیگر ابوذر» دکتر علی شریعتی را مجوز داده بودم که گویا مغایر با اهداف آنها بود. آقای ارجمند و ایرج فقیه هم در آن شرکت میکردند.
منبع: شهرآرا
گفتنی است نام دکتر لطفی مقدم هم اکنون در فهرست هنرمندان سبزوار بزرگ که توسط مجله اینتنرتی اسرارنامه گردآوری می شود، درج شده است:
نظرت را بنویس