رمان شاخه های روز به قلم حسن کیقبادی، ماجرایی انقلابی با زمینه عاطفی

 نگاهی به کتاب «شاخه‌های روز»/

 

رمانی انقلابی با زمینه عاطفی

در داستان اندیشه‌های انقلابی همه جا به چشم می‌خورد، در دیالوگ، شخصیت پردازی و فضاسازی و در واقع می‌توان گفت نویسنده به هدف خود که ارائه اثر انقلابی و احساسی و عاطفی است نائل آمده است.

 خبرگزاری فارس - گروه کتاب و ادبیات: «شاخه‌های روز» رمانی - بومی انقلابی - در فضای سال 57 است، پیش از این، آثار بسیاری در این زمینه به چاپ رسیده است اما وجه تمایز اثر کی قبادی پرداختن به موضوع انقلاب در بستر بومی آن است، در واقع ما در این اثر با ژانری مواجهیم که درک محیطی در آن بر سایر زمینه‌هایش غلبه دارد.

حسن کی قبادی دو رمان به نام های «42روز کچل» و «روزگار بوسه و خون» و همچنین دو فیلم مستند لبیک در کیلومتر 665 و نور جهان را در کارنامه خود دارد و «شاخه‌های روز» در 450 صفحه توسط انتشارات شهرستان ادب به چاپ رسیده است.

داستان در دو فضای متفاوت اما در دل هم روایت می‌شود. نیمی از وقایع در گذشته و نیمی در حال شکل می‌گیرد. راوی جوانی است که پدرش شهید شده و به تازگی مادرش به حج رفته او حالا دنبال برگه‌هایی می‌گردد که حالات روحی مادرش را مدتی است به هم ریخته است. جوان کاغذها را پیدا می‌کند و اینجاست که زندگی مبارزی به نام گودرز در داستان شکل می‌گیرد، در ادامه خواننده با فراز و فرودهای بسیای مواجه است که همین نکته رمان کی قبادی را جذاب‌تر کرده است. در واقع گودرز قهرمان داستان در زمان گذشته یا همان انقلاب است، آنچه در این داستان حائز اهمیت است گره خوردن ماجراهایی از زندگی، مبارزه، عشق و گذشت است.

حسن کی‌قبادی کوشیده است در پیرنگی منسجم روابط علی و معلولی را طوری طراحی کند که نقطه ابهامی در داستان باقی نماند تا حوادث سلسله وار و در کنار همدیگر کل واحدی را تشکیل دهند که در آن کمتر تضاد معنایی به چشم می‌خورد. داستان با زاویه دید اول شخص روایت می‌شود  ما در این نوشتار با اثری یک خطی مواجهیم و هرچند نثر چندان فراز و فرودی ندارد اما زبان اثر همه فهم و به دور از اطناب واژگان ادبی است.

«حالا که وقت رفتنش به حج شده پاشو کرده تو یه کفش که نمی‌رم. می‌پرسم چی شده مامان؟ تو که گفتی طلب شدی هر روز قند تو دلت آب می‌شد وای که این نوشته‌ها با تو چه کرده؟»

از همین دیالوگ ساده اما پر حادثه داستان وارد جریان اصلی‌اش می‌شود. کم کم با یک فلاشبک سر و  کله گودرز که شخصی مبارز و فعال در زمان انقلاب است پیدا می‌شود.

او از آن دست ‌آدم‌هایی است که کمتر در پی اشتغالات روزمره است مدام در تلاش و تکاپو است و از همه مهم‌تر فعالیت‌های انقلابی می‌کند تشکیلاتی هم دارد. در مقابل گودرز شخصی دیگر که ضد دین و بی‌رحم و خیانت کار است پیدایش می‌شود و همین سرهنگ منوچهر است که دائما با گودرز درگیر است واو را شکنجه می‌کند تا دست از مبارزه بردارد.

«باز هم گودرز را با دستبند می‌بندند به صندلی فلزی هر بار که دستش را می‌کشد دستبندهای فلزی مچ زخمی‌اش را بیشتر آزار می‌دهد از گوشه لبش که دیروز چاک خورده خون تازه زده است بیرون ...سرهنگ موهای پشت سرگودرز را می‌کشد و...»

دیالوگ‌ها اغلب محترمانه و بومی است. مگر در پاره‌ای و آن هم دیالوگ‌های مربوط به سرهنگ و تیمسارهای شاهنشاهی است، آنجاست که ما گاهی از زبانشان فحش و بد و بیراه و پاره‌ای سخنان سخیف می‌شنویم که برای ارائه تصویری از شخصیتشان شاید بی‌ربط هم نباشد.

نویسنده کوشیده است فضارا طوری ترسیم کند که در خواننده حس همزاد پنداری ایجاد شود؛ فضایی پر از تلاش و شور زندگی در همین بازه زمانی است که انقلاب شکل پرررنگ تری به خود می‌گیرد.

«مردم از هشت صبح آمده‌اند و مسجد دارد کم کم پر می‌شود، عده‌ای که زودتر آمده‌اند نوبتی می‌روند سمت خانه حاجی خادم و می‌افتند به جان نان و پنیر‌ها تا قوتی بگیرند.»

شخصیت‌های رمان باور پذیر بوده و دارای فعل و انفعالات کنش دار است، آدم‌هایی زنده که گویی در اطراف ما می‌زیسته‌اند و دغدغه‌هایشان دور از ذهن نیست. فریده زن میانسالی است که خاطرات سال‌ها پیش را با خود مرور می‌کند زن تو داری که گودرز در سال‌های جوانی دلبسته‌اش بوده اما جرات ابرازش را نداشته و سالها با رویای او زندگی کرده است.

«گودرز اسم فریده را که می‌شنود داغ دلش تازه می‌شود. قلبش شروع می‌کند به زدن کلون سینه‌اش و نفسش میان آن قفس می‌ماند.»

در واقع کاغذهایی که به دست قهرمان زن داستان رسیده او را منقلب کرده گویی دچار عذاب وجدان شده و مدام با خود فکر می‌کند یعنی گودرز در این مدت به او فکر کرده و او بی‌خبر از همه جا زندگی‌اش را می‌کرده فریده معشوقه‌ای است صاحب فکر و اندیشه و مردهای بسیاری آرزوی ازدواج با او را داشته‌اند او انقلابی پر پا قرصی است که حاضر است در راه آرمانش جانش را هم بدهد.

در داستان اندیشه‌های انقلابی همه جا به چشم می‌خورد، در دیالوگ، شخصیت پردازی و فضاسازی و در واقع می‌توان گفت نویسنده به هدف خود که ارائه اثر انقلابی و احساسی و عاطفی است نائل آمده است.

 

کوچه پس کوچه پیوندها

کلیک کنید:

نقد رمان انقلابی «شاخه های روز» نوشته حسن کیقبادی در شهرستان ادب

نظرت را بنویس
comments
پربازدیدترین محبوب‌ترین‌ها پرونده ویژه نظرات شما