از شریعتی نمی توان عبور کرد/ بعد از بحث امت و امامت شریعتی، دانشجویان به امامخمینی(ره)، امام گفتند
در آستانه 29 خرداد سی و هشتمین سالروز وفات فرزند شایسته کویر مزینان، معلم بزرگ انقلاب و نویسنده و متفکر برجسته سبزواری دکتر علی شریعتی، روزنامه شرق در مصاحبه ای که با دکتر حمیدرضا جلایی پور روزنامه نگار، جامعه شناس و استاد دانشگاه تهران (منبع) انجام داد، نوشت:
از شریعتی نمیتوان عبور کرد
دکتر شریعتی روشنفکری است که سایه او از فرهنگ سیاسی ایران پاکشدنی نیست. چه تمجید و چه تخریب، شریعتی همچنان محمل بحث است. خیلیها معتقدند شریعتی الان حرف جدیدی برای گفتن ندارد، اما برخی معتقدند شریعتی هنوز تأثیرگذار است. بنیاد شریعتی پروژه «شریعتی و بازگشت به خویشتن» را در دستور کار خود قرار داده و معتقد است این ایده شریعتی همچنان میتواند در جامعه امروز محل بحث و نظر باشد. اینکه «شریعتی چه چیزی برای جامعه امروز ما دارد» موضوعی است که با دکتر حمیدرضا جلاییپور، جامعهشناس، در میان گذاشتهایم.
از نگاه شما بهعنوان یک جامعهشناس، چه بُعدی از شریعتی باقی مانده که همچنان در روزگار ما قابل طرح است؟
شریعتی از ابعاد مختلف یک متفکر تأثیرگذار در تاریخ معاصر ایران بوده است. من اکنون علاقه دارم به خصیصهای در کار او اشاره کنم: اینکه او متفکری بود که مضامینی را فهمیده بود، ولی راضی به این نشد که این را فقط بفهمد و بنویسد و با آن پز بدهد؛ یعنی کاری که دانشگاهیهای آرشیوی انجام میدهند.
منظورتان این است که وجه کنشگری سیاسی او بر وجه اندیشگی او غلبه داشت؟
مقصودم این است که او به اندیشههایی رسیده بود، مثل اینکه شیعیان یا مسلمانان زیاد نباید مسحور مارکسیست انقلابی شوند. این مارکسیست انقلابی علم مبارزه زمان خود بود و همه نیروهای انقلابی جوان را در دانشگاهها تحت تأثیر قرار داده بود. مارکسیسم الان به اندیشه انتقادی بدلشده است، ولی آن زمان علم مبارزه بود. شریعتی میگفت اگر دنبال راه مبارزهاید، شیعه علوی را بشناسید، اما این ایده را فقط در کتاب یا مقاله نمینوشت. با مخاطبانش در میان میگذاشت؛ یعنی به زبان امروز یک متفکر عرصه عمومی بود.البته این انتقادی است که الان به شریعتی دارند که جنبه سخنوری او بر وجوه تئوریک کارش چیره بود.
من فکر میکنم او را میشود با اندیشمندان دوره روشنگری مقایسه کرد. آنها مضامینی را فهمیده بودند و با مخاطبان خود طرح میکردند. مخاطبان، افراد نخبه بودند، اما از ناحیه آنها این اندیشهها به سمت مردم هم ریزش داشت. این بحث مهمی در جامعهشناسی است، بهویژه در جامعهشناسی مردممدار. شریعتی این کار را انجام میداد. هم خوب بیان میکرد و هم اثر میگذاشت. از لحاظ اثرگذاری کارش واقعا محشر بود. کار او از این نظر مثالزدنی است. در صد سال گذشته ما چنین نفوذ کلامی در کمتر متفکری دیدهایم، اما اینکه جذابیت شریعتی فقط به خاطر سخنوری او بود، من قبول ندارم. ما سخنور زیاد داشتیم، ولی شریعتی مهم بود.
البته من قبول دارم الان در جامعه ما بیشتر تمایزیابی شده و حوزههای مختلف، نخبگان مختلف دارد، ولی همان نخبگان حوزههای مختلف میتوانند مضمونی که فهمیدهاند را به مخاطب منتقل کنند. این انتقال، فهم و درد میخواهد که شریعتی هردویشان را داشت. از این نظر این یک نکته درسآموز است. ما اکنون از این آدمها خیلی کم داریم؛ مثلا فکر کنید الان ما از محیطزیست غفلت کردهایم. یکی از غفلتهایش این است که «شریعتی محیطزیستی» کم داریم. در گذشته یک کسی مثل شریعتی میآمد و طرح بحث میکرد. این خیلی خوب است که اهالی فکر از این منظر به شریعتی تأسی کنند. البته نباید هوس شریعتیشدن داشته باشند.
چرا؟
چون نمیشود. جامعه دیگر جامعه زمان شریعتی نیست. تقسیم کار عمیق و جامعه تخصصیتر شده است. کمتر ممکن است شرایطی پیش آید که یک نفر بتواند همه را تحتتأثیر قرار دهد. الان به قول فوکو، هر حوزهای روشنفکر خودش را دارد، ولی همین هم مهم است که در هر حوزهای افرادی که مطالبی و موانعی را درک کردهاند، آن را درست با مخاطبان خود در میان بگذارند. راه اصلاح و روشنگری همین است.
شریعتی روشنگری میکرد و روشنگریاش گرفت. او آدم کامیابی بود. البته روی مضمون و محتوای گفتههای شریعتی بعدا میشود بحث کرد و جای بحثش هم مفصل و جداست، اما از شیوه او میشود درس گرفت. بحث میکرد، فلوت نمیزد. من یادم نمیرود، وقتی سخنرانی میکرد، در حسینیه ارشاد دو هزار نفر میخ میشدند.
نکته دومی که درباره شریعتی میشود گفت و برای دانشآموختگان و فعالان حوزه علوم انسانی خیلی مهم است یاد بگیرند، این است که او عقبه فرهنگی مملکت را میشناخت و فراتر از آن چیزی که خوب با آن آشنا بود، ادبیات دینی بود. من کاری به بحث تخصصی آن ندارم. اینکه او چقدر اسلامشناس بود محل بحث من نیست. چقدر حرفهایش با معیارهای اسلامشناسی هماهنگ بود یا نه، کار اسلامشناسان است، اما اینکه توانست در کوچهپسکوچههای تاریخ اسلام قدم بزند و آن را به مردم نشان دهد و از آن استفاده کند، مهم است.
این نقطه ضعف علوم اجتماعی است که ما خوب گذشته را نمیبینیم. شاید هم به خاطر وضعیت زندگی او بود. یک پدر علامه داشت. دو نفر بودند که در سایه شریعتی خیلی دیده نشدند؛ یکی پدرش و دومی همسرش که او هم اهلقلم بود. شریعتی چیزهایی از اندیشمندان غربی یاد گرفته بود، اما اینها را به ایران و گذشته تاریخ ایران ربط داد. او نقطهنظرش را ارائه داده و مخاطب را متأثر کرده است. اشکالی ندارد سه دهه گذشته است، میشود درست و غلط کار او را نقد کنیم. این کار، از ارزش کار او کم نمیکند. چون بهویژه در قشر مذهبی روشنگری را رواج داد. خیلی از بچهمسلمانها را کتابخوان کرد.
در نهایت شما معتقدید آنچه از شریعتی همچنان میشود یاد گرفت شیوه کار اوست فارغ از محتوا؟
در خیلی حوزههای دیگر هم قطعا هست. من به بحث کیلویی اعتقاد ندارم که با یکی، دو، سه کلمه تکلیف شریعتی را روشن کنند. این دور از انصاف است. عدهای هنوز نمیدانند او چه کارهایی کرده است. یکی این بود که راه را برای اسلامشناسشدن باز کرد. یادم هست من نوجوان بودم کتابهای او را میخواندم و میرفتم مسجد با پیشنماز مسجد بحث میکردم. او سنتی بود، میگفت این حرفها به تو بچهمسلمان چه ربطی دارد؟ گاهی هم که او نبود من پیشنماز میشدم و بقیه بچهها میایستادند پشت من به نمازخواندن.
این چیزهایی بود که شریعتی به ما یاد داده بود و یک چیزی دیگری هم که یاد داد و جمهوری اسلامی هم از آن استفاده کرد، توسعهبخشیدن به بحث امت و امامت بود. تا قبل از شریعتی، واژه امام فقط برای ١۴ معصوم بهکار میرفت. بعد بحث امت و امامت شریعتی بود که دانشجویان و بچهمسلمانها به امامخمینی(ره)، امام گفتند. یادم هست همان پیشنماز ما، وقتی این واژه را تعمیم میدادیم به امامخمینی(ره)، ناراحت میشد و میگفت یعنی چه؟ ما فقط ١٢ امام داریم. آن زمان ما حتی آقای مصباح را هم نمیشناختیم، ولی از نوع اعتراضش به شریعتی- که البته صنفی بود- شناختیمش. اینکه در ایران داعشی و طالبانیسم ضعیف است به این دلیل است که ما در ایران احیاگر و اصلاحگر دینی داشتیم که شریعتی یکی ازمهمترین آنها بود.
کوچه پس کوچه پیوندها
کلیک کنید: